آن "هیچ" بزرگ را بیاد دارید؟ آی جوانان امروزی ایران، ازآن "هیچ" بزرگ
برایتان گفته اند؟ پدران ومادران ومادر بزرگها و پدر بزرگها برایتان از
آن "هیچ" بزرگ چقدر حرف زده اند؟ سی ودوسال واندی پیش که "حضرت امام
خمینی" به اتفاق همراه عمامه دار و بی عمامه اش، یعنی بسیاری ازهمین فکل
کراواتی های امروز که خیلی زود از صحنه بازی رانده شدند و به آنسو آمدند
وامروز نقل محفل رسانه های بین المللی و فارسی زبان شده اند و مثل بلبل
به رژیم اسلامی بد وبیراه میگویند اما در عمل حاضر نیستند که بجز خودشان
با کس دیگری زیر یک سقف بنشینند و برای نجات ایران چاره ای بیاندیشند، در
هواپیمای ایر فرانس که آماده بود تا موکب نامبارک "حضرت امام" را به این
سرزمین بیاورد، شاهد و ناظر بودند که "امام امت" و "رهبر مسلمین جهان
"حضرت روح الله خمینی" در پاسخ خبر نگاری که از او پرسید حال که دارید
بعد از 15 سال دوری از وطنی که هیچ دلبستکی بدان نداشت میروید چه احساسی
دارید ، بدون حتی لحظه ای مکث گفت: "هیچ"
آن "هیچ" بزرگ یک دریا وشاید بهتر است بگویم به اندازه رودخانه زاینده
رود ودریاچه زیبای ارومیه وبختگان و هیرمند خشکیده ودر حال احتضار معنا
ومفهوم بهمراه داشت. آنروز هیچکدام از همراهان "امام" که هریک در فکر
دوختن کلاهی از نمد حکومت اسلامی بودند، متوجه آن "هیچ" بزرگ نشدند. یا
نخواستند بشوند.
حاصل آن "هیچ" بزرگ، وآن نعره های مستانه و نابخردانه از همان فردای
نشستن "امام" بر کرسی قدرت بروز و ظهور کرد. با اعدام امیران وافسران
ووزیران وکیلان دوران پادشاهی پهلوی آغاز شد، وحالا بعد از سی ودوسال
واندی دارد جلوه ویرانگر دیگرش در خشکیدن دریاچه ارومیه و رود خانه
زاینده رود وهیرمند وبختگان و از میان رفتن جنگلهای گلستان وگیلان
ومازندران تجلی پیدا میکند.
آن "هیچ" بزرگ هیچ معنائی بجز بی خردی و ضدیت با این سرزمین در پی نداشت.
اگر امروز شاهد این همه فاجعه وبدبختی و سیه روزی ملی هستیم بهمین دلیل
است که نشستیم ونظاره کردیم. بجای اینکه مرحمی بر زخمها بگذاریم نمک پاش
زخمهائی شدیم که ریشه همگی آنها در همان "هیچ" بزرگ نهفته بود. نسل دیروز
یا خواب بود یا بیخرد وشاید هم نادان وغافل. امروز نسلی دارد چوب نادانی
نسل دیروز را میخورد که در تولید و شکل گیری این فاجعه ملی کمترین نقشی
نداشته است. با این احوال همین نسل نشان داد که برای آزاد زیستن آماده
است تا هر هزینه ای را بپردازد. ولی بسیاری از همان دیروزی های فعال یا
خاموش و مصلحت طلب هنوز هم معنای آن "هیچ" بزرگ را درک نکرده اند. اگر تا
این حد عاجز ودرمانده وحقیر وعافیت طلب شده اید لب فرو ببندید وبگذارید
نسل امروز خودش تکلیفش را باآن "هیچ"بزرگ و اسلاف پلیدش روشن نماید.
همه آنچه که امروز دارد براین ملک وملت میرود نتیجه بی چون چرای آن "هیچ"
بزرگ و ضد ایرانی بود که خمینی در ایر فرانس عازم ایران ودر کنار صدها
همراه ریز ودرشتش برزبان راند ویکی نبود که بر او نهیب بزند هیچ شما به
چه معناست.؟
نسل سوخته
==============================
برخورد نیروهای امنیتی با معترضان در ارومیه و تبریز؛ «دریاچه ارومیه جان
میدهد»
از ارومیه و تبریز خبر میرسد، جمع کثیری در اعتراض به خشک شدن دریاچه
ارومیه در این دو شهر دست به تجمع زدهاند. برپایه گزارشهای رسیده، این
اجتماعات اعتراضی، با برخورد نیروهای امنیتی همراه بوده است.
به گفته شاهدان، حضور معترضان به ویژه در شهر ارومیه، پرشمار بوده و
نیروهای امنیتی برای متفرق کردن مردم از گاز اشکآور استفاده کردهاند.
شاهدان عینی به رادیو فردا گفتهاند که تظاهرات امروز در ارومیه که در
اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه صورت گرفته، با برخورد نیروهای امنیتی
مواجه شده و این نیروها به سوی معترضان گاز اشکآور شلیک کردهاند. به
گفته شاهدان عینی برخورد ماموران به ویژه در خیابان خیام با خشونت بوده
است.
به گفته یک شاهد عینی، مناطقی در تبریز که معترضان قصد داشتند در آنجا
تجمع کنند، امنیتی بود و لباس شخصیها و یگان ویژه در آنجا حضور
داشتند. به گفته این شهروند تبریزی ماموران امنیتی در تبریز تلاش کردند،
مانع شکلگیری تجمع شوند. این شهروند همچنین میگوید خبر از دستگیری سه
تن دارد.
در همین حال، یاشار حکاک پور، سخنگوی زندانیان سیاسی آذربایجان که خارج
ایران به سر میبرد، در گفتوگو با رادیو فردا اظهار داشت، در روزهای
گذشته فراخوانی برای تظاهرات و تجمع در اعتراض به «سیاست خشکاندن دریاچه
ارومیه» در شهرهای مختلف آذربایجان غربی و شرقی پخش شده بود.
به گفته حکاکپور حدود ساعت شش نزدیک به «۱۰ هزار» نفر در شهر ارومیه دست
به تظاهرات زدند که این تظاهرات به گفته او با برخورد نیروهای ضدشورش
همراه بود.
حکاکپور میگوید تخمین زده میشود حدود ۳۰۰ نفر در ارومیه بازداشت شده
باشند.
در این اعتراضها مردم از جمله فریاد میزدند «دریاچه ارومیه جان میدهد،
مجلس فرمان قتل آن را صادر میکند»، «بیایید برویم با گریههای خود
دریاچه ارومیه را پرآب کنیم».
همچنین گفته میشود، در شهر ارومیه شبکه تلفن و خطوط تلفن با اختلال
مواجه شده است.
روز شنبه ۲۲ نماینده مجلس شورای اسلامی، در نامهای به هیات رئیسه مجلس،
از دولت خواستند که پاسخگوی پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ناشی از
روند خشک شدن دریاچه ارومیه باشد.
این نمایندگان مجلس در نامه خود همچنین خواستار رفع فوری و کارشناسانه
مشکل دریاچه ارومیه شدند و اعلام کردند که عواقب هرگونه مشکلی در این
موارد متوجه دولت و دستاندرکاران خواهد بود.
این نامه در حالی منتشر شد که مجلس خود به طرح دو فوریتی نجات دریاچه
ارومیه رای منفی داده است.
==============================
ارومیه،دستگیری بیش از 100 نفر، کشته شدن 3 نفر و یک سقط جنین
گزارش دریافتی:بر اساس اخبار رسیده در تظاهرات دیروز ارومیه حدود 3 نفر
توسط مزدوران خامنه ای به شهادت رسیدن و جنازه دیروز بعد از شهادت توسط
لباس شخصی ها دزدیده شده که لباس شخصی ها امروز طی برنامه هماهنگ شده
جنازه ها را در گوشه ی از شهر رها کرده اند که خبر ها حکایت از کشف 3
جنازه دارد که 2 جنازه در خیابان میثم ارومیه و 1 جنازه در منطقه البرز
ارومیه می باشد.
در درگیری دیروز اورمیه یک زن دلیر اورمیه در اثر ضرب و شتم سقط جنین
کرده است تعداد مجروحان نیروی انتظامی حدود 60 نفر می باشد که حال 12 نفر
وخیم می باشد.
بنا به گزارش دیگر رسیده تعداد بازداشت شدگان بالغ بر 300 نفر می باشد که
در این بین عده ای آزاد شده اند اما همچنان تعداد زیادی نیز هم اکنون در
بند هستند که اسامی عده ای مشخص شده از جمله عباس خضرلو،ناصر آلیلو،عسگر
محمودلو،بهنام حقی، افشین نوری،حسین نوری،ارسلان حسین زاده،علیرضا خلیل
زاده ، فرهنگ دانشجوی دانشگاه آزاد اورمیه (شهرت نامشخص) و.....
در گیری های دیروز نیروهای ضد مردمی به خوابگاه عطا در خیابان
زنجیر(طالقانی) حمله شده و آسیب های جدی به خوابگاه و اموال دانشجویان
رسیده است
=================================
بازداشت فعالین سیاسی در اردبیل/ اسامی جدید بازداشتهای ارومیه
ساعاتی پیش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در مراجعه به محل کار عباس لسانی
از فعالین سیاسی اردبیل اقدام به ضرب و شتم و بازداشت عدهای از میهمانان
وی کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در
ایران، رحیم غلامی روزنامه نگار سرشناس، محمد بدلی از جمله افرادی هستند
که در محل کار عباس لسانی در اردبیل مورد ضرب شتم شدید مامورین اطلاعاتی
قرار گرفته و بازداشت شدند.
عباس لسانی یکی از رهبران معترضان سال ۸۵ در آذربایجان است که پیشتر از
سوی دستگاه قضایی به ۱۸ ماه حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم و پس از تحمل حبس
از زندان آزاد شد.
روز گذشته تجمعی در اعتراض به رد طرح دو فوریتی از سوی مجلس شواری اسلامی
در خصوص بحران دریاچه ارومیه در شهرهای ارومیه و تبریز برگزار شد. دخالت
نیروهای امنیتی و انتظامی و استفاده از خشونت موجب درگیری های بین مردم و
نیروهای پلیس در ارومیه شد که در پی آن ده ها تن از شهروندان بازداشت
شدند.
عباس خضرلو، ناصر آلیلو، عسگر محمودلو، بهنام حقی، افشین نوری، حسین
نوری، ارسلان حسینزاده، رقیه حسینزاده اسامی نفرات جدیدی است که در این
تظاهرات بازداشت شدند.
====================
طنز علیرضا رضایی/ستاد تبدیل وطن به صحرای حجاز آغاز به کار کرد !
روابط عمومی افزود جهت هماهنگی هرچه بیشتر با خواستگاه اسلام و خصوصاً
موازین آن ، این ستاد کوشش میکند تا با خشک کردن تمام انواع دریا ،
دریاچه ، رودخانه ، نهر ، کانال ، جوب ، حوض ، لگن و امثالهم ، علاوه بر
جلوگیری از عمل شنیع آببازی در سطح جامعه گام موثری در تبدیل کشور
عزیزمان به شعب ابی طالب بردارد . لازم به ذکر است که پس از اجرای
آزمایشی و موفق خشک کردن دریاچه ارومیه دانشمندان این ستاد امیدوارند با
اجراء موفق همین طرح روی دریای خزر بتوانند قدم مهمی در پیشبرد اهداف
عالیهی اسلام برداشته ، باشد تا عنقریب بدست توانمند متخصصان داخلی
مستقر در حوزه علمیه قم طرح خشک کردن خلیج فارس نیز با موفقیت اجراء
گردیده ، علاوه بر اجر معنوی زیاد آن ناوهای امریکائی نیز به گل
بنشینند .
این ستاد افزود جهت نیل هرچه سریعتر به اهداف بلند مدت طرح بیابان فزائی
در کشور ، قطع و انهدام کامل جنگلهای گیلان و مازندران و بقیهی جاها در
دستور کار قرار داشته چه بسا تا بوده اینجوری بوده که جنگل همواره محل
فسق و فجور و عرق خوری و اسباب لاف تو لاف بشریت گردیده است و تا جائیکه
علمای اسلام تحقیق کردهاند شعب ابی طالب همه جور چیزی داشته جز جنگل .
این ستاد در ادامه از حفر یک دهنه غار حرا در کوه بیستون خبر داد و گفت
امیدواریم با تخریب و مسطح کردن تمام کوههای کشور باعث تسریع حمل و نقل
زائران به این محل نورانی بشویم . لازم به ذکر است که جبرئیل با انتشار
بیانیهای هرگونه ارتباط مادی و معنوی خود با فرهاد در بیستون را قویاً
تکذیب نموده ، افزوده است تا جائی که ما یادمان میآید همیشه از بیستون
بجای روضه صدای بیل و کلنگ میآمده است .
در همین راستا طرح تعریض کویر لوت با سیصد و شصت و چهار فوریت دیشب در
مجلس تصویب و نمایندگان مردم ضمن انجام راهپیمائی در صحن مجلس با
آرمانهای امام راحل و امام ناراحل تمدید بیعت کردند . نمایندگان سپس با
حضور در میدان فلسطین جنایتهای رژیم همهجا جز سوریه را محکوم نموده و
سپس برای تناول سحری به بیت رهبری رفتند . در این مراسم رهبری ضمن تقبیح
آبرسانی به دریاچهی ارومیه پرده از نیرنگ و توطئه جدید دشمنان نظام
برداشت . در این پرده برداری که یک کمی هم خون آمد مشخص شد که هدف سلسله
هخامنشیها از اختراع آفتابه که از لولهی آن آب میآید جلوگیری از بسط و
گسترش فضای اسلام در منطقه آنهم در شرایط حساس کنونی بوده است . بر این
اساس طرح حمله به مقبره کوروش همانجا با سی و دو هزار فوریت تصویب و
تقدیم رهبر معظم انقلاب گردید . در پایان این مراسم معنوی قرار شد
پردهای که معظم له برداشته را دو تومن بدهند بدوزند !
====================
آيرين کماکان سواحل شرقی آمريکا را می کوبد +فیلم
توفان دريایی آیرين روز يکشنبه نيز به کوبيدن مناطق ساحلی شرق آمريکا، با
ريزش باران های شديد و وزش بادهای قوی ادامه داد. آیرین تا کنون در مسير
خود به سوی شمال، ضمن کشتن دست کم هشت نفر، ترافيک زمينی و هوایی را فلج
کرده است.
مرکز توفان شناسی آمريکا می گويد آيرين با بادهایی که قدرت وزش آنها
نزدیک به ۱۲۰ کيلومتر در ساعت است در شرف رسيدن به نيويورک است.
هواشناسان می گويند قدرت وزش اين بادها و اثر آنها بر طبقات بالاتر در
بسياری از آسمانخراش های نيويورک به مراتب بيشتراز طبقات پایين تر احساس
خواهد شد. به پيش بينی هواشناسان ، آيرين بعد از ظهر روز یکشنبه به ايالت
نيوانگلند و هنگام شب، به کانادا می رسد.
آيرين، مقام ها را وادار ساخته است دو نيرگاه برق اتمی، يکی در مريلند و
يگری در نيوجرسی را موقتا از کار بياندازند. مقام ها می گويند اين
نيروگاه ها سالم هستند و هيچ آسيبی به آنها وارد نشده است.
آيرين پيشتر در روز شنبه هنگام عبور از فراز کارولينای شمالی، با سرعت
۱۴۰ کيلومتر در ساعت، بسياری از خيابان ها را زير آب برد و بسياری از
درختان را از جا کند. آيرين بعدا به واشنگتن و نواحی اطراف آن رسيد و
آثاری مشابه از خود بجا گذاشت.
نزدیک به دو ميليون خانه و کسب کار در شرق آمريکا فعلا فاقد برق است. ده
ها ميلیون نفر در مسير اين توفان بودند.
در همين حال گردبادهای ناشی از توفان دريایی آيرين چندين خانه را در
ايالت های دلور و ويرجينا خراب کرده است. مقام ها به سکنه نيويورک و
مناطق اطراف آن نيز در مورد احتمال مواجه شدن با گردباد هشدار داده اند.
روز شنبه، باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا از مرکز فرماندهی فوریت های
امداد دیدن کرد. مسئولان در این مرکز وظیفه هماهنگی واکنش های لازم به
توفان آیرین را برعهده دارند.
هواشناسان می گویند شدیدترین بادهای آیرین، تا ۱۵۰ کیلومتری چشم توفان حس
می شود.
نیروی دریایی آمریکا، به ناوگان دوم خود در سواحل ایالت ویرجینیا دستور
داده است برای جلوگیری از آسیب دیدن احتمالی، به دریا برود.
هراس از تند باد آیرین شدت می گیرد
بادهای نیرومند و باران سنگین بخش هایی از خط ساحلی آمریکا را می کوبد، و
نخستین گلوله را در حمله تندباد آیرین به کرانه های شرق آمریکا شلیک می
کند.
تندباد بامگاه شنبه به ساحل تاخت، و همراه با بادهایی بسرعت ۱۴۰ کیلومتر
در ساعت در ایالت کارولینای شمالی فرود آمد.
تندباد درخت ها را سرنگون کرده، خیابان ها را با سیل پوشانده و جریان برق
به ده ها هزار خانه را قطع کرده است. چندین مرگ مرتبط با آن نیز گزارش
شده است.
مرکز ملی تندباد آمریکا گفت انتظار می رود سیستم گسترده توفان با سرعت
حدود ۲۴ کیلومتر در ساعت بحرکت بسوی شمال و شمال شرقی ادامه دهد.
هواشناسان هشدار دادند توفان در غروب و ساعات شب بدون از دست دادن قدرت
خود از منطقه واشنگتن خواهد گذشت.
پیشتر در روز شنبه، پرزیدنت اوباما از مرکز فرماندهی که در آن مقامات
اورژانس سرگرم هماهنگ ساختن پاسخ به تند باد هستند دیدن کرد. او هشدار
داد که وضع در ۷۲ ساعت آینده حساس خواهد بود.
آقای اوباما قبلا هشدار داده است که تمام نشانه ها حاکی است آیرین
توفانی «تاریخی» است و ملت باید برای روبرو شدن با بدترین وضع آماده
باشد.
رییس جمهوری شامگاه جمعه یک روز زودتر به تعطیلی در ماساچوست پایان داد و
به واشنگتن بازگشت. او به آژانس ها و سازمان های مسئول دستور داده است
مطمئن شوند که تمام منابع لازم در دسترس باشد.
روز شنبه همچنین جانت ناپولیتانو وزیر امنیت داخلی به ساکنان مسیر پیش
بینی شده تند باد هشدار داد تمام هشدار ها را جدی بگیرند و گفت «این فقط
یک آغاز است.»
ناپولیتاتو گفت هرکسی در منطقه که از او خواسته می شود خارج شود، باید
چنین کند، و گفت کسانی که از آنها خواسته نمی شود بیرون بروند باید در
خانه بمانند.
هواشناسان می گویند بادهایی با نیروی تندباد تا ۱۵۰ کیلومتر دور تر از
چشم توفان احساس می شود، و بادهایی با نیروی توفان منطقه حتی بزرگتری را
می کوید. آنها گفتند همچنین خطر شکل گرفتن گردباد در حاشیه خارجی توفان
وجود دارد.
مسئولان اورژانس هشدارمی دهند در حالی که توفان بطرف شمال می تازد، آنها
امواج بزرگ، سیل های بیشتر و قطع عمده جریان برق را انتظار دارند. هم
اینک سازمان های خبری از چند مرگ که توفان نسبت داده می شود خبر می دهند.
صلیب سرخ آمریکا می گوید حدود ۱۳ هزار نفرساعات شب را در پناهگاه ها
گذراندند و ده ها سرپناه اضافی باز می کند.
مایکل بلومبرگ شهردار نیویورک دستور نخستین تخلیه اجباری شهر را صادر
کرده است. نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر خانه هایشان را در محله هایی از جمله
ناحیه وال استریت ترک کردند.
در همین حال، تمامی سیستم حمل و نقل همگانی نیویورک، از جمله ترن های زیر
زمینی و اتوبوس ها، روز شنبه متوقف شده است. هر سه فرودگاه نیویورک نیز
در نیمروز تعطیل می شوند.
شرکت های هواپیمایی هم اینک صدها پرواز را لغو کرده اند و سرویس های ترن
در بخش هایی از شرق آمریکا تعطیل شده اند.
آیرین نخستین تندبادی است که آمریکا را در سه سال گذشته به طور جدی تهدید
می کند و تاکنون موجب مرگ یک تن در پورتوریکو و دو تن در جمهوری دومینیکن
شده و ده ها خانه را در جزایر باهاما ویران کرده است.
تهدید تندباد همچنین مراسم گشایش بنای بادبود مارتین لوتر کینگ در
واشنگتن را به تاخیر انداخته است.
http://www.youtube.com/watch?v=Zhr-dA_m138&feature=player_embedded
=======================
من و سرهنگ و شغال بيشه مازندران !
نوشته اي به دستم رسيد از يك سرهنگ بازنشسته . چگونگي اش را كمي ديرتر
خواهم گفت .
نوشته ، كپي يك مقاله بود از يك سايت ؛ سايت سيد محمد موسوي خوئيني ؛
همان عمامه داري كه به نام « آيت الله سرخ » شهرت دارد و مي گويند پرورش
يافته بارگاه كرملين است .
عجب سخني اما ؛ انگار ما خودمان نمي توانستيم از اين جانوران پرورش بدهيم
كه دست به دامان كرملين نشين ها شده باشيم . ماشاالله هزار ماشاالله يك
ميليون ماشاالله ، قرن هاست كه از حوض و حوزه ها و حوضچه ها و گنداب هاي
باورهاي ما ، آيات آفت گستر بيرون مي آيد و چشم دنيا به جمال بي مثالشان
باباغوري مي شود ؛ و آنوقت ما سخاوتمندانه افتخار اين همه دستاورد
گرانبها را به ديگران نسبت مي دهيم . در حالي كه خودمان هم مي دانيم كه :
هنر نزد ايرانيان است و بس !
باري ، روزي كه نخستين نوشته از اين سايت را ديدم ناچار شدم آن را در يك
نگاه و شتابزده بخوانم و به صاحبش باز گردانم ؛ و دارنده اين نوشته كسي
نبود جز جناب سرهنگ محله پدربزرگ . پيش از آن كه بيشتر از سرهنگ بگويم ،
بيفزايم كه براي خواندن ِ بهتر اين نوشته – نمي توانم نامش را مقاله
بگذارم . چون بيشتر به نامه نگاري اينترنتي مي ماند – ناچار شدم سري به
سايت اين جناب آيت از آيات سياه روزي مان بزنم . آنجا بود كه برخي ديگر
از درفشاني هاي حضرت اش را هم خواندم و با خود گفتم : « به به ! كه هر دم
از اين داغ شَري مي رسد » !
هنگامي كه دوره محكوميت روزنامه « سلام » به پايان رسيد ، برخي از افراد
از اين جناب پرسيدند كه آيا نمي خواهد دوباره روزنامه را منتشر كند و او
پاسخ منفي داد . امروز مي فهمم چرا ترجيح داده خودش را به دردسر توليد و
سپس تعطيلي دوباره نشريه اش نيندازد . لابد با خود گفته مگر مغز خر خورده
ام كه در عصر رسانه هاي ديجيتال ، توليد روزنامه با هزار دردسر را به جان
بخرم ؟ چه كسي ديگر در ايران به روزنامه ها اعتماد دارد ؟ پيرمردهاي پارك
نشين روزنامه مي خوانند كه خواندن شان به كار ما نمي آيد . بايد رفت سر
وقت جوانان بي يا كم تجربه . بايد مغز آنان را شست و شو داد براي ادامه
ردپاي پلشت خميني !
نوشته هاي سايت را كه مي خواندم ديدم واي كه باز سرشاراست از كلاه و عينك
و جانماز و نوشابه و هندوانه !
مديرسابق روزنامه سلام ، باز هم كوشيده – و لابد مي كوشد – به همان شيوه
ستون « الو سلام » كه مي گفتند از هنرهاي اوست – و به ياري واژه هاي رنگ
و لعابدار كلاه گشاد بر سر جوانان كم تجربه و تاريخ ناخوانده بگذارد و با
عينك فريب ، « حقيقت » را وارونه جلوه دهد و جانماز آب بكشد براي خود و
هم پيمانان اش ؛ و درپايان هم ضمن گذاشتن هندوانه به زير بغل خوانندگان و
كاربران ، نوشابه اي برايشان باز كند كه مشتري شوند ! كه چه كنند ؟ نخست
اين كه دست از شلتاق بردارند و همه بيايند و به اصلاح بينديشند ، همچنان
كه خودش تيتر زده كه « بياييد همه به اصلاح بينديشيم » - البته نمي داند
كه راستي راستي مي انديشيم . ولي اين بار اصلاح ِ پاك تراش مي خواهيم ! -
و سپس پاي بساط خيمه شب بازي « انتخابات » جمع شوند تا بتوان موش مرده و
متعفن ديگري را از صندوق ها بيرون كشيد كه نقش « تداركاتچي » را براي مان
بازي كند .
جالبست كه مدير سابق در جايي مي گويد : « نه تنها من كه هيچكس ادعا نمي
كند كه مي تواند از هر آنچه در گذشته رخ داده دفاع كند و مردم نيز قانع
شوند . »
عجب سخن نغزي ! حاجي شيره را خورده و مي گويد شيرين است . خب پيداست كه
پس از سي و چند سال فساد ، ديگر به سادگي نمي توان اين مردم را قانع كرد
كه بر بقاي حكومت مُهر تاييد بزنند .
سپس مي افزايد : « مگر امام خميني معصوم بوده كه ما درباره اش چنين
ادعايي كنيم ؟» و اين كه : « من در پي آنم كه بگويم بياييد كار بزرگي را
كه امام خميني انجام داد از ياد نبريم » !
به قول مادر بزرگم : « عجبا از اين همه چشم سفيدي و نمك به حرامي » !
شگفتا از اين همه گستاخي و بيشرمي ! معصوم ؟! عصمت پيشكش تان . بگوييد
بويي از انسانيت . خميني حتا به قدر يك قاتل زنجيره اي هم انسان نبود .
او دستور كشتن مي داد . خوب هم مي دانست كه حكم اش تا چه اندازه وحشيانه
و غير انساني است . اگر نه چرا بايد كشته شدگان را بي سر و صدا و شبانه
در يك زمين ويران و مخروبه – و نه در قبرستان – دفن كنند ؟! خميني اگر مي
دانست ذره اي بر حق است ، دستور تشكيل دادگاه و محاكمه مخالفان اش را مي
داد . بر حكم مرگ شان هم مي باليد و عدالت اش را به رخ دنيا مي كشيد. نه
آن كه آنان را دور از چشم مردم كشته و دفن كند و دست و دهان بشويد از
خونخواري .
اين « پدر معنوي اصلاح طلبان از كار افتاده » درباره دفاع از « كار بزرگ
» خميني سخن مي گويد . آخر كدام كار بزرگ ؟ نكند فتواي كشتن چهارصد نفر
در سينما ركس آبادان در پيش از انقلاب ، كاري بزرگ است و مردم نمي
دانند ؟ نكند قتل عام صد ها نفر در سال شصت يا قتل عام چند هزار نفر در
سال شصت و هفت اين همه باليدن دارد ؟ شايد هم مقصود قتل يك ميليون جوان
برومند ايراني به دست سربازان عراقي ، در هوس ِ فتح ِ « قدس » است كه
بايد برايش باد در غبغب انداخت ؟ كسي چه مي داند ، شايد بايد براي ارسال
پولهاي بي زبان اين ملت كه به جيب حافظ اسد سوري و معمر قذافي ليبيايي و
ياسر عرفات فلسطيني واريز مي شد ، هورا بكشيم ؟
هورا كه نه البته ، چون از نظر حضرات« اشكال شرعي » دارد . لابد بايد
برايش سينه بزنيم .
جالب تر آن كه عضو بركنارشده مجمع تشخيص مصلحت نظام – و نه مصلحت كشور و
ملت - و عضو پشت در مانده مجلس خبرگان رهبري و هزار عضويت بي خاصيت
ديگر ، در جايي مي گويد : « ما با آنان كه نظام اسلامي را بر نمي تابند
سخني نداريم ...» ( از مقاله « بعد از اين همه جنايت ، از جمهوري اسلامي
دفاع مي كنيد » در همان سايت )
ايشان البته حق دارد با مخالفان و براندازان نظام كاري نداشته باشد چون
كسي كه به فكر « براندازي » اين بساط قتل عام ِ جان و مال و خِرد افتاده
است ، ديگر شنونده ياوه هاي اين عاليجنابان سرخ و سياه و زرد نيست . از
اين رو حضرات با هزار كرشمه در پي يافتن آناني هستند كه سر از سجده الله
برنداشته در پي سجده به خدايي ديگر در زمين اند ! نامش هر چه مي خواهد
باشد ؛ پيشوا ، رهبر ، امام ، مراد ، پير خانقاه يا ...
جناب همه كاره مجمع روحانيون مبارز– لابد « مبارزه » براي چه اش به كسي
ربطي ندارد - با راه اندازي اين سايت مي خواهد همچون ديگر همفكران و
همپالكي ها - مانند سيد مُحتال محمد خاتمي و شيخ مكار هاشمي رفسنجاني و
بقيه دار و دسته معركه گير اصلاحاتچي – رقصي تازه به ميانه و ميدان
بياورد و با جمع شدن تماشاچي ، تنور انتخابات را روشن و گرم كند تا «
رهبر فرزانه » شان مهره شرم آور ديگري را بر مصدر بنشاند . « فرزانه »
شان كه اين باشد واي به حال ديوانه شان !
همين است كه از ديدن قرائتي و امامي كاشاني و ديگر امامان جمعه و «
خُمرگان » رهبري از خنده روده بر مي شويم . البته به مصداق ِخنده تلخ من
از گريه غم انگيز تر است !
من كه بسي شگفت زده ام از فرمايش هاي اين عضو سابق و مسوول لاحق. چون در
جايي ديگر مي گويد : « من مخالف شعار عليه رهبري هستم » . يعني چه ؟ يعني
اين كه شعار مردم به جان آمده از ديكتاتوري و ستم را هم تحمل نمي كنم .
واقعا كه !
چگونه است كه اين رهبر فرزانه ( ! ) ناگهان شيرين شده است و مخالف ديروز
رهبريت اش ، امروز اين چنين فرهاد !؟
جناب استالين زمان – ملا علي خامنه اي - پيش از آن كه بر مسند « رهبريت
انقلاب » تكيه بزند و فضاحت ِ قتل هاي زنجيره اي ، انداختن دانشجويان از
بام ها ، كشتار مردم در خيابان و جنايات و تجاوز در كهريزك و تعطيلي فله
اي مطبوعات ، به باد دادن ثروت هاي ملي ، تقلب هاي انتخاباتي و ... را در
پرونده اش ثبت كند ، پس از مرگ خميني نتوانسته بود در مجلس خبرگان از سوي
سيد محمد موسوي خوئيني و چهار تن ديگر از روزي خواران سفره روح الله هندي
زاده راي اعتماد بگيرد و با مخالفت شديد اينان براي احراز اين مسووليت
مواجه شده بود . به راستي چه شده كه پس از اين همه جنايت و قساوت و
كثافت ، يكباره شايسته اين مسند شده است و نبايد گفت كه نوك بيني اش زگيل
دارد ؟
واقعا از آخوند هر چه بگوييم بر مي آيد . ولي به خود اميد مي دهم كه نكند
حاجي اين سايت را راه انداخته كه مردم بيشتر به « رهبر فرزانه » ناسزا
بدهند ؟ آن هم ناسزاهاي ثبت در تاريخ اي !
راستش ولي هر چه بيشتر مي گويم بيشتر دل آشوب مي شوم . بروم سروقت ماجراي
سرهنگ خودمان .
آري ، در آغاز اين نوشتار از « سرهنگ » گفتم كه موجب شد سري به سايت «
مدير سابق » بزنم . خوبست بگويم چه شد كه پس از مدت ها او را ديدم و چه
شد كه نخستين نوشته از سايت « حاجي عمامه سرخ » را به من داد .
من هر روز عصر سري به خانه پدربزرگ مي زنم . در راه رفتن ، مسير را كج
كردم تا از ميانه پارك بگذرم . امروزه به اين زمين هاي چند درخت و چند
بوته مي گويند بوستان ؛ ولي چه بوستاني ! سعدي عليه الرحمه اگر زنده بود
با ديدن اين بوستان ها ترجيح مي داد نام كتابش را همان « پارك » بگذارد ؛
بوستان ولايت ، بوستان الغدير ، بوستان نهج البلاغه- كه برخي به آن مي
گويند نهج الكلاغه - و ... لابد بعدي ها هم مي شوند بوستان ابو حمزه
ثُمالي ، بوستان حبيب ابن مظاهر و بوستان طفلان مسلم و ...
ناگهان در كنجي از پارك بگو و مگوي چند مرد با يك مامور نيروي انتظامي
توجه ام را جلب كرد . مامور مي گفت : « به من مربوط نيست . دستور اومده
تجمع ممنوع ست »
نگاهي به مردان انداختم . تقريبا همه شان موي سپيد و چند تايي هم عصا در
دست داشتند . يكي شان گفت : « كدوم تجمع سركار ! ؟ از ما ديگه گذشته .
داريم شطرنج بازي مي كنيم »
مامور زيربار نرفت : « شطرنج ، دونفره ست ؛ نه چند نفره » . سپيد موي
ديگري گفت : « تو را جان مادرت عيش امروزمون را مُنَغص نكن . از دست
والده بچه ها فرار كرديم پارك و اينجا هم تو حالمون را مي گيري ؟ بابا
اين دوتا دارن بازي مي كنند و ما هم تماشا . ما كه مزاحمتي براي كسي
فراهم نكرديم . چشممون هم كه دنبال ناموس مردم نيست »
مامور همچنان پاي مي فشرد . ناگهان پيرمردي از ميان جمع ده دوازده نفره
بيرون آمد و كارتي را از جيب اش بيرون كشيد و گفت « پسرم ! من خودم
بازنشسته نيروي انتظامي ام . ما از اونايي نيستيم كه برامون دستور صادر
بشه . جمع شديم اينجا و يكي دوساعتي كنار هَميم و بعد هم مي رويم پي
بدبختي هامون » مامور ولي آنقدر يكدنگي كرد تا سرانجام « اجتماع بيش از
دو نفر » ِ سالخوردگان از هم پاشيد !
پيرمرد آخري را شناختم . از دوستان ديرين پدربزرگ است . از زماني كه مي
شناختم اش عصا به همراه داشت . ادوكلن زدن را هم هرگز ترك نگفت . هميشه
به هنگام راه رفتن ، عصا را به گونه اي بر زمين مي زد كه انگار بخواهد
بگويد « آهاي زمين ! من هنوز هستم . من هنوز هستم . » .
با ابروان در هم كشيده بدرودي به دوستان اش گفت و راه بيروني پارك را در
پيش گرفت . آواي عصايش جور ديگري بود انگار . گويي بگويد « از ماست كه بر
ماست ، از ماست كه بر ماست !»
گام هايم را تندتر كردم تا به او رسيدم . پس از خوش و بش ، داستان را
پرسيدم . گفت كه هر روز به همراه چند دوست به پارك مي آيد ؛ تخته نرد
بازي مي كنند و شطرنج . گاهي هم كه خسته مي شوند به يادآوري خاطرات گذشته
مي پردازند و مي گويند و مي خندند تا « دردشان را فراموش » كنند .
اندوهبار نگاهش كردم و در دل گفتم : كاش مي فهميديم همه درد ما از همين
فراموش كردن دردهاست !
جناب سرهنگ سخت به خشم آمده بود . مي گفت من نمي فهمم اين رژيم از جان
اين مردم چه مي خواهد ؟ اصلا چطور سر كار مانده وقتي تحمل ايستادن ده تا
آدم زهوار دررفته و كلنگي مثل ما را ندارد ؟ رژيمي كه شب و روزش با كابوس
ِ « سقوط » سپري مي شود چرا يك بار بيدار نمي شود و به جاي اصلي خودش بر
نمي گردد ؟ چرا مي خواهد همواره در تشك خيس بخوابد !؟
سپس برايم گفت كه چند شب پيش هم به همين ترتيب مزاحم جمع كوچك دختر و
داماد و چند تن از دوستشان در پارك شده اند و جمع آنان را از هم پاشيده
اند.
ناگهان گفت : « به خدا مثل سگ از اين مردم مي ترسند . يك جو همت مي
خواد ؛ فقط يك جو همت ، تا عمامه خامنه اي را دور گردنش فكل بزنند ! »
گفتم معلومست كه مي ترسند . ولي نه مثل يك سگ . سگ نجيب است . دوست آدم
است . اين ها مثل يك موش فاضلاب از مردم مي ترسند . از فاضلاب ها بيرون
آمده اند و به جان و مال و زندگي اين مردم چنگ انداخته اند و پروار شده
اند . مثل همين موشهايي كه توي جوي هاي اين شهر رژه مي روند و آنقدر
چريده اند كه گربه ها را هم به وحشت مي اندازند .
خاموش ماند . بي گفت و گو بخشي از راه را با هم پيموديم . براي شكستن
سكوت گفتم : « واقعا مي ترسند . برخي مي گويند اين ها با خنديدن مردم
مخالفند . ولي باور كنيد اگر سُمبه ي ِ پيش رويشان را پرزور ببينند
حاضرند نقش دلقك هاي سيرك را هم بازي كنند تا مردم لبخند رضايت بزنند
براي موندنشون . حتا حاضرند ميموني را بيارند كه جاي دوست و دشمن را نشان
بده و .. »
به ميان سخنم آمد و گفت : « فكر كردي احمدي نژاد را واسه چي آوردند ؟
دارد جاي دوست و دشمن را به دنيا نشان مي دهد . عجالتا مردم ايران
برايشان به حساب نميان وگرنه به آن ها هم نشان مي دادند ! »
گفتم : « ولي تازگي ها كه با او هم در افتادند »
ايستاد و سرش را چرخاند به سويم و با صداي پايين تر گفت : « آخه دست
انداخته بود به كمر آقا و مي خواست جاي ِ دشمن ولي امر مسلمين را هم به
دنيا نشان بده . اينه كه دارند دُم اش را قيچي مي كنند كه كار دستشان
ندهد.»
داشتم از خنده منفجر مي شدم . تصور دست احمدي نژاد روي كمربند ملاعلي
خيلي با نمك بود . ولي ما در خياباني بوديم كه « احتياط واجب » دارد كمي
عبوس به نظر برسي . اين بود كه خنده ام را مهار كردم .
اينجا بود كه دست در جيب اش كرد و نوشته « عضو سابق » را از جيب بيرون
آورد و گفت: « كار با اينترنت را كه بلدي ؟ » با سر پاسخ آري دادم . كاغذ
را نشان ام داد و آهسته تر افزود : « واسه يكي از دوستام آورده بودم .
آدرسش را ببين و خودت بعدا پيگير باش »
كاغذ را گرفتم و ديدم و بي درنگ پس اش دادم . گفتم : « كاري از مُهره هاي
پياده حلبي به دوش شان بر نيامده ، فيل هاي عاج شكسته و وزيرهاي كپك زده
را به ميدان كشيده اند »
گفت : « نه پدر جان . اينا واسه "ناحق "خودشون با هم اند و ما براي "حق "
ِ خودمون بي هم . هواي هم را دارند . ريش شون گروي همريشگي شونه . ريشه
يكي را بكني ، ريش بقيه دود ميشه به هوا. »
با خودم فكر كردم پس همين بود كه مي گفتند موسوي خوئيني ها در دادگاه
دفاع حقوقي كرد نه سياسي . لابد اگر دفاع سياسي كرده بود ريش ملاعلي هم
دود مي شد به هوا !
سرهنگ همچنان مي گفت : « ... ولي ماها چي ؟ هر روز ميريم پارك كه تا آمدن
عزراييل سر و ته روزها را يك جوري هم بياريم . ولي بيخودي معطليم . داريم
هم به خودمون ستم مي كنيم و هم به ديگران . ما زندگي كردن را بلد
نبوديم . به قول نيچه " به وقتش مردن " را هم ياد نگرفتيم . بيخودي جوان
هاي مثل دسته گل را ميديم دست اين سلاخ هاي نامرد . سي و سه سال پيش
دستامونو بستن و نگذاشتن حساب اين جانورها را برسيم . فقط خود ما از پس
اين مور و ملخ ها بر مي اومديم . افسوس كه گفتند نه . خونريزي نباشه .
ولي هنوز هم دود از كُنده پا ميشه . بازم ما پيرهاييم كه مي تونيم . خونه
پُرش اينه كه از ايستادن توي صف عزراييل خلاص ميشيم . وقتشه كه دست به
كار بشيم . اين تاكستان افتاده دست شغال . وقتشه كه خودمون بيل را
برداريم و فراريشون بديم . »
چين هاي صورتش باز شده بود انگار . جوان تر به نظر مي رسيد . دستي به
سرشانه ام زد و راه ِ رفتن در پيش گرفت . ولي ناگهان ايستاد . رو گرداند
به سوي من . كف دست را گذاشت روي كُت اش و چند ضربه به جيب اش زد . با
چشمكي گفت : شغال بيشه مازندران را / نگيرد جز سگ مازندراني !
نوشته:ايراندخت دل آگاه
--
دریافت این پیام، به دلیل ثبت نام شما در گروه خبرنامه پارس دیلی نیوز است . شما روزانه ممکن است دو تا سه ای میل از خبرنامه پارس دیلی نیوز دریافت کنید. چنانچه مایل به لغو عضویت خود در این گروه هستید، با ای – میل
info@parsdailynews.com
تماس بگیرید و از مدیریت سایت، لغو عضویت خود را درخواست کنید
http://parsdailynews.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر