یکی از ویژگی های جمهوری اسلامی که آن را از سایر دیکتاتوری های متعارف
دنیا متمایز می کند «دشمنی» سران جمهوری اسلامی با هویت و تمدن ایران
است،برای مثال نه کیم جونگ ایل ،نه فیدل کاسترو و یا حتا استالین در
دوران اختناق شوروی سابق هیچکدام با هویت و ملیت کشور متبوعشان مخالف
نبوده و نیستند و علیه تمدن و تاریخ کره شمالی،کوبا و شوروی سخن نگفته
اند.از بدو تاسیس جمهوری اسلامی دشمنی آشکار ایدئولوژی اسلام سیاسیِ
خمینی با فرهنگ و تمدن ایران مشخص و محرز گردید،خمینی مجلس شورای ملی را
مجلس شورای اسلامی نامگذاری کرد،شیر و خورشید که انگاره هویت ساز پرچم
ایران بود را شیر و خورشید منحوس لقب داد،ملی گرایان را دشمن اسلام نامید
و ملی گرایی را کفر و باعث انحراف نامید.جانشین خمینی نیز همواره کینه و
دشمنی خود با هویت ملی ایران را پنهان نکرده چه آن هنگام که تخت جمشید
این معماری استثنایی تاریخی را که افتخار همه جهانیان و اهل فرهنگ است را
چند ستون بی ارزش لقب داد و کوروش بزرگ این شهریار دادگر را جبار تاریخ
نامید و پادشاهان تاثیر گذار و محترم تاریخ ایران باستان را جباران تاریخ
و ظالمان زمان نامید ،چه وقتی که خامنه ای به فرو ریختن کنگره های کاخ
کسرا در زمان تولد محمد پیامبر اسلام اشاره کرد که خود توهینی آشکار به
تاریخ ایران باستان و پادشاهان ساسانی است و چه اکنون در آخرین سخنرانی
خود بار دیگر تلویحا تاریخ ایران قبل از اسلام را بی ارزش توصیف کرد.یکی
از زیانهای عمده جمهوری اسلامی برای ایران این است که رهبر جمهوری اسلامی
همواره فرصت اعتدال و توازن فکری را از ملت ما سلب ساخته است، رهبر
جمهوری اسلامی با قرار دادن تاریخ ایران «بعد از اسلام» در مقابل تاریخ
«قبل از اسلام» بار دیگر عمق دشمنی جمهوری اسلامی با فرهنگ و تمدن ایران
باستان را به نمایش گذاشت.این بخش از سخنان خامنه ای بار دیگر نشان می
دهد استراتژی نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی «تاریخ زدایی» و «حذف نمودن
تاریخ ایران باستان» از انگاره های هویت ساز ایران است.در حالیکه
افتخارات اصلی و ماندگار تاریخ ایران متعلق به تاریخ ایران قبل از اسلام
است ، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار هیات دولت این طور می گوید:« در مورد
علاقه به ایران، بجای تأكید بر ایران قبل از اسلام، بر ایران بعد از
اسلام تأكید شود زیرا افتخارات ایران بعد از اسلام در هیچ دوره ای از
تاریخ ایران وجود نداشته است، رشد پیشرفتهای علمی، هنری، فرهنگی و حتی
نظامی در ایران بعد از اسلام به ویژه در دوران دیلمی، سلجوقیان و صفویه
به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران قبل از اسلام نیست». این بخش از سخنان
خامنه ای بازگو کننده عمق دروغگویی و جعلکاری رهبر جمهوری اسلامی
است،اصلی ترین و مهمترین پادشاه تاریخ ایران کسی جز کوروش بزرگ نیست کسی
که جهانیان به منش سیاسی و مدیریتی اش احترام می گذارند ،رهبر پرحرف
جمهوری اسلامی بارها و بارها پادشاهان برجسته و دادگری همچون کوروش،
داریوش و انوشیروان را «جباران تاریخ» و «شاهان فاسد و عیاش» نامیده است،
در حالی که به گواهی تمامی تاریخ نویسان و باستان شناسان کوروش بزرگ پدید
آورنده نخستین منشور حقوق انسان، تساوی حقوقی، آزادی دینی و لغو برده
داری است و داریوش مردمانش را از دروغ و سپاه دشمن برحذر می داشت و
انوشیروان نیز نظم و نسقی قابل قبول در ایران به وجود آورده بودو بهرام
گور همواره جزء پادشاهان مردم دوست و خدمتگذار شناخته می شود،ملاحظه می
کنیم برخلاف نظر آقای خامنه ای تمامی این افتخارات متعلق به ایران قبل از
اسلام است،ایران پس از اسلام هم دارای افتخارات و دستاوردهای زیاد فرهنگی
و هنری است اما قطعا پس از دوره اسلامی، ایران هرگز نتوانست به گذشته پر
افتخار قبل از اسلام خود بازگردد و هستند تحلیلگران و تاریخ نویسانی که
عصر اسلامی برای ایران را آغاز نوعی انحطاط فکری قلمداد کرده اند.هرگونه
«مقابل هم قرار دادن» ایران قبل از اسلام و ایران پس از اسلام ،به هم زدن
تعادل فرهنگی و توازن روانی واجتماعی جامعه ایرانی است،جمهوری اسلامی با
برجسته ساختن دوره اسلامی تنها موجبات افزایش تنش های فکری و افراط گرایی
در دو سوی ملی گرایی و اسلامگرایی می شود، قطعا اسلام مانند هر آیین
دیگری سالهاست در کشور ایران زیست فرهنگی و اجتماعی داشته است ولی از بدو
تاسیس جمهوری اسلامی به خاطر ایدئولوژی گراییِ رژیم اسلامی همواره سعی می
شود با فرهنگ ایران باستان مقابله شود،باید در این گونه مواقع کسانی که
فرهنگ دوست هستند و به ایران علاقه دارند در مقابل گزافه گویی های رهبر
جمهوری اسلامی بایستند و مواضع غلط و پر از اشتباه و جعلی او را به چالش
بکشند.به نظر می رسد کار دیکتاتوری رهبر جمهوری اسلامی بدانجا رسیده است
که برای«فکر کردن» مردم و نخبگان درباره تاریخ نیز «تعیین تکلیف» می کند
و از نظر رهبر جمهوری اسلامی«همه» باید دقیقا منطبق با نظر ایشان درباره
جهان،تاریخ،فرهنگ و سیاست بیاندیشند.این سخنان توهین آمیز رهبر جمهوری
اسلامی علیه تاریخ و تمدن ایران همزمان با تخریب دریاچه ارومیه و تخریب
سایر عرصه های محیط زیست ایران و نیز بی توجهی عامدانه رژیم نسبت به
بناهای تاریخی ایران، انسان را یاد این جملات خمینی می اندازد آنجا که
خمینی به صراحت گفت:«ما ملی نیستیم،مسیر ما مسیر ملی نیست» و همین «ملی
نبودنِ» سران جمهوری اسلامی عملا منجر به تخریب و نابودی محیط زیست،طبیعت
و میراث فرهنگی و تمدنی ایران شده است.
کوروش/تهران
==================================
پیام شاهزاده رضا پهلوی در پشتیبانی از حرکت اعتراضی مردم آذربایجان
هم میهنان عزیزم، ملت سرافراز ایران زمین،
هموطنان غیور آذربایجانی ما در پی خشکسالی در نگینِ سرزمین سبزمان،
دریاچۀ ارومیه و حفظ و نگهداری این میراث ملی که متعلق به تمامی مردم این
مرز و بوم و آیندگان میهن عزیزمان است با دستانی خالی و بغض های شکسته
شده در گلو که حاصل ۳۲ سال ظلم و ستم حکومت استبدادی و اشاعۀ تبعیض
قومیتی و مذهبی بین مردم و ایجاد شکاف در اتحاد و یکپارچگی ملی بوده است،
براستی با غیرت و همیت خود بار دیگر در برابر این دیو استبداد که هدفی جز
ویرانی و افتراق در میهن عزیزمان ایران ندارد دست به اعتراض و ایستادگی
زده اند.
یقین داشته باشید این حکومت بقای خود را در ایجاد اختلاف و شکاف بین مردم
می بیند. به همین دلیل، باید هشیار باشیم، زیرا تنها راه دستیابی به
آزادی، عدالت و برابری در اتحاد ملی است.
بخوبی می دانیــم که خطـۀ سبــز آذربایجان خـاستگاه انقلاب مشروطه و
مـردان بـزرگی همچون ستارخــان هــا، باقرخــان ها و کسروی هــا بــوده
است وبراستی در هر تحــول آزادی خواهــانه و استبداد ستیزانه تاثیری ژرف
داشته است و دلیل این امر جز روحیۀ ظلم ستیزی و میهن پرستی و دادخواهی
مردم غیور آذربایجان نمی باشد.
من، ضمن همدردی با خانوادۀ کشته شدگان و دستگیر شدگان این حرکت ملی، به
آنها اطمینان میدهم که بهایی که در راه میهن پرداخت کرده اند هیچ گاه
فراموش نخواهد شد و حمایت قاطع خود را از قیام مردم آذربایجان اعلام
میکنم و بر خود لازم میدانم که در این مقطع حساس تاریخی که هموطنان آذری
ما نیاز به پشتیبانی و حمایت عموم ایرانیـان دارند از مردم ایــران
بخواهم که با عزمی راسـخ از این جنبش میهن پرستــان آذربایجانی
پشتیبــانی کنند، چــرا که آذربایجــان پــرچم دار بسیــاری از جنبش هـای
آزادی خواهانه و میهن پرستانه در تاریخ کشورمان بوده است و حقیقتا به
عنوان یک ایرانی علاقمند به اتحاد و منافع ملت بر خود می بالم که تاریخ
کشورم در مقاطع حساس همواره با نام آذربایجان و مردم غیور آن مزین شده
است.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
هفتم شهریورماه ۱۳۹۰
=================================
تفسیرهای سیاسی عبدالله خان : زلزله 9 ریشتر درحکومت اسلامی
با سقوط رژیم های توتالیتر تونس، مصر، یمن و لیبی که حکومت جمهوری را به
صورت مادام العمر و اغلب ارثی، در این کشورها درآورده بودند، اکنون بقیه
رژیم های توتالیتر درصف ایستاده و باترس و لرز نگران نوبت خود هستند. شخص
نخست درخط اول جبهه، همین درازاسد بی مصرف است که سقوط قریب به یقین او،
جمهوری اسلامی را نیز به شدت نگران کرده است. سقوط بشار مساویست با سقوط
جمهوری ناب اسلامی و برباد رفتن تمام سرمایه گذاری های دولتی، علی الخصوص
سرمایه گذاری ها و پس اندازهای شخصی بسیاری از سران و سردمداران جمهوری
اسلامی و سپاه در سوریه و بانک های آنجا. آنها قصد داشتند و دارند که
سوریه را به عنوان بندری آزاد و ایستگاه بین راهی میان جهان آزاد و
جمهوری اسلامی در آورده و نیازهای خود را از طریق سوریه تامین کنند و به
این ترتیب تحریم های اقتصادی را دور بزنند. از سوی دیگر سوریه مامن و
پناهگاه مقام عظما و بیت محترم و سران دیگر رژیم در بعد از سرنگونی در
نظر گرفته شده بود که با سوراخ شدن بشار اسد، جمهوری اسلامی چنان دچار
نگرانی شده است که عظما جان، صالحی وزیر خارجه را با ماموریت فوق العاده
و بسیار محرمانه و البته مزورانه به روسیه فرستاد که به آنها از طرف آقا
اطمینان دهد ما حاضریم با کمال میل و این بار البته با حسن نیت با آژانس
بین المللی مذاکره کنیم و کارشناسان آنها هم می توانند از تاسیسات ما
بازدید کنند، مشروط برآن که شما هم قول دهید که بطور جدی از سقوط بشار
اسد جلوگیری کنید.
روس ها هم یا گول جمهوری اسلامی را خورده اند یا آنها هم دارند فن بدل به
عظما می زنند. روس ها گفته اند از قول پوتین به آقا سلام برسان و بگو
فورا اعلام خواهیم کرد که ما از حکومت بشار حمایت می کنیم و اگر لازم
باشد از حق وتو هم استفاده خواهیم کرد تا قطعنامه ای علیه سوریه صادر
نشود. بوشهر را هم بالاخره راه می اندازیم. قول ما، دیر و زود دارد،
سوخت و سوز ندارد و آن موشک های اس سیصد را هم به شما خواهیم داد البته
با قیمت تازه و امروزه، درصورتی که شما راه قانونی برای شکستن تحریم
ارسال موشک ها پیدا کنید.
جمهوری اسلامی هم که در حقه بازی و شارلاتی سرآمد اقران است، قصد دارد به
صورت جنگ زرگری از روسیه به دادگاه بین المللی شکایت کند و درصورت
پیروزی، موشک ها را از روسیه تحویل بگیرد. به عبارت دیگر روسیه با رندی
این امر را تعلیق به محال کرده است.
اسدالله خان مامور ما در بیت رهبری خبرداده است که صالحی ضمن بوسیدن دست
عظما با ترس و لرز پرسیده است آقا من می توانم به نیابت از خاک نعلین
مبارک، در زمینه عدم تولید سلاح های هسته ای و جدی بودن مذاکرات با
آژانس به روس ها قول قطعی بدهم؟ خدای ناکرده در همان مسکو "سنگالی" نشوم.
من از این سمت تازه خیلی خوشمان آمده است. عظما درحالیکه لبان صالحی را
می بوسیده گفته است جانم تا حال حرف خلافی از من شنیده ای؟ اگر لازم شد
به ناموس بیت ما هم می توانی سوگند بخوری که این بار قول ما، قول است.
برو ماموریت خود را با اطمینان انجام بده. همین مامور ما اضافه می کند
عظما جان پس از خروج صالحی زیر لب و خیلی آهسته گفته است عجب بچه ساده و
پاک دل و پاکیزه ایست این جوان. پدرسوخته عین هلو می ماند.
==========================
رژيم دمشق همچنان قربانى مى گيرد و نعل وارونه مى زند!
چرا رژيم دروغ مى گويد؟ اين، عنوان مقاله اى بود كه سى و يك سال پيش،
"سليم اللوزى" صاحب امتياز مجله "الحوادث" نوشت و در نتيجه، جان بر سر
آرمان گذاشت.
منظور وى از اين سؤال كه از باب "تجاهل العارف" آمده بود، رژيم دمشق بود.
نويسنده مقاله مذكور، وقتى براى شركت در مراسم خاكسپارى مادرش به لبنان
برگشت، ربوده شد و در زير شكنجه جان باخت.
سليم اللوزى پيش از آن كه خود كشته شود، قتل انتقامجويانه برادرش را نيز
شاهد بود. "مصطفى اللوزى" فقط براى مجازات و ترساندن برادرش ربوده شد و
به قتل رسيد.
"جبران توينى" سردبير روزنامه لبنانى "النهار" عنوان مقاله سليم اللوزى
را اقتباس كرد و در سال 2005 در همان زمينه و محتوا، رژيم سوريه را به
باد انتقاد گرفت. او نيز با بمبى كه زير صندلى اتومبيلش كار گذاشته شد،
به قافله قربانيان "رژيم" پيوست.
اخيراً يعنى همين هشت هفته پيش در حومه شهر حماه، جسد "ابراهيم قاشوش"
يافته شد. بدن اين خواننده سورى را به داغ و درفش گرفته و از ريخت طبيعى
انداخته بودند. آنان گلوى او را دريده بودند زيرا اين گلو ترانه هايى
خوانده بود كه نه تنها در "يوتيوب" انتشار وسيعى يافت بلكه گرمى بخش
تظاهرات مليونها معترض گشت. پاسخ چه سريع و واضح بود.
روز پنجشنبه گذشته دولت سوريه اعلام كرد كه يك كميته تحقيق براى بررسى
ماجراى حمله به "على فرزات" تعيين كرده است. اين كاريكاتوريست معروف سورى
كه در طرحهاى خود راس هرم را نشانه گرفته بود مورد حمله مهاجمان قرار
گرفته و پس از شكنجه و ضرب و جرح شديد در گوشه پرتى رها شده بود. چشمان
تيز بين و دستان و انگشتان مو شكافش بيش از همه مورد كينه و تهاجم قرار
گرفته بود.
رژيم دمشق در ادامه تبليغات دروغين و وارونه سازى حقايق، همان نيروهاى
امنيتى را مامور بررسى اين تهاجم تبهكارانه كرد!
واقعا چرا رژيم دمشق همچنان دروغ مى گويد و در جايى كه حتى بدون تحقيقات
و دادگاه بين المللى، جناياتش بر همگان آشكار شده، با نعل وارونه زدن،
پرده پوشى مى كند؟!
آيا مى توان در برابر رسانه هاى خارجى براى خود نقاب بيگناهى تدارك ديد،
ليكن در داخل كشور پيام آشكار ارعاب را براى مخالفان و مردم معترض فرستاد
و بر اينكه اين جنايات سياسى را عالماً عامداً رژيم مرتكب شده اصرار
ورزيد؟!
ستيز رژيم دمشق عليه ارباب قلم و ساير روشنفكران هدف مشخصى دارد و آن
"خفه كردن صداى اعتراض" است. اين رژيم، مخالفان خود را زنده و مرده به
داغ و درفش مى كشد و چهره و پيكره آنان را هم از بعد ظاهرى و هم در ابعاد
سياسى و معنوى تخريب مى كند. رژيم، هميشه خواسته و مى خواهد كه به همه
يادآورى كند كه دستش درازتر از آن است كه به كسى نرسد و نظام ارزشى اش
طورى نيست كه مانع ارتكاب جنايت شود.
در اين ميان، جهان به تماشا نشسته است. طى چهار دهه گذشته تعداد زيادى از
روزنامه نگاران، نويسندگان و ساير هنرمندان توسط رژيم سوريه رهسپار ديار
نيستى شدند. اكنون ديگر آشكار شده كه يگانه متهم خون كاروان قربانيانى از
اين نوع، خود اين رژيم است. شايد قتل "سليم اللوزى" اولين اقدام در اين
سطح و بُعد بوده است.
اما خون "رياض طاها" رئيس اتحاديه روزنامه نگاران سورى در پى آن آمد. در
زمان بشار اسد، "سمير قصير" نيز ترور شد و سپس تروريست ها "جبران توينى"
را قربانى خود ساختند. خانم "مى شدياق" فعال رسانه اى معروف نيز با بمبى
در اتومبيلش در معرض ترور قرار گرفت ولى اكنون با بدن و صورتى به هم
دوخته و يك پاى از دست داده به فعاليت رسانه اى خود ادامه مى دهد.
كاروان قربانيان تروريسم اسد از قبيل "على فرزات" شامل كسانى است كه عضو
"دسته جات مسلح" و "گروهك هاى محارب" نبوده اند. آنان فقط به اين دليل
مورد هدف تير كينه قرار گرفتند كه احساس و انديشه بخش عظيمى از مردمشان
را بازگو مى كردند و اين بخش با سياست و افكار رژيم مخاف اند.
روزنامه "الشرق الاوسط"
============================
بیانیه وزارت امور خارجۀ ایالات متحده در ارتباط با حمله به یک
کاریکاتوریست و زندانی کردن فعالان در سوریه
سوریه: حمله به علی فرضات و آزار فعالان
حملۀ عامدانۀ دولت سوریه به علی فرزات، محبوبترین کاریکاتوریست سیاسی
کشور و یکی از مدافعان دیرین حقوق بشر تأسف انگیز است. اوباش وابسته رژیم
توجه خود را بر دستهای فرضات متمرکز کردند، آنها را زیر ضربات خشمگینانۀ
خود گرفتند و یک دست او را شکستند- پیام روشنی دایر بر این که او باید
کشیدن کاریکاتور را متوقف سازد. پس از آن بنا بر آنچه گزارش شده، او را
در کنار جاده ای در دمشق رها کردند تا آن که رهگذران ایستاند و او را به
بیمارستانی در دمشق رساندند.
بسیاری دیگر از فعالان میانه رو که با خشونت مخالفند، از آن جمله ولید
البنی، نواف بشیر، جورج صبرا، محمد غلیون، و عبدالله الخلیل، به خاطر سخن
گفتن علیه رژیم به زندان افتاده اند. برخی از آنها طی ماه ها بدون تماس
با دنیای خارج نگاه داشته شده اند.
رژیم اسد همزمان با دادن وعده های میان تهی در زمینۀ برقراری گفت وشنود
با مردم سوریه، حملات وحشیانۀ خود را علیه سوری های مسالمت جو که می
کوشند حق جهانی خود را برای بیان آزاد به مورد اجرا بگذارند، ادامه می
دهد. ما توقف بی درنگ پیکار وحشت و ترور را از طریق شکنجه، زندانی کردن
غیر قانونی و قتل به وسیلۀ رژیم اسد، خواستاریم.
لینک زیر:فیلم،ضرب و شتم کاریکاتوریست سوری
http://parsdailynews.com/video/6232.htm
====================
یک کشته ودو زخمی درپایان نمازعیدفطردردانمارک
پلیس دانمارک می گوید در اثر تیراندازی در خارج از یک مسجد در شهر کپنهاگ
در پایان مراسم نماز عید فطر یک مرد کشته و دو نفر دیگر در اثر این
تیراندازی مجروح شده اند.
یک نماینده پلیس دانمارک گفته است : این تیراندازی در منطقه" وستربورو "
در اطراف یک مسجد صورت گرفته است وپلیس در حال حاضر خیابانهای اطراف این
مسجد را بسته است.
نماینده پلیس می گوید: بعد از مراسم نماز فطر به نظر می رسد بین دو گروه
درگیری ایجاد شده است. اگرچه مشخص نیست که این دو گروه از داخل مسجد خارج
شده باشند.
یک نفر از مجروحین این حادثه مرد پنجاه ساله ای است که بوسیله یک خودرواز
محل حادثه خارج شده و نشانه ای از وی در دست نیست.
پلیس پس از این حادثه در پی مسببین این درگیری می باشد.
یک شاهد عینی گفته است که او بیش از 15 صدای شلیک گلوله در این محل را
شنیده است و دیده است زنان وکودکان این حادثه در پشت اتوموبیلهای در محل
پنهان شده بودند.
===================
نگذاریم دریاچه ارومیه جان بسپارد
سیر سریع روند خشک شدن دریاچه ارومیه، نگرانی عمیقی را در دل همه مردم
ایران بویژه مردم چند استان غربی کشور ایجاد کرده است.
مردم نگران به اشکال گوناگون به کارگزاران رژیم هشدار می دهند تا بلکه
راهی یافت شود و شاهد مرگ این دریاچه زیبا نباشند. اما کارگزاران حکومتی
مدتهاست گوش شان بدهکار وقوع این فاجعه نیست و لازم نمی بینند هشدارهای
مردم را جدی بگیرند و کاری بکنند.
روز شنبه ۵ شهريور۱٣۹۰، هزاران نفر از مردم نگران شهرهای ارومیه و تبریز
در اعتراض به آنچه که سیاست خشکاندن دریاچه ارومیه از سوی حاکمیت ایران
نامیده می شود، همزمان در خیابان های این دو شهر راهپیمایی کردند و علیه
سیاست های ضد محیط زیستی رژیم شعار سر داده و فریاد زدند: «آذربایجان
برخیز و فریاد کن، به دریاچه ارومیه نفس بده ـ دریاچه ارومیه جان می دهد،
مجلس فرمان قتل آن را می دهد». نیروهای سرکوبگر رژیم مثل همیشه تظاهرات
مردم را تحمل نکردند و اعتراض مسالمت آمیز آنان را به خشونت کشاندند.
آنها به ضرب و شتم مردم در خیابان ها بسنده نکردند و به بیمارستان شهر
یورش بردند تا مجروحان بستری در بیمارستان را بازداشت و با خود ببرند. در
این جریان بالغ بر سیصد تن هم بازداشت گردیدند.
تظاهرات ادامه دار مردم شهرهای آذربایجان شرقی و غربی و بویژه تظاهرات
وسیع روز شنبه در دو شهر ارومیه و تبریز، نشانه بارز دیگری از اوج نگرانی
مردم از سویی و اوج بی اعتنایی رژیم به سرنوشت این دریاچه و ساکنان منطقه
از سوی دیگر است. نقش جمهوری اسلامی در تخریب فاجعه بار محیط زیست و سرعت
گرفتن سیر خشک شدن دریاچه ارومیه انكار ناپذیر است.
بر اساس پیش بینی کارشناسان محیط زیست و با توجه به افزایش پنج تا شش
درجه ای دمای هوا در سال جاری و کاهش حجم آب هایی که به این دریاچه می
ریزند، اگر این وضع ادامه داشته باشد دریاچه ارومیه در مدتی کمتر از ده
سال به کلی خشک خواهد شد.
از سطح ۵۷۰ هزار هکتاری دریاچه ارومیه، تاکنون ۲۵۰ هزار هکتار آن به شوره
زار تبدیل شده است و عمق آب تا ۴ متر پایین نشسته است. تعدادی از جزیره
های این دریاچه که زمانی دارای آب شیرین و سرسبز بودند، هم اکنون به خشکی
متصل شده اند. بر این میزان شوره زار، طی سال جاری ۱۲۰ تا ۱۵۰ هکتار
افزوده میشود. با توجه به اینکه سرعت تبخیر آب در سطح دریاچه به نسبت کم
شدن عمق آب افزایش مییابد، مرگ نهایی دریاچه تا حدودی یکباره اتفاق
خواهد افتاد.
خشک شدن دریاچه ارومیه نه یک مسئله زیست محیطی درازمدت، بلکه خطری است که
هم اکنون زندگی مردم را در تمام این منطقه و به ویژه در استان های
آذربایجان شرقی و غربی تهدید می کند و عوارض آن در درازمدت استان های
مجاور را نیز در بر خواهد گرفت. شوره زارهای حاشیه دریاچه، روز به روز
وسیع تر و آب های زیرسطحی نیز شورتر می شوند. مزارع حاشیه دریاچه ارومیه
در آستانه نابودی هستند و تعدادی از روستاهای حاشیه دریاچه خالی از سکنه
شده اند. بادهای نمکی در آینده به یکی از تهدیدهای جدی در منطقه تبدیل
خواهند شد. میلیون ها هکتار زمین زراعی بر اثر وزش بادهای نمکی به شوره
زار تبدیل می شود و چندین استان با پدیده دائمی ریزگردهای نمکی مواجه
خواهند شد و نتیجه اش هم مهاجرت و بیکاری و نابودی کشاورزی و شیوع بیماری
های نو ظهور و... خواهد بود. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که با خشک
شدن این دریاچه، کویر پهناور دیگری در این منطقه از ایران به وجود خواهد
آمد و با توجه به شوره زار بودن آن چهره زندگی مردم در این منطقه دگرگون
خواهد شد.
در مورد دخیل بودن عوامل انسانی روشن است که طرح های کارشناسی نشده که در
سیستم اداری بی کفایت و پر از فساد جمهوری اسلامی انجام می گیرند نقش
اساسی در تخریب محیط زیست کشور دارند. تحقیقات نشان داده اند که عوامل
اصلی خشک شدن این دریاچه زیبا، دو تکه شدن آن با کشیدن یک جاده طولانی و
ساخت بی رویه سدهای بزرگ مخزنی و مصرف بی رویه و غیر ضرور آب می باشد.
چه برای پیشگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه و چه برای سد کردن پیشروی
بیشتر، کافی بود و هست که جمهوری اسلامی طرح های ضد مردمی نظامی و امنیتی
خود را که اساسا در خدمت سرکوب مردم قرار دارند، کنار بگذارد و بخشی از
هزینه های گزاف این پروژه ها را به پروژه نجات دریاچه ارومیه اختصاص دهد.
کافی است میلیاردها دلار از ثروت این کشور را که رژیم اسلامی صرف پروژه
اتمی می کند تا از آن ابزاری برای تداوم بقای خود بسازد و در همان حال به
خاطر آن مردم هم در معرض محاصره و فشار اقتصادی بیشتر قرار بگیرند، به
چنین طرحی اختصاص دهد تا از ویرانی منطقه وسیعی از کشور جلوگیری کند. اما
از رژیمی که جز به بقای خود به چیز دیگری نمی اندیشد و هر هزینه ای را که
در غیر این راه صرف شود از دست رفته می داند، چنین انتظاری نمی توان
داشت.
این رژیم نه تنها فضای سیاسی ایران را خفقان آور ساخته بلکه نفس کشیدن
برای مردم این کشور در فضای طبیعی شهرهای بزرگ را نیز دشوار کرده است.
بلایی که سیاست های این رژیم بر سر محیط زیست آورده، چندان کمتر از بلایی
نیست که بر سر کل مردم ایران در همه زمینه های دیگر سیاسی و اجتماعی
آورده است. جمهوری اسلامی نه فقط دشمن زندگی امروز اکثریت مردم ایران
است، بلکه دست اندرکار تخریب شرایط زندگی نسل های آینده نیز هست.
آیا متوقف کردن سیر خشک شدن دریاچه ارومیه و زنده کردن دوباره سرزندگی
گذشته آن امکان پذیر است؟ اعتراضات مکرر مردم آذربایجان غربی و شرقی و
راهپیمایی همزمان و وسیع تبریز و ارومیه در روز شنبه گذشته این نوید را
دادند که اگر اینگونه اعتراضات وسیع تر و فراتر از این استان ها به کل
ایران سرایت نماید و جنبشی برای نجات محیط زیست شکل بگیرد و جریان یابد،
می توان امیدوار بود که یکبار دیگر این دریاچه زیبا و این سرچشمه حیات
میلیون ها انسان در منطقه جان تازه ای بگیرد.
=========================
الجزایر: به دلایل بشردوستانه به خانواده قذافی اجازه ورود دادیم
در حالی که شورای انتقالی لیبی خواستار استرداد خانواده معمر قذافی به
این کشور شده است، دولت الجزایر میگوید که کشورش «تنها به دلایل
بشردوستانه» به همسر و سه فرزند رهبر پیشین لیبی اجازه ورود به خاک خود
را داده است.
شورای انتقالی لیبی روز سهشنبه از الجزایر خواست تا همسر و سه فرزند
معمر قذافی را برای محاکمه به لیبی مسترد کند و به الجزایر هشدار داد که
با پناه دادن به خانواده رهبر پیشین لیبی «تبدیل به دشمن مردم لیبی خواهد
شد.»
عَمَر بــِلانی، سخنگوی وزارت امور خارجه الجزایر، روز سهشنبه به
خبرگزاری فرانسه گفت که کشورش «تنها به دلایل بشردوستانه» به همسر و سه
فرزند معمر قذافی اجازه ورود به خاک خود را دادهاست.
مقامهای الجزایری اعلام کرده اند که صفیه، همسر قذافی، عایشه، دختر
قذافی و دو پسر قذافی با نامهای محمد و هانیبال، روز دوشنبه از لیبی
گریخته و به الجزایر رفتهاند.
شورای انتقالی لیبی روز دوشنبه گفت که الجزایر به خانواده قذافی جواز
عبور به کشور ثالث داده است و گفته میشود که آنها سعی میکنند به «یک
کشور اروپای شرقی» بروند.
محمود شَمام، از سخنگویان شورای انتقالی لیبی روز سهشنبه در مورد حضور
خانواده قذافی در الجزایر گفت: «این یک اقدام خصمانه علیه مردم لیبی و
خواستها و مطالبات آنها است و ما به هر قیمتی شده از همه راههای قانونی
برای استرداد این مجرمان و محاکمه آنها استفاده خواهیم کرد.»
محمود شمام افزود: «به همه کسانی که سعی کنند به قذافی یا خانوادهاش
پناه بدهند هشدار میدهیم که با این کار تبدیل به دشمن مردم لیبی خواهند
شد و مردم لیبی در سراسر جهان به تعقیب آنها دست خواهند زد.»
اما عمر بلانی، سخنگوی وزارت خارجه الجزایر، روز سهشنبه در پاسخ به
پرسشی در مورد اعتراضهای شورای انتقالی به پناه دادن خانواده قذافی
تکرار کرد که کشور «تنها و تنها به دلایل بشردوستانه» اجازه ورود به آنها
را داده است و ورود این افراد به خاک خود را به شورای انتقالی لیبی و
شورای امنیت سازمان ملل نیز خبر دادهاست.
در همین حال روزنامه الجزایری «الوطن» روز سهشنبه به نقل از منابع
دیپلماتیک خبر داد که حکومت الجزایر فرمانی را برای بستن مرز جنوبی این
کشور با لیبی «به علت وضعیت وخیم لیبی» صادر کرده است.
با وجود به رسمیت شناخته شدن شورای انتقالی لیبی از سوی ۵۶ کشور و همچنین
تشکیلات فلسطینی، الجزایر هنوز این شورا را به رسمیت نشناخته و موضعی
«کاملاً بیطرفانه» در قبال نزاع لیبی اتخاذ کردهاست، امری که باعث شده
تا بخشی از جناح مخالفان قذافی در لیبی، الجزایر را به طرفداری از معمر
قذافی متهم کنند.
در مورد محل حضور معمر قذافی هنوز گزارش موثقی در دست نیست و دولت ایالات
متحده آمریکا در این خصوص گفتهاست که نشانهای از اینکه وی لیبی را ترک
کرده باشد دیده نمیشود.
گزارشهای تایید نشده از لیبی در روز دوشنبه حاکی است که به احتمال زیاد
«خمیس» دیگر فرزند معمر قذافی در درگیریهای این کشور کشته شده است.
مخالفان مسلح در لیبی در حال کنترل بخش های بیشتری از مناطق تحت نفوذ
نیروهای معمر قذافی هستند.
http://parsdailynews.com/88678.htm
http://parsdailynews.com/88691.htm
--
دریافت این پیام، به دلیل ثبت نام شما در گروه خبرنامه پارس دیلی نیوز است . شما روزانه ممکن است دو تا سه ای میل از خبرنامه پارس دیلی نیوز دریافت کنید. چنانچه مایل به لغو عضویت خود در این گروه هستید، با ای – میل
info@parsdailynews.com
تماس بگیرید و از مدیریت سایت، لغو عضویت خود را درخواست کنید
http://parsdailynews.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر