428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

چهارشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۰

[Persian Green Movement] نهمین نامه نوری‌زاد به علی خامنه‌ای: تا دیر نشده صدای اعتراض مردمت را بشنو




نهمین نامه نوری‌زاد به علی خامنه‌ای: تا دیر نشده صدای اعتراض مردمت را بشنو

 

مگر نه اين که اين مردم، اختيارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده‌اند؟ آيا نبايد بدانند تو با اموالشان چه کرده‌ای و چه می‌کنی؟ اين مردم می‌خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوريه و به هرکجای اين دنيای بزرگ بخشوده‌ای! اين مردم می‌خواهند بدانند چه پولهايی با اشاره‌ی تو، به کجاها سرازير شده است. علی جان مردم ما آيا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده‌ای؟

خبرنگاران سبز/ نامه‌ها:
محمد نوری‌زاد در نامه‌ای به مناسبت روز پدر و خطاب به حضرت علی (امام اول شیعیان) ولی در واقع خطاب به سید علی خامنه‌ای نگاشته و با نهایت حسن نیت و نیز هشدار دهی‌های فراوان از رهبر ج.ا. خواسته است دست از انحصار کامل قدرت بردارد، قدرت را به مردم بسپارد، از سرنوشت خودکامگان درس بگیرد، از قاتلان همچون بشار اسد حمایت نکند، در سرکوب و کشتار به او یاری نرساند، و خود را از سرنوشت محتوم و مشابه دیگر خودکامان باز رهاند. این نهمین نامه سرگشاده نوری‌زاد به علی خامنه‌ای است. متن کامل این نامه که در وبگاه شخصی ایشان انتشار یافته در زیر می‌آید. 


--------------------------------------------------------
رهبرما، چه بخواهد و چه نخواهد، پدراين مردم است. ومردم ما، حق دارند از او، رفتاری پدرانه انتظار داشته باشند. که يک پدر، با هرخونی که از فرزندان تند خوی خود به دل دارد، آنان را به تير بلا نمی سپرد. و به نفع فرزندان آرام و سربه زير خود، برسر فرزندان عاصی و معترض خود نمی کوبد.

سلام ای علی عزيز.

چه خوب که در اين روزها، پای به عرصه‌ی اين دنيا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همه‌ی شايستگی‌های بشری، رو به سوی تو آورد.
تو به معنی واقعی "مرد" بودی. جوری که همه‌ی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمی‌شناسند.

چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطيع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جايگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، می‌سنجد.

اگر تو ای علی عزيز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان می‌گفتيم: علی چرا بيست و پنج سال، از حکومتی که حق خود می‌دانست، برکنار ماند؟ آيا نه تنها به اين دليل که مردم، آن سوتر از او و بزرگی‌های او، روی به ديگری و ديگران بردند و او را نخواستند؟
برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبی‌های تو کم نکرد. و بنا به گفته‌ی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعه‌ی جوان  اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، يکدلی و يکپارچگی را پديد آورد.

اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان می‌گفتيم: اداره‌ی جامعه را به شايستگان، ونه به دوستان، بايد سپرد؟

ياعلی، يک پرسش!
اگر من نوری‌زاد، پای به دل تاريخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلايق، صريح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگيرم و با فريادی که همه‌ی تاريخ بشنود، به تو بگويم: ای علی، من که يکی از پيروان  تو هستم، اين من گمشده در تاريخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با اين که می‌دانم تو پاک و پاکدستی، می‌خواهم اما بدانم با پول‌های امانتی مردم چه کرده‌ای و ميليارد ميليارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کرده‌ای؟

من بعيد می‌دانم ای علی عزيز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زير گوش من بخوابانی! و بگويی: ای بی حيا، تو، که به قول خودت هيچ در هيچی، از من علی، که معصوم و پاکزاده‌ام، می‌خواهی تحقيق و تفحص کنی؟

تصور حتمی من براين است که تو، دست مرا می‌گيری و مرا به سرای حکومت خود می‌بری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من می‌گذاری و به من می‌گويی: باهر علمی که داری، درکمال امنيت، بنشين و به دخل‌ها و خرج‌های حکومت من نگاه کن. وحتی اين را نيز مصرانه از من می‌خواهی که: هر کاستی و ناروا در کارمن ديدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفته‌ام يا خطايی ندانسته مرتکب شده‌ام، سريعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم يک يا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم برده‌اند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسيدگی کنی.

من از اين تخيل راستين، پای فراتر می‌برم و دست تو را می‌گيرم و به همين امروز جمهوری اسلامی ايران خودمان می‌آورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان می‌نشانم و به تو می‌گويم: علی جان، تو نيک می‌دانی که شيوه‌های مملکت داری در دوردست‌های تاريخ، همان بود که بود. امروز اما، شيوه‌ها تغيير کرده. ديگر شايسته نيست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصوميتی  که داری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوايی که  داری، هم فرمانده‌ی کل قوا باشی و تک‌ به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخيص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمايندگان مستقيم و غيرمستقيم داشته باشی.

تو بايد برقله‌ی اين مملکت بايستی و رهبری کنی. مثل رهبر يک ارکستر موسيقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعداد‌های جامعه‌ی کوچک خود را به کار می‌گيرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نيک‌تر از من می‌دانی که دخالت تو در جز و کل اين دستگاه وسيع، رشته‌های هماهنگی را می‌گسلد. حضور بی دليل نمايندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر می‌چيند.

علی جان، تو روح جاری اين عالمی. درشان تو نيست که هم تعيين رييس صداو سيما و تعيين رييس سازمان تبليغات اسلامی با تو باشد و هم تعيين تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعيين تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی. حالا تعيين تک به تک فرماندهان سپاه و نمايندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.

علی جان، خدا وکيلی با اين همه مشغله‌ی پيچ در پيچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمی‌ماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمين خودت  بنگری. چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزييات امروز جامعه‌ی خويش می‌کنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.

علی جان، تو نيک‌تراز همه‌ی ما می‌دانی که ورود تو به عرصه‌های جانبداری، مردمان جامعه  را از رشد بديهی‌شان باز می‌دارد و کسی را شهامت  نقد و شهامت آسيب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمی‌ماند. وقتی همه‌ی سرنخ‌ها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد يافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و اين يعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نيز تحمل نمی‌کند.

ای علی عزيز، مگر نه اين که اين مردم، اختيارات و اموالشان را به امانت به تو سپرده‌اند؟ آيا نبايد بدانند تو با اموالشان چه کرده‌ای و چه می‌کنی؟ اين مردم می‌خواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوريه و به هرکجای اين دنيای بزرگ بخشوده‌ای! اين مردم می‌خواهند بدانند چه پولهايی با اشاره‌ی تو، به کجاها سرازير شده است. علی جان مردم ما آيا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کرده‌ای؟ اطمينان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسش‌های مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همين خاطرهاست که خواستنی هستی.

وسرآخر:
اين مردم از تو می‌خواهند بنا به ضرورت های اين روزگار، بار سنگين اين همه مسئوليت های جوراجور خود را به شانه‌ی آنان و نمايندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قيامت  تو بايد به تک به تک اين همه مسئوليت پاسخ بدهی. بيا و از دامنه‌های رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.

از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بايستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشايی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراين مشورت، ياعلی، با تو خيرخواهی است. می‌دانيم که می‌دانی.

علی جان، خودت خوب می‌دانی که بدون استثنا، دليل خيزش‌های مردمی اين روزها درکشورهای اسلامی و غير اسلامی، از کجا ناشی می‌شود. از: رهبری‌های طولانی و مبسوط اليد. که يک نفر، با قدرتی ماورايی، برهمه‌ی ارکان يک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نيز جوابگو نباشد و کسی را نيز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب می‌دانی که اگر صدام را آمريکايی‌ها سرنگون نمی‌کردند، مردمش اين روزها او را سرنگون می‌کردند. صدامی که جزقلب مردم، جايی را لايق حضور خود نمی‌دانست.

رهبر ليبی نيز مگر جز اين خصوصيات دارد؟ ويا رهبر مردم سوريه؟ فصل مشترک همه ی اينان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکم‌اند و کسی را يارای اعتراض به آنان نيست.

قانون، برای اين رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک می‌برند و نرم نرم به مکيدن آن مشغول می‌شوند. يا قانون، برای اينان، جامی از شراب است که سرمی‌کشند تا فراموش کنند مردمی نيز هستند و  اين  مردم  حقی وحقوقی  نيز دارند. ويا: قانون حبه ترياکی  است که بايد برسر وافور کيفوری  نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و  جهل مرکبشان ستود.

علی جان، اين روزها،  ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زده‌ايم. مردم معترض او را فتنه‌گر می‌خوانيم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی می‌کنيم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوريه را جلوی چشم مردم دنيا، سانسور می‌کنيم. چرا؟ چون اطمينان داريم: مشابهت سقوط بشار اسد، گريبان خود ما را می‌فشارد.

علی جان، چه خوب که به اين دنيا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ويژه به رهبرما بگويی: ای برگزيدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم،  به تناسب هرخطايی که مرتکب شده ايد، کمترين حق بديهی مردم شماست.

و دم گوش رهبرما بگويی:
سيدعلی عزيز، تا ديرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زير بار اين همه مسئوليت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئوليت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه اين که اين مردم، هماره در سخنان تو، فهيم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خيز. دستت را به من بده. ياعلی!

 



--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved