428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

جمعه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۰

Latest News from Norooz for 06/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (شاخه خارج کشور) به مناسبت 25 خرداد ماه و جهت گرامیداشت سالروز باشکوهترین اعتراض مدنی جنبش سبز، بیانیه تحلیلی توضیحی صادر کرده است.

متن این بیانیه به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

گذار به مرحله بسط و ارتقاء جنبش؛ ضرورت ها و مسئولیت ها

در آستانه دومین سالگرد جنبش ضد استبدادی و آزادیخواهانه سبز مردم ایران در 25 خرداد یاد شهیدان مظلوم جنبش ، زنان و مردان حق طلب و آزادیخواهی را که در اعتراض به استبداد و بی قانونی، خون پاکشان برزمین ریخت ، گرامی می داریم. و در برابر مجروحان و زندانیان آزاده، پدران، مادران و خانواده های آنان که با صبر و استقامت و ایثار خویش همچنان پرچم حق طلبی را برافراشته نگاه داشته اند، سر تعظیم فرود می آوریم و وعده الهی صبر و نصر را به آنان بشارت می دهیم.

حرکتی که دوسال پیش و در اعتراض به کودتای ضد انتخاباتی و دولت نامشروع برآمده از آن، با شعار «رأی من کجاست» آغاز شد، خیلی زود با تأکید بر مطالبات تاریخی و به حق ملت به جنبشی ملی مبدل گشت و نام خود را در ادامه نهضت های تاریخ معاصرایران ، از جنبش تنباکو و مشروطه گرفته تا نهضت ملی و از انقلاب اسلامی گرفته تا جنبش اصلاح طلبی 76 به عنوان جنبش ملی سبز ایران به ثبت رساند.این جنبش امروز پس از دو سال ریشه دارتر و ستبرتر از دیروز، چشم به فردایی بهتر دارد، فردایی که در آینده ای نه چندان دور قطعاً از راه خواهد رسید و خودکامگی و استبداد جای خود را به حاکمیت قانون وآزادی و جمهوریت خواهد داد و حق حاکمیت ملی و حقوق اساسی و شهروندی مردم که در قانون اساسی کنونی نیز به رغم نارسایی ها و مشکلاتش به رسمیت شناخته شده است، محقق خواهد شد. جنبش سبز، جنبش آزادی، عدالت، مردمسالاری ، حقوق خواهی، صلح طلبی، اخلاق و معنویت و در یک کلام حاکمیت قانون است و بر محور این هدف ها و روش هاست که رویاروی استبداد، بی عدالتی، یکه سالاری ، حقوق ستیزی، خشونت طلبی و بی اخلاقی و دنیا گرایی قدرت پرستانه و بی قانونی ایستاده است و سنت های خدایی حاکم برجهان هستی و تجربیات بی شمار تاریخی گواه پیروزی محتوم آن است.

مراحل جنبش ملی سبز ایران

الف- مرحله تکوین

سال 88 مرحله تکوین جنبش بود. مسیری که از 25 خرداد و با راهپیمایی اعتراضی مدنی و مسالمت جویانه میلیونها ایرانی آغاز شد و از گذرگاه های 28 و 30 خرداد، روز قدس، 13 آبان،16 آذر و روز عاشورا گذشت، در این مسیر بازداشت های گسترده و پرکردن زندان ها از هزاران تن از بهترین فرزندان ملت از هر قشر و صنف و گروه، سرکوب های خونین و منجر به شهادت و مجروح و معلول شدن دهها تن انسان بی گناه، در کنار مکر لیل و نهار و تبلیغات گسترده دروغین رسانه های متعدد رسمی و غیر رسمی علیه جنبش سبز و شخصیت ها و فعالان جنبش، برگزاری نمایش های مضحک و شوهای تلویزیونی تحت عنوان دادگاه محاکمه دستگیر شدگان، احکام ننگین اعدام و اخذ اعترافات اجباری و دهها اقدام غیرقانونی و ضد انسانی دیگر باعث شد که پس از عاشورای خونین 88 حضور خیابانی جنبش متوقف شود. پس از آن بود که شبانه روز در همه تریبون های تبلیغاتی سیاسی و مذهبی وابسته به حاکمیت و امپراطوری دروغ تبلیغ کردند که «فتنه مرد». به گمان آنان استراتژی جداکردن مردم از رهبران جنبش سبز به هدف خود نایل آمده بود و بدون تحمل هزینه دستگیری مهندس موسوی و حجة الاسلام کروبی توانسته بودند با زور و تزویر جنبش را نابود و حاکمیت کودتا را تثبیت کنند. آنان با تفرعن تمام ادعا می کردند فتنه 88 قدرتشان را بیمه کرده است.

ب- مرحله تثبیت جنبش و رهبری نمادین آن

درست در اوج این سرخوشی متکبرانه حضور میلیونی مردم آگاه در 25 بهمن 89 همه رشته های استبداد طلبان را پنبه کرد و تمام تبلیغات و ادعاهای دروغین یکساله آن ها را مبنی بر «مرگ فتنه» را بر باد داد. مردم ایران که حدود 20 ماه پیش از آن نخستین جنبش آزادیخواهانه منطقه را در برابر چشم جهانیان آفریده بودند و همچون انقلاب ها و نهضت های ضد استبدادی ضد استعماری مشروطیت و نهضت ملی و انقلاب اسلامی، این بار نیز پیشگام ملت های منطقه شده بودند، اینک خود با کسب انگیزه مضاعف از پیروزی جنبش های ضد استبدادی و آزادیخواهانه مردم تونس و مصر یک بار دیگر به فراخوان رهبران جنبش سبز پاسخ مثبت دادند و با حضور میلیونی خود در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ کشور، نشان دادند که جنبش نه تنها نمرده بلکه ریشه دارتر از گذشته در حال بسط و گسترش است. در شرایطی که استبداد طلبان حاکم تهران را به پادگانی بزرگ تبدیل کرده بودند و به رغم حضور گسترده نیروهای سرکوب گر، تظاهرات میلیونی 25 بهمن 89 معنا و مفهومی به مراتب جدی تر و عمیق تر از راهپیمایی های 25خرداد و روزهای بعد سال 88 داشت.در این روز تاریخی شوک بزرگی به استبداد حاکم وارد شد و همگان از جمله ستاد کودتا و عوامل آن دریافتند که جنبش سبز نه تنها نمرده است، بلکه در لایه های پنهان جامعه جریان دارد و هرگاه فرصتی مناسب بیابد، قدرت خود را به رخ ایشان می کشد.

با25 بهمن 89 جنبش سبز مرحله «تکوین» را پشت سر گذاشت و وارد مرحله «تثبیت» شد. درست به همین دلیل بود که جریان حاکم وحشت زده و مستأصل از برباد رفتن تمام سرمایه گذاری ها و شکست راهبرد قبلی خود، در واکنشی عصبی به حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان اقدام کرد، کاری که خود پیش از این آن را منفی و به ضرر خود ارزیابی کرده بود. حاکمیت با این اقدام روند تثبیت و نهادینه کردن نمادین رهبری جنبش سبز در عرصه های داخلی و خارجی را سرعت بخشید و آلترناتیو مستقل، ملی، دموکرات و اسلامی خویش و کانون رهبری آن را به رسمیت شناخت. از آن پس همه دانستند که جنبش تحول خواهی سبز به رغم خود انگیختگی مردمی، در ایران رهبران و سخنگویان مشخصی دارد که هیچ کس از جمله حاکمان مستبد ایران نمی توانند آن را نادیده بگیرند، همچنان که حاکمیت های استبدادی در برمه و آفریقای جنوبی نتوانستند آنگ سان سوچی و ماندلا را نبینند.

ج- مرحله بسط و ارتقاء جنبش

اکنون در آستان 25 خرداد 90 و همزمان با بروز جنگ قدرت و شکاف های عمیق در جریان حاکم و ریزش گسترده در بدنه آن، جنبش مرحله تازه ای از حیات خود یعنی گذار از مرحله «تثبیت» به مرحله «بسط و ارتقاء» را آغاز می کند. اینک پس از گذشت دوسال از کودتای ضد انتخاباتی و تحمیل دولتی انتصابی، همگان حتی طرفداران دیروز کودتاچیان به درستی و صدق ادعاهای سبزها و رهبران آن ها پی برده اند و به همین دلیل روند ریزش نیروهای طرفدار جریان حاکم، به ویژه در میان قشرها و سطوح میانی و پایینی وعناصر صادق اما ساده دل آن، شتاب بی سابقه ای پیدا کرده است. اگر موسوی در جریان انتخابات از دولت رمال ها سخن می گفت و نسبت به آن هشدار می داد، امروز حامیان معروف احمدی نژاد هستند که در جنگی تمام عیار بر سر تصاحب کامل قدرت، حکم رمالی دولت را صادر و متحدان دیروز خود را به همین جرم دستگیر و روانه زندان ها می کنند. امروز همگان و از جمله عناصر مسلمان و صادق موجود در قشرهای طرفدار حاکمان و در ارگان ها و نهادهای نظامی، امنیتی و بسیج، که خوشباورانه به ادعاهای مبارزه با فساد دولت دل خوش کرده بودند، با تعجب از زبان طرفداران و متحدان و حامیان دیروز همین دولت می شنوند که دستمالی که برای پاک کردن شیشه به آنان معرفی کرده بودند، چندان هم پاک نیست و عناصر بلندپایه و حتی کسانی که در رأس دستگاه های به اصطلاح مبارزه با فساد مالی قرار دارند، خود مرتکب اختلاس ها و دزدی های چند میلیاردی شده اند. امروز صدای یاران و همپیمانان دیروز همین دولت در قوای مقننه و قضائیه علیه قانون شکنی های آن به آسمان بلند است. اکنون روشن شده است دولتی که در طول دوران زمامداری اش از محل فروش نفت 450 میلیارد دلار- یعنی حدود نصف درآمد نفت ایران از آغاز استخراج و فروش نفت تاکنون - در آمد داشته است، کشور را با بحران های بزرگ اقتصادی روبرو ساخته و رکود، گرانی، تورم، بیکاری و فقر روز افزون و در نتیجه رشداقتصادی نزدیک به صفر را برای ملت به ارمغان آورده است. این همه در کنار بحران های سیاسی ناشی از بی قانونی و جنگ قدرت کانون ها و باندهای پنهان مستقر در نهادهای حاکمیت به ویژه در ماه های اخیر کشور را با چالشی بزرگ مواجه ساخته است. اکنون بخشی از حاکمیت از زبان نمایندگان معمم و غیر معمم خود، بخش دیگر یعنی دولت و طرفداران وی را به اتهاماتی سنگین از جمله فسادعقیدتی، سیاسی، مالی و اخلاقی متهم می کند و از انحراف بزرگ و فتنه ای بزرگ تر از فتنه سبز سخن می گوید. اکنون از زبان کسانی که تا دیروز از دولت دست ساخته خویش به طور نامشروط حمایت می کردند و برای استقرار آن سنگین ترین هزینه های دینی انسانی، سیاسی و اقتصادی را بر ملت و کشور تحمیل کردند، می شنویم که این دولت نه تنها دولت ولایت مدار، اسلامی و زمینه ساز ظهور امام زمان و پاسدار عدالت و بهترین دولت در صد سال گذشته نیست، بلکه توسط شیطان «سحر شده» است و از سوی فراماسون های جدید کارگردانی و مدیریت می شود و بزرگترین خطر برای اسلام به شمار می آید. اکنون خیانت به رأی ملت و تقلب درانتخابات را که مردم و رهبران جنبش سبز در دوسال پیش فریادکرده بودند از زبان وزیر اطلاعات همین دولت می شنویم که در جدالی با رئیس خود و ادعای رأی 34 میلیونی در انتخابات به کنایه ابلغ از تصریح پاسخ می دهد آقای کامران دانشجو (رئیس ستادانتخابات کشور در خرداد 88) ماجرای رأی شما را بهتر می داند.

شرایط موجود؛ روند بی ثباتی و فروپاشی

بحران و بی ثباتی سیاسی کشور و جنگ قدرت باندهای حاکمیت اکنون کار دولت به اصطلاح 24 میلیونی را به جایی رسانده است که حتی قادر به انتصاب یک استاندار هم نیست. رئیس جمهوری که حاکمیت مدعی رأی 24 میلیونی او بود و وی را به عنون مدیری قاطع و قوی معرفی می کرد اینک به رغم تمام همراهی ها و خدماتی که در سرکوب مردم، قانون شکنی و ایجاد خفقان نظامی پلیسی امنیتی داشته است و طی سال های اخیر همچون ابزاری برای حذف همه شخصیت های تراز اول نظام و یاران و نزدیکان بنیان گذار جمهوری اسلامی عمل کرده است ، امروز قادر نیست از اختیارات قانونی خود در عزل یک وزیر استفاده کند. او شاید فکر نمی کرد که به قول خودش «روزی نوبت او هم فرا برسد» اما منطق استبداد، منطقی خود ویرانگراست. آن جا که حاکمیت مردم و قانون و قدرت برخاسته از رأی آزادانه ملت و نهادها و سازو کارهای دموکراتیک وجود نداشته باشد، قاعده «الحق لمن غلب» حکومت خواهد کرد و در بازی جنگ قدرت آن که زور بیشتری در اختیار دارد حرف آخر را خواهد زد و دیگران و حتی نوکران خود را به محض کمترین عدم تمکین حذف خواهد کرد.

افزون بر بحران های اقتصادی و سیاسی، بحران خارجی نیز امروز بیش از هر زمان دیگری کشور را با مخاطراتی بزرگ روبرو ساخته است. دولتی که با شعارهای ضد آمریکایی- اسرائیلی و سیاست خارجی ماجراجویانه و تنش آفرین به عنوان دولتی انقلابی و اسلامی به مریدان ساده دل معرفی می شد، امروز متهم می شود که در پشت پرده مشغول سازش است و چهره های دست اول آن مرتبط با بیگانگان و سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بوده اند. اکنون برخلاف گذشته که قطعنامه های تحریم ایران به عنوان ورق پاره های بی ارزش به مسخره گرفته و ادعا می شد هیچ تأثیری بر ایران ندارد، از زبان حاکمان به عنوان عوامل اصلی مشکلات اقتصادی معرفی می شود. امروز آمریکا و اروپا بیش از هر زمان دیگری ایران را دچار انزوا کرده و راه را برای اقدامات بعدی علیه کشور هموار تر ساخته اند. با تداوم حاکمیت کنونی و گفتمان مدیریت و منطق آن، کشور بیش از پیش بر سر دوراهی خطرناک عقب نشینی و تسلیم و یا ادامه ایستادگی و فروپاشی از درون قرار گرفته است. بحران سیاست خارجی امروز به نقطه ای پرمخاطره رسیده است که جز با تحول اساسی در حاکمیت و بازگشت واقعی آن به ملت و بازسازی مشروعیت و اقتدار ملی و اعتبار بین المللی از دست رفته میسر نیست.

با مشاهده این واقعیات امروز خوشبین ترین و ساده دل ترین افراد نیز به تدریج در می یابند که استبداد طلبان حاکم با تلاش برای استحاله نظام جمهوری اسلامی و تبدیل آن به حکومت مطلقه فردی و بلکه دیکتاتوری نظامی، امنیتی، بهترین و مغتنم ترین فرصت های رشد و توسعه و پیشرفت و موفقیت کشور و نظام را بر باد داده اند. این فرصت سوزی های ضد نظام و کشور البته منحصر به دو سال اخیر نیست بلکه به طور مشخص و مستمر از سال 76 و همزمان با ظهور جنبش اصلاح طلبی ملت آغاز شد.در آن ایام زمانی که مردم برای تغییر و تحقق شرایط بهتر به صحنه آمدند، استبداد طلبان که آن زمان هنوز قدرت مصادره رأی ملت را نداشتند، با تحمیل تنش های مستمر و بحران آفرینی های تصنعی و سازمان یافته بر کشوریکی از بهترین فرصت های تاریخ ایران برای اصلاح و پیشرفت کشور را برباد دادند. یک دهه بعد در خرداد 88 با به صحنه آمدن ملت فرصت تاریخی دیگری برای اصلاح امور و استحکام نظام فراهم آمد. حاکمیت می توانست با تمکین به خواست و مشارکت متمدنانه ملت برای گزینش رئیس جمهور منتخب، تجربه موفق هماهنگی دموکراسی و دین را به الگویی برای همه ملتهای منطقه مبدل سازد و به جای ترکیه و یا هر کشور دیگری، ایران را به مدلی ایده آل برای جنبش های آزادی خواه ملت های منطقه خاور میانه و شمال آفریقا تبدیل کند، اما متأسفانه میل به خودکامگی باز این فرصت را از این کشور گرفت و نظام برآمده از مردمی ترین و استبداد ستیز ترین انقلاب های جهان را به کشور و نظامی تبدیل کرد که در برابر جنبش های آزادی خواه ملت های مطقه قادر به اتخاذ موضعی شفاف و روشن نیست. خودکامگان حاکم در همان حال که آمریکا را به خاطر داشتن مواضع دوگانه در برابر جنبش های مردمی منطقه مورد انتقاد قرار می دهند، خود جمهوری اسلامی را نیز به همین مواضع تناقض آمیز گرفتار کرده اند. آنان از یک سو اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی مردم خویش را با انگ انقلاب مخملی و حرکت آمریکایی و وابسته ، بیرحمانه سرکوب خونین می کند و از سویی دیگر جنبش مردم لیبی را که با حمایت نظامی آمریکا و ناتو در برابر قذافی و دارو دسته جنایتکارش ایستاده اند،انقلاب اسلامی ملت لیبی می نامند. آنان برای مردم خود حق آزادی و اعتراض را به رسمیت نمی شناسند اما در تبلیغات خارجی برای آزادی و حق اعتراض مردم کشورهای دیگر نوحه سرایی می کنند. رژیم جنایتکار بحرین را به خاطر سرکوب مردم این کشور محکوم می کنند اما جنایات رژیم بعث سوریه را سانسور می کنند و هم صدا با حاکمان این کشور، مردم آزاده سوریه را معدودی از عوامل خارجی و عناصر تحریک شده معرفی می کنند. مدعی می شوند که از هر حرکت اسلامی و مردمی حمایت می کنند، اما در کنار رژیم بعث و مردمکش سوریه و در برابر مردم مسلمان و مظلوم این کشور می ایستند.

مهم تر از بحران های سه گانه اقتصادی، سیاسی و خارجی بحران های مشروعیت، ناکارآمدی و مدیریت و در رأس آن ها بحران اخلاقی و فکری است که حاکمیت اکنون با آن دست به گریبان است. مجموعه این بحران ها از یک سو و مقاومت سبز و بالنده مردم و گفتمان آزادی خواه، عدالت طلب، مستقل ، مشلرکت جو و خشونت پرهیز حاکم برآن از سویی دیگر دو فرایند همزمان اما معکوس را برای حاکمیت و جنبش رقم زده است. فرایند ریزش و سقوط گفتمان و حاکمیت استبداد و فرایند رویش و ارتقاء گفتمان جنبش آزادی خواه سبز. هرچند اجرای سیاست مشت آهنین، فضای علنی و رسمی جامعه را دچار انسداد ساخته و سیستم و سازوکارهای پلیسی امنیتی و نظامی اختناق را بر آن حاکم ساخته است، مطبوعات و احزاب منتقد و مستقل را تعطیل و منحل کرده و از برگزاری اجتماعات و حتی گردهمایی های کوچک و برگزاری جلسات و مراسم مذهبی در خانه ها جلوگیری می شود و با ربودن جنازه ها و حمله قساوت بار به خانواده های داغدار از برگزاری مراسم تشییع و سوگواری هم جلوگیری می کند، اما این همه موجب رویگردانی و نفرت هرچه بیشتر از حاکمیت و پیوستن فوج فوج انسانهای صادقی شده است که صفوف طرفداران حاکمیت زورو تزویر را ترک و به راهیان راه آزادی می پیوندند. به طوری که با خوشحالی تمام می توان گفت که امروز بااقبال و همراهی هرچه بیشتر اقشار و طبقات مختلف اجتماعی؛ جنبش نه منحصر به اقشار خاصی است و نه محدود به مناطق و چند شهر بزرگ.

ضرورت ها، مسئولیت و وظایف مرحله بسط و ارتقاء جنبش

مرحله سوم جنبش سبز مرحله «بسط و ارتقاء» از بستر همین بحران ها و روشنگری های ضد اسبدادی بر می خیزد. این مرحله از جنبش همچون مراحل پیشین ضرورت ها و الزامات خاص خود را دارد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (شاخه خارج کشور) به عنوان بخش کوچکی از جنبش ملی سبز ایران، متواضعانه توصیه ها و راهکارهای زیر را به عنوان ضرورت ها و مسئولیت ها و وظایف این مرحله از جنبش، به سبزهای آزادیخواه و میهن دوست عرضه می کند:

۱- آقایان موسوی و کروبی به عنوان نمایندگان و رهبران جنبش، هدف عام جنبش را اجرای بی تنازل قانون اساسی، تضمین حقوق و آزادی های شهروندی و آزادی انتخابات اعلام کرده اند. این هدف به معنای انکار اشکالات ، نارسایی ها و تناقض های احتمالی موجود در این قانون نیست. در عین حال نمی توان این حقیقت را نادیده گرفت که حاکمیت اقتدارگرا امروز برای ادامه زورگویی های خود ناگزیر از نقض آشکار دهها اصل از اصول این قانون شده است. این حقیقت خود بیانگر آن است که قانون اساسی از ظرفیت هایی برخوردار است که با استبداد و زورگویی و نفی حقوق شهروندی سازگاری ندارد. با توجه به این حقیقت منطقی نیست که طالبان حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش، خود را از این میثاق ملی محروم سازند. حاکمیت موجود همه اصول قانون اساسی را قربانی یک اصل یعنی ولایت فقیه با استبدادی ترین قرائت از آن کرده است. براین اساس کودتای ضد انتخاباتی اقتدارگرایان در سال 88 نه تنها علیه مردم و رأی آن ها، بلکه علاوه برآن کودتایی علیه ساختار حقوقی موجود یعنی قانون اساسی که تضمین کننده جمهوریت نظام است، تلقی می شود.

علاوه براین شعار نفی قانونی اساسی به حاکمان اقتدارگرا این فرصت را می دهد که با دست بازتر و به نحو موجه تری زور را به طور تمام عیار به کار گیرند و تقابل کنونی قانون- زور را به تقابل زور - زور تبدیل کنند. بر این اساس اجماع نسبی موجود حول اجرای بی تنازل قانون اساسی به مثابه محوری عینی و مشخص که در حال حاضر هیچ آلترناتیو عینی دیگر و محصلی ندارد یک ضرورت است و فروگذاشتن این محور که براساس آن نیز حاکمیت کنونی نامشروع و محکوم است، عاقلانه به نظر نمی رسد.

۲- آحاد جنبش درشرایط حصر خانگی رهبران جنبش نیازمند کانون هماهنگ کننده هستند. اکنون این کانون شورای هماهنگی راه سبز امید است که به ابتکار و دور اندیشی رهبران در بند شکل گرفته است. تقویت آن از طریق ارائه پیشنهادهای راهگشا و نقد سازنده یک ضرورت و نعمت است، اما تضعیف و تخریب آن تنها به سود استبداد و عمال آن است. این شورا قطعاً نهادی کامل و عاری از ضعف و اشتباه نیست. رویکرد مسئولانه نسبت به جنبش و آینده آن ایجاب می کند براساس اصل همکاری و واقع بینی به طرق مناسب در رفع این ضعف ها و کاستی ها بکوشیم. به نظر ما در شرایط کنونی وظیفه هر فرد یا هسته سبز تعامل سازنده، انتقادی، دوستانه با شورای هماهنگی راه سبز امید است.

۳- پرواضح است که جنبش سبز یک رنگین کمان است و اصل وحدت در کثرت و و کثرت در وحدت باید به عنوان یکی از اصول راهنما برآن حاکم باشد.روش حل دموکراتیک مسائل، انتقاد و انتقاد ازخود، پایبندی به عقلانیت جمعی و دموکراتیک، به رسمیت شناختن و احترام و بلکه ضروری دانستن تفاوت ها، درسی است که امروز پس از گذشت 32 سال از انقلاب اسلامی ایران و تجربه گذشته باید آموخته باشیم. دیکتاتوری به هر نحو و در هر شکل و هیأت مردود است. جنبش سبز جنبش سلطه نیست جنبش آزادی است و رو به سوی آزادی، دموکراسی و مدارا دارد. از هم اکنون این ویژگی ها را در خود و مناسبات خویش نهادینه کنیم. در این میان مبارزه با خود خواهی ها ، رهبری طلبی ها و قدرت طلبی ها، حسادت ها، مطلق اندیشی ها، اتهام زنی ها و در یک کلام مبارزه با رذیلت های اخلاقی در روابط فردی و جمعی یک ضرورت است. البته ناگفته پیداست که دشمنان آزادی می کوشند با انواع روش های آزموده شده و ترفندهای قدیمی مانند نفوذ، تفرقه افکنی، ایجاد سوء ظن، دروغ گویی، شایعه پراکنی، موازی و بدل سازی، تحریک حساسیت همدردان و همفکران و همراهان نسبت به یکدیگر، طرح مسائل و تضادهای فرعی و جایگزین کردن حاشیه ها به جای متن و به ویژه گسترش بی اعتمادی بخش های مختلف جنبش نسبت به یکدیگر و به ویژه بدنه نسبت به رهبران و نمادهای جنبش، و دهها شیوه دیگر به جنبش ضربه بزنند. هشدار که در این دام ها نیفتیم.

۴- جنبش سبز جنبشی مدنی ، حقوق محور ، خشونت پرهیز و ملتزم به روش های مسالمت آمیز است وبرای تحقق مطالبات خود از تمامی سازوکارهای مسالمت آمیز و مدنی و کم هزینه از مقاومت و نافرمانی مدنی گرفته تا مذاکره و گفت و گو بهره می گیرد. مذاکره و گفت وگو نیز همچون هریک از سازوکارهای مسالمت آمیز و مدنی راهکاری است که در شرایط معین و مناسب می تواند کارآمد باشد. اعلام آمادگی و استقبال از مذاکره نه نشانه ضعف است و نه سازشکاری، بلکه به عنوان یک کنش سیاسی فراتر از اعلام یک موضع می تواند اقدامی ظرفیت ساز به شمار آید و در شرایطی که جریان حاکم با بحران های درونی و بن بست های گوناگون روبروست، آن بخش از نیروهای نزدیک به حاکمیت را که به مصالح و آینده کشور می اندیشند، به تأمل و تجدید نظر در طی مسیر خطرناک و پرخطای کنونی وادارد. باید این واقعبینی را در بخش های مختلف جنبش تقویت کرد که سازوکارها و تاکتیک های متنوع و ممکنی که می تواند در خدمت تحقق اهداف آن ایفای نقش کنند، هیچ یک نافی دیگری نبوده و جای را برای دیگری تنگ نمی کند.اگر جنبش سبز یک جنبش مسالمت آمیزومدنی با همان اهدافی است که رهبران آن اعلام کرده اند، بی تردید باید تمامی کنش های خود را به گونه ای سامان دهد که در فرجام و نهایت مصاف جریان استبداد طلب را به آمادگی برای پذیرش مطالبات ملت و نشستن پشت میز مذاکره ناگزیر سازد.

۵- اگرچه جنبش سبز، جنبشی بالنده و رو به آینده است، اما فعلاً در گیر مبارزه ای نابرابر و ناعادلانه با حاکمیتی است که از تمامی اهرم ها و ابزارهای قدرت و پول و تبلیغ و تحمیق برخوردار است. در چنین شرایطی باید تمامی ظرفیت ها و امکانات را پاس داشت. چهره های شاخص جنبش از جمله آقایان موسوی، کروبی و خاتمی، چه در عرصه فکر و نظر و چه در عرصه عمل صداقت و همراهی و همسویی خود را با ملت نشان داده اند. دامن زدن به شایعات سخیف و بی پایه از جمله اتهام سازش های پشت پرده علیه این افراد که به عنوان عملیات روانی و ابهام آفرینی توسط سیستم امنیتی و اطلاعاتی حکومت، طراحی و هدایت می شود، اشتباهی خسارت بار خواهد بود. به خاطر آورید سخنان آقای مشفق را که به صراحت به تحرک و طراحی بخش اطلاعات قرار گاه ثارالله برای ایجاد تفرقه و اختلاف میان سران جنبش و ایجاد بدبینی و شکاف در بدنه اعتراف کرده است. از این رو هرگونه ابهام آفرینی و دامن زدن به بی اعتمادی و تردید علیه بخش ها و فعالان مختلف جنبش به ویژه چهره های شاخص و مؤثر آن را به ضرر جنبش و به سود جریان حاکم خواهد بود.

۶- تلاش برای آگاهی هر چه بیشتر اقشار اجتماعی و پیوند جنبش های مختلف به جنبش سبز ملی .بسط و ارتقاء جنبش در گرو پیوستن هرچه بیشتر اقشار و طبقات مختلف به ویژه اقشار محروم به جنبش است. براین اساس همان گونه که در ماه های نخست جنبش مهندس موسوی اعلام کرد، آگاهی و آگاهی بخشی چشم اسفندیار استبداد مبتنی بر دروغ و تزویر است. راهبرد اصلی جنبش بسط و تعمیق آگاهی است. از این رو آگاه کردن اقشار و طبقات مختلف که هنوز به علل مختلف به ارزش ها، اهداف، ماهیت و منش جنبش و حاکمیت پی نبرده اند، همچنان وظیفه ثابت تمامی اعضای جنبش سبز به شمار می آید. هر یک از آحاد جنبش سبز خود باید یک رسانه آگاهی بخش باشد و درخانه، مدرسه دانشگاه، کارخانه، اداره، کوچه و خیابان و محله و در میان دوستان و خویشاوندان به مسئولیت خویش در روشنگری عمل کند.

۷- در شرایطی که به علت حاکمیت سانسور و خفقان پلیسی امنیتی، امکان سازماندهی گسترده و سراسری و متمرکز وجود ندارد و نیز با توجه به اتکای جنبش به شبکه های اجتماعی و نقش کنشگری همه افراد در سازماندهی و مدیریت جنبش، تشکیل و گسترش هسته ها و گروه های بیشمار چند نفره در سراسر کشور ضرورتی حیاتی است. سازمان اجتماعی جنبش از آغاز چیزی جز شبکه های اجتماعی در عرصه دنیای واقعی و مجازی نبوده است. این نوع سازماندهی شبکه ای را که سلول های آن همان هسته ها و گروه های کوچک و مبتنی بر شناخت چهره به چهره اعضاء است، باید تقویت کرد و گسترش داد. هر تعداد افراد جنبش سبز که درمحل مسکونی، محل تحصیل یا کار و ... که بایکدیگر سابقه آشنایی دارند و می توانند با رعایت کامل نکات امنیتی یک هسته سبز تشکیل دهند، با یکدیگر نشست ها و گفت و گوهای منظم داشته باشند، هم افزایی کنند و به صورت مشترک یا براساس تقسیم کار بخشی از بار سنگین جنبش را به دوش کشند.افراد و هسته های جنبش سبز باید بدانند که این خود آن ها هستند که با فعال شدن، ابتکار و خلاقیت در روش ها و تاکتیک های تعلیمی ، ترویجی ، تبلیغی و عملی سیاسی و اجتماعی جنبش راشکل داده و به پیش می برند. آنان با مشارکت و فعالیت خلاقانه خود در چارچوب اصول ، اهداف و آرمان های اعلام شده از سوی رهبران و نمایندگان رسمی جنبش، باید در مدیریت و پیشبرد جنبش ایفای نقش کنند. به این نکته باید توجه داشت که ارائه هرگونه راهبرد، برنامه و اقدام عملی از سوی رهبران و نمایندگان رسمی جنبش مشروط به حضور هسته های فعال در بدنه جنبش است. علاوه بر این فعالیت گسترده و متنوع و خلاقانه هسته های جنبش خود نوعی ظرفیت سازی برای تدوین و ارائه راهبردها و برنامه های عملیاتی جدیدتر و مؤثرتر خواهد بود. از این رو افراد و هسته های سبز نباید وظیفه خود را در حد کسب خبر از طریق شبکه های مجازی یا حقیقی خلاصه کنند بلکه:

* جمع آوری و انتقال اخبار به دیگران از طرق مناسب و مقتضی
* فعالیت های تبلیغی همچون شعار نویسی
* پخش نشریات جنبش از قبیل نشریه اینترنتی کلمه
* ضبط اخبار و برنامه های تلویزیون رسا و ارسال آن از طریق اینترنت برای دیگران،
* کار توضیحی در میان دوستان و آشنایان
* حضور برنامه ریزی شده و گروهی در اقدامات و حرکتهای جمعی فراخوان داده شده از سوی شورای هماهنگی راه سبز امید

و ... از دیگر ضرورت هایی است که می تواند در دستور کار آنان قرار گیرد.

۸- کمک های فکری، خبری، تبلیغی و مالی به رسانه های جنبش سبز در حد امکانات هر فرد یا هسته سبز:

یکی از مشکلات جنبش سبز نابرابری مطلق رسانه ای میان حاکمیت استبداد طلب و جنبش است. این نابرابری مبارزه ای ناعادلانه را در سطح تبلیغاتی و سیاسی برجنبش تحمیل کرده است. با توجه به محدودیت شدید مالی، امکانات رسانه ای و تبلیغاتی جنبش در مواجهه با شبکه های متعدد تلویزیونی و رادیویی و مطبوعات متعدد و سایت های خبری مجازی متعدد وابسته به حاکمیت به چند سایت خبری و شبکه تلویزیونی رسا با یکی دو ساعت برنامه محدود شده است. معرفی سایت های خبری کلمه ، جرس، امروز، نوروز، ندای سبز آزادی و ... و تلویزیون ماهواره ای رسا به دیگران و مشارکت در تقویت محتوا، گسترش خوانندگان و بینندگان و کمک فکری و مالی برای ارتقاء محتوای آن ها وظیفه و مسئولیت همه سبزهای آزادی خواه برای آگاهی بخشی و مبارزه با سانسور حکومتی است.

۹- در مرحله بسط و ارتقاء جنبش، کنش ها و ابتکارات جدیدی در دستور کار قرار خواهد گرفت که به نوبه خود به بالندگی و تحرک جنبش خواهد افزود. موفقیت و تأثیر کنش ها و ابتکارات مذکور، در گرو برنامه ریزی و مدیریت آن ها وعمل هماهنگ و منسجم بخش های مختلف جنبش است. شورای هماهنگی راه سبز امید در این میان وظیفه ونقش خطیری بر عهده خواهد داشت. حفظ انسجام در همراهی با شورا در این عرصه علاوه بر افزایش ضریب تأثیر پذیری اقدامات مذکور و تضعیف حکومت نامشروع، حس اعتماد به نفس و کنشگر جنبش را تقویت خواهد کرد.

۱۰- حاکمیت اقتدارگرا از هم اکنون تدارک مقدمات انتخابات مطمئن و تشکیل مجلسی در اختیار را آغاز کرده است. آنان به منظور ارائه نمایشی از انتخابات آزاد از هم اکنون تلاش پنهان اما گسترده ای را برای ایجاد اختلاف میان اصلاح طلبان سبز و ارسال پیغام و دعوت از برخی برای شرکت در انتخابات و دادن وعده تأیید صلاحیت و راهیابی به مجلس را شروع کرده اند. آنان باید بدانند کودتای انتخاباتی سال 88 و تحولات پس از آن در سطح قدرت، برگزاری هرگونه انتخابات واقعی را تا اطلاع ثانوی بلاموضوع کرده است. از نظر سبزهای اصلاح طلب همان گونه که آقای خاتمی تأکید کرده است، انتخابات آزاد در شرایط حاکمیت فضای پلیسی و امنیتی بر کشور و سانسور شدید مطبوعات و توقیف و تعطیل احزاب مستقل و منتقد و وجود صدها زندانی سیاسی کاملاً بلاموضوع است. با حضور شورای نگهبان مطیع و فرمانبردار و دارای گرایش افراطی جناحی، هر انتخاباتی در واقع نمایشی مضحک و کاریکاتوری از یک انتخابات واقعی خواهد بود، بنابراین هر گونه تصمیمی برای شرکت اصلاح طلبان سبز در انتخابات منوط به پایان دادن به فضای اختناق امنیتی پلیسی، آزادی مطبوعات و احزاب، آزادی رهبران جنبش سبز و همه زندانیان سیاسی در بند، تبدیل شورای نگهبان به نهادی بی طرف و پایان دادن به نظارت استصوابی است.

با امید به فردایی بهتر برای ایران و همه ایرانیان

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران (شاخه خارج از کشور)
۲۴ خرداد ۱۳۹۰
 


 


فکر کردم حال که دو سال از انتخابات پر حادثۀ دهم ریاست جمهوری گذشته چیزی برای آن بنویسم اما این نامه که هنوز گرفتارش هستم به یادم آمد که حاوی سیر گذرائی ست بر حوادث آن روزها و با حس و حال همان روزها نوشته و منتشر شده است. گرفتاری من از آن جهت است که بزودی باید در دادگاه در مورد آن جواب بدهم. من رسماً از سوی دادستان متهم شده ام که در این نامه به رهبری توهین کرده ام. آیا شما در این نامه اثری از توهین می بینید؟

سلام عبدالله. لازم نیست بپرسم چطوری. می دانم در این 46 روزی که در سلول انفرادی هستی و از اخبار بیرون بی اطلاع مانده ای و از خانه و خانواده ات تقریباً بی خبری، خیلی سختی کشیده ای بخصوص آنکه گرفتار کسانی هستی که به در و دیوار چنگ می زنند که بلکه برای توجیه افتضاحی که در انتخابات ببار آورده اند چیزی بدست بیآورند.
نامه را به تو نوشتم چون تو را شب بعد از انتخابات گرفتند. بدون ارائۀ حکم در خیابان و پیش چشم فرزندت که آن شب در جلسۀ دفتر سیاسی حزب همراه تو بود و با هم به خانه بر می گشتید. تو اعتراض کرده بودی و آنها با اسلحه به سرت کوبیده بودند و تو را خونین و مالین با خود برده بودند. خون تو بر روی صندلی ماشینت آخرین یادگاریست که از تو بجا مانده است. تو و مصطفی که آن شب در دفتر سیاسی غایب بود و ساعتی پس از تو بازداشت شد، قدیمی ترین بازداشتی های اخیر هستید و از آنچه پس از بازداشتتان گذشته است بی خبرید و شاید خبر های نادرست بسیاری را به شما داده باشند تا بقول خودشان شما را ببرانند. آرزوئیست که در سر می پرورانند. سری که به سنگ خواهد خورد.
یادت هست در جلسۀ دفتر سیاسی به این جمع بندی رسیدیم که در همه حال با مهندس موسوی همراه و هماهنگ باشیم، نه تند تر و نه کندتر، و قرار شد بیانیه بدهیم و این را هم بگوئیم. دکتر میر دامادی با چند نفر از دوستان بعد از پایان جلسه نشسته بودند تا بیانیه را تنظیم کنند. ریختند و بدون ارائۀ حکم قانونی همه را گر فتند. بنظر می رسد آمده بودند همه را ببرند. جلسه زود تمام شده بود و آنها دیر رسیده بودند، بلافاصله بعد از خروج تو از حزب، و شاید از همانجا تو را تعقیب کرده بودند و در خیابان و با آن وضع بازداشتت کردند. شبانه به خانۀ رضا و صفایی فراهانی رفته و آنها را نیز گرفتند. برای این کارشان هیچ دلیلی نداشتند. هنوز کسی حرفی نزده بود و حزب موضعی نگرفته بود. ناگزیر فردا همه را آزاد کردند و لی تو و مصطفی را نگه داشتند و به همین دلیل شما هنوز خبر ندارید بعداً چه اتفاقاتی افتاد. همان شب که تو را گرفتند، فردا شبش دانشجویان کوی به خیابان آمده و در اعتراض به نتایج اعلام شدۀ انتخابات تظاهرات کرده بودند. پلیس آمده بود سرکوب کند درگیری و در جریان آن تخریب و آتش سوزی پیش آمده بود که آن موقع معلوم نبود چگونه بوده است ولی حالا با اخباری که رسیده است می توان فهمید تخریب و آتش سوزی کار چه کسانی بوده است. ساعت 3 نصف شب نیروی انتظامی و لباس شخصی هایی که همان عوامل اغتشاش بوده اند بطور سازمان یافته به کوی حمله کرده، به اتاقهای دانشجویان ریختند و به مراتب فجیع تر از حملۀ سال 78 تخریب کردند، زدند، گرفتند و بردند.

روز دوشنبه 25 خرداد علی رغم اینکه به راهپیمائی در خواستی موسوی مجوز ندادند و شایع شده بود برای سرکوب تظاهرات دستور تیر داده شده است مردم با حضور خودشان چه حماسه ای که نیآفریدند! چه جمعیتی و چه شعوری! همه حیرت زده بودیم از این همه مردمی که آرام، بدون شعار وبا نشان سبز به صحنه آمده بودند. آنها علاوه بر داشتن انگیزۀ اعتراض به نتیجۀ اعلام شده، از لحن اهانت گر و تحقیر آمیز احمدی نژاد در تجمع روزیکشنبۀ میدان ولی عصر و به تعبیر خودشان جشن پیروزی که مردم را خس و خاشاک نامید نیز بشدت تحریک شده بودند. بنظر من فقط یکبار در مراسم استقبال از امام و بار دیگر در تشییع جنازۀ او چنین جمعیتی به خیابانها آمده بودند. من تقریباً همۀ راهپیمائی های 22 بهمن را بوده ام. در آنها هرگز چنین جمعیت زیاد، آگاه و با انگیزه ای را ندیده بودم. این در حالی بود که هیچ سرویسی برای آنها بر قرار نشده بود. نه وسیله نقلیه و نه ایستگاه صلواتی حتی برای آب خوردن. ناظران بی طرف آن جمعیت را قریب سه ملیون ارزیابی کرده بودند.
حالا حضور همین جمعیت، که خود ما را نیز شگفت زده کرده بود، شده جرم دوستانی است که پس از تو و یا دوباره بازداشت شده اند. آنها دنبال سازمان و تشکیلاتی می گردند که این جمعیت را در آن روز و روزهای بعد به خیابانها آورده و به تعبیر آنها اردو کشی خیابانی کرده است. رنگ سبز نماد موسوی را که بر گرفته از سیادت اوست و سیل جمعیتی که برای اعتراض به تخلف و تقلب در انتخابات به خیابانها آمدند را گذاشتند کنار رویکرد یکبارۀ مردم به رسانه های بیگانه که به علت سانسور شدید اخبار، یکجانبه گرائی و بی کفایتی صدا و سیما در جذب مخاطب، پدید آمد و آن را تعبیر به انقلاب مخملی کرده و در شیپور وضعیت فوق العاده و اضطراری دمیده و شرایط را فوق امنیتی کردند. بزن بزن و بگیر و ببندی راه انداختند که نیا و نپرس. اگرچه شما در زندان شرایط سختی را گذرانده اید، اما در این مدت، امنیت در بیرون از زندان اگر بدتر نبوده است بهتر هم نبوده است. درپایان راهپیمائی آرام روز 25 خرداد، اتفاق بدی افتاد. از پشت بام ساختمان گردان 177 عاشورا در ابتدای خیابان محمد علی جناح به سوی مردم تیراندازی شد. من خودم قبل از اینکه حمله ای به آن ساختمان بشود شاهد بودم که جوانی تیر خورده بود و مردم تحریک شده بودند و به سمت آن ساختمان سنگ پرتاب می کردند. ظاهراً نیم ساعتی پس از عبور ما از آنجا، فاجعه اتفاق افتاده بود و تیراندازی شدت گرفته و تعدادی از راهپیمایان کشته و زخمی شدند.

راهپیمایان بطورخودجوش قرار گذاشتند فردایش دوباره در میدان ولی عصر تجمع کنند ولی صدا و سیما بطور گسترده در همۀ شبکه هایش اعلام وتبلیغ کرد که هواداران احمدی نژاد در همان جا و در همان ساعت تجمع برگزار خواهند کرد. البته بعداً شورای هماهنگی تبلیغات مسئولیت این تجمع غیر قانونیِ اعلام شده را بر عهده گرفت تا ظاهراً قانونی جلوه کند. آنها با همۀ تدارک و تبلیغشان نتوانستند حتی یک پنجم جمعیت حامیان موسوی را جمع کنند و خیلی سرخورده شدند. با این حال از رو نرفتند و سعی کردند با تبلیغات دروغین ادعای جمعیت میلیونی بکنند. همان روز و روز بعد، تجمعات خودجوش و عظیم حامیان موسوی و کروبی در مقابل صدا و سیما و میدان هفتم تیر برگزار شد. موسوی اعلام کرد برای بزرگداشت شهدای روز دوشنبه درخواست تجمع در میدان امام خمینی(ره) داده است. همان طور که پیش بینی می شد مجوز داده نشد اما جمعیت عظیمی گردآمدند و موسوی با بلند گوی دستی برای بخشی از آنها سخنرانی کرد. در این تجمعات بزرگ، نه درگیری وجود داشت و نه اغتشاش وآتش سوزی. از دماغ کسی خونی نیامد و به کسی آسیبی نرسید.
اعلام شده بود جمعه مقام معظم رهبری خودشان نماز جمعه را اقامه خواهند کرد. خیلی ها پیشنهاد می کردند خوبست آقای موسوی و کروبی هم اعلام کنند در این نماز شرکت می کنند و هوادارانشان را نیز دعوت کنند بیایند. می گفتند به این ترتیب ثابت می شود حرکت ما درون نظام و اعتراض ما به بخشی از نظام است و نه تمام آن. از این نظر پیشنهاد خوبی بود ولی از همه نظر سنجیده نبود. فکر می کردند آقای خامنه ای از موضع رهبری جوری صحبت خواهند کرد که اختلافها حل و فصل بشود. بعداً ثابت شد که چه خوب شد چنین کاری صورت نگرفت. آقای خامنه ای شاید ناسنجیده ترین سخنرانی و یا خطبۀ خود تا کنون را، تا جایی که من به یاد دارم، در آن روز ایراد کردند. ایشان بطور غیر منتظره ای شأن رهبری را پائین آورده و تقریباً از موضع رهبر یک حزب رقیب به موضوع وارد شدند. چیزی که همۀ پیروان فهیم ایشان را نیز شگفت زده و منفعل کرد. ایشان بار دیگر قبل از اعلام نظر شورای نگهبان نتیجۀ اعلام شده از سوی وزارت کشور را تأیید کردند و معترضین را موظف کردند اعتراضات خود را از طریق شورای نگهبان که خود در یک طرف اختلاف قرار داشت پیگیری کنند و اعتراضات چند میلیونی مردم تهران را اردوکشی خیابانی و فشار غیر قانونی نامیدند و به اصل قضیه که اعتراض به تخلف و تقلب گسترده در انتخابات بود بی اعتنایی کردند. اگر ایشان به حق قانونی تجمع و راهپیمائی اعتراضی که در قانون اساسی به آن تصریح شده است عنایتی می کردند و در کنار همۀ آنچه گفتند به وزارت کشور تذکر می دادند که در کنار دو مجوز تجمعی که به طرفداران دولت داده اند یک مجوز نیز به معترضان بدهند و امنیت آن را تضمین کنند، شاید قدری توازن و عدالت رعایت می شد. این کار نه تنها صورت نگرفت بلکه به نحو غیر مسئولانه ای معترضان تهدید شدند که مسئول نا امنی در تجمعات خود خواهند بود. این کلام خواسته یا نا خواسته چراغ سبزی شد برای خشونت های بعدی که متأسفانه باعث کشته و مجروح شدن بسیاری از هموطنانی شد که شأن وجودی حاکمیت حاضر، حفظ امنیت آنها بوده است. شاید یادداشت من را با عنوان " سخنان رهبری در مرقد امام، ضامن پیروزی مهندس موسوی" را دیده باشی. استدلال من برای این حرف این بود که وقتی رهبری تأکید کرده اند اغتشاش نباشد و گفتند اغتشاش به ضرر رأی مردم است، معنایش رعایت امنیت هواداران موسوی در برنامه های تبلیغاتی شان بود و من گمان داشتم اگر اجتماعات هواداران موسوی امنیت داشته باشد و آنها بتوانند آزادانه و در امنیت به خیابانها بیایند، موج سبز که بتدریج خودش را نشان داده بود، فراگیر می شود. همین طور هم شد. تا پیش از انتخابات هواداران موسوی و احمدی نژاد در خیابانها و میادین رو در روی هم قرار می گرفتند، شعار می دادند و حتی کرکری برای هم می خواندند اما به هیچ وجه در گیر نمی شدند. نه جایی تخریب شد، نه جایی آتش گرفت و نه خون از دماغ کسی جاری شد. وقتی ارادۀ رهبری بر عدم اغتشاش قرار گرفت. اغتشاشی هم صورت نگرفت. معنای این حرف این می تواند باشد که ارادۀ ایشان می تواند جلوی اغتشاش را بگیرد. کما اینکه وقتی در نماز جمعه چنین اراده ای را از خود نشان ندادند بلکه تلویحاً وقوع اغتشاش و خشونت را محتمل دانستند فردایش بد ترین شکل خشونت و اغتشاش در خیابانها مشاهده شد.
مجمع روحانیون مبارز از پیش برای روز شنبه 30 خرداد تقاضای مجوز برای راهپیمائی از میدان انقلاب به سمت میدان آزادی کرده بود. به این در خواست هم وقعی نگذاشتند و مجوز ندادند. مجمع نیز ظهر شنبه اعلام کرد بدلیل عدم صدور مجوز برنامۀ راهپیمائی انجام نخواهد شد. گمان می رفت با تهدیدات رهبری در نماز جمعه و اعلام مکرر لغو راهپیمائی درخواست شده در صدا و سیما، مردم نیایند اما شگفتی دیگری رقم خورد و جمعیت انبوهی از مردم به راهپیمائی و تظاهرات پرداختند. بنظر می رسید سخنان رهبری بیش از آنکه مردم را آرام کند یا بترساند موجب تحریک آنها شده بود. یگان های ویژۀ ضد شورش به نحو بی سابقه ای از میدان انقلاب تا آزادی مستقر شده بودند و علاوه بر آنها تعداد زیادی نیروهای لباس شخصی که بعضاً یک جلیقۀ نظامی به تن کرده بودند و چوب و بعضاً سپر بدست گرفته بودند در کنار آنها قرار داشتند. آنها مانع ورود مردم به خیابان آزادی بودند در نتیجه جمعیت در خیابانهای اطراف حرکت می کردند. در آنجا هم نیروهای مخصوص و لباس شخصی مانع حرکت آنها شده و تلاش می کردند آنها را متفرق کنند. این نیروها چون آموزش ندیده بودند بجای آنکه مردم را متفرق کنند با آنها درگیر شده و آنها را می زدند و یا به سمتشان گاز اشک آور پرتاب می کردند.. این رفتار آنها موجب ایجاد هیجان حمله و گریز در طرفین شده و مردم را نیز وادار می کرد جهت مقابله با گاز اشک آور آتش روشن کرده و یا برای دفاع از خود به سمت نیروهای مخصوص و لباس شخصی سنگ پرتاب کنند. راهپیمائی آرام در مسیر خیابان آزادی با عدم صدور مجوز و بی درایتی مسئولان انتظامی تبدیل شد به زد و خوردهای پراکنده در خیابانهای اطراف و تا شعاع چند کیلومتر. در این در گیریها به سوی مردم تیراندازی شد و تعدادی به خاک و خون غلتیدند. رسماً اعلام شد ده نفر کشته و صد نفر زخمی شده اند، اما آمار بیشتر از این بود.
ترکیبی از تکنولوژی موبایل های دوربین دار، شبکۀ ارتباطی اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان بخصوص بی بی سی و صدای امریکا یک پدیده جدید ارتباطی کارآمد و موثری را شکل داد که توانست سانسور خبری و اطلاع رسانی شدید صدا و سیما را دور بزند و اخبار اعتراضات مردمی را به موثر ترین شکل در داخل و خارج منتشر کند. صدا و سیما مثل همیشه بطور افراطی یک جانبه عمل کرد و اخبار و نظرات جمعیتی که حداقل از نظر خودشان 14 میلیون نفر پشتوانه داشت را تماماً سانسور کرد و یا وارونه جلوه داد. این شد که یکباره مردم به اینترنت و بی بی سی فارسی که خیلی حرفه ای کار می کرد و یا تلویزیون صدای امریکا روی بیاورند و صدا و سیما با این همه شبکۀ سراسری تلویزیون بکلی جاماند و به محاق رفت. الآن هم اعتبار ملی و بین المللی آن در نازلترین حد است. بعضی ها دیگر اصلاً آن را نگاه نمی کنند.
فیلم لحظات جان دادن یک دختر جوان بنام ندا آقا سلطان که تیر به قفسۀ سینه اش خورده بود و در لحظۀ آخر، خون از دهان و بینی اش بیرون می زند در شبکۀ اینترنت قرار گرفت و در صدر اخبار جهان جای گرفت وصدها بار از شبکه های مختلف تلویزیونهای ماهواره ای جهانی نمایش داده شد و بصورت بلوتوث در موبیل ها منتشر شد. چهرۀ خشنی که این فیلم و دهها فیلم مربوط به صحنه های ضرب و شتم و بازداشت مردم توسط نیروهای مخصوص و لباس شخصی، از حکومت ایران به نمایش گذاشت اعتبار انتخابات و منزلت نظام را در انظار جهانیان بشدت پائین آورد و موجب تأملات و موضع گیری های جهانی علیه دولت ایران شد.
سخنان یک جانبۀ رهبری در نماز جمعه موجب شد سطح شعارهای اعتراضی خودجوش مردم که تا آن روز محدود به انتخابات، احمدی نژاد و دولت بود به رهبری معطوف و تند تر بشود. چیزی که خود عامل برخوردهای شدیدتر نیروهای ضد شورش و لباس شخصی که با انگیزه های ایدئولوژیک و نه انتظامی با تظاهر کنندگان برخورد می کردند شد و به همین دلیل آمار تلفات، مجروحین و بازداشت شدگان افزایش یافت که این خود بر وخامت اوضاع افزود. علاوه بر نیروی انتظامی نیروهای تحت امر قرارگاه ثارالله نیز تعداد زیادی از تظاهر کنندگان را بازداشت کردند که جمع آنها به چندین هزار نفر می رسید. خبرها حاکی از آن بود و هست که در بازداشتگاههای موقت رفتار بسیار خشنی با بازداشت شدگان اعمال شده و می شود. علاوه براین، بیخبری خانواده ها از محل نگهداری و سلامت بازداشت شده ها بر التهاب جامعه افزوده است. تحویل جنازۀ کشته شدگان به خانواده ها با تأخیر یا به سختی انجام می شود و بعضاً محل دفن آنها به خانواده ها اطلاع داده شده است. نوعاً به این خانواده ها تا کنون اجازۀ اعلام عزا ویا برگزاری رسمی مراسم سوگواری داده نشده است.
موضع مهندس موسوی در تمام این مدت بسیار اصولی و محکم بوده است و نشان داد بر خلاف ادعای اصولگرایی طرف مقابل، این ایشان است که یک اصولگرای واقعی ست. مواضع او مثل گذشته در چارچوب دفاع از اصل نظام و در همه حال همراهی با مردم بوده است. او تا آخر بر ابطال انتخابات پافشاری کرد و علی رغم ارسال شکوائیه به شورای نگهبان، بدلیل آنکه این شورا موضعگیری قبلی داشته و برای شکایات با توجه به تأیید زودهنگام نتایج اعلام شده از جانب رهبری، سقف رسیدگی داشت از حضور در آن شورا برای پیگیری شکایت منصرف شد. کمیتۀ صیانت از آراء گزارش مفصلی از تخلفات صورت گرفته در قبل، حین و بعد از برگزاری انتخابات را در قالب آخرین بیانیه خود به مردم ارائه کرد. آقای کروبی هم انصافاً خیلی خوب جلو آمده و در همه حال با حرکت مردم که حالا جنبش سبز نامیده می شود همراه بوده است. آقای خاتمی و مجمع روحانیون هم همینطور. خیلی خوب حرکت و حمایت کرده اند. علی رغم اینکه غیر از تو و مصطفی بعداً آقای میردامادی و شش نفر دیگر از اعضای شورای مرکزی یا دفتر سیاسی، سلیمانی، صفایی،حجاریان،شیرکوند، کوشا و شهاب طباطبایی و نیز تعداد دیگری از اعضاء حزب بازداشت شده اند و دفتر حزب از همان شبی که تو را گرفته اند پلمب شده است، تا کنون چند بیانیه از جانب حزب صادر شده و در موارد مختلف و بخصوص حمایت از مهندس موسوی، همدردی با آسیب دیدگان و پیگیری وضعیت بازداشت شدگان موضع گیری شده است. سازمان مجاهدین هم همینطور. اغلب گروههای اصلاح طلب هم موضع گرفته اند. همه بالاتفاق گفته اند نتیجه اعلام شده را قبول ندارند و دولت برآمده از این انتخابات را قانونی و یا مشروع نمی دانند.
نامه ام طولانی شد. در نامۀ بعد خواهم گفت بعداً چه اتفاقاتی افتاد و در قم چه خبر است. آرایش سیاسی جامعه چگونه شده و طرف مقابل به چه وضعیتی گرفتار شده است. همۀ دلسوزان نگرانند و از یکدیگر می پرسند آخرش چه می شود؟ سوالی که کسی پاسخ مناسبی برای آن نمی یابد اما می توان تا حدی به آن پرداخت.
خون هایی که بناحق بر زمین ریخته شد بی حاصل نبوده و نخواهد بود. می توان صدای خشم خدا را که رعشه بر اندام فراموش کنندگان او انداخته است شنید و اثرش را بر وجدان هایی که از طنین آن بتدریج به خود می آیند دید.
می دانم در انفرادی هستی و کسی را نمی بینی که بگویم به او سلام برسانی ولی بدان در بیرون همه به فکر شما هستند و برای آزادی شما تلاش می کنند. در آن تنهایی و خلوت خالصانه با خدا برای این کشور و این ملت دعا کن. برای آنها که آگاهانه و نا آگاهانه در مقابل ملت قرار گرفته اند و آخرتشان را تباه می کنند هم دعا کن، شاید بیدار شوند.
صبح دیدار انشاءالله نزدیک خواهد بود.
ارادتمند – علی
3/5/88 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved