428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

دوشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۹

Latest News from Norooz for 01/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



"مسلما شرایط برای اصلاح طلبان بدتر از اینکه امروز هست نخواهد شد ولی برای کشور، هزینه​های بسیار سنگینی دارد که علی​رغم وجود سلایق گوناگون، به بخشی از این سلیقه​ها مجال ورود در عرصه را ندهند و بگویند که بخشی از مردم حق مشارکت در تعیین سرنوشت خودشان را نداشته باشند. این هم مغایر نص صریح قانون اساسی است و هم خلاف خردمندی و عقلانیت  و ما آرزو می کنیم که این حق قانونی و میراث گرانقدر انقلاب و امام خمینی (ره) برای همه مردم پاس داشته شود و در پای مطامع طالبان قدرت ذبح نشود ."


به گزارش نوروز سایت خبر آنلاین مصاحبه ای با جمشید انصاری رئیس کمیته سیاسی فراکسیون اصلاح طلب مجلس انجام داده است که متن کامل آن به شرح ذیل است:

خبر آنلاین-در حالی که اصولگرایان فعالیت​های انتخاباتی خود را برای حضور در رقابت برای ورود به مجلس نهم آغاز کرده​اند، اصلاح​طلبان هنوز در این ابهام به سرمی​برند که اصلا امکان حضور در این انتخابات را خواهند یافت یا نه؟

«فراهم بودن زمینه حضور اصلاح​طلبان در انتخابات آتی، پیش شرط آغاز تلاش​های انتخاباتی آنهاست». این را جمشید انصاری نماینده زنجان و رئیس کمیته سیاسی فراکسیون اقلیت مجلس می​گوید که روزگاری استاندار زنجان و مشاور رئیس دولت اصلاحات نیز بوده است.

در حالیکه این روزها عمده مباحث بر سر این است که آیا نامزدهای اصلاح طلبان از فیلتر شورای نگهبان عبور خواهند کرد یا نه و پس از شروطی که برخی چهره​های این جناح مطرح کرده و با پاسخ صریح دبیر شورای نگهبان مواجه شد، برخی این احتمال را در حد صفر می​دانند؛ او نگاه کلان​تری به این مساله دارد. به گفته وی شورای نگهبان بخشی از فرآیند انتخابات است و ابتدا باید تصمیم نظام در مورد ورود اصلاح​طلبان به عرصه مشخص شود.

فارغ از اینکه چنین برآوردی تا چه میزان صحت دارد، اصلاح​طلبان به دلیل مسائل پس از انتخابات با اما و اگرها و شروط مختلفی برای ورود به عرصه انتخابات آتی مواجه​اند. شروطی نظیر اعلام برائت از برخی پیشینیان هم جناحی، مرزبندی با رهبران حاشیه ساز انتخابات گذشته، باز سازی درونی و .... علاوه بر این اصلاح​طلبان در معرض اتهامات زیادی هم هستند. اتهاماتی که از ساختارشکنی و محاربه با نظام تا ارتباط با ایادی ضدنظام در خارج از کشور را شامل می​شود.

فراکسیون اقلیت مجلس، مجموعه​ای از نمایندگانی است که صلاحیتشان را ولو اینکه اصلاح طلب بوده​اند، شورای نگهبان تایید کرده و از معدود نمایندگان این طیف سیاسی (به جز اصلاح​طلبان عضو مجمع تشخیص و مجلس خبرگان و شوراها) در مجموعه حاکمیت هستند. پاسخ​های رئیس کمیته سیاسی فراکسیون به مجموعه شروط و اتهامات فوق​الذکر را در گفت و گو با خبرآنلاین در ادامه می​خوانید؛ پاسخ​هایی که از «پدرخوانده» خواندن اصولگرایانی که شرط تعیین می​کنند تا پیشنهاد برای ارائه مدارک اتهامات رسانه​ای به مجامع قضایی را در بر می​گیرد:

***

اگرچه تا انتخابات مجلس نهم نزدیک یکسال زمان باقی است، اما برخی فعالیت​های انتخاباتی از هم​اکنون کلید خورده است. این فعالیت​ها عموما با دو پیش​فرض همراه است. یکی دال بر حضور دوباره اصلاح​طلبان در عرصه انتخابات و دیگری مبنی بر حذف آنها از عرصه رقابت است. با توجه به تمام انتقاداتی که به عملکرد اصلاح​طلبان در انتخابات گذشته وارد می شود، برخی بر این باورند که این طیف، حیات سیاسی خود را از دست داده و نمودی در انتخابات آینده نخواهد داشت. نظر شما در این باره چیست؟
همانطور که دیگر دوستان و بزرگان اصلاح​طلب نیز گفته​اند، این نوع اظهارنظرها از سوی کسانی است که جایگاه خودشان بین مردم مشخص نیست. از این رو این اظهارنظرها، قابل اعتنا نیستند. آنچه مسلم است، اینکه این مردم هستند که می توانند نظرشان را راجع به یک گرایش سیاسی و اهداف و برنامه​های آن بیان کنند. برای اینکه ببینیم مردم دیدگاهی را قبول دارند یا نه، منطقی ترین راه این است که بگذاریم خود مردم اظهارنظر کنند. وگرنه اینکه برخی به مردم اجازه اظهارنظر و اعمال رای ندهند و به جای آنها اظهارنظر و نتیجه گیری کنند که چندان معتبر نیست. اگر فرصتی برای مردم فراهم شود که با دیدگاه​های همه جریانات آشنا شوند، مطمئنا با توجه به پایگاهی که اصلاح​طلبان در میان مردم دارند، می​توانند در یک رقابت سیاسی سالم، جایگاه خوبی را در عرصه های مختلف به خودشان اختصاص دهند.

شما از پایگاه مردمی​ای سخن می​گویید که به زعم منتقدانتان دیگر چیزی از آن نمانده و به سبب مسائلی که پس از انتخابات رخ داد، دچار ریزش شدید شده است. چطور روی چنین پایگاه مردمی​ای حساب می​کنید؟
همانطور که گفتم، این اظهارنظرها راجع به پایگاه اجتماعی اصلاح​طلبان، منتسب به تعداد معدودی از جریانات افراطی است. در حالیکه این افراد اجازه ندارند که به جای مردم، اظهارنظر هستند. اگر این افراد خیلی به گفته خودشان مطمئن هستند، این فضا را فراهم کنند تا مردم خودشان در میان کاندیداهای دو طیف قضاوت کنند. چرا که مردم نیاز به قیم ندارند و می توانند با رای خود نظراتشان را ابراز کنند و اینگونه معلوم می​شود که حرف آنها تا چه میزان صحیح است.

چطور چنین فضایی شکل خواهد گرفت، آن هم در شرایطی که اغلب چهره​های اصلاح طلب به دلیل مسائل پس از انتخابات در مظان اتهام هستند، یا محکوم شده​اند و به این ترتیب دیگر شانسی برای عبور از کانال شورای نگهبان را ندارند؟
مجددا تکرار می کنم اگر آقایان معتقدند که مردم به این جریان اعتماد ندارند، خب، پس بگذارند که مردم خودشان این را اعلام کنند و به نامزدهای اصلاح​طلب رای ندهند. اما اگر بخواهند بگویند که این افراد صلاحیت ندارند و اصرار کنند که صلاحیت آنان با استفاده از ابزارهایی که در اختیار جریان رقیب است رد شود، دیگر مجالی برای اظهارنظر مردم باقی نخواهد ماند و قضاوت عمومی از طرف مردم شکل نخواهد گرفت تا این ادعا راستی آزمائی شود . این در حالی است که تمام شواهد و قرائن خلاف این ادعاها را نشان میدهد و بدنه جامعه و نخبگان به دیدگاهها و برنامه های موجود اعتماد چندانی ندارند و دنبال آلترناتیوهائی برای خروج از شرایط بحرانی و دشوار کنونی هستند. این آقایان می​توانند بگویند که ما دوست نداریم یا به صلاح نمی​دانیم که برخی افراد در رقابت​ها حضور داشته باشند و به همین دلیل تمهیداتی می​اندیشیم که امکان حضور در عرصه رقابت را پیدا نکنند. مثلا تلاش کنند تا صلاحیت انان تایید نگردد، یا فضایی برای طرح و ارائه برنامه​هایشان به جامعه فراهم نشود و یا فضای تبلیغات انتخاباتی را محدود کنند تا به این ترتیب یا اصلا اصلاح​طلبان در عرصه رقابت حضور نیابند و یا با فرض حضور اندک آنها، امکان شنیدن برنامه​هایشان از سوی مردم فراهم نشود. در چنین شرایطی نمی​توان گفت که این مردم بودند که اصلاح​طلبان را کنار گذاشتند بلکه باید گفت که این بخشی از جریان حاکم بود که با تمهیدات مختلف مانع از حضور اصلاح طلبان در عرصه رقابت آزاد انتخاباتی شد. اینجا دیگر نباید از مردم مایه گذاشت و تمایلات و اقدامات یک جریان افراطی و موقعیت طلب را به عنوان خواست و گرایش مردم به حساب آورد .

در اینجا ما با دو قرائت از قانون اساسی مواجهیم. نخست قرائتی که با اتکا به جایگاه شورای نگهبان در قانون اساسی، عدم تایید صلاحیت برخی نامزها را حق قانونی شورای نگهبان می​داند و در نهایت نظر شورای نگهبان است که فصل الخطاب قرار می گیرد. قرائت دوم به برگزاری انتخابات سالم و رقابتی در قانون اساسی تاکید دارد که عموما از سوی صاحبان قرائت اول به ساختار شکنی متهم می​شود. به نظر شما مرز بین پایبندی به قانون اساسی و ساختارشکنی چیست؟
من فکر نمی​کنم گروهی که انتخابات آزاد را مطالبه می کنند، ساختار شکنی می​کنند. چون انتخابات آزاد در قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته است. قانون اساسی برای همه مردم حق انتخاب شدن قائل شده است و چارچوب و شرایط کاندیداها را هم قانون مشخص کرده است. اگر شورای نگهبان طبق قانون عمل کند، کسی به آن معترض نمی شود. معمولا اعتراضات و اختلاف نظرها زمانی بروز می​کند که برخی از تصمیمات سلیقه ای جایگزین شرایط و معیارهای قانونی می​شود.

بحث انتخابات آزاد یک مقوله جداست و صرفا به نحوه بررسی تایید صلاحیت​ها محدود نمی​شود هرچند مقوله بررسی و اعلام نظر در مورد صلاحیت کاندیداها مسئله مهمی است. ولی علاوه بر آن، شرایطی که باید در فرایند برگزاری انتخابات محقق ​شود از جمله: تشکیل هیات​های اجرایی و نظارتی بی​طرف و انتخاب عوامل اجرائی و نظارتی متشکل از همه گرایشات موجود در جامعه، تضمین عدم مداخله افراد و سازمان ها و نهادهای غیر مسئول در فرایند برگزاری انتخابات، برخورداری طرفین رقابت از امکانات برابر تبلیغاتی و در مجموع کل فرایند برگزاری انتخابات است که میزان آزاد بودن انتخابات را تعیین می​کند.

با وضعیت موجود و فاصله​ای که تا انتخابات مجلس نهم داریم، چه چشم​اندازی از رویکرد شورای نگهبان در نظارت بر این انتخابات دارید؟ به نظرتان اگر شرایط به همین منوال ادامه یابد اصلا اصلاح​طلبان امکان عبور از فیلترهای نظارتی شورای نگهبان را دارند؟
باید منتظر شد و دید که روند کلی انتخابات در کشور، چگونه شکل می​گیرد. طبعا اقدامات و رفتارهای شورای نگهبان، بخشی از این روند کلی است. فکر می​کنم قبل از اینکه به نقش تعیین کننده شورای نگهبان در انتخابات آتی برسیم باید اول رویکرد نظام به این انتخابات مشخص شود. اگر آنطور که برخی جریانات افراطی داخل حاکیمت از هم اکنون فشار می اورند که رقبای آنها ولو در میان خود اصولگرایان، امکان رقابت در انتخابات آتی را نداشته باشند، با فرآیند معیوبی مواجه خواهیم بود و نباید مساله را منحصر به نوع تصمیمات شورای نگهبان کرد. این یک رویکرد انحرافی است که بخش​هایی از حاکمیت به دنبال برگزاری انتخابات مطابق سلیقه خود باشد و اصرار کند که همه هزینه سیاسی آن را بر دوش شورای نگهبان بگذارند. شورای نگهبان بخشی از کل این کار را عهده دار است و اگر اراده​ای در حاکمیت دال بر عدم حضور اصلاح طلبان وجود داشته باشد، آن زمان دیگر شورای نگهبان یک عامل در این روند است.

فارغ از اینکه چنین تصمیم و اراده​ای که می​فرمایید وجود داشته باشد یا نه، باز هم مرجع انتقادات اصلاح​طلبان، شورای نگهبان خواهد بود. به این ترتیب ما شاهد برگزاری چندین انتخابات پیاپی هستیم که اصلاح​طلبان در آنها شکست خورده و هربار هم به رویکرد شورای نگهبان گلایه کرده​اند. فکر نمی​کنید به این ترتیب تصویری از اصلاح​طلبان در فضای عمومی کشور نمایانده می​شود که یک گروه همیشه شکست خورده و غرغرو هستد؟
فکر نمی​کنم اصلاح​طلبان در مقاطعی که بواقع شکست خورده​اند، اعتراض کرده باشند، همانند انتخابات دور دوم شوراها که اصلاح طلبان در شهرهای بزرگ موفق نشدند و شکست خود را هم پذیرفتند. ولی در مواقعی که به دلیل نوع رویکرد و اقدام شورای نگهبان و یا دیگر عوامل اجرائی انتخابات امکان رقابت را نیافته اند و یا در حدی که صلاحیت کاندیداهای آنها تایید شده است با تمهیدات و یا اقدامات خلاف قانون برخی عوامل اجرائی و یا نظارتی امکان رقابت برابر را از دست داده اند به این روندها معترض بوده اند. روشنتر بگویم اعتراض اصلاح​طلبان هیچگاه به شکست در انتخابات نبوده است، بلکه اعتراضشان به این بوده که چرا اجازه داده نشده که با تمام توانشان در رقابت​های انتخاباتی شرکت کنند و یا چرا مجریان و ناظران انتخابات اصل بی طرفی را در جریان انتخابات رعایت نکرده اند.

اما از منظر شورای نگهبان و جناح مقابل اصلاح​طلبان، رویکرد این شورا کاملا قانونی بوده و حق رد صلاحیت برخی نامزدها را با هر گرایش سیاسی​ای داشته است و اصلاح​طلبان هم همیشه چون بازنده بوده​اند، اعتراض می​کنند.
اولا اینکه می فرمائید «از هر گرایش سیاسی» تعبیر درست و مبتنی بر واقعیت عملکرد شورای نگهبان نیست، چرا که تعداد رد صلاحیت شدگان از بین اصلاح طلبان اصلا قابل مقایسه با دیگر گرایشات سیاسی نیست. ثانیا قانون را از منظر یک گروه تفسیر نمی​کنند. قوانین روشن هستند و اگر هم نیازمند تفسیر باشند باید قانون گذار و مجلس شورای اسلامی آنها را تفسیر کند. اما متاسفانه خیلی​ها خودشان را در جایگاه تفسیر قانون می​گذارند. ضمن اینکه بخشی از قوانین ما در عرصه انتخابات خالی از اشکال نیست و همین اشکالات موجود در قوانین است که زمینه برگزاری ناسالم انتخابات را فراهم می​کند، اما این یک بحث ثانویه است و این وظیفه مجلس است که در خصوص رفع ابهامات و اشکالات قانون انتخابات اقدام کند. ولی اگر فرصتی فراهم شود که اصلاح​طلبان نیز همانند اصولگرایان، با تمام نیروی خودشان در انتخابات شرکت کنند، چنانچه منجر به شکست اصلاح​طلبان شود، آنها باید شکست را بپذیرند و به بازسازی درونی خود و تجدید نظر در برنامه​هایشان بپردازند. ولی اگر این امکان فراهم نشود، انتخابات به مثابه برگزای مسابقه فوتبالی خواهد بود که علی رغم اینکه به یک تیم اجازه حضور در مسابقات را داده اند ولی از صدور ویزا برای ترکیب اصلی تیم خودداری کنند و این تیم با نفرات ذخیره در مسابقه حضور یابد تا تیم مقابل به راحتی پیروز شود و بعد هم مدعی شوند که تیم شکست خورده است. اگر بناست رقابت عادلانه و سالمی باشد باید اجازه حضور هر دو گروه سیاسی و حتی چهره​های مستقل داده شود و قانون تفسیر به رای نشود و با برداشت​های سلیقه​ای افراد و گرایش های سیاسی از حقوق اساسی و قانونی خود محروم نشوند. من بر این باورم که برگزاری انتخابات با این شرایط و رعایت کامل موازین قانونی، به هر نتیجه​ای که منتج شود برای کشور مبارک خواهد بود. ما مدعی نیستیم که در صورت حضور در رقابت​ها پیروز خواهیم بود فقط می​گوییم که اجازه داده شود تا مردم در انتخابات تصمیم گیرنده باشند.

برخی حضور دوباره اصلاح​طلبان در عرصه انتخابات آتی را مشروط به نقد رفتارهای گذشته​شان، توبه آنها و مرزبندی با چهره​های تندرو این جریان می​دانند. خود شما به این تند روی​ها اذعان دارید؟
در یک جبهه سیاسی، همیشه گرایشات مختلفی حضور دارند که در کلیاتی با هم تفاهم می کنند اما در جزئیات با یکدیگر اختلاف نظر دارند. این موضوع در جبهه اصولگرایان هم صادق است که طیف وسیعی از اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی تا اصولگرایان منتقد دولت را در مجلس شامل می​شود. مسلما اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی با آنها که به عنوان اصولگرایان منتقد شناخته می​شوند، در جزئیات با یکدیگر هم نظر نیستند و نقدهای جدی به یکدیگر دارند و اصولگرایان منتقد هم از تندروی​های بخشی از این نیروها راضی نیستند. همین روند در میان اصلاح طلبان هم وجود دارد و اختلاف نظرهایی در جزئیات میان آنها هست. اما اینکه عده​ای خودشان را پدرخوانده جریانات سیاسی بدانند و مدعی شوند و متقاضی باشند که اصلاح​طلبان در عرصه رقابت سیاسی چه بکنند یا نکنند و چه کسی را به جمع خودشان راه بدهند یا از جمع خود طرد کنند، خیلی عجیب است و این افراد قطعا در چارچوب قانون حرف نمی زنند. در قوانین کشور مراجع ذیصلاح برای اعلام اینکه چه کسان یا تشکلهایی نمی توانند در عرصه فعالیت های سیاسی حضور یابند مشخص شده اند و کسانی که مسئولیتی در این موارد ندارند نباید در این زمینه ها تعیین تکلیف کنند. در نهایت هم این مردم هستند که می​توانند اصلاح​طلبان را به دلیل آنکه برخی افراد را درون جبهه خودشان راه داده​اند یا نداده​اند، تایید یا تکذیب کنند و به آنها رای بدهند یا ندهند. اینکه عده​ای خودشان را در جایگاه پدرخواندگی جامعه بدانند و برای جریان​های سیاسی تعیین تکلیف کنند، با معیارهای دموکراسی سازگار نیست.

فارغ از این نسخه​هایی که برای اصلاح​طلبان پیچیده می​شود، خود شما به عنوان یک عضو جبهه اصلاح​طلبی، قائل به بازسازی دوباره این جریان، نقد رفتارهای گذشته و کنار گذاشتن چهره​های تندور هستید یا نه؟
اینکه هر جریان سیاسی باید عملکرد و گذشته​اش را نقد کند تا قدم​های صحیح​تری را برای آینده بردارد، یک امر الزامی است. اما این نمی​تواند شرط کار دیگری باشد. اگر این کار شود، به تصحیح برنامه​ها و جلب و جذب رای بیشتر مردم منجر خواهد شد. اگر جریانی این ضرورت را درک نکرده و خودش را بازسازی نکند و برنامه جذاب و به روزی برای جامعه نداشته باشد با اقبال عمومی در رقابت های سیاسی مواجه نمی شود و هزینه عدم بازسازی خود را خواهدداد. ولی اینکه عده​ای شرط تعیین کنند که یک جریان چه باید بکند یا نکند، همانطور که گفتم این از موضع پدرخواندگی جامعه است و یک رویکرد قانونمدارانه نیست.

در حال حاضر اصلاح طلبان با یکسری اتهامات مشخص روبرو هستند. از جمله اینکه در حادثه 18 تیر، تحصن نمایندگان مجلس ششم و حوادث پس از انتخابات 88، تا مرز محاربه با نظام پیش رفته​اند. چه دفاعی در این زمینه دارید؟
البته من چندان ربطی بین این موارد نمیبینم! در 18 تیر یک خطایی را نیروی انتظامی کشور در نوع برخورد با تعدادی از دانشجویان مرتکب شد. کسانی از این فضا استفاده کردند و اعتراضاتی شکل گرفت. همانطور که طبیعت اینگونه حوادث است برخی کسانی که ممکن است اصلا نظام را قبول نداشتند به این بهانه تحرکاتی داشتند که توسط دولت وقت که اصلاح طلبان در راس آن بودند مدیریت شد. این چه ربطی به اصلاح​طلبان و محاربه و این قبیل موارد دارد؟ اینکه عده​ای فکر کنند که می​شود آسمان و زمین را به هم بافت و هر نتیجه ای را گرفت و همه را هم به پای رقیب گذاشت که خیلی خنده​دار است! در آن زمان مسئولیت دولت با اصلاح​طلبان بود. وزیر کشور و رئیس جمهور اصلاح​طلب بودند و مسئولیت تامین امنیت نیز با اصلاح​طلبان بود. اگر آن زمان با تندروی​هایی برخورد شده و امنیت در کشور برقرار شد هم کار اصلاح​طلبان بود. حالا اگر کسانی بخواهند هرچه در دوره اصلاح​طلبان ولو از سوی هر جریانی رخ داده را به پای آن دولت بنویسند، مثل این است که هرچه در حال حاضر رخ می​دهد را هم به پای اصولگرایان بنویسیم! مسلما این درست نیست.

اینکه تعدادی از نمایندگان مجلس ششم تصمیم گرفتند در اعتراض به رفتاری از شورای نگهبان، تحصن کنند، به آن نماینده​های اصلاح​طلب برمی​گردد که اگر استدلالی برای این کارشان دارند باید در کنار نقدی که به آنها وارد می​شود، شنیده شود. من نمی دانم اینها چه ربطی به آینده حضور اصلاح​طلبان در عرصه رقابت​های سیاسی دارد.

این موارد را آقای عسگراولادی اخیرا به عنوان پیشنهاداتی برای بازگشت اصلاح طلبان به عرصه سیاست کشور مطرح کرده​اند.
آقای عسگراولادی خیلی از شرایط سیاسی جامعه عقب است و شاید بهتر باشد که راجع به خیلی مسائل اظهارنظر نکند. ولی اگر این دوستان ادعاهایی از این دست دارند که نوعی جرم تلقی می شود بهتر است آنها را با مدارک و مستندات به مراجع قضایی ارائه دهند و یا اگر بر این باورند که این موارد از جنس جرائم نیستند و صرفا رفتارهای سیاسی هستند که باید نقد شوند فضای پاسخگوئی متهمان و استماع دلایل و مدارک آنان را نیز فراهم کنند وگرنه این یک طرفه به قاضی رفتن است و جامعه هیچگاه با ادعاهای یکسویه اقناع نمی شود.

نگفتید که قائل به ساختارشکنی اصلاح​طلبان تا مرز محاربه با نظام هستید یا نه؟
آقایان اظهارنظرهای شخصی خودشان را می​گویند. اصلاح طلبان بارها بر این نکته تاکید کرده اند که در چارچوب نظام و قانون اساسی فعالیت می کنند و اصلاحات در روشهای اداره کشور را در چارچوب نظام دنبال می کنند. ولی بنظر می رسد ایران آنطور که رئیس دولت ادعا می کند کشور آزادی است؛ ولی بنظر میرسد این آزادی برای همه نیست! جریان اصولگرا برای هرنوع اظهارنظری آزاد است و در فضایی که دوستان اصلاح​طلب ما حداقل امکانات و آزادی را برای بیان نظراتشان و دفاع از اتهامات وارده ندارند، آقایان اصولگرا آزادند و متاسفانه از این آزادی به درستی و منصفانه استفاده نمی​کنند. من بر این باورم که دوستان اصولگرای ما دچار یک اشتباه استراتژیک هستند که فکر می​کنند اگر این نوع اظهارنظرها باب شود، فقط رقیب است که مورد هجمه این اظهارنظرها قرار می​گیرد. اگر این اظهارنظرها باب شود، یک روزی همین مطالب به خود این افراد از سوی مخالفانشان نسبت داده می​شود. به نظر من این نوع اظهار نظرها درست نیست و اگر کسی کاری کرده است، به استناد مدارک آن را بیان کنند و اگر کسی هم مرتکب جرمی شده است، در محاکم قانونی باید به آن پرداخته شود.

در مورد اتهاماتی که به اصلاح​طلبان در رابطه با ارتباطشان با کسانی در خارج از نظام مطرح است، چه پاسخی دارید؟ از ارتباط با تئوریسین​های انقلاب​های مخملی و سوروس گرفته تا ارتباط با ایادی اپوزیسیون خارج از کشور از منافقین گرفته تا سلطنت طلب​ها و غیره.
یکی از اشکالاتی که با آن مواجهیم آن است که بر خلاف آنچه که گفته می​شد سیاست ما عین دیانت ماست، بخشی از سیاست ما با بی​دینی و بی​اخلاقی آمیخته شده و خیلی از این اظهار نظرها هیچ نوع مبنای قانونی، شرعی و حتی اخلاقی ندارد. اگر کسی ادعایی دارد، بیاید ثابت کند. وظیفه یک جریان سیاسی این نیست که مدام به اتهاماتی که دیگران بدون هیچ احساس مسئولیتی مطرح می​کنند، پاسخگو باشد و خلاف آن را ثابت کند. هرکسی که حرفی می​زند، او باید مستنداتش را در مراجع قانونی و ذیصلاح ثابت کند. متاسفانه باب شده که هرکس هر اتهامی را خواست در این کشور می زند و تازه متهم که معمولا دستش از هرنوع امکان رسانه ای هم کوتاه است باید بدود و خلافش را ثابت کند. روزنامه​ها جای طرح اتهامات است نه جای اثبات آن و به صرف درج در روزنامه، اتهامی به دیگران قابل انتساب نیست، مخصوصا وقتی که اتهام زنندگان هیچ سابقه روشنی از صداقت و راستگوئی ندارن و بلکه به دروغ گوئی اشتهار دارند .

راجع به لزوم بازتعریف هویت اصلاح​طلبی و انتخاب رهبران جدید در میان این طیف چه نظری دارید؟
اصلاح ​طلبی یعنی اینکه ما معتقد هستیم، نظام توانایی اداره کشور را در چارچوب​های خودش که همان قانون اساسی است را دارد ولی برای پاسخگویی به نیازهای روز کشور باید دائما در مشی اداره کشور و روش​ها، اصلاحاتی صورت دهد. ممکن است امری 10 سال قبل اصلاحی تلقی می​شده اما الان دیگر چنین معنایی نداشته باشد. جریان اصلاح​طلبی اصولا هر روز باید با نوآوری همراه بوده و خودش را به روز کند تا متناسب با خواست و نیازهای مردم، در چارچوب قانون اساسی، اداره کشور را اصلاح کند. طبیعی که این اصلاح مداوم و مستمر هم در برنامه ها و افکار مطرح هستند وهم در اشخاص و آنچه که شما به عنوان رهبران تلقی می کنید. من هیچ ابهامی در اصلاح طلبی و الزامات آن نمی بینم و اتفاقا فکر می کنم این دوستان اصولگرا هستند که باید اصولگرایی را تعریف کنند و تعریف روشنی از آن به جامعه ارائه دهند .

اتفاقا اصولگراها مشغول تدوین منشور اصولگرایی هستند و در قالب جامعتین به دنبال اتحاد داخلی در آستانه انتخابات آتی مجلس هستند. ما به ازای این تلاش​ها در میان اصلاح​طلبان چیست؟ اصلاح​طلب​ها چه تلاشی را برای انتخابات آتی خواهند داشت؟
این را باید از سران اصلاح طلب پرسید. من یکی از اعضای این جریان هستم. اما دوستان اصولگرا چون خیلی از دغدغه​های ما را ندارند، به اقداماتی روی آورده​اند که در سطح توقعات آنهاست. آنها انتخابات را با شکلی که تا کنون برگزار شده، قبول دارند و دغدغه​ای برای اینکه با آنها رفتار خلاف قانونی صورت بگیرد، ندارند. در نتیجه فکر می کنند تنها مشکلشان، سامان دهی اختلافات داخلی و دستیابی به حداکثر وفاق بین گرایشات مختلف خودشان است تا برای دستیابی به قدرت، با کمترین تشتت روبرو باشد و این کار را با محوریت گروه​های با تجربه و قدیمی​شان انجام می​دهند. دغدغه ما متفاوت با آنهاست و به جای تدوین منشوری برای ایجاد اجماع در میان خودمان باید ببینیم که اصلا در این آوردگاه امکان حضور می​یابیم یا نه و بعد اگر این مساله قطعی شد برای کاهش اختلافات داخلی، می توانیم برنامه ریزی کنیم. .

اگر شرایط به سمتی پیش رود که اصلاح​طلبان امکان حضور در رقابت​های انتخاباتی را نیابند، برای آینده این جریان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
خب در انتخابات شرکت نمی​کنند. اتفاق خاصی هم نمی​افتد. فعالیت سیاسی و اجتماعی، عرصه​ای برای عمل به یک تکلیف اجتماعی است که همانا خدمت به مردم و ارائه توانمندی​هاست. اگر نتوانیم این تکلیف را انجام دهیم، در عرصه​های دیگر برای تحقق اهداف و پیشبرد برنامه​هایمان ورود پیدا می کنیم. مسلما شرایط برای اصلاح طلبان بدتر از اینکه امروز هست نخواهد شد. ولی برای کشور، هزینه​های بسیار سنگینی دارد که علی​رغم وجود سلایق گوناگون، به بخشی از این سلیقه​ها مجال ورود در عرصه را ندهند و بگویند که بخشی از مردم حق مشارکت در تعیین سرنوشت خودشان را نداشته باشند. این هم مغایر نص صریح قانون اساسی است و هم خلاف خردمندی و عقلانیت و ما آرزو می کنیم که این حق قانونی و میراث گرانقدر انقلاب و امام خمینی (ره) برای همه مردم پاس داشته شود و در پای مطامع طالبان قدرت ذبح نشود .


 


رضا خندان، همسر نسرین ستوده، صبح امروز بر طبق احضاریه ای که هفته پیش دریافت کرده بود، به دادسرای زندان اوین مراجعه کرده و بازداشت شد.

به گزارش نوروز سایت تغییر برای برابری در این خصوص نوشته اتهام آقای خندان مشخص نیست و به گفته اعضای خانواده وی قرار ۵۰ میلیون کفالت برای آزادی ایشان صادر شده، اما کفالت خواهر خانم ستوده برای آزادی آقای خندان پذیرفته نشده است.

احضار آقای خندان بعد از اعلام حکم همسرش صورت گرفته است. احتمال می رود فشارهای اخیر به آقای خندان به دلیل مصاحبه ها و تلاش های ایشان برای آزادی همسرش باشد.

نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر با وجود چندین اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غیرقانونی خود و فشارهای بین المللی همچنان در زندان اوین و در سلول انفرادی به سر می برد. وی روز ۱۳ شهریورماه سال جاری بازداشت شد و طی حکمی به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.


 


ریحانه طباطبائی فعال سیاسی واز اعضای روزنامه نگاران روزنامه شرق ساعاتی پیش از زندان اوین آزاد شد
به گزارش نوروز و به نقل از رسا ریحانه طباطبائی که چندی پیش به همراه سه تن دیگر از اعضای روزنامه شرق بازداشت وروانه زندان شده بود صبح امروز بعد از صدور قرار قرار وثیقه وتامین آن لحظاتی پیش از زندان اوین آزاد وبه آغوش گرم خانواده اش بازگشت
این گزارش یاد آور میشود فردا روز تولد او بوده واین امر شادی دوستان وخانواده او را دوچندان نموده است


 


دلبندم، وزش باد و سوز سرما که بر صورت و بدنت حس می کنی، بوسه های خداست که از آسمان تقدیمت می شود.

به گزارش نوروز متن کامل دل نوشته مریم شربت دار قدس برای نازنین خسروانی به شرح زیر است :
 

نبار آسمان ، نبار و برای خدا از بارش صرف نظر کن . دیوانه ام مپندار که پس از روزها و هفته ها زاری به درگاه خدا برای گریاندنت اینک التماس می کنم ابرهای غمگینت را از این شهر بلا زده دور کنی که امشب نازنین در گوشه ای غربت زده از اوین، لحظه های یخ زده را می شمرد.

خدایا چگونه برای بارش دانه های سپید و زیبای برف ، خوشحال باشم که می دانم نازنین خسروانی و دیگر بی گناهانی از این دیار، آرزو می کنند ای کاش سلولشان که روزی آرزوی ویرانی دیوارهایش را داشتند، منفذی رو به آسمان نداشت و شیشۀ جرم گرفته اش شکسته نبود .

خدایا ، ای کاش ذره ای از حرارت آه سوزان مادر نازنین و نازنین ها را روانۀ سلول تاریک و سرد و نمورشان می کردی تا گرمابخش جسم نحیف و ظریف دخترکانمان در انفرادی های مخوف و شرم آور باشد.

امشب نخواب دخترم، که می ترسم آسمان اوین هم تازیانۀ برفی اش را ناجوانمردانه بر تو بتازد. امشب من هم بیدارم نازنینم که نمی دانم سرما با تو ، ساجده ، ریحانه، نسرین، زهرا و بسیاری دیگر از قهرمانان گمنام ما چه می کند.

امشب بیدار بمان دخترم ، تا صدای دعای مادرت را بشنوی و شاهد گریستن فرشتگان باشی . بیدار بمان نازنینم ، و دعا کن زودتر صبح شود تا شاید اندکی گرم شوی با این یقین که هر شب تیره و سردی حتی اگر یلدا باشد به پایان می رسد.

دلبندم، وزش باد و سوز سرما که بر صورت و بدنت حس می کنی، بوسه های خداست که از آسمان تقدیمت می شود، پس با نوازش هایش آرام باش و نامش را زمزمه کن که خود فرموده است : "ألا بذکر الله تطمئن القلوب"
 


 


محمد حسین مظفری فعال دانشجویی که چندی پیش در پی احضار در 12 دی ماه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات پس از چند ساعت بازجویی ، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده بود صبح امروز با تبدیل قرار بازداشت موقت او به قرار وثیقه و تامین آن از سوی خانواده مظفری نامه آزادی او صادر شد وبا ارائه نامه آزادی وی به زندان اوین محمد حسن مظفری از زندان اوین آزاد شد

این فعال دانشجویی در روز 12 دی ماه بازداشت و روانه زندان شده بود


 


عریضه شصت و هفتم همسر سید مصطفی تاجزاده در حالی نگارش شده که او منتظر تحقق وعده مسدولین قضائی برای ایجاد انضباط در ملاقات ها و تماس های تلفنی همسرش متعاقب ملاقات غیرمنتظره روز چهارشنبه هفته گذشته با ایشان است. گفته می شود تغییر نحوه نگارش عریضه ها توسط محتشمی پور براساس قولی است که برای بهبود وضعیت غیرقانی تاجزاده پس از این ملاقات داده شده است.
 

به: دادستان

از: فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاجزاده

بسم الله الرحمن الرحیم

قل یا ایهاالکافرون. لااعبد ماتعبدون. و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابدٌ ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد. لکم دینکم ولی دین.

سلام آقای دادستان!

می بینید آقا این نعمت خداداد که اینقدر چشم براهش بودیم و برای آمدنش دعا کردیم و نماز خواندیم حالا عین بختک افتاده روی همه احساسات مادرانه مان و ما را می رساند به مرز جنون به مرز عصیان.

یک سوال آقای دادستان که حتما پدرید! شما را به سلول های انفرادی و چند نفره دخترکان و نازک استخوان و بانوان فرهیخته و فرهنگی مان راهی هست؟ کاش می رفتید و خبری می آوردید برایمان. برای ما مادرها،‌ما خواهرها. کاش کسی جرأت می کرد سری بزند به آن دهلیزهای سرد و تاریک و خبر سلامت عزیزانمان را می آورد.

و یک پیشنهاد آقای دادستان که حتما پدرید! اگر شما را نیز به آن سلول های راهی نبود در هم بستگی با این نهالان سبز سرزمین مادری بالاپوش از تن درآورید و دستگاه حرارتی اتاقتان را خاموش کنید. نگران نباشید برای عاقبت امرتان برای دادستان شهر امکانات پزشکی فراوان است مهیا می شود زود یادتان باشد این بچه ها مادر دارند. مادر های درمانده از رفتارهای غیرانسانی با جگرگوشه هایشان در حکومت اسلامی و پدرهایی که این بار چشم انتظار خبرهای خوبند.

یادتان باشد انسانیت را خداوند به ما هبه کرده و هیچ بنی بشری قدرت بازپس گرفتن آن را از ما ندارد و مهر مادری را نیز.

همین


 


جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای با ابراز نگرانی از وضعیت زندانیان زن، از دادستان تهران و مسوولان سازمان زندانها درخواست کرده اند که هر چه زودتر فکری برای سامان دادن به اوضاع نابسامان بند زندانیان سیاسی زن بکنند و برای بهبود شرایط این زنان اقدام های فوری انجام دهند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
انگار قرار است زنان در زندان نیز، دچار ظلمی مضاعف باشند و مورد تبعیض قرار بگیرند. زندانیان سیاسی زن که در حال حاضر با دریافت احکام سنگین حبس، در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان هستند، در شرایط نامناسبی به سر می‌برند.
پس از آنکه، حدود سه ماه پیش در اقدامی ناگهانی و بی‌دلیل، تلفن‌های زنان زندانی قطع شد، مسئولان زندان آنان را به سالن دربسته‌ای در بند نسوان انتقال دادند که به نام بند متادون معروف است. این بند که به صورت یک سوئیت دربسته، به طور مجزا از سایر بخش‌های زندان است ، پیش از این جهت ترک اعتیاد زندانیان معتاد مورد استفاده قرار می‌گرفت.
هم‌اکنون زنان سیاسی بیش از سه ماه است که در این بند نگهداری می‌شوند و مسئولان زندان گفته‌اند که این بند را از این پس به زندانیان زن سیاسی اختصاص خواهند داد . به گفته زنان زندانی، سالن متادون مانند سلولهای جمعی بازداشتگاه ۲۰۹ است، که زندانی از هرگونه آزادی عملی در فعالیت‌هایش محروم است.
زندانیان سیاسی زن، تنها روزی ۴۵ دقیقه جهت استفاده از هواخوری، می‌توانند از سالن خارج شوند. این در حالی است که زندانیان در بند عادی، حق استفاده از هواخوری به صورت روزانه، استفاده و شرکت در کلاس‌های فرهنگی زندان، استفاده از تلفن، ملاقات حضوری و .. را دارند. زندانیان سیاسی زن در طول سه ماه گذشته از تمامی این حقوق بی بهره بود و به صورت قرنطینه نگهداری می‌شوند.
شرایط زنان سیاسی زندانی، در ماه‌های گذشته نگرانی‌های زیادی را در پی داشته است. درحالی که اکثریت این زندانیان از حق برخورداری از مرخصی محروم بوده‌اند، شرایط نگهداری آنان نیز به نسبت زندانیان سیاسی مرد بسیار اسف‌بارتر است.
ادامه نگهداری زنان سیاسی زندانی در بند متادون در حالی صورت می‌گیرد که پس از انتقال زندانیان جدید به این بند و اجرای حکم سایر فعالان سیاسی زن، محدودیت فضای این سالن، موجب کف خوابی تعداد زیادی از زندانیان شده است.
شرایط غذایی زندانیان زن نیز یکی دیگر از مشکلاتی است که همواره مورد اعتراض آنان بوده است. درحالی که زندانیان زن به دلیل عدم امکان تهیه غذا، ناچار به استفاده از غذاهای بی‌کیفیت زندان هستند، مسئولان زندان با ورود میوه و سایر اقلام غذایی به بند زنان جلوگیری می‌کنند. زنان زندانی، دو هفته یکبار، از فروشگاه زندان میوه خریداری می‌کنند که مقدارآن بسیار اندک بوده و بسیاری از مواقع، به هر زندانی تنها یک دانه میوه تعلق می‌گیرد.
مجموع این شرایط موجب شده است که زندانیان زن شرایط بسیار نامناسب‌تری را در زندان تجربه کنند، بسیاری از این زندانیان که صاحب فرزند هستند، پس از قطع تلفن، از امکان ارتباط با فرزندان خردسال خود محروم شده‌اند.
ما خانواده‌های زندانیان سیاسی، ضمن ابراز نگرانی نسبت به شرایط زنان زندانی، و با تاکید بر بی‌گناهی آنان، از مسئولان قوه قضائیه و سازمان زندانها می‌خواهیم، حال که عزیزانمان را بی‌گناه پشت درهای زندان محبوس کرده‌اید، حداقل به حقوق اولیه یک زندانی احترام گذاشته و این حقوق را در مورد زندانیان سیاسی زن مورد توجه قرار دهید. این زنان، مادران امروز و فردای جامعه ایرانی هستند، چرا سلامت روحی و روانی آنها را تا این حد مورد تهدید قرار می دهید.ما از دادستان تهران و مسوولان سازمان زندانها درخواست می کنیم که هر چه زودتر فکری برای سامان دادن به اوضاع نابسامان بند زندانیان سیاسی زن بکنند و برای بهبود شرایط این زنان اقدام های فوری انجام دهند.امیدواریم این در خواست ها را به معنای فراموشی مطالبه اصلی مان که آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله زنان زندانی است،تلقی نکنید.
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی


 


هوالرحمان

نمی دانم مخاطب این نوشتارم که باید باشد؟ هدی صابر؟ همسردلبندش بانو فریده جمشیدی؟ فرزندانش حنیف و شریف عزیز و یا مهربان یار و خواهرش بانو فیروزه صابر؟

مخاطب این نوشتار چه کسی باید باشد؟ جوانان سبز ایران؟ سیاستمداران و سیاست ورزان ایرانی؟ خانواده های زندانیان سیاسی؟ همه سبزها یا همان جوان های جوانه زده در دیار فقرمادی و فرهنگی جنوب شرق کشورمان با آبیاری و مراقبت مستمر باغبان؟ این مرد بزرگ!

نمی شود یادداشت بی مخاطب نوشت اما می توان خوانندگان را آزاد گذاشت که خود اختیار کنند مخاطب بودن یا نبودن را.

باری در دل زمستانی سرد آن گاه که از پشت پنجره شاهد چرخ خوردن دانه های برف هستم سخت دراندیشه فرورفته ام برای فردای این سرزمین پاکان. فردا را چگونه می توان دید وقتی ژرف اندیش ترین و صالح ترین و کارآمدترین و صادق ترین مدیران و برنامه ریزان این مُلک در حبسی ناجوانمردانه روزگار می گذرانند. مردانی بزرگ و زنانی عزیز.

هدی صابر را در نگاه اول نمی توان تعریف کرد. اما اندک حشرونشری با او می تواند قلم را برای نگارش کتابی از صداقت و مهر و بزرگی اش بر روی کاغذ به حرکت درآورد. مرد بزرگی است هدی صابر و این را فقط خانواده و دوستان و همکاران و همراهانش نمی گویند. بزرگی او را باید از بازجویانش پرسید و از زندان بان ها. به راستی چه چیز را بازجسته اند از او؟ قدر و میزان ایمانش را به خدایش؟ مهر و وابستگی اش را به وطن و هم وطنان فارغ از اعتقادات و نگرش ها وسلیقه های سیاسی و یا عشقش را به توسعه ایران عزیز و توسعه یافتگی جوانان محروم اما قابل و قادر زاهدان؟ چه چیز را بازجسته اند از هدایت شده ای که نمی تواند محبوب خدا نباشد چراکه همه زندگیش وقف خدمت به بندگان خدا بوده است آن هم بندگان ضعیف و مستضعفی که می توانند و باید به قدر وسعشان از مواهب الهی بهره مند شوند. و چه چیز را جسته اند جز همه آن چه در سیمای نورانی او براثر ایمانی خالص موج می زند؟

فیروزه خانم، در همان روزهای آغازین بازداشت دوباره یا ربایشی عجیب وقتی پس از 100 ساعت بی خبری از صحت و سلامت برادر، دوست و یار دبستانی اش باخبر می شود، دست به قلم برده می نویسد:
«آنان می دانند که پروژه زاهدان ، پروژه های توسعه مهارت های پایه و توانمندسازی ونیز تشکیل گروههای کارآفرین و آموزش بانک پذیری حدود ۱۰۰۰ جوان در مناطق حاشیه نشین بسیار محروم زاهدان است که با مدیریت تو انجام می شود. می دانند که هدف اش آماده سازی جوانان برای ورود به بازار کار و یافتن شغل مناسب و یا کسب وکاری جدید در مسیر خوداشتغالی و کارآفرینی در ۲۲ رشته است. می دانند که برای اجرای این پروژه بیش از یک سال است که تلاش می کنی تا در مردم حاشیه نشین فقیر، بی اعتماد به دیگران و نا امید از کار و زندگی در خور انسان، انگیزه یادگیری و باور به کار و کوشش و برون رفت از رکود و سکون و محرومیت را زنده کنی.نیک می دانند پروژه ای است که به درخواست یکی از وزارت خانه ها با شرکتی که تو مدیریت آن را به عهده داری ، قرارداد شده است.می دانند پروژه ای است که بر اساس سیاست های دهه اخیر بانک جهانی در مسیر توانمند سازی حاشیه نشین ها و نه حذف آنها، با تزریق منابع آن بانک به دولت و اجرای آن توسط بخش خصوصی اجرا می شود.پروژه ای است که اینک شور یادگیری حدود ۱۰۰۰ جوان آن خطه به قصد دستیابی به رفاه زندگی و کسب درآمدی حلال را به ارمغان آورده است.»

آری جناب صابر! خواهر و یار و همراه و همکارتان از همه دوندگی شما برای موفقیت این پروژه در نامه ای که مخاطبش شما بودید و همه صاحبان اندیشه آزاد و حتی بازجوبانتان، سخن گفت و از سفارش به حسن اجرای آن حتی در اوین حتی در همان مکالمه کوتاه که حق همسر و فرزندانتان بود که پرسشی کنید از احوالشان و سفارشی برای رونق اوضاع زندگیشان! و شنیدم که موفقیت این طرح که با جدیت این یار همراه به بار نشست، می رود تا ثمره های شیرین دیگری هم برای محرومان حاشیه نشین زاهدانی داشته باشد. مهم نیست به نام که مهم شهدی است که کام های جوانانی را شیرین می کند که شما برایشان عمر و زندگی تان را هزینه کردید. مهم اجری است که خداوند برای شما و همکاران خدومتان درنظر دارد. خوش به سعادت شما و خوش به سعادت خانواده ارجمند شما و خوشا به حال هم نشینان بند 350 که توفیق مصاحبت چون شمایی را دارند. اما این بیرون نمی توان از فریده خانم همسرفداکار و یارهمراهتان خواست نسبت به سلامتتان بی تفاوت باشند. بیماری قلبی و کم خونی و کلسترول بالا و ... از آن ها مهم تر روحی لطیف که نیازمند دست نوازش یاری دیرینه است و به تعبیر همسرجان من در این سنین که دارد بالا می رود «نیاز دیدن تبسم شیرین یار»، بی انکار است. خدایشان نبخشاید که ما را از این حداقل ها محروم ساخته اند.

جناب صابر! شما استاد ارجمند ما شدید در آموختن درس انسانیت و خدمت وقتی لابلای کارهای سخت و طاقت فرسایتان به ما سری می زدید تا باورکنیم که دیار فراموشی و قدرناشناسی با ایران مرد و مردانگی پرور فاصله ها دارد. ما باور کردیم که حتی اگر این دردهای سخت پس از کودتا که دل هایمان را سخت آزرده سال ها به طول انجامد، طعم تلخ تنهایی را هرگز نخواهیم چشید. شما ریشه های ما را در خاک محکم تر کردید و دل هایمان را از محبت بی غلّ و غشّ و برادرانه تان لبریز کردید. خدا نخواهد و نپسندد قدرناشناسی را برای ما. حالا ما همه یک خانواده ایم و خدای را سپاس که برادران و خواهرانی ارجمند، در همین دوره دغلکاری شیادان کودتاچی، به ما ارزانی داشت و فرزندانی پاک و بی آلایش تا ما این عشق و محبتی که عطای الهی است به صاحبانش هبه کنیم. هبه ای که با هر بخششی بازتولید می شود، تکثیر می شود و موج می زند در فضای سنگین و وهم آلود برآمده از نیات و گفتاری عفن و کرداری پلید و ما دست هایمان را به هم می دهیم تا ابرهای تیره را از فراز آسمان آبی شهرمان دور کنیم و ماه درخشان حقیقت را باردیگر در آسمان آرزوهایمان بنشانیم و فردایی سبز را برای ایران عزیز و فرزندان نازنینمان به ارمغان آوریم.

الیس صبح بقریب؟

فخرالسادات محتشمی پور
بیست و ششم دی ماه 1389


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved