428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۹

(641)-ياوران سبز ايران- «جذب آرای اصلاح‌طلبان توسط مشایی منتفی است» • مصاحبه

«رحیم مشایی یازدهمین رئیس‌جمهور ایران خواهد بود»، این گفته صادق زیبا کلام نظریه‌پرداز ایرانی است که در گفت‌و‌گو با سایت "محرمانه‌نیوز" متعلق به رحیم مشایی آن را اعلام کرده و ادامه داده است:«ظرف ۳۲ سال بعد از انقلاب سابقه نداشته که اینقدر حرکت‌های‌انتخاباتی ریاست جمهوری زود هنگام به راه‌افتاده باشد. برای اینکه مسائل و نکاتی در این انتخابات دارد مطرح می‌شود که در تمامی دوره‌های قبلی سابقه نداشته است .رقابت اصلی در آرایش سیاسی جدید ایران دیگر میان اصلاح طلبان و اصولگرایان نیست. بلکه میان خود اصولگرایان است.»
در همین زمینه علی مطهری نماینده مجلس ایران هم در گفت‌و‌گو با سایت خبرآنلاین هدف رحیم مشایی را "جذب ۱۴ میلیون رای میرحسین موسوی" عنوان کرده و گفته است: «تسامح و تساهلی که در حوزه فرهنگ و در مواردی مانند فیلم​های سینمایی، ورزش بانوان و مسئله حجاب و اظهار نظر درباره موسیقی و مکتب ایران می‌بینیم ناشی از همین تز است.»
روزنامه ابتکار در تاریخ ۲۹ دی‌ماه ۱۳۸۹ در گزارشی با اشاره به صحبت‌های اخیر چهره‌های اصول‌گرا، دو سناریو درباره چگونگی اجرای انتخابات بعدی ایران پیش‌بینی می‌کند. در سناریوی اول، اصولگرایان به دلیل "نبود رقیب" به دنبال "رقیبی ضعیف" برای شرکت در انتخابات هستند. حريفی که البته "چندان قدرتمند نباشد" که رقابت را نفس گير کند.
سناریوی دوم در صورت شکست سناریو اول پیش‌بینی شده، یعنی در صورت نبود يک حريف اصلاح طلب، جریان اصولگرا مجبور می شود "به دو تيم تقسیم شود و يک بازی دوستانه را سامان دهد". علی اکبر اعلمی نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم و هفتم و کاندید انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد، در گفت و گو با دویچه وله از چگونگی برگزاری انتخابات بعدی در ایران می‌گوید.

دویچه وله: بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته‌ی ایران، طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان مشهور به «اصلاح‌طلبان حکومتی» نه تنها از دایره‌ی قدرت کنار گذاشته شدند، بلکه همچون دیگر فعالان سیاسی و مدنی بسیاری از آن‌ها همچنان در زندان هستند. با این همه فکر می‌کنید چرا این روزها اعضای حزب مؤتلفه و جریان اصولگرای سنتی از لزوم سازماندهی اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات بعدی صحبت می‌کنند؟

اکبر اعلمی: اگر اجازه دهید ابتدا به عنوان مقدمه‌تعریضی داشته باشم به قسمتی از اظهارات آقای عسکراولادی. گر چه فعلاً قدرت به صورت یکپارچه در اختیار اصولگرایان و مداحان حکومتی قرار دارد و آن‌ها بر مقدرات کشور و مردم سوارند، اما به اعتقاد من هنوز این قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که به عنوان میثاق ملی می‌تواند در مورد حقوق اساسی و حقوق اجتماعی مردم ، از جمله استفاده از حق انتخاب شدن برای نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری و یا محرومیت های اجتماعی داوری نماید.

بنابراین اگر قانون اساسی در نزد اصولگرایان و بویژه مجریان وپاسداران رسمی قانون اساسی که مرکب از رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و شورای نگهبان است از اعتبار و منزلتی برخوردار باشد، در این صورت این آقایان‌، ازجمله آقای عسکراولادی باید بدانند که حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن از حقوق فطری و اجتماعی یکایک ملت ایران محسوب می‌شود که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم آن را به رسمیت شناخته ‌است. بنابراین آقای عسکراولادی و امثال ایشان لازم نیست که از روی صدقه‌سری و با شرایط خود برای اصلاح‌طلبان و سایرین فرصت حضور در رقابت‌های انتخاباتی را درنظر بگیرند.

تنها کافی‌ست که همه در برابر قانون سر تسلیم فرود آورند. در این صورت چه رقبای ضعیف و کم توان و چه رقبای قوی امکان حضور در رقابت‌های آتی را پیدا خواهند کرد.

اما چرا برخی اعضای مؤتلفه و اصولگرایان سنتی ابراز تمایل می‌کنند که طیفی از اصلاح‌طلبان البته با شرط و شروطی که آن‌ها تعیین می‌کنند در انتخابات آتی شرکت کنند؟

تعبیر من این است که عقلای ارودگاه اصولگرایان سنتی که سردی و گرمی سیاست را قبل و بعد از انقلاب چشیده‌اند، به‌خوبی از موقعیت حاکمیت در نزد مردم و همین طور در سطح جهانی باخبرند. آن‌ها می‌دانند که اگر انتخابات آینده از حداقل تنوع در میان کاندیداها برخوردار نباشد، این انتخابات در مقایسه با انتخاباتی که در سه دهه‌ی گذشته در کشورمان برگزار شده است با کمترین استقبال رأی‌دهندگان مواجه خواهد شد. این یعنی آشکارشدن تب و التهاب واقعی حکومت و میزان از دست دادن مشروعیت‌اش در نزد افکارعمومی.

ضمناً این افراد وقتی که رفتارهای رؤسای جمهوری قبلی مثل خاتمی را با احمدی‌نژاد و همین طور نمایندگان اصلاح‌طلب را با نمایندگان افراطی و حامی احمدی‌نژاد در مجلس هشتم مقایسه می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که نه تنها درجه‌ی مزاحمت، تک‌روی و سرکشی هیچ یک از آن‌ها با احمدی‌نژاد و دارودسته‌اش که حاضر نیستند دیگران را در قدرت سهیم کنند، قابل مقایسه نیست، بلکه از درجه‌ی همگرایی بیش‌تری هم در تعامل با اصولگرایان برخوردارند. به همین دلیل است که آن‌ها اعتقاد پیدا کرده‌اند، حضور اصلاح‌طلبان عاقل در قدرت بر حضور افرادی مثل احمدی‌نژاد و حامیانش که بیش از هرچیز گرفتار خودشیفتگی و خودکامگی هستند و کمتر امکان جولان در عرصه‌های مختلف را به دیگران می‌دهند، ارجحیت دارد.

به همین خاطر آن‌ها مایلند که عده‌ای از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب مثل خاتمی که هم خودش قابل کنترل‌است و همین این‌که می‌تواند به‌عنوان سوپاپ اطمینان نظام عمل کرده و در مواقع لزوم رفتارهای هوادارانش را هم تعدیل و مهار کند، به میدان بیایند.

آقای اعلمی این روزها بین گروه‌های اصولگرا صحبت از "منشور جامعتین" است که توسط اعضای مؤتلفه به‌عنوان اصول اصولگرایی مطرح شده است. از طرفی صحبت "اصولگرایان پاستورنشین" و جلسات آن‌هاست که منظور طیف آقای احمدی‌نژاد و آقای رحیم مشایی است. از طرف دیگر صحبت از بدنه‌ی اصلاح‌طلبانی که به گفته‌ی اصولگرایان سنتی باید خودشان را بازسازی کنند تا بخشی از آن‌ها در انتخابات بعدی شرکت کند. شما وزن هر کدام از این سه دسته را در انتخابات بعدی چه قدر می‌دانید؟ مثلاً اگر بخواهید از صددرصد به هرکدام درصدی را اختصاص دهید، فکر می‌کنید هرکدام ‌چقدر وزن دارند؟

من از محتوا، اصول و جهت گیری‌های منشور جامعتین و اینکه چه کسانی از دید افراد مورد اشاره شما اصول گرا تلقی می‌شوند بی اطلاعم اما قبل از اینکه بخواهم وزن اشخاص و جناح های مورد نظر شما را اعلام کنم لازم است در برداشت خود را در مورد شخصیت احمدی نژاد و مشائی اعلام بکنم.

به عقیده‌ی من مشایی و احمدی‌نژاد دارای خط و ربط مشخصی نیستند. خودشیفتگی و علاقه‌ای که به مطرح شدن و قبضه قدرت و حفظ آن دارند اصلی‌ترین معیار آن‌ها برای بیان مواضع‌شان است. به همین دلیل هم شما می‌بینید گاهی به موضع‌گیری‌هایی روی می‌آورند که نه تنها هیچ تناسبی با شناسنامه‌ی سیاسی آن‌ها ندارد، بلکه کاملاً در تعارض با رفتارها و گفته‌های پیشین‌شان هم است. به بیان دیگر احمدی‌نژاد و مشایی افراد فرصت‌طلبی هستند که شاخک‌های‌شان خوب کار می‌کند و فرصت‌ها را خوب تشخیص می‌دهند.

با توجه به خصلت‌های فردی آن‌ها و اینکه همواره دوست دارند جزو مشاهیر باشند و در کانون توجهات قرار گیرند، هیچ ابایی ندارند که حتی برخلاف شناسنامه‌ی سیاسی‌شان و همچنین پیشینه و مرام خود حتی به اقدامات اپورتونیستی در میان اصولگرایان هم دست بزنند و اگر لازم باشد در بین خودی‌ها کودتا بکنند و به موضع‌گیری‌هایی بپردازند که آن‌ها را متفاوت با دیگران نشان می‌دهد.

در عین حال آن‌ها می‌خواهند از این طریق ضمن بازار گرمی هرچه بیش‌تر اردوگاه خودشان را تقویت کنند. من معتقدم در غیاب اصلاح‌طلبان این دسته از اصولگرایان با توجه به امنیت، قدرت و امکانات مالی فراوانی که هم‌اکنون در اختیارشان هست و این‌که مواضع خودشان را هم در بسته‌بندی‌های زیباتری در مقایسه با اصولگرایان سنتی ارائه می‌کنند، وزن‌شان در مقایسه با دیگر اصولگرایان در عرصه‌ی سیاست سنگینی می‌کند.

به‌ویژه این دسته از انشعابیون جوان تشنه‌ی قدرت و ثروت، بخش قابل توجهی از پایگاه‌های اصولگرایان سنتی مثل مساجد، هیئت‌ها و تریبون‌های نمازجمعه را هم در دست گرفته‌اند و همین طور بسیاری از طلبه‌های جوان را هم از طریق حمایت‌های مالی خودشان کاملاً نمک‌گیر و وابسته به خود کرده‌اند. به همین خاطر به نظر می‌رسد که وزن این‌ها در مقایسه با وزن اصولگرایان سنتی بیش‌تر است.

اما اگر به اصلا‌ح‌‌طلبان شاخص و واقعی برای حضور در رقابت‌ها میدان داده شود، آن‌ها حداقل در شهرها خصوصاً در شهرهای بزرگ و کلان‌شهرها، حتی با کمترین تبلیغات هم می‌توانند از موقعیت مناسب‌تری در مقایسه با همه‌ی اصولگرایان، چه سنتی و چه اصولگرایانی که منشعب شده‌اند، برخوردار شوند و چه بسا بازار اصولگرایان را هم بی‌رونق کنند. مشروط بر این که انتخاباتی آزاد و بدون تقلب برگزار شود.

اما در غیاب اصلاح‌طلبان با درنظر گرفتن قدرت و امکانات مختلفی که در اختیار طیف احمدی‌نژاد قرار دارد و همینطور نفوذ و سلطه‌ی آن‌ها بر روستاها و شهرهای کوچک و اقدامات عوام‌فریبانه و توده‌واری که در میان روستاییان و شهرنشینان کوچک انجام داده و می دهند و همچنین طرح پاره‌ای از مواضع اصلاح‌طلبانه و متفاوت با سایر اصولگرایان توسط افرادی مثل مشایی ، تصور می‌کنم که در غیاب اصلاح‌طلبان، وزن طیف حامی احمدی‌نژاد در مجلس آینده ۵۰ درصد و وزن طیف مقابل یعنی چهره‌های شناخته‌شده‌ی اصولگرا هم ۵۰ درصد خواهد بود.

اما همانطور که اشاره شد چنانچه اصلاح‌طلبان شاخصی که مورد وثوق مردم هستند و دارای پایگاه اجتماعی مناسبی هستند، قادر به حضور در رقابت‌های برابر با اصولگراها شوند، معتقدم که این نسبت ۷۰ درصد به نفع اصلا‌ح‌طلبان، ۲۰ درصد به نفع اصولگرایان طیف احمدی‌نژاد و ۱۰ درصد هم به نفع اصولگرایان سنتی تغییر خواهد کرد.

این‌که در صورت نبود یک حریف اصلاح‌طلب در انتخابات بعدی، اصولگرایان مجبور ‌شوند به دو تیم تقسیم شوند و یک بازی دوستانه را تشکیل دهند، فکر می‌کنید این بازی تا انتها دوستانه خواهد ماند؟ آیا شکاف بین نیروهای اصولگرا ازجمله اعضای مؤتلفه با اصولگرایان حکومتی را شکافی جدی می‌دانید؟ این شکاف می‌تواند به اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات کمکی کند؟

توهم، خودکامگی، انحصارطلبی، تمامیت‌خواهی و برخوردهای حذفی احمدی‌نژاد به مراحل خطرناکی رسیده و او با همه توان و امکاناتی که در اختیار دارد مصمم است که همه‌ی منتقدین و مخالفین خودش را اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا حذف کند.او به افرادی میدان می‌دهد که مراتب سرسپردگی خودشان را نسبت به احمدی‌نژاد و باندش ابراز و اثبات کرده‌اند. همین امر موجب شده که بخشی از چهره‌های شاخص طیف موسوم به اصولگرا احساس خطر کنند و حداقل در این برهه از زمان که هنوز اصلاح‌طلبان میدانی برای ابراز وجود ندارند، مخالفت آشکار و پنهان با احمدی‌نژاد را در اولویت نخست برنامه‌های خودشان قرار دهند. بنابراین شکاف میان اصولگرایان سنتی و اصولگرایان نوظهور و افراطی حامی احمدی‌نژاد روز به روز عمیق‌تر می‌‌شود. هجمه‌های احمدی‌نژاد به افرادی مثل هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حتی لاریجانی‌ها که به نوعی جزو پدرخوانده‌های سیاسی اصولگرایان سنتی به‌شمار می‌روند هم مزید برعلت شده و شکاف موجود میان اصولگرایان سنتی و دولتی را بیش از گذشته تشدید کرده است. بنابراین بازی دوستانه میان این دو طیف منتفی است.

وانگهی بخش وسیعی از مخالفت‌های اصولگرایان با اصلاح‌طلبان پیش از آن که مبنایی و ناشی از اختلافات عقیدتی باشد معطوف به رقابت‌های سیاسی و سهم‌خواهی‌های بیش‌تر از قدرت بوده است. حال که خودکامگی و انحصارطلبی‌های آقای احمدی‌نژاد باعث شده قدرت و موقعیت طیف وسیعی از چهره‌های شاخص اصولگرایان هم به خطر بیفتد، به نظر می‌رسد که این دسته از اصولگرایان حاضرند اصلاح‌طلبان را تحمل کنند، اما هرچه زودتر از دست خودخواهی‌های آقای احمدی‌نژاد رهایی پیدا کنند. بنابراین به دلایلی که اشاره می‌کنم من معتقدم که پاسخ به این سوال شما و اینکه آیا شکاف موجود می‌تواند به اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات کمکی کند، مثبت است.

دلیل اولم ناشی از یک ضرب‌المثل قدیمی‌ست که می‌گوید "دشمن دشمن من دوست من است".

با توجه به این‌که حداقل مخالفت‌با تمامیت خواهی، خودکامگی و خودمحوری‌های احمدی‌نژاد به جزیی از اهداف مشترک هر دو طیف موسوم به اصولگرا و اصلاح‌طلب تبدیل شده است، نوعی همگرایی و اتحاد میان مخالفین عملکرد احمدی‌نژاد را فارغ از خط و ربط هائی که دارند ایجاد کرده است.

دلیل دوم این است که پیش از این، امکانات و انرژی اصولگرایان صرف وحدت بین خودی‌ها و تبلیغ ‌آن‌ها و متقابلاً هجمه و تخریب علیه اصلاح‌طلبان و کنارگذ اشتن آن‌ها می‌شد. از این به بعد با ایجاد انشعاب در میان طیف موسوم به اصولگرا بخشی از آن صرف مخالفت با طیف اصولگرایان همسو با احمدی‌نژاد و حذف آن‌ها خواهد شد. این خودش می‌تواند یک فرصت برای اصلاح‌طلبان ایجاد کند.

دلیل دیگرم این است که با توجه به محدودیت‌هایی که متوجه اشخاص وابسته به طیف اصولگراست، آن‌ها از آزادی عمل لازم برای بیان صریح مخالفت‌های خودشان با دولت احمدی‌نژاد برخوردار نیستند.

انتخابات مجلس در پیش روست. با روی کارآمدن مجلس آینده، باز آقای احمدی‌نژاد حدود دو سال بر سر قدرت خواهد بود. از این روی برای کنترل زیادخواهی‌های ایشان که دامنگیر بخش وسیعی از اصولگراها هم شده است، این‌بار اصولگرایان سنتی برخلاف گذشته بی‌میل نیستند که جبهه‌ی مخالفین احمدی‌نژاد را در مجلس نهم گسترش داده و از ظرفیت‌ها و آزادی‌عمل اصلاح‌طلبان برای مهار احمدی‌نژاد بهره بگیرند.

آقای اعلمی، ویژگی انتخابات بعدی چه خواهد بود؟ با توجه به این‌که ۱۳ماه بعد انتخابات مجلس برگزار می‌شود و این انتخابات اولین انتخابات سراسری بعد از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری در سال ۸۸ است.

اگر انتخابات را بستری برای ظهور و بروز اراده‌ی واقعی مردم جهت تعیین سرنوشت خود تعریف کنیم، با توجه به تجربیات انتخابات قبلی، انتخابات به مفهوم واقعی آن در ایران بندرت تحقق پیدا کرده. این که می‌گویم بندرت، منظورم مستثنی کردن انتخابات اوایل انقلاب و همین طور انتخابات مجلس ششم است که نسبتا انتخابات واقعی بود. بنابراین اگر روند به همین منوال پیش برود، تصور نمی‌کنم که انتخابات پیش روی در مقایسه با انتخابات قبلی از ویژگی خاصی برخوردار باشد.

اما چنانچه منظور از ویژگی انتخابات آتی مجلس معطوف به تغییرات پدیدآمده در مرزبندی‌های سیاسی و یکدست شدن نسبی قدرت و همین طور گسترش اختلافات درون قدرت میان اصولگرایان و انشعابات صورت گرفته، باشد، در این صورت با فرض حذف کامل اصلاح طلبان در انتخابات آینده، ویژگی انتخابات بعدی در این است که مشارکت مردمی قطعاً در شهرهای بزرگ به صورت بسیار چشمگیری کاهش پیدا خواهد کرد. این موضوع با توجه به سرخوردگی شدید مردم در انتخابات سال گذشته‌ی ریاست جمهوری و نارضایتی گسترده مردم که ناشی از سرکوب شدید معترضین در سال گذشته صورت گرفت، خصوصا در کلان شهرها روی خواهد داد. رقابت انتخاباتی هم تنها محدود به رقابت میان نامزدهای مورد تأیید حکومت خواهد شد.

مگر اینکه حاکمیت از گذشته درس عبرت گرفته و فضا را در حد قابل توجهی رقابتی‌تر نماید و تا حدودی اجازه دهد که مردم خود سرنوشتشان را بصورت دلخواه تعیین نمایند که در این صورت تصور می کنم انتخابات مجلس ششم دوباره تکرار خواهد شد.
بافرض ثابت ماندن شرایط فعلی، پیش‌بینی من این است که حکومت هرگز اجازه‌ی تکرار مجلس ششم را نخواهد داد. اما برای بازسازی مشروعیت و وجهه‌ی از دست رفته‌ی خود اجازه‌ی حضور رقبای ضعیف در عرصه‌ی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را خواهد داد. البته همه‌ی این احتمالات رابطه‌ی تنگاتنگ و معناداری با تحولات آتی در سطح جهانی و داخل کشور دارد. به این معنا که با افزایش تهدیدها و فشارهای بین‌المللی و مؤثر واقع شدن تحریم‌ها به نظر می‌رسد که در داخل کشور هم سخاوت حاکمیت در روبه‌رو شدن با منتقدین و اپوزیسیون درون حاکمیت نیز بیشتر خواهد شد.

موضوع دیگری که این روزها نظریه‌پردازانی مثل صادق زیباکلام و دیگران مطرح می‌کنند این است که در انتخابات ریاست جمهوری بعدی فردی مثل رحیم مشایی نهایتا توسط رهبر ایران، آقای خامنه‌ای با حکم حکومتی شرکت می‌کند و اتفاقاً رأی هم خواهد ‌آورد. اصلاح‌طلب‌ها هم همچون ملی‌ـ مذهبی‌ها و هر گروه دیگری که از حکومت ایران بیرون رفته‌اند و دیگر نتوانسته‌اند به حاکمیت برگردند از مناسبات حکومتی ایران کنار گذاشته خواهند شد.

این‌که اظهار نظر آقای مشایی با طیف جریان سنتی اصولگرا فرق می‌کند به‌خاطر جذب رأی اصلاح‌طلبان و به‌خصوص آن طور که آقای زیباکلام می‌گوید، "جذب ۱۴ میلیون رأی آقای موسوی است". این که حتی به فردی مثل آقای قالیباف آن قدر اعتماد نیست که از ایران خارج شود، نشان می‌دهد که این سناریو هم ممکن است اتفاق بیفتد. در صورت وقوع این سناریو فکر می‌کنید تا چه حد آقای مشایی خواهد توانست رأی اصلاح‌طلبان را جذب کند؟

این نظریه را از جهات مختلف مخدوش می‌بینم. اولاً شخصیت آقای مشایی در آن حد نیست که بتواند پایگاه مورد ادعای آقای زیباکلام را بین مردم برای خود به دست آورد. در واقع آقای مشایی را مردم از طریق رفتار، عملکرد و اندیشه آقای احمدی‌نژاد می‌شناسند. همچنان‌ که آقای احمدی‌نژاد را هم با اندیشه و عملکرد آقای مشایی می‌توان مورد ارزیابی قرار داد.

اقدامات فرصت‌طلبانه‌ی آن‌ها و رفتارهای توده‌واری که انجام می‌دهند، به آن صورت حداقل بین آگاهان و طیف روشنفکر جامعه جایگاهی ندارد و کاملا نقش برآب شده است. تعجب می‌کنم که بعضی از روشنفکران ما چه طور به این تحلیل می‌رسند که آقای مشایی از چنین جایگاهی برخودار است!

از طرفی اساسا تصور نمی‌کنم که به این فرد صلاحیت و فرصت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری داده شود. حتی با فرض شرکت‌ مشایی هم، باز تاکید می‌کنم، به‌هیچ وجه تصور نمی‌کنم پایگاه اجتماعی ایشان در حدی باشد که بتواند رأی قاطبه‌ی مردم برای رئیس جمهور شدن را به دست آورد. مگر اینکه حاکمیت به همان ۷ یا ۸ میلیون رأیی که همواره با خود همراه دارد اکتفا کرده و رقابت را میان امثال قالیباف و مشائی محدود سازد، که در این صورت یکی از این‌دو با ۵ یا ۶ میلیون رای انتخاب خواهد شد.

وانگهی مشایی، احمدی‌نژاد، لاریجانی و امثال این‌ها، همه تخم‌مرغ‌های یک سبد هستند و با آمدن هر یک از آن‌ها بر سر قدرت هیچ‌گونه تغییر و تحولی جدی در سیاست رخ نخواهد داد و لذا جذب آرای اصلاح طلبان واقعی توسط مشائی منتفی است.

در مورد کنار گذاشته شدن اصلاح طلبان از مناسبات حکومتی هم گرچه فعل و انفعالات سه دهه گذشته نشان می‌دهد که اتفاقات احتمالی در پیش رو چندان قابل پیش‌بینی نیست، با این وجود و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال و شرایط کنونی من هم تصور می‌کنم که کماکان به بهانه‌ی واهی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبی در انتخابات مجلس و همین طور انتخابات ریاست جمهوری آینده حذف خواهند شد. تنها به تعداد معدودی از آن‌ها که نقش مؤثری هم در بسیج افکارعمومی ندارند و بیش‌تر پیرو و موقعیت‌سنج‌ هستند، اجازه‌ی ورود به رقابت‌های انتخاباتی مجلس نهم و همین طور انتخابات ریاست جمهوری آینده داده خواهد شد تا بلکه تنور انتخابات کمی گرم شود.

حسین کرمانی
تحریریه: شیرین جزایری

--
از هر كران، بانك رحیل اید به گوشم ** بانك جرس برخاست، وای من، خموشم
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید! ** تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
آهنگ رفتن كن، كه ما را چاره فرد است ** واماندن از این كاروان، درد است، درد است
باید خطر كردن، سفر كردن، رسیدن ** ننگ است امروز اين رمیدن، آرمیدن
وادی به وادی، سینه باید سود، بر راه ** منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه
گر خاره و خارا و گر دور است منزل ** حكم جلودار است، بربندیم محمل
 
براي ارسال مطلب به اين گروه مطالب خود را به yahoo.ir@gmail.com ارسال كنيد.
براي امكانات ديگر يا لغو عضويت به آدرس گروه مراجعه نماييد. http://groups.google.com/group/jelodar?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved