در این 2 عکس1984 : ردیف چپ پسر ف.ش.، خانم ف.ش. ویگن. ردیف راست: ب.ب.، دوست ویگن، َکرِن، همسر ویگن. ف.ش دوربین بدست در عکس نیست.
یادها- ویگن
در پایان کنسرت از صندلی جدا شده؛ بسوی سکوی ارکستر رفتم؛ باو گفتم: بارو ویگن جان! = سلام! کز شاد م سیروم = ترا خیلی دوست دارم. با نگاهی پرمهر و بشاش گفت: مرسی، شنور هآ گال م = خیلی ممنونم. از کارو پرسیدم. گفت شما او را از کجا می شناسید؟ در پاسخ این تکه را از کارو گفتم: مرگ بر این سایه ی شوم ستمگر/ که بر خاک سیه می افکند یاران من، هردم ../ نمی دانی که پایان ره ننگین و ناپاک ستمکاران خون آشام قبرستان تاریخ است.
دوستان-
یک ماه است که شعر، نقد، یادهای بیژن باران در نشانی زیر نشر می شوند:
اگر در لینکهای خود نام بیژن باران را دارید؛ لطفا نشانی جدید را جایگزین کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر