رحمتاله بیگدلی
1. ملت ایران در انقلاب اسلامی با جمعبندی نهضتها و قیامهای پیشین از زمان مشروطه تا سال 1357 بهاین نتیجه رسیده بود که برای باز کردن گره ناگشوده انحطاط و عقبماندگیها چارهای جز مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی، وجود ندارد و این دو، دو روی یک سکه و دارای اشتراک منافع میباشند و در واقع استعمار خارجی صرفا با تکیه بر عوامل داخلی خویش میتواند بر جامعهای سلطه پیدا کند و از آنجایی که بدون تردید، سلطه بیگانگان نمیتواند مورد پذیرش اکثریت یک ملت قرار گیرد، استعمار خارجی میکوشد که با بر سر کار آوردن عوامل داخلی خویش در جوامع مختلف، زمینه سلطه خود را بر آن جامعه فراهم آورد. انقلاب اسلامی پاسخی بهمبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی ملت ایران بود. از اینرو ملت ایران برای نیل بهاین خواستههای مهم خویش با همفکری پیشتازان انقلاب اسلامی و رهبران آن اعم از روحانیون، دانشگاهیان و سایر اقشار نخبه جامعه و در رأس آن رهبر فقید انقلاب اسلامی، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را وجهه همت خویش قرار داد و با همین شعار بهمبارزه با رژیم استبدادی و تحت سلطه بیگانه پهلوی پرداخت و تا سرنگونی این رژیم و تأسیس رژیمی تحتعنوان جمهوری اسلامی از پای ننشست.
2. متأسفانه بعد از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نهادهای جدید، از همان آغاز پیروزی، بهدلایل و علل مختلف که در این یادداشت مختصر، امکان طرح مستوفای آنها وجود ندارد، اختلاف در میان گروههای مختلف شروع شد و احقاد بدریه و حنینیه و اختلافات در شیوهها و سلایق دوران مبارزه بهویژه درگیریهای درون زندان و برخی مسائل خصلتی و قدرتطلبی، نیروهای انقلابی دیروز را در مقابل هم قرار داد و با اینکه بخش اعظم این منازعات، هدفی جز تصاحب قدرت نداشت، توسط برخی نیروهای تنگنظر و افراطی جناحهای مختلف، نوعی جهاد مقدس عنوان شد و این نیروها با شدت و حدت در مقام حذف نه تنها سیاسی، بلکه فیزیکی همدیگر برآمدند. از سوی دیگر جنگ تحمیلی مضاف بر علت شد و حکومت فضای جنگی بر کشور و تشدید منازعات داخلی، موجبات بسته شدن فضای سیاسی حاکم بر کشور را فراهم آورد. بسیاری از آزادیها بهتعلیق درآمد، احزاب مختلف تعطیل و مطبوعات آزاد بهمحاق توقیف رفتند و پروانه انتشار آنها لغو شد.
3. مجموعه این عوامل موجب شد که بسیاری از اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی که حامی حقوق ملت و آزادیهای مشروع مردم میباشند، بهتعلیق درآیند و یا اینکه با تفسیر من درآوردی و بهنفع اصحاب قدرت، بهضد خود مبدل و بهمثابه ابزاری قانونی در دست محافل قدرت، موجبات حذف بسیاری از نخبگان و جریانهای سیاسی و فکری جامعه را فراهم آورد. این روند بعد از درگذشت امام خمینی(ره) تشدید شد و در نتیجه، شکاف دولت و ملت بهبالاترین حد خود پس از انقلاب اسلامی رسید. همچنین بهعلت تصرف بسیاری از مراکز قدرت توسط نیروهای تندرو با تکیه بر برخی نهادهای اجماعی و بلااثر کردن تلاشهای آقای هاشمیرفسنجانی و اتخاذ مواضع تنشزا، جایگاه ایران در عرصه روابط بینالملل بهشدت تضعیف شد؛ بهطوری که در آغاز سال 1376 بسیاری از دولتهای اروپایی سفیران خود را از تهران فراخواندند و میرفت که فضای بسیار سنگینی علیه ایران در مجامع بینالمللی شکل گیرد و مواضع شدیدی علیه ایران اتخاذ شود.
4. در چنین شرایطی، ایران در آستانه هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفت و با اینکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک بهکار گرفته شده بودند که کاندیدای مورد حمایت اقتدارگرایان که در آن ایام، جناح راست و محافظهکار نامیده میشد، پیروز انتخابات باشد، ولی اندک فضای باز سیاسی ایجاد شده و برگزاری انتخابات نسبتا سالم موجب شد که تمام پیشبینیها غلط از آب درآید و تمهیدات قبل از انتخابات، نتیجه عکس دهد و حرکت ایجاد شده از بطن جامعه با رهبری نخبگان کشور، پیروزی کاندیدای مورد حمایت جناح موسوم بهچپ آن روز یعنی آقای خاتمی را رقم زند. پیروزی این حرکت که در آن ایام حماسه دوم خرداد نامیده شد، موجبات شگفتی جهانیان و نیروهای اقتدارگرای داخلی را فراهم آورد و موجب شد که جایگاه ایران در عرصه روابط بینالملل ترمیم و شکافهای موجود میان دولت و ملت تا حدی ترمیم و آرامش بر کشور حاکم شود. این حرکت در پروسه تکامل خویش، جنبش اصلاحات نام گرفت و پاسخی بود بهمطالبات پاسخداده نشده ملت ایران که با انقلاب فراگیر سال 1357 بهدنبال نیل بهآنها بود و متأسفانه بهدلایل مذکور در فوق، بهمحاق رفته بود.
5. نیروهای اقتدارگرا و تندرو که بعد از پیروزی مردم و آقای خاتمی بهشدت دچار انفعال شده بودند، بهمطالعه در زمینه عوامل موفقیت حرکت اصلاحی در دوم خرداد و دو انتخابات بعد از آن یعنی شوراهای اسلامی و مجلس شورای اسلامی پرداختند و با اتخاذ روشهای گوناگون در صدد از کار انداختن موتور محرکه این جنبش بر آمدند. حضور گسترده مردم و شکلگیری یک جریان نخبه در کشور و توسعه مطبوعات سه عامل عمده تعمیق این حرکت بودند که نیروهای اقتدارگرا با تکیه بر برخی از مراکز قدرت در صدد از کار انداختن هر سه عامل برآمدند. از فردای پیروزی سنگین جنبش اصلاحات در انتخابات مجلس ششم، حذف این سه عامل در دستور کار قرار گرفت و استارت آن با ترور سعید حجاریان یکی از تئوریسینهای این جنبش زده شد و این روند در سیر تکاملی خویش بهپدیده بسیار ناگوار و خطرناکی که بعدها «قتلهای زنجیرهای» نام گرفت، منتهی شد. برخورد با نخبگان و فعالان سیاسی و پدیدههایی همچون حمله بهتجمعهای قانونی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، مراکز فرهنگی و هنری را نیز باید در این راستا ارزیابی کرد. توقیف و لغو پروانه انتشار بسیاری از مطبوعات که در مقابل استفاده جناح اقتدارگرا از رسانه ملی، تریبونهای مردم و جنبش اصلاحات محسوب میشدند و با اطلاعرسانی درست و بهموقع، آگاهی ملت را رقم میزدند، ضربه کاری دیگری بود که بر جنبش اصلاحات در آن ایام وارد آمد. از سوی دیگر جناح اقتدارگرا کوشید که با تکیه بر برخی مراکز قدرت، مجلس ششم و دولت آقای خاتمی را زمینگیر کند و اجازه ندهد که این دو قوه متکی بر آرای مردم بهمطالبات آنان پاسخ دهد و در واقع سعی کرد که بهملت این نکته را تفهیم کند که «میزان رأی ملت» نیست و مردم و نمایندگان آنان نمیتوانند نقشی مؤثر در اداره کشور داشته باشند و سرنوشت ملک و ملت در دست برخی مراکز قدرت است.
6. مجموعه این عوامل و برخی منازعات داخلی جنبش اصلاحات که ناشی از برخی اختلاف سلیقهها بود، موجب شد که اقتدارگرایان که با نوعی دگردیسی، دیگر خود را اصولگرا مینامیدند با تکیه بر برخی مراکز قدرت و حذف بخش اعظم نیروهای اصلاحطلب در کشور، موجبات کنارهگیری اصلاحطلبان از انتخابات مجلس هفتم را بهدلیل نداشتن کاندیدا بهخاطر ردصلاحیت کاندیداهای آنان فراهم آورد. در نتیجه مجلس در دست اقتدارگرایان قرار گرفت و از سوی دیگر شورای شهر تهران بهدلایل پیشگفته بهدست این جریان افتاد و تمام قوای کشور همراه با نیروهای اجماعی دیگر که نباید در عرصه مسائل سیاسی فعال باشند بهطور یکدست در خدمت این جریان قرار گرفت و انتخابات ریاستجمهوری نهم بهعلت تعدد کاندیداهای اصلاحطلبان و حمایتهای گسترده نهادهای مذکور از کاندیدای اصولگرایان علیرغم اکثریت داشتن اصلاحطلبان در مرحله اول انتخابات، منتهی بهریاستجمهوری آقای محمود احمدینژاد شد.
7. بهمجرد تکیه آقای احمدینژاد بر مسند ریاستجمهوری، از یکسو حمایتهای گسترده نهادهای اجماعی از وی که بهعنوان مانع در زمان آقای خاتمی عمل میکردند و از سوی دیگر افزایش بیسابقه قیمت نفت و قرار گرفتن میلیاردها دلار از این سرمایه ملی در دست دولت، نهایت تلاش نیروهای اقتدارگرا بهکار گرفته شد تا اصلاحطلبان را از عرصه قدرت برای همیشه حذف کنند. تبلیغات وسیع رسانهای و هزینههای سنگین در این زمینه و حذف تمامی نیروهای آنان در کشور از امور مدیریتی و اداری در دستور کار قرار گرفت و در نتیجه، مدیریت اجرایی کشور بهصورت یکپارچه و متحد با نهاد نظارتی بهبرگزاری انتخاباتهای مختلف اعم از شوراها و مجلس شورای اسلامی پرداخت و کوشید که با حذف گسترده کاندیداهای اصلاحطلب، شورا و مجلسی یکدست را بر کشور حاکم کند تا مقدمه پیروزی او در انتخابات ریاستجمهوری دهم باشد.
8. انتخابات ریاستجمهوری دهم بر بستر چنین وضعیتی و با هزینه میلیاردها دلار از ثروت ملی کشور، استارت زده شد و علیرغم تمهیدات انجام شده توسط دولت نتوانست بهنتیجهای قانعکننده برای نخبگان و اقشار وسیعی از مردم و جریان اصلاحطلب کشور منتهی شود و ابهام در برخی مسائل موجب اعتراضات گسترده شد که نتایج ناگواری را نیز بهدنبال داشت. این موضوع بار دیگر شکاف میان دولت و ملت را عمیقتر کرد و بهجرأت میتوان گفت که دولت از ماهها قبل از انتخابات تعطیل بود و بعد از انتخابات نیز بهروزمرگی افتاد و دلسردی نخبگان، دانشگاهیان و علمای برجسته حوزههای علمیه و اقشار وسیعی از مردم از وضعیت موجود و نگرانی آنان از برخی مسائل جاری کشور، وضعیت نامطلوبی را بهدنبال داشته که میتواند در زمانی نه چندان دور، نتایج نگرانکنندهای را برای کشور بهدنبال داشته باشد.
9. مجموعه این مسائل و بیتدبیریها و اتخاذ مواضع غیرکارشناسی در مدیریت داخلی و روابط بینالملل، موجبات انزوای شدید ایران در مجامع بینالمللی را موجب شده و زمینه تصویب قطعنامههای گوناگون علیه ایران را فراهم آورده است. درز برخی از اطلاعات پشتپرده در این زمینه حاکی از تنظیم برنامههای نگرانکننده توسط برخی از قدرتهای بیگانه برای ایران است که اگر تدبیری اصولی در این زمینه اندیشیده و مواضع منطقی برای خنثی کردن توطئهها و برنامههای آنان اتخاذ نشود میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را متوجه ملک و ملت و منافع ملی کند.
10. از سوی دیگر اتخاذ مواضع تندروانه در قبال مسائل داخلی و خارجی بهویژه در برابر مراجع عظام تقلید و علمای دینی و عدمتوفیق در زمینه حل مشکلات کشور و معضلات شدید اقتصادی، زمینه نوعی شکاف و اختلاف شدید در بین جبهه موسوم بهاصولگرایی را فراهم آورده است که میتواند در مدتی نه چندان طولانی منتهی بهسرباز کردن علنی این اختلافات شود.
این در حالی است که علیرغم ایجاد مضیقههای شدید و برخوردهای سنگین با اصلاحطلبان، زمینه نوعی همگرایی در میان آنان فراهم آمده است و برخی مشتهای آسمانکوب قوی نیز برای مردم باز شده و مردم دیگر تحت تأثیر برخی شعارهای ایدهآلیستی و فریبنده قرار نمیگیرند. مضاف بر اینکه نخبگان جامعه اعم از نیروهای برجسته دانشگاهی و حوزوی و فرهنگی کشور که رهبری فکری جامعه را در دست دارند، هرگز اندک تمایلی بهسیاستها و برنامههای دولت نشان ندادهاند و بهجرأت میتوان گفت که علیرغم ادعاهای موجود، دولت محبوبیت چندانی در میان مردم بهویژه اقشار آگاه و نخبه جامعه ندارد و در صورت ادامه این روند و جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی مردم بهعرصه مدیریت کشور که میتواند بهمنزله سوپاپ اطمینان نظام عمل کند، آیندهای نگرانکننده از شکاف عمیق دولت و ملت متصور است. یقینا خود دولت و برخی مراکز قدرت نیز از واقعیتهای موجود باخبرند و میدانند که در زیر پوست کشور چه میگذرد و بههمین دلیل است که میکوشند با جلوگیری از فعالیت آزاد احزاب اصلاحطلب و توقیف، لغو امتیاز مطبوعات و ایجاد موانع شدید برای اطلاعرسانی مانع تشدید هژمونی جنبش اصلاحات شوند و با حداقلهای یک نظام دموکراتیک از قبیل برگزاری میتینگ، تجمعهای قانونی و از همه مهمتر یک راهپیمایی سراسری بهمنظور روشن شدن بسیاری از واقعیتها ممانعت میکنند. بدون تردید یک دولت 25میلیونی و دارای اعتماد بهنفس، نباید کوچکترین هراسی از یک راهپیمایی آرام سراسری داشته باشد. همین نکته نشانگر توفیق جنبش اصلاحات در عین مظلومیت و عدمتوفیق دولت در عین ادعاهای کذایی است و میتواند بیانگر این واقعیت باشد که: «آینده از آن اصلاحطلبان است.» یک راهپیمایی سراسری از دو طرف در دو روز متفاوت میتواند روشنگر بسیاری از واقعیتها باشد.
یکبار ملت ایران در فضایی نسبتا آرام در دوم خرداد 1376 این واقعیت را تجربه کرده و ثمرات مبارک آن، ترمیم جایگاه ایران در عرصه بینالملل و رفع بسیاری از شکافهای بین دولت و ملت و موجب تقویت نظام شده است. از این رو از اصحاب قدرت و مدیریت کشور انتظار میرود که اگر دل در گرو مصالح کشور و منافع ملی دارند، در مقابل این واقعیت قرار نگیرند و راه را برای حضور جریانهای مختلف و نمایندگان واقعی و غیردوپینگی ملت در عرصه مدیریت کشور فراهم آورند. اتخاذ این روش میتواند موجب برقراری آرامش در کشور و رفع اختلافات و کدورتها شود و ثمرات مبارکی را برای آینده کشور داشته باشد.
*عضو هیأت علمی دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی
1. ملت ایران در انقلاب اسلامی با جمعبندی نهضتها و قیامهای پیشین از زمان مشروطه تا سال 1357 بهاین نتیجه رسیده بود که برای باز کردن گره ناگشوده انحطاط و عقبماندگیها چارهای جز مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی، وجود ندارد و این دو، دو روی یک سکه و دارای اشتراک منافع میباشند و در واقع استعمار خارجی صرفا با تکیه بر عوامل داخلی خویش میتواند بر جامعهای سلطه پیدا کند و از آنجایی که بدون تردید، سلطه بیگانگان نمیتواند مورد پذیرش اکثریت یک ملت قرار گیرد، استعمار خارجی میکوشد که با بر سر کار آوردن عوامل داخلی خویش در جوامع مختلف، زمینه سلطه خود را بر آن جامعه فراهم آورد. انقلاب اسلامی پاسخی بهمبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی ملت ایران بود. از اینرو ملت ایران برای نیل بهاین خواستههای مهم خویش با همفکری پیشتازان انقلاب اسلامی و رهبران آن اعم از روحانیون، دانشگاهیان و سایر اقشار نخبه جامعه و در رأس آن رهبر فقید انقلاب اسلامی، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را وجهه همت خویش قرار داد و با همین شعار بهمبارزه با رژیم استبدادی و تحت سلطه بیگانه پهلوی پرداخت و تا سرنگونی این رژیم و تأسیس رژیمی تحتعنوان جمهوری اسلامی از پای ننشست.
2. متأسفانه بعد از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نهادهای جدید، از همان آغاز پیروزی، بهدلایل و علل مختلف که در این یادداشت مختصر، امکان طرح مستوفای آنها وجود ندارد، اختلاف در میان گروههای مختلف شروع شد و احقاد بدریه و حنینیه و اختلافات در شیوهها و سلایق دوران مبارزه بهویژه درگیریهای درون زندان و برخی مسائل خصلتی و قدرتطلبی، نیروهای انقلابی دیروز را در مقابل هم قرار داد و با اینکه بخش اعظم این منازعات، هدفی جز تصاحب قدرت نداشت، توسط برخی نیروهای تنگنظر و افراطی جناحهای مختلف، نوعی جهاد مقدس عنوان شد و این نیروها با شدت و حدت در مقام حذف نه تنها سیاسی، بلکه فیزیکی همدیگر برآمدند. از سوی دیگر جنگ تحمیلی مضاف بر علت شد و حکومت فضای جنگی بر کشور و تشدید منازعات داخلی، موجبات بسته شدن فضای سیاسی حاکم بر کشور را فراهم آورد. بسیاری از آزادیها بهتعلیق درآمد، احزاب مختلف تعطیل و مطبوعات آزاد بهمحاق توقیف رفتند و پروانه انتشار آنها لغو شد.
3. مجموعه این عوامل موجب شد که بسیاری از اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی که حامی حقوق ملت و آزادیهای مشروع مردم میباشند، بهتعلیق درآیند و یا اینکه با تفسیر من درآوردی و بهنفع اصحاب قدرت، بهضد خود مبدل و بهمثابه ابزاری قانونی در دست محافل قدرت، موجبات حذف بسیاری از نخبگان و جریانهای سیاسی و فکری جامعه را فراهم آورد. این روند بعد از درگذشت امام خمینی(ره) تشدید شد و در نتیجه، شکاف دولت و ملت بهبالاترین حد خود پس از انقلاب اسلامی رسید. همچنین بهعلت تصرف بسیاری از مراکز قدرت توسط نیروهای تندرو با تکیه بر برخی نهادهای اجماعی و بلااثر کردن تلاشهای آقای هاشمیرفسنجانی و اتخاذ مواضع تنشزا، جایگاه ایران در عرصه روابط بینالملل بهشدت تضعیف شد؛ بهطوری که در آغاز سال 1376 بسیاری از دولتهای اروپایی سفیران خود را از تهران فراخواندند و میرفت که فضای بسیار سنگینی علیه ایران در مجامع بینالمللی شکل گیرد و مواضع شدیدی علیه ایران اتخاذ شود.
4. در چنین شرایطی، ایران در آستانه هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفت و با اینکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک بهکار گرفته شده بودند که کاندیدای مورد حمایت اقتدارگرایان که در آن ایام، جناح راست و محافظهکار نامیده میشد، پیروز انتخابات باشد، ولی اندک فضای باز سیاسی ایجاد شده و برگزاری انتخابات نسبتا سالم موجب شد که تمام پیشبینیها غلط از آب درآید و تمهیدات قبل از انتخابات، نتیجه عکس دهد و حرکت ایجاد شده از بطن جامعه با رهبری نخبگان کشور، پیروزی کاندیدای مورد حمایت جناح موسوم بهچپ آن روز یعنی آقای خاتمی را رقم زند. پیروزی این حرکت که در آن ایام حماسه دوم خرداد نامیده شد، موجبات شگفتی جهانیان و نیروهای اقتدارگرای داخلی را فراهم آورد و موجب شد که جایگاه ایران در عرصه روابط بینالملل ترمیم و شکافهای موجود میان دولت و ملت تا حدی ترمیم و آرامش بر کشور حاکم شود. این حرکت در پروسه تکامل خویش، جنبش اصلاحات نام گرفت و پاسخی بود بهمطالبات پاسخداده نشده ملت ایران که با انقلاب فراگیر سال 1357 بهدنبال نیل بهآنها بود و متأسفانه بهدلایل مذکور در فوق، بهمحاق رفته بود.
5. نیروهای اقتدارگرا و تندرو که بعد از پیروزی مردم و آقای خاتمی بهشدت دچار انفعال شده بودند، بهمطالعه در زمینه عوامل موفقیت حرکت اصلاحی در دوم خرداد و دو انتخابات بعد از آن یعنی شوراهای اسلامی و مجلس شورای اسلامی پرداختند و با اتخاذ روشهای گوناگون در صدد از کار انداختن موتور محرکه این جنبش بر آمدند. حضور گسترده مردم و شکلگیری یک جریان نخبه در کشور و توسعه مطبوعات سه عامل عمده تعمیق این حرکت بودند که نیروهای اقتدارگرا با تکیه بر برخی از مراکز قدرت در صدد از کار انداختن هر سه عامل برآمدند. از فردای پیروزی سنگین جنبش اصلاحات در انتخابات مجلس ششم، حذف این سه عامل در دستور کار قرار گرفت و استارت آن با ترور سعید حجاریان یکی از تئوریسینهای این جنبش زده شد و این روند در سیر تکاملی خویش بهپدیده بسیار ناگوار و خطرناکی که بعدها «قتلهای زنجیرهای» نام گرفت، منتهی شد. برخورد با نخبگان و فعالان سیاسی و پدیدههایی همچون حمله بهتجمعهای قانونی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، مراکز فرهنگی و هنری را نیز باید در این راستا ارزیابی کرد. توقیف و لغو پروانه انتشار بسیاری از مطبوعات که در مقابل استفاده جناح اقتدارگرا از رسانه ملی، تریبونهای مردم و جنبش اصلاحات محسوب میشدند و با اطلاعرسانی درست و بهموقع، آگاهی ملت را رقم میزدند، ضربه کاری دیگری بود که بر جنبش اصلاحات در آن ایام وارد آمد. از سوی دیگر جناح اقتدارگرا کوشید که با تکیه بر برخی مراکز قدرت، مجلس ششم و دولت آقای خاتمی را زمینگیر کند و اجازه ندهد که این دو قوه متکی بر آرای مردم بهمطالبات آنان پاسخ دهد و در واقع سعی کرد که بهملت این نکته را تفهیم کند که «میزان رأی ملت» نیست و مردم و نمایندگان آنان نمیتوانند نقشی مؤثر در اداره کشور داشته باشند و سرنوشت ملک و ملت در دست برخی مراکز قدرت است.
6. مجموعه این عوامل و برخی منازعات داخلی جنبش اصلاحات که ناشی از برخی اختلاف سلیقهها بود، موجب شد که اقتدارگرایان که با نوعی دگردیسی، دیگر خود را اصولگرا مینامیدند با تکیه بر برخی مراکز قدرت و حذف بخش اعظم نیروهای اصلاحطلب در کشور، موجبات کنارهگیری اصلاحطلبان از انتخابات مجلس هفتم را بهدلیل نداشتن کاندیدا بهخاطر ردصلاحیت کاندیداهای آنان فراهم آورد. در نتیجه مجلس در دست اقتدارگرایان قرار گرفت و از سوی دیگر شورای شهر تهران بهدلایل پیشگفته بهدست این جریان افتاد و تمام قوای کشور همراه با نیروهای اجماعی دیگر که نباید در عرصه مسائل سیاسی فعال باشند بهطور یکدست در خدمت این جریان قرار گرفت و انتخابات ریاستجمهوری نهم بهعلت تعدد کاندیداهای اصلاحطلبان و حمایتهای گسترده نهادهای مذکور از کاندیدای اصولگرایان علیرغم اکثریت داشتن اصلاحطلبان در مرحله اول انتخابات، منتهی بهریاستجمهوری آقای محمود احمدینژاد شد.
7. بهمجرد تکیه آقای احمدینژاد بر مسند ریاستجمهوری، از یکسو حمایتهای گسترده نهادهای اجماعی از وی که بهعنوان مانع در زمان آقای خاتمی عمل میکردند و از سوی دیگر افزایش بیسابقه قیمت نفت و قرار گرفتن میلیاردها دلار از این سرمایه ملی در دست دولت، نهایت تلاش نیروهای اقتدارگرا بهکار گرفته شد تا اصلاحطلبان را از عرصه قدرت برای همیشه حذف کنند. تبلیغات وسیع رسانهای و هزینههای سنگین در این زمینه و حذف تمامی نیروهای آنان در کشور از امور مدیریتی و اداری در دستور کار قرار گرفت و در نتیجه، مدیریت اجرایی کشور بهصورت یکپارچه و متحد با نهاد نظارتی بهبرگزاری انتخاباتهای مختلف اعم از شوراها و مجلس شورای اسلامی پرداخت و کوشید که با حذف گسترده کاندیداهای اصلاحطلب، شورا و مجلسی یکدست را بر کشور حاکم کند تا مقدمه پیروزی او در انتخابات ریاستجمهوری دهم باشد.
8. انتخابات ریاستجمهوری دهم بر بستر چنین وضعیتی و با هزینه میلیاردها دلار از ثروت ملی کشور، استارت زده شد و علیرغم تمهیدات انجام شده توسط دولت نتوانست بهنتیجهای قانعکننده برای نخبگان و اقشار وسیعی از مردم و جریان اصلاحطلب کشور منتهی شود و ابهام در برخی مسائل موجب اعتراضات گسترده شد که نتایج ناگواری را نیز بهدنبال داشت. این موضوع بار دیگر شکاف میان دولت و ملت را عمیقتر کرد و بهجرأت میتوان گفت که دولت از ماهها قبل از انتخابات تعطیل بود و بعد از انتخابات نیز بهروزمرگی افتاد و دلسردی نخبگان، دانشگاهیان و علمای برجسته حوزههای علمیه و اقشار وسیعی از مردم از وضعیت موجود و نگرانی آنان از برخی مسائل جاری کشور، وضعیت نامطلوبی را بهدنبال داشته که میتواند در زمانی نه چندان دور، نتایج نگرانکنندهای را برای کشور بهدنبال داشته باشد.
9. مجموعه این مسائل و بیتدبیریها و اتخاذ مواضع غیرکارشناسی در مدیریت داخلی و روابط بینالملل، موجبات انزوای شدید ایران در مجامع بینالمللی را موجب شده و زمینه تصویب قطعنامههای گوناگون علیه ایران را فراهم آورده است. درز برخی از اطلاعات پشتپرده در این زمینه حاکی از تنظیم برنامههای نگرانکننده توسط برخی از قدرتهای بیگانه برای ایران است که اگر تدبیری اصولی در این زمینه اندیشیده و مواضع منطقی برای خنثی کردن توطئهها و برنامههای آنان اتخاذ نشود میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را متوجه ملک و ملت و منافع ملی کند.
10. از سوی دیگر اتخاذ مواضع تندروانه در قبال مسائل داخلی و خارجی بهویژه در برابر مراجع عظام تقلید و علمای دینی و عدمتوفیق در زمینه حل مشکلات کشور و معضلات شدید اقتصادی، زمینه نوعی شکاف و اختلاف شدید در بین جبهه موسوم بهاصولگرایی را فراهم آورده است که میتواند در مدتی نه چندان طولانی منتهی بهسرباز کردن علنی این اختلافات شود.
این در حالی است که علیرغم ایجاد مضیقههای شدید و برخوردهای سنگین با اصلاحطلبان، زمینه نوعی همگرایی در میان آنان فراهم آمده است و برخی مشتهای آسمانکوب قوی نیز برای مردم باز شده و مردم دیگر تحت تأثیر برخی شعارهای ایدهآلیستی و فریبنده قرار نمیگیرند. مضاف بر اینکه نخبگان جامعه اعم از نیروهای برجسته دانشگاهی و حوزوی و فرهنگی کشور که رهبری فکری جامعه را در دست دارند، هرگز اندک تمایلی بهسیاستها و برنامههای دولت نشان ندادهاند و بهجرأت میتوان گفت که علیرغم ادعاهای موجود، دولت محبوبیت چندانی در میان مردم بهویژه اقشار آگاه و نخبه جامعه ندارد و در صورت ادامه این روند و جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی مردم بهعرصه مدیریت کشور که میتواند بهمنزله سوپاپ اطمینان نظام عمل کند، آیندهای نگرانکننده از شکاف عمیق دولت و ملت متصور است. یقینا خود دولت و برخی مراکز قدرت نیز از واقعیتهای موجود باخبرند و میدانند که در زیر پوست کشور چه میگذرد و بههمین دلیل است که میکوشند با جلوگیری از فعالیت آزاد احزاب اصلاحطلب و توقیف، لغو امتیاز مطبوعات و ایجاد موانع شدید برای اطلاعرسانی مانع تشدید هژمونی جنبش اصلاحات شوند و با حداقلهای یک نظام دموکراتیک از قبیل برگزاری میتینگ، تجمعهای قانونی و از همه مهمتر یک راهپیمایی سراسری بهمنظور روشن شدن بسیاری از واقعیتها ممانعت میکنند. بدون تردید یک دولت 25میلیونی و دارای اعتماد بهنفس، نباید کوچکترین هراسی از یک راهپیمایی آرام سراسری داشته باشد. همین نکته نشانگر توفیق جنبش اصلاحات در عین مظلومیت و عدمتوفیق دولت در عین ادعاهای کذایی است و میتواند بیانگر این واقعیت باشد که: «آینده از آن اصلاحطلبان است.» یک راهپیمایی سراسری از دو طرف در دو روز متفاوت میتواند روشنگر بسیاری از واقعیتها باشد.
یکبار ملت ایران در فضایی نسبتا آرام در دوم خرداد 1376 این واقعیت را تجربه کرده و ثمرات مبارک آن، ترمیم جایگاه ایران در عرصه بینالملل و رفع بسیاری از شکافهای بین دولت و ملت و موجب تقویت نظام شده است. از این رو از اصحاب قدرت و مدیریت کشور انتظار میرود که اگر دل در گرو مصالح کشور و منافع ملی دارند، در مقابل این واقعیت قرار نگیرند و راه را برای حضور جریانهای مختلف و نمایندگان واقعی و غیردوپینگی ملت در عرصه مدیریت کشور فراهم آورند. اتخاذ این روش میتواند موجب برقراری آرامش در کشور و رفع اختلافات و کدورتها شود و ثمرات مبارکی را برای آینده کشور داشته باشد.
*عضو هیأت علمی دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی
منبع: این مقاله با حذف چند پاراگراف در مجله صبح آزادی، دوره جدید، شماره 5 و 6، دی و بهمن 1389 به چاپ رسیده است.
--
چه شکسته ایستادی
به طواف عاشقانه
حرم خدا رسیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کردهاید
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
http://groups.google.com/group/23khordad
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر