428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۹

[23khordad] دیوار کوتاهی به نام دین

علی اشرف فتحی: شاید یکی از طنزهای تلخ تاریخ این باشد که بسیاری از محاسن دین و دینداری همواره قربانی برداشت های عامیانه، خرافی، سودجویانه و غیر انسانی از دین شده است. حساب همه این بدی ها و پلشتی ها به نام دین گذاشته شده و کمتر دیده 

شده که از شورانگیزی، هدفمندی و انسانی بودن آموزه های دینی سخن گفته شود و تا دلتان بخواهد از افیونی بودن و واپس گرایی دین سخن ها رانده شده و فلسفه ها تبیین شده است. طرفه آنکه در مقصر دانستن دین و دینداری، اجماع مرکبی میان منتقدان و مخالفان از همه ملیت ها و قومیت ها حاصل شده و همگی به اتفاق خواهان کوتاه تر شدن دیوار کوتاه شده دین برای رشد و ترقی و سعادت ملل شده اند.

سرتاسر قرآن نیز مملو از اشاره به سخنان اینان است و قرآن صراحتا از اشتراک عمیق فکری و منافع مشترک مخالفان دین و پیامبران الهی سخن گفته است. تاریخ نیز گواهی می دهد که اپوزیسیون های موجود در زمان پیامبران متعدد الهی، نیروهای محافظه کاری بوده اند که منافع خود را از ناحیه دین در خطر دیده و به ترفندهای گوناگونی برای تخریب دین دست یازیده اند.

روشنفکران دین گرا، روشنفکران دین گریز

آنها که دربرابر نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (علیهم السلام) ایستادند نه روشنفکران جامعه خود بودند و نه مصلحان اجتماعی و مدنی زمانه خویش. در برابر پیامبر اسلام نیز این سرمایه داران، برده داران و زورمندان حجاز بودند که کارشکنی می کردند تا مبادا دین از نفوذ و اقتدار مادی آنها بکاهد. اما چه شد که برخی روشنفکران، مصلحان و متفکران قرون بعدی از دین نالیدند و آن را مرادف واپس گرایی دانستند و گاه می دانند؟

پاسخ بسیار ساده و البته تلخ است. نگاهی کوتاه به سرنوشت ادیان بزرگ الهی نشان می دهد که مخالفان و دشمنان پس از آنکه نتوانسته اند در برابر موج دینداری توده ها مقاومت کنند، راه زیرکانه تری در پیش گرفته اند تا اثربخشی دین را خنثی کنند. اینگونه شد که پیام اصلاح طلبانه مسیح که لرزه بر اندام کاهنان و زرمداران انداخته بود به این فرجام منجر شد که منافع کاهنان و کشیشان در هم تنیده شود و نقش مکمل همدیگر را در بهره بردن از دین ایفا کنند.

اسلام نیز مستثنی نبود و به سرانجامی رسید که علی (ع) از اسلام برخی مسلمانان به عنوان «پوستین وارونه» یاد کرد. وارونه پوشیدن یک پوستین به قول دکتر شریعتی دو نقطه منفی و مضحک دارد؛ یکی آنکه دیگر این پوستین وارونه نمی تواند در برابر هوای نامطبوع از ما حفاظت کند و دیگر آنکه ظاهری تمسخرآمیز به انسان می دهد. دین وارونه شده نیز دینی بی خاصیت، خنثی شده و مضحک بود که ترویج آن از زبان حاکمان و زرسالاران به نفرت روزافزون از دین انجامید.

ابوسفیان را می توان نمونه تام و کامل جریانی دانست که به زیرکی دانست و توانست دین  را به سود منافع مادی خود و قبیله اش وارونه کند. او که رهبر ارشد مخالفان پیامبر اسلام بود پس از آنکه مقاومت در برابر دینداران را بی ثمر دید، منتظر روزی نشست که بتواند قدرت را به نام دین به چنگ آورد. او زمانی که دید خلیفه اول و دوم درصدد قبض قدرت هستند دست به دامان علی شد تا نگذارد قدرت از دست فرزندان عبدمناف بیرون رود. علی اما به خوبی دریافت که ابوسفیان نه شیعه او و پیامبر که شیعه قدرت و ریاست است. ابوسفیان از علی ناامید شد و طرح دراز مدت خود را به همراه دیگر امویان برای تصرف دوباره قدرت درانداخت و سرانجام موفق شد اندک زمانی پس از شکست سنگین از اسلام، این بار به نام اسلام و به کام بنی امیه به قدرت برسد. تجربه تلخ چندین قرن حکومت به ظاهر دینی امویان و عباسیان در جهان اسلام و قرون وحشت آفرین وسطی و دوران طولانی تفتیش عقاید در اروپا نشان داد که مخالفان دین به زیرکی دریافته اند که راه بریدن سر توده های محروم و فقیر جامعه با پنبه ای به نام دین چیست.

عیب چیست؟ از دین؟ یا از دینداری ما؟

اینجا بود مصلحان اجتماعی و روشنفکران توده گرای مسیحی بر آن شدند که راهی برای گریز از مخمصه کلیسا بیابند. راهی که آنها برگزیدند هم نفی دین را شامل می شد و هم اصلاح و پالایش آن را. گروهی از آنان به حدی از دین کلیسا و کشیشان خسته و برآشفته بودند که نتوانستند میان دین و تاریخ دینداران تکفیک کنند. به راحتی قلم حذف و نفی بر اصل و ذات دین کشیدند و آن را ذاتا و از اساس، مایه عقب ماندگی جامعه قرون وسطایی خود دانستند. اما گروهی نیز خواهان بازگشت به حقیقت دین مسیح و دریافت پیام حقیقی عیسی (ع) شدند.

جالب آن است که در میان مسلمانان نیز با چند قرن فاصله، مشابه همین تقسیم بندی را میان مصلحان و نواندیشان شاهد بوده ایم. نام سید جمال الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری و محمد عبده در صدر مصلحان مسلمانی است که خواهان اصلاح مسلمانی امت اسلام شدند و از سوء استفاده از دین به سود قدرت سیاسی و سرمایه داری نالیدند. اقبال لاهوری در قالب شعر و مقاله و کتاب از چیزی به نام «ذات اسلام» سخن گفت و به مسلمانان یادآور شد که هر عیب که هست از مسلمانی آنهاست.

در ایران نیز جنبش مشروطه را می توان نقطه اوج اصلاح طلبی و تجددخواهی مسلمانانی دانست که از این «پوستین وارونه» به تنگ آمده و خواهان دنیای بهتری برای مردم خود بودند. گروهی همچون آخوند خراسانی و میرزای نائینی در قامت مردان دین به جنگ زورمندان آمدند و درست بر خلاف جهان مسیحیت، این بار رهبران ارشد دینی بودند که مؤید و پیشرو در آرمان های اصلح گرایانه توده ها شدند و البته گروهی نیز همچون برخی روشنفکران اروپایی بر نفی ذات دین پای فشردند. احمد کسروی که سعی می کرد راهی میان دو گروه طی کند از «اسلام خالص» سخن می گفت و از قرن ها خرافه و پیرایه که بر ذات این اسلام خالص بسته شده بود تبری می جست. با این حال او نیز سرانجام به این نتیجه رسید که دست یابی به «اسلام خالص» دست نایافتنی است و چاره ای جز تمسک به پاره ای کلیات نیست.

اما سرنوشت اصلاح گری در میان اکثریت مسلمانان که مذهب سنی داشتند به گونه ای دیگر پایان تلخی داشت. سلفی ها که خواهان بازگشت به ارزش های اولیه اسلام بودند با قدرت سیاسی وهابیون در مهد اسلام گره خوردند و به تدریج در قالب گروه های مخوف تروریستی و افراطی جلوه کردند و به نتیجه ای به نام «طالبان» و «القاعده» منتهی شدند. آموزه های اقبال لاهوری در تراژیک ترین وجه ممکن به نزاع های خونین مذهبی در پاکستان و افعانستان ختم شد.

در ایران نیز سرنوشت اصلاح گری و نواندیشی دینی که با آثاری چون «بعثت و ایدئولوژی» مهندس بازرگان به اوج پیوند اسلام و سیاست منتهی شده بود پس از سه دهه با تغییر ۱۸۰ درجه ای به آثاری چون «فربه تر از ایدئولوژی» و «آخرت و خدا؛ هدف بعثت انبیا» کشیده شد و راه تازه ای فراروی این طیف از اصلاح گران دینی نهاد.

اما آنچه که در طول دو قرن احیاگری دینی و اصلاحگری اجتماعی مسلمانان شاهد بوده ایم این است که آنها با وجود همه تفرقه ها و اختلافات، همگی بر یک نکته اجماع داشته اند که اسلام و ذات دین قابل دفاع است و هیچ ربطی به وضعیت ناهنجار و غیرقابل تحمل موجود ندارد. با این حال هر گروه و طیفی با راهکارهای خاص خود در صدد بازگشت به حقیقت اسلام برآمده اند. حتی دین گریزانی چون حسن تقی زاده که جمله معروف «فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا» را در آشوب های فکری و اجتماعی عصر مشروطه سر می دادند به پذیرش این واقعیت وادار شدند که نمی توان دین را به طور مطلق کنار نهاد و نادیده گرفت.

مسیحی سازی اسلام؛ واقعیت یا توهم؟

ترجیع بند نگرانی ها و دلواپسی های بسیاری از منتقدان کارکرد اجتماعی دین در جامعه ما شبیه سازی غیرعلمی و غیراصولی میان جوامع اسلامی و مسیحی بوده است. به ویژه این مسأله در تشبیه روحانیون مسلمان به کشیش ها و روحانیون مسیحی و تشبیه حکومت های دینی در این دو جامعه نمود بیشتری دارد و گویای دغدغه جدی بخشی از اصلاح طلبان و مصلحان اجتماعی نسبت به ابهامات موجود در کارکردهای دستگاه روحانیت بوده است. اما به نظر می رسد که چنین دغدغه ای چندان به جا نیست. چرا که دستگاه روحانیت به ویژه در شیعه بیش از آنکه ماهیت تعبدی محض و مریدپرورانه داشته باشد دارای مؤلفه های مهم علمی و عقلانی است. علاوه بر آنکه دیرینه چند صد ساله مردمی و مستقل روحانیت شیعه به یک باور نهادینه شده در میان این بخش از جامعه شیعی بدل شده و قدرت گرا کردن چنین نهادی برای توجیه آرمان ها و اعمال صاحبان قدرت، امری دشوار و هزینه بر است.

علاوه بر ویژگی های درونی شیعه همچون ظلم ستیزی و مبارزه انقلابی، نمی توان تأثیر ماندگار شکست روحانیون مسیحی در برقراری استبداد اجتماعی را نادیده گرفت. تجریه تلخ قرون وسطی در ذائقه همه ملل هنوز پابرجاست و واهمه از تکرار چنین تجربه ای می تواند مانع بزرگی در برابر حامیان برقراری دستگاه های مخوف تفتیش عقاید باشد. با این حال نمی توان مدعی شد که همه چیز بر وفق مراد بوده است.همانگونه که گفته شد آنها که منافع خود را در بهره بردن از دین برای تثبیت موقعیت سیاسی و اقتصادی خود دیده اند همواره از آب گل آلود بهره های وافری برده اند.

ارزش ها در مسلخ

فقط دین نیست که با تحریف و وارونه سازی، بازیچه دست قدرتمندان شده تا به مثابه افیونی برای تسهیل امور آنها عمل کند. معاویه در صدر اسلام با ترویج مرام مرجئه به مردم القا می کرد که تقدیر و مشیت الهی بر حاکمیت او تعلق گرفته و مردم نیز باید راضی به رضای خدا باشند. بدین ترتیب او مهم ترین کسی بود که در نخستین دهه های پیدایش اسلام، بنای خطرناک سوء استفاده از دین برای تثبیت حکومت خویش را گذاشت و الگوی مهمی برای اخلاف خود شد.

علاوه بر دین، ارزش هایی چون آزادی، استقلال، دموکراسی، حمیت  و نوع دوستی مایه سوء استفاده صاحبان قدرت واقع شده و می شود. اما چه شده که تنها دین در میان این همه ارزش وارونه شده، متهم به دخالت مؤثر در عقب ماندگی ملت ها می شود؟ شاید بتوان دو پاسخ به این پرسش کلیدی داد: نخست آنکه دین چون مدعی سعادت ابدی انسان ها و حلقه اتصال آنها با عالم ماوراء است موجب برانگیخته شدن بیشترین و کلیدی ترین انتظارها و امیدهای آدمی می شود و هرگونه سوء استفاده از آن، زیانبارتر از موارد مشابه است. امروز هم کشورهای ابرقدرت از آزادی و دموکراسی به عنوان ابزاری در جهت استعمار مدرن بهره می گیرند. اما آزادی و دموکراسی لزوما به خدا و آخرت و هدف خلقت پیوند نمی خورد. اما این دین است که به عنوان یک ارزش منحصر به فرد، مدعی پیوند انسان با خدا و وعده دهنده والاترین و ناملموس ترین آرمان ها در قالب بهشت موعود و روز قیامت است.

از سوی دیگر شاید طبیعی باشد که بدبین شدن مردم به دین از طریق خرافه و اکراه و اسثمار مذهبی، می تواند مردم را از این آرمان های نامحسوس و غیر ملموس دورتر کند. اما درباره دیگر ارزش ها اینچنین نیست و ارتباط ملموس و محسوس آنها با زندگی مادی مردم و نتایج و فواید محسوس چنین ارزش هایی، سبب می شود که سوء استفاده از آنها نیز بر ذهن توده ها ملموس و محسوس شده و کمتر به نفی اصل چنین ارزش هایی منجر شود.

اینجاست که دو دسته مسؤولیت مهمی بر دوش می کشند. نخست عالمان دین و دلسوزان دیندار هستند که باید در برابر هرگونه خرافه و استثمار مذهبی بایستند تا نشان دهند که دین هیچ سنخیتی با چنان خرافه ها و اکراه ها و ستم هایی ندارد. همانگونه که امام علی (ع) نیز فرموده اند خداوند از علمای دین عهد گرفته که در برابر فقر و ستم سکوت و تحمل پیشه نکنند. از سوی دیگر بر توده ها و عامه دینداران نیز فرض است که ظرافت های امر دین را عمیقا درک کنند و به خود اجازه ندهند که پیرایه ها و خرافه ها آنها را نسبت به دین و اهداف اصیل دین (خدا باوری، آخرت گرایی و اخلاق مداری) بدبین کند. درک این مسأله که هر ارزشی می تواند وارونه جلوه کند تا فقر و ستم را تثبیت کند چندان امر دشواری نیست و آگاهی به اینکه بسیاری از آموزه های دینی ذاتا ضد ظلم و ضد جهل است و تاریخ سرشار از مبارزه دینداران و دینمداران با ستم و جهل و خرافه بوده است، نیز چندان صعب و غیر معقول به نظر نمی رسد

.http://tourjan.com/?p=3131

--
چه شکسته ایستادی 
چه شکسته تر پریدی
به طواف عاشقانه
حرم خدا رسیدی

--
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کرده‌اید
 
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
http://groups.google.com/group/23khordad
 
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved