428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹

[Persian Green Movement] قهرمان را بشناسید اما نپرستید














قهرمان را بشناسید اما نپرستید

 

محمد مصدق

 

چند اتاق تودرتو وعکس هایی از او بر دیوار. اتاق هایی سرد که تاریخی را به خود دیده اند. اتاق هایی که هر گوشه شان تنها، تنهایی او را به یاد می آورند. ده سال، زمان کمی نیست. یک عمر است. پیر احمد آباد چگونه این قفس را تحمل کرده؟ چگونه او را در این زندان تاریک به بند کشیده اند ؟

ده سال از تبعید مصدق به روستای احمد آباد می گذشت. مردی که زندگی اش را فدای آزادی و استقلال میهنش کرده بود،چه درست چه غلط قابل قدر دانیست.

 دهمین سال تبعیدش را در کنج عزلت و گوشه ی احمد آباد می گذراند. یکی از روزهای آبان ۱۳۴۵ بود که به پسرش غلامحسین (که دکتری متخصص بود ) گفت :" سقف دهانم تاول زده. فکر می کنم به سبب نوشیدن چای داغ باشد." پس از مشورت غلامحسین با سایر دکتران قرار شد برای تحقیقات بیشتر او را به تهران بیاورند. با مجوز سازمان امنیت ملی و شخص شاه، مصدق به تهران آورده شد. پزشکان تاول سقف را مشکوک به سرطان فک تشخیص دادند. قرار شد محل تاول را با اشعه ی کبالت بسوزانند. پس از چند روز عضلات گردن او متورم شد. پزشکان کبالت را قطع کردند و قرص مسکن تجویز نمودند. پس از تشخیص بیماری، پسران دکتر مصدق (احمد و غلامحسین) تصمیم گرفتند که او را برای ادامه معالجه به اروپا ببرند. هنگامی که این تصمیم را با او در میان گذاشتند به یکباره بر آشفت و پرخاش کرد:"چرا به اروپا بروم ؟ پس شما که ادعای طبابت می کنید و در خارج تحصیل کرده اید چکاره اید ؟ اگر واقعا طبیب هستید همین جا من را معالجه کنید. اگر دروغ است و مردم را گول می زنید آن حرف دیگری است. مگر من با دیگران چه فرقی دارم ؟ مگر همه مردم وقتی بیمار می شوند برای معالجه به اروپا می روند ؟"در مورد آوردن پزشک از خارج هم سخت مخالفت کرد و گفت : "لعنت خدا بر من و هر کس دیگر که در این زمان، خرج چندین خانوار این ملت فقیر را صرف آوردن دکتر از خارج کند..."

 

 

cid:005c01cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng

 

درد گلو و گردن شدت پیدا کرده بود، به نحوی که به سختی غذا می خورد. در یکی از روزهای سرد اسفند که احمد او را با اتومبیل از بیمارستان به خانه می آورد، خیابان های منتهی به خانه را، به خاطر مراسمی بسته بودند و به اتومبیل ها اجازه ی عبور نمی دادند. احمد ناچار پدر را در آن هوای سرد و با آن حال نزار پیاده به خانه آورد. او که دچار سرما خوردگی شده بود همان شب تب کرد. پس از چند روز با مراقبت ها بهبود یافت و تب قطع شد.

 ولی دو سه روز بعد به سبب ضعف ناشی از نخوردن غذا بر اثر گلو درد و مصرف قرص های مسکن زخم معده اش عود کرد و دچار خونریزی معده شد. تزریق، خود به علت ضعیف شدن کلیه ها که تحمل جذب خون نداشتند موثر نیفتاد. از نیمه شب ۱۴ اسفند رو به بیهوشی رفت و سرانجام در سحرگاه همان روز در بیمارستان نجمیه درگذشت. بزرگمرد دیگر اسیر نبود. آزاد ... 

 

مزار او در احمد آباد از توابع روستای آبیک قزوین قرار دارد.تصمیم گرفتیم آنجا را پیدا کنیم.  پرسان پرسان به احمد آباد رسیدیم. نه تابلویی. نه علامتی. نه چیزی که بیان کند اینجا قبر بزرگ مرد تاریخ ایران است. هیچ ! هیچ ! حتی بر سر در خانه ی او هم تابلویی نبود. عجبا ! مردی که تمام زندگی اش را وقف ملتش کرد! مردان بزرگ همیشه تنهایند. در این سرزمین پهناور کوچه ای هم به نام او نیست! سرانجام به خانه ی او رسیدیم که خوب انتظارهم نداشتیم کسی آنجا حاضر باشد !!! با کمک هم محلی ها او را پیدا می کنیم و در را برایمان می گشاید.

 

 نیم قرن سکوت ! جای جای این باغ .... گوشه گوشه ی این بنا بوی مصدق را می دهد. گمان می کنی یکی از همان روزهای سرد و خموش است. درختان سر به فلک کشیده که گویی شماتت می کنند. در را که برایت باز می کنند انگاری به یکباره پرتاب می شوی به آن سالها. چند اتاق تو در تو و عکس هایی از او بر دیوار. اتاق هایی سرد که تاریخی را به خود دیده اند. ده سال، زمان کمی نیست. یک عمر است. پیر احمد آباد چگونه این قفس را تحمل کرده ؟  درون اتاق غرق گل است.دیوار ها ترک خورده اند. یادگار زلزله چند سال پیش قزوین است. بر سر در ساختمان کناری نوشته اند : "کتابخانه ی معصومه مصدق". گرچه هیچ کتابی درآن نبود. معصومه نوه ی دکتر مصدق بود که چند سال پیش وقتی به تهران آمد عده ای ناجوانمردانه به او حمله کردند و با چاقو او را کشتند. مصدق تمامی کتاب ها را در همان سال ها به کتابخانه ی دانشگاه تهران اهدا کرده بود. به جای کتاب ها ماشین قدیمی او را گذاشته بودند. سرایدار در بزرگ آهنی را که می بندد، یک احساس خلا شدید می کنی. چیزی را پشت آن در بزرگ جا گذاشته ای ...

 

گزارش تصویری

 

cid:005d01cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng
ورودی احمد آباد

 

cid:005e01cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng
این تابلو هم در ورودی احمد آباد نصب شده بود. حرفی از مصدق نبود

 

cid:005f01cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng
درب خانه ی دکتر مصدق. بدون حتی یک تابلو !!

 

cid:006001cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng
باغ خانه ی دکتر مصدق

 

cid:006101cac36c$e2f287b0$d0821fac@TAMco.Eng
خانه ای که دکتر مصدق ده سال در آن محبوس بود

 

cid:006201cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
...

 

cid:006301cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
قبر دکتر مصدق در زیر انبوه گل

 

cid:006401cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
در سرتاسر دیوار های خانه عکس ها مصدق که اهدایی این و آن است، به چشم می خورد

 

cid:006501cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
...

 

cid:006601cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
نوشته ی دکتر علی شریعتی برای او : « ... مردی که 
۷۰ سال برای آزادی نالید »

 

cid:006701cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
....

 

cid:006801cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
عکس بزرگ معصومه نوه دکتر به همراه پدر بزرگش دیده می شود

 

cid:006901cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
و باز هم عکسی دیگر

 

cid:006a01cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng
اتاق نشیمن که در مجاور اتاق اصلی قرار دارد

 

cid:006b01cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

...

 

cid:006c01cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

این عكسی است از دكتر محمد مصدق، در روزهای تبعید در احمدآباد. این عكس را او اهداكرد به مردمان ایران

       

http://www.mossadeq.com/languages/farsi/63mossadeghahmadabad.jpg

 

 

cid:006e01cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:006f01cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:007001cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:007101cac36c$e2f40e50$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:007201cac36c$e2f594f0$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:007301cac36c$e2f594f0$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

cid:007401cac36c$e2f594f0$d0821fac@TAMco.Eng

 

 

 

 



























--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved