428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

دوشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۹

Re: [aghalyat] شعبان بی مخ دوم جنایات رژیم را تطهیر می کند

 

جناب  ستوان یکم کورش درویش
؟در بند سوم از نوشتارتان اشاره کردید شما به عقیده ما احترام می گذارید این درست  است یا نه
تا بعد بیشتر راجعه به این موضوع صحبت کنیم در ضمن به تمام نکات میل قبلیم جواب دهید که آیا چیزی فهمیدیداز آن یا نه چرا که اشارات شما به اصل مطالب درج شده نبود و دوباره ملائ لغت   بازی و سفسطه از شما خواندم در ضمن باور کن من برای اینطور کار ها وقت ندارم و وقتم ارزش زیادی دارد


--- KUROSH KARAMI <hunter_of_ghost@yahoo.com> schrieb am So, 30.5.2010:


Von: KUROSH KARAMI <hunter_of_ghost@yahoo.com>
Betreff: Re: [aghalyat] شعبان بی مخ دوم جنایات رژیم را تطهیر می کند
An: aghalyat@yahoogroups.com
Datum: Sonntag, 30. Mai, 2010 21:42 Uhr

 

با تاييدات خداوند متعال

 

با سلام.اولا بنده سرلشگر نيستم و براتون متاسفام كه يك درجه رو به تمسخر ميگيريد .

دوما ما حامي سيستمي سهتيم كه ره فردي با تلاش و كوشش بيشتر قدرت دسترسي داشته باشه نه ادم هيا بيكرا و الاف.

سوما من بر عكس شما كه اصلا به هيچ صراطي مستقيم نيستيد به عقيدتون احترام ميذارم

درسته خودم قبولش ندارم اما احترام برش واجبه اما اميدوارم شما هم براي پيروزيتون به ديگران احترام بگذاريد و سفسطه رو كنار بگذاريد با تشكر

ستوانيكم ستاد كوروش درويش

از پايگاه يكم شكاري





--- On Sun, 5/30/10, Ba <baroti225@yahoo. de> wrote:

From: Ba <baroti225@yahoo. de>
Subject: Re: [aghalyat] شعبان بی مخ دوم جنایات رژیم را تطهیر می کند
To: aghalyat@yahoogroup s.com
Date: Sunday, May 30, 2010, 5:11 PM

 

آنچه مسلم شده تعداد شعبان بی مخ ها آقای بردیا کم نیست .جناب سر لشکر از تایخ گذشته و انزجار مردم زحمتکش این بوم که در شرایط فوفق نیز در هرگوشه این کره خاکی دست به اعتراض عیله حکومت تروریستی و آدم رباهی جمهوری اسلامی میزنند. یاد نگرفته است .اینان در قدرت نیستند وای به روزی که این قبضه را بدست گیرند ،آن خواهند کرد که حکومت فعلی شاید نکرده است. حکومت سرمایه داری و حامیانش قسم خورده آزادیند.جناب سر لشکر شما آدرس را عوضی آمده ای ما چیزی به نام مطلق نمیشناسیم ماتریالیسم دیالکتیک  را فراه راه خود میدانیم و از شما هم تقاظای دوستی و سخاوتی  نکرده ایم دوستی با دو سیستم که در تضاد مطقابلند هر گز پیش نخواهند آمد. شما حامی نظام برد داری استثمار انسان از انسان هستید و ما آزادگی ،انسانها بهروری از از زحمت کار شان بدست خودشان و برای خودشان را خواهانیم
   جناب سرلشکر نوشتارتان و عملتان با حکومتگران فعلی در تناقض نیست اما کسب قدرت برای جناحی دیگر از نظامات واپس مانده سرمایه داری نیت ناپاکتان است و تاریخ این بوم و برزن زنگار را .آبدیده کرد و دیدید که چگونه به تاریخ پیوستید

--- KUROSH KARAMI <hunter_of_ghost@ yahoo.com> schrieb am Sa, 29.5.2010:

Von: KUROSH KARAMI <hunter_of_ghost@ yahoo.com>
Betreff: Re: [aghalyat] شعبان بی مخ دوم جنایات رژیم را تطهیر می کند
An: aghalyat@yahoogroup s.com
Datum: Samstag, 29. Mai, 2010 20:29 Uhr

 

با تاييدات خداوند متعال

 

با سلام خدمت دوستان.دوست عزيز يك چيزو دوستانه ميگم شما افرادي كه خود مدعي يك نوع نگرش هستيد چقدر به نگرش ديگران احترام ميگذاريد كه دوست داريد ديگران به شما احترام مطلق بگذارند؟

 

اما در مورد اعدام اگر منم بودم تك تكتونو به جوخه اتش ميسپردم در صورتي كه دست به سلاح ببريد و شما قبل از انقلاب دست به سلاح برديد پس سزاي كار را ديديد.

با تشكر





--- On Sat, 5/29/10, bardya _ <barddya@yahoo. com> wrote:

From: bardya _ <barddya@yahoo. com>
Subject: [aghalyat] شعبان بی مخ دوم جنایات رژیم را تطهیر می کند
To: aghalyat@yahoogroup s.com
Date: Saturday, May 29, 2010, 8:58 PM

 
در افشانی های جدید (آقا و یا خانم ) شعبان بی مخ  دوم
 رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ، خلف رژیم "شایسته رژیم ستم شاهی" بهترین فرزندان خلق را اعدام می کند و این شعبان بی مخ (دوم)سعی در تطهیر جنایات رژیم می کند و با سفاهت کامل سعی می کند مسئولیت این جنایات را به گردن مردم ایران بیاندازد،
شعبان بی مخ دوم اعدام های جمهوری اسلامی را "نتیجه نمک نشناسی یک ملت (البته باید منظور ایشان ملت ایران باشد، زیرا بعید به نظر می رسد او ملت امریکا و انگلیس را مد نظر داشته باشد)؛
(توضیح آنکه-بعد از فرار دوم شاه قبلی، سی آی ا، با پخش پول بین فاحشه های تهران و لات ها و چاقوکش های حرفه ای ایران به سرکردگی شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ، با کودتایی ننگینی، سلطنت را به رژیم شاه برگرداند. این شاه همواره خود را مدیون شعبان بی مخ می دانست و او جزو مهمانان همیشگی شاه بود. این شاه تمام کمونیست و آزادیخواهان را اعدام کرد (قتل ناجوانمردانه رهبران سازمان چریک های فدایی خلق در تپیه های اوین جزو کارنامه ننگین ان رژیم هست) و به مذهب و دین پروبال داد (خمینی را تبعید کرد)؛
اکنون نیز این شخص که حتی شهامت انتخاب یک اسم مستعار را ندارد، بسیار اصرار دارد سلطنت را به نیم پهلوی یا آنچنان که خود ایشان او را رضا شاه (دوم)  می خواند، برگرداند - شباهت های تاریخی را می بینید؟)؛
زنده و یار باشید
بردیا
 

--:--:--:--: --:--:
--:--:--:--: --:--:--:--:--:--: --:--:--:--:--:--: --:--:
کار نان آزادی-حکومت شورایی
برای اشتراک در گروه دوستان اقلیت در یاهو روی این خط کلیک کنید

--:--:--:--: --:--:
--:--:--:--: --:--:--:--:--:--: --:--:--:--:--:--: --:--:



From: Iran Azad <cip007@msn.com>
Sent: Fri, May 28, 2010 1:58:34 AM
Subject: [aghalyat] مادر بهکیش، همچنان استوار است

 

 
این نتیجه نمکنشناسی یک ملت است
 

مادر بهکیش، همچنان استوار است!



هر وقت یاد مادرانی می افتم که چند نفر از فرزندان شان اعدام شده اند، تنم می لرزد و فکر میکنم چطور طاقت آورده اند، چگونه زندگی می کنند و در مقابل شان احساس حقارت می کنم که خودم با بازداشت پسرم چطور پریشان بودم و نمی توانستم حتی درست فکر کنم و دست از خودم و همسر و خانه و زندگی شسته بودم و مجنون وار در خیابان ها میچرخیدم .
با مادرانی داغدار، چشم انتظار و عزادار وارد منزل مادر بهکیش می شویم. شنیده و خوانده بودیم که ۵ تن از فرزندان و دامادش، یعنی ۶ نفر از اعضای این خانواده را در سالهای مختلف دهه شصت اعدام کرده اند ولی نمی دانیم که این سالها چطور براین مادر گذشته. برای ادای احترام خدمت ایشان می رویم .

مثل تندیسی زیبا روی مبل، کنار واکر مخصوص راه رفتن اش نشسته است. خانه اش از عکس های بچه های جان باخته اش و گلدان های سبز و سرحال پوشیده شده، چای و شیرینی و میوه حاضر و آماده است و منصوره اش، پروانه ای شده بر گردش .

دلمان نمی آید از گذشته صحبت کنیم از هر دری می گوییم . مادری از میان جمع از دلتنگی هایش از رنج هایی که کشیده و هنوز چشم انتظار فرزندش، شب و روز ندارد می گوید. مادران  از بی رحمی ها، از ظلم، از زندان، از بهشت زهرا، از خاوران، از مادر ندا، مادر مسعود، مادر کیانوش و از سفر رشت و کرمانشاه، از اعدام های اخیر و از بی قانونی های موجود سخن می گویند.
مادر بهکیش، اینگونه آغاز می کند: این دل که طاقت حرف زدن نداره، یکی، دو تا، سه تا، ۵ تا از بچه هامو ازم گرفتند، ۵ جوان تحصیلکرده و انسان، از کدامشان بگویم. همه خوب بودند، دلسوز و مهربون، می تونستند زندگی خوبی داشته باشن.
بچه بزرگم که کشته شده زهرا بود، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. خودش مشکلی نداشت و برای مردم خودش را به کشتن داد. شوهرش سیامک اسدیان را هم کشتند و هر دو خیلی انسان و دلسوز مردم بودند. سیامک(اسکندر) را در سال ۶۰ در یک درگیری کشتند. او پسری بسیار نازنین و مهربان بود. او حتی آزارش به یک مورچه هم نمی رسید. برای او مراسم با شکوهی در خرم آباد گرفته بودن که بی نظیر بود. همه لرها به صورتشان چنگ می انداختند و مویه می کردند. خانه و خیابان پر از جمعیت بود.
زهرا اول سال از همه شاگردانش می پرسید" شغل پدرت چیست؟ " بعد بیشتر حقوق اش را صرف شاگردهایی می کرد که فقیر بودند. می گفتم: زهرا جان، قدری هم برای خودت نگه دار. می گفت:" مادر اینها گرسنه اند، تقصیر خودشون که نیست". سر این بود که گرفتنش. به جرم انسان بودن. نمی دونید چه جور گرفتنش و با چه وضعی کشتنش، حتی قبرش رو هم نشانمون ندادند . همیشه می گم آقایون خیلی افتخار نکنید، دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست، بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشه.
برای اینکه بچه ها رو جمع و جور کنیم، شبانه خونه مشهد رو فروختیم و به کرج اومدیم ولی همونجا همه بچه هامو جلوی چشمان من و پدرش گرفتند.
بعدش محمود، محمد، محسن و علی … از کدومشون بگم. هر کدومشون در کاری که بودند مسئولانه کار می کردند و گاهی به همین دلیل دچار مشکل می شدند. محمود در سال ۶۲ مسئول کنترل کیفی کارخانه پلاسکو بود و یک بار به دلیل عدم استفاده از مواد اولیه بهداشتی، در انبار را پلمپ کرده بود و … باز تکرار می کند: " زهرای من فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود ." اونها زندگی شونو برای مردم دادن ولی مردم از دل ما خبر ندارند .
محمود زمان شاه هم زندان بود و حبس ابد داشت و بعد از رفتن شاه، قبل از انقلاب سال ۵۷ روی دست های مردم به همراه سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. ولی دوباره او را در سال ۶۲ دستگیر کردن و بهش ۱۰ سال حکم دادند.  ۵ سال حبس اش رو کشیده بود که در سال ۶۷ اعدام اش کردند. یک روز که ملاقات رفته بودم، یک دفعه دیدم دندونهای جلوی محمود نیست، گفتم چی شده پسرم ؟ گفت: "هیچی مامان جان، زمین خورده ام ناراحت نباش" .
محمد نازنین که می گن جلوی خونه تیمی اش کشته شده. او هیچ اسلحه ای به همراه نداشته ولی دور خونش محاصره بود و در همانجا او را به همراه دوستش، خشایار پنجه شاهی به رگبار بستن و با هم کشته شدن. مادر پنجه شاهی هم پنج تا بچه اش کشته شدن. ما با هم خیلی دوست شده بودیم و او دایم به خانه ما، در کرج می آمد. ما دردهای مشترکی داشتیم و زبون همو خوب می فهمیدیم. او زن خیلی مقاومی بود که متاسفانه فوت کرد.

محسن نازنین و مهربان منو که ۲۱ سال داشت و برای استقبال آقای خمینی سر و دست می شکست که از مشهد به تهران بیاید، در سال ۶۲ گرفتن و سال ۶۴ کشتنش. اصلاً نفهمیدیم که چرا اونو اینقدر بی سر و صدا و با سرعت کشتن.

علی کوچولوی ته تغاری منو که ۱۹ سال بیشتر نداشت و هیچ کار خلافی نکرده بود، در شهریور سال ۶۲ دستگیر کردند. او یک هوادار ساده سازمان فدایی بود و شاید چند اعلامیه پخش کرده بود. اونو آنقدر کتک زده بودن و با پاهای خون آلود به خونه آوردن. من مادر که قیافه او رو دیدم داشتم دیوانه می شدم. او فقط می خواست مردم فقیر نباشند و زندگی راحتی داشته باشن. با این جرم برای او ۸ سال حکم بریدند و اونو هم در سال ۶۷ با اعدام های دسته جمعی کشتنش .
همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود. او بچه ها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت. دم خونه قالیچه می انداخت و می نشست و می گفت: "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چها راه دار بزنن". می گفتم: " مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟" می گفت: "هیچی، مگه بچه های ما چیکار کرده بودند" .
چی بگم، بی رحم ها، محمد رو اسفند سال ۶۰، سیامک رو مهر ماه ۶۰، زهرا رو شهریور ۶۲، محسن رو اردیبهشت ۶۴ و محمود و علی رو شهریور ۶۷ کشتن. من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها، برای گرفتن ملاقات و در گورستان ها گذروندم.
مادر بهکیش باز آهی می کشد و تکرار می کند: زهرا فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود، شوهر داشت، می تونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمی آورد مردم گرسنه باشند. هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند.
یکی از مادران عزادار با گریه می گوید" مادر؛ حرفی، پیامی، برای ما مادران عزادار دارید. پاسخ می دهد: صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه می ده.
ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم.
محمود و علی رو که کشتن، بعداز سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم ندادند و گفتند: "پاره کرده ایم". هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم ، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا می رفتم می گفتند:" برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم"، به اوین می رفتم می گفتند:" برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم". آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده. فقط برای همه مادرا آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچه های ما پایمال نشه.
همه تحت تاثیر صحبت های مادر، در حالی که  اشک می ریختند، آرزو می کنند خون این جوانان درخت آزادی را بارور کند و دیگر هیچ مادری عزادار و داغدار نشود.
یک مادر داغدار

 


Get a new e-mail account with Hotmail – Free. Sign-up now.




__._,_.___
Recent Activity:
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved