428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۰

Re: -- AndisheyeNik -- نظر شما چيه؟

 

با درود
به بخشی از عقیده که به نظر سر کار خانوم اختر میبایستی به آن احترام گذاشت را بخوانید و خودتان داوری کنید

به امید نابودی جهل و خرافات حال چه کس یا کسانیکه پیراهن جدیدی بر آن پوشیده و یا همان قدیمی‌



عدم تمکین و شکنجه‌ی زنان


شکوفه تقی


• قصه‌های هزارویک شب به لحاظ افشای شرایط ظالمانه‌ای که برای زنان در حکومت مذهب مردانه وجود داشته است بسیار قابل تعمق است. در همان جا نشان داده می‌شود که مردان به کمترین جرمی زنان را به زیر شلاق و تازیانه می‌اندازند و اگر احتمالا جرم بزرگ‌تر باشد که اسباب رنجش مرد را فراهم کرده باشند، یا بویی ناموسی از آن به مشام برسد مجازات شقه شدن، دو تا شدن و انداخته شدن به دجله را به دنبال دارد. ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه  ۱۷ اسفند ۱٣٨۹ -  ٨ مارس ۲۰۱۱


 عدم تمکین در برابر خواست مردان برای زنان همواره پی‌آمدهای دردبار و پر شکنجه‌ای داشته است، که رد پای آن را در متون مذهبی، قانونی، تاریخی و اجتماعی، حتی در قصه‌ها تا امروز می‌توان دید.
در ارداویراف‌نامه ‬می‮‬آید‮ زنی‮ ‬که‮ ‬از‮ ‬شوهرش‮ ‬تمکین‮ ‬نکند‮ ‬و خودش‮ ‬را‮ ‬برای‮ ‬مردان‮ ‬دیگر‮ ‬بیاراید،‮ در دوزخ ‬سینه‮ ‬و پستانش‮ ‬را‮ ‬با‮ ‬شانه‮ ‬آهنی می‮‬برند‬. زنی‮ ‬که‮ ‬از شوهرش‮ ‬نافرمانی‮ ‬کند‮ ‬و بد‮ ‬زبان‮ ‬باشد‮ ‬و تمکین‮ ‬نکند‮ ‬و دزدکی‮ ‬از‮ ‬شوهرش‮ ‬برای‮ ‬خودش‮ ‬اندوخته‮ ‬داشته‮ ‬باشد‮، ‬مجازاتش این است که ‬با‮ ‬زبانش‮ ‬اجاق‮ ‬داغ‮ ‬را بلیسد‮ ‬و دستش‮ ‬را‮ ‬زیر‮ ‬اجاق‮ ‬بسوزاند و ‬زنانی‮ ‬که‮ ‬تمکین‮ ‬شوهرانشان‮ ‬را‮ ‬نمی‮‌کنند‮ مجازاتشان این است که ‬نگونسار‮ ‬آویخته ‮‌شوند.‮ و ‬خارپشتی‮ ‬آهنی‮ ‬با‮ ‬خاری‮ ‬که‮ ‬از‮ ‬آن‮ ‬رسته‮ را ‬در‮ ‬تنشان‮ ‬فرو‮ ‬ ‮‌کنند. نطفه‌ی ‬دیوان‮ ‬را‮ ‬در‮ ‬دهان‮ ‬و بینی‮ ‬آنها‮ ‬می‮‬ریزند.
در تفسیر طبری نشان داده می‌شود صرف عدم اطاعت از مردان، برای زنان چنین مجازاتی را به دنبال داشته است بی آنکه ملاحظات جنسی ملحوظ باشد. مثلا در داستان یونس می‌آید، زن پادشاهی هنگامی که آواز جرجیس را می‌شنود به دین او می‌گرود. وقتی که ملک می‌خواهد جرجیس را بدنام کند و زنش در جهت مخالفت با شوهرش از جرجیس دفاع می‌کند، پادشاه دستور می‌دهد که زن را بیاورند و با شانه آهنی گوشت و پوست او را فرو آورند (ترجمه تفسیر طبری ٣-٤:٧٠۳).
علاوه بر متون مذهبی قصه‌ها نیز به وضوح مجازاتی را که زن در قبال عدم تمکین می‌بایست متحمل شود به نمایش می‌گذارند.
در داستان سمک دختران پادشاهی پنهانی دزدیده به قصر پادشاهی فرستاده می‌شوند. وقتی دختر رسما از زناشویی با پادشاه سرباز می‌زند پادشاه دختر را به سخت‌ترین شکل شلاق می‌زند، به سیاهچال می‌اندازد. نمونه‌اش رفتاری است که گورخان پادشاه با آبان‌دخت همسر خورشید شاه می‌کند. در ادامه او را در پس دوازده پرده در غل و زنخیر زندانی می‌کند تا به این وسیله او را با خود موافق سازد. در داستان سمک عیار به وضوح نشان داده می‌شود که هرگاه زنی به خواست مردی حتی اگر جنسی نباشد نه بگوید، ولو اینکه خودش همسر مردی دیگر باشد، سخت ترین آزار و شکنجه‌ها انتظار او را می‌کشد.
در هزارویک شب نیز به عینه چنین تصویری پیش روی خواننده گذاشته می‌شود. از این رو بسیاری از زنان می‌آموزند به جای مخالفت مستقیم با شاه او را به عناوین مختلف بفریبند. مثلا وقتی پسر ارمنشاه قزل‌ملک تقاضای همبستری با آبان‌دخت را می‌کند زن به این بهانه که مدت‌ها در رنج بوده و نیاز دارد مدتی به شادی بپردازد از او مهلت می‌خواهد. و به این وسیله امیدوار است که برای او کمک برسد. یا آبان‌دخت که به زور به در دربار گورخان آورده شده، به بهانه‌ی عبادت و اعتکاف از همخوابی با پادشاه سر باز می‌زند.
در داستان ویس ورامین شاه موبد که سخت دلباخته‌ی ویس است، وقتی مقاومت او را در برابر خود می‌بیند برای شکستن اراده‌ی زن او را شدیدترین تنبیه‌ها می‌کند. در پایان ویس به نیرنگ با او از در سازش در می‌آید تا در وقت معلوم به خواست خود برسد.
اما آنچه در همه‌ی قصه‌ها مشترک است علاوه بر شکنجه و شلاق زنان، زندانی کردن آنان در سیاهچال است، تا کسی پی به وجود آنان نبرد و آنها نتوانند کسی را از جای خود خبردار کنند.
در قصه «غول و سه دختر جوان» پیرمرد خارکنی دختر کوچکش را به یک غول می‌دهد. غول وقتی می‌بیند که دختر حاضر به خوردن گوشت آدمیزاد نیست تصمیم می‌گیرد دختر را بخورد. اما چون دختر لاغر است به او مجال می‌دهد که چاق شود. تا سر آمد مهلت مقرر دختر را در زیر زمین زندانی می‌کند (افسانه‌های بلغاری ۲۴).
در قصه گودرون از مجموعه قصه‌های آلمانی چون شاهزاده خانم راضی نیست که با شاهزاده‌ای که او را دزدیده ازدواج کند، مادر شاهزاده دختر را به کار خدمتکاری و شستن رخت‌ها و سایر کارهای پست وادار می‌کند، تا اراده‌ی او را در هم بشکند.
   در قصه‌های ترکستان، شاهزاده تنبل و بی هنری که به دست دختر ریسنده‌ای با سواد شده با آن دختر عروسی می‌کند، تا از او انتقام بگیرد. پس از عروسی دستور می‌دهد چاله‌ای بکنند و دختر را در آن چاله آویزان کنند. شاهزاده به دختر اجازه می‌دهد که به دیدن پدر و مادرش برود و می گوید که اگر دیر کند پوستش را پر از کاه می‌کند، می‌دهد از دروازه شهر آویزان‮ ‬کنند‮ ‬تا‮ ‬مردم‮ ‬بدانند‮ ‬که‮ ‬عاقبت‮ ‬سرپیچی‮ ‬کردن‮ ‬زن‮ ‬از‮ ‬حرف‮ ‬شوهر‮ ‬چیست، ‬در همانجا‮ ‬شاهزاده‮ ‬از‮ ‬پدرش‮ ‬می‮‌خواهد‮ ‬که‮ ‬همه‌ی‮ ‬دودمان‮ ‬زنش‮ ‬را‮ ‬به‮ ‬گاری‮ ‬ببندد‮ ‬و در‮ ‬کویر‮ ‬رها‮ ‬کند‮‬.
   زنی که به غرور شوهرش توهین کند و اهمیت «قدسی» نیروی جنسی مرد را نادیده بگیرد، در قصه‌ها به اشد مجازات محکوم می‌شود. در قصه گل به صنوبر چه گفت نشان داده می‌شود که زنی تحت تاثیر غلبه قوای «شهوانی»، به مرد خودش خیانت و به دیوان خدمت کرده است. مرد او را که دختر عمویش است در قفسی گذاشته و با او مثل موجودی کثیف رفتار می‌کند. به او پس مانده‌ی استخوان و غذای مانده می‌دهد و به سگی که خدمت او را کرده جایگاه همسری و حتی سروری می‌بخشد.
در روایتی مشابه می‌آید که مرد قصابی سگش را ناز و نوازش می‌کند، بر گردن او قلاده‌ی طلا می‌اندازد، اما زنش را که بسیار وجیه و زیبا است در قفسی در صندوقخانه نگه می‌دارد و پس مانده‌ی غذای سگ را جلوی او می‌ریزد.
قهرمان قصه که معشوقش شرط رسیدن به خود را کشف راز گل به صنوبر چه گفت گذاشته، پس از پی بردن به راز گل کشف می‌کند زن براستی ارزش عشق را ندارد و باید با زن همان معامله‌ای را کند که قصاب با زنش کرده است.
پس به خود حق می‌دهد از زن بیزار باشد و از او انتقام بگیرد. از آن ببعد هرگاه پدر و مادرش می‌خواستند او را وادار به عروسی کنند می‌گفت «گل به صنوبر چه کرد؟» (گل به صنوبر چه کرد ١:١:٣۵٧). این قصه به صورت ضرب‌المثلی در زبان دری وجود دارد می‌گوید «از سگ وفا از زن جفا.»
در قصه‌های هزارویک شب صندوقی از دجله یافت می‌شود که درش گلیمی است و در گلیم جنازه‌ی زنی. وقتی در جستجوی قاتل بر می‌آیند پیرمرد و جوانی خود را بعنوان قاتل معرفی می‌کنند، که یکی عمو و دیگری برادرزاده‌ی اوست. برادرزاده خود را شوهر دختر معرفی می‌کند. علت اینکه خود را تحویل می‌دهد رهایی از عذاب وجدان است چون دختر عموی خود را که سال‌ها همسرش بوده است و از او سه فرزند داشته است به تهمتی که غلامی به او زده کشته است. قضیه از این قرار است که مرد برای زن مریضش از بصره به زحمت سه عدد به خریده و یکی از آنها را در بغداد در دست غلامی یافته است. غلام گفته که او را از معشوق مریضش دریافت کرده است. مرد خشمناک به خانه دویده و عمویش را قانع کرده که دخترش گنهکار است و با خنجر سینه زن را دریده است. اما مرد مدتی بعد از پسرش شنیده که غلامی در کوچه میوه به از دست او ربوده و به او گفته به شرطی پسش می‌دهد که بداند آن میوه چگونه به دست او رسیده است. بچه هم قصه مادر مریضش و سفر پدرش را برای به دست آوردن به برای غلام نقل کرده است.
یعنی بر طبق عرف جامعه عربی فقط کافی بوده که مرد احساس کند که زن به حقوق مردانگی او خیانت کرده است و سپس با حمایت کامل قانون و عرف زن را با مرگ مجازات نماید. در این قصه حتی وقتی مرد طالب مرگ است خلیفه «بزرگوارانه» و«دلسوزانه» او را می‌بخشد (هزار ویک شب ١:١١٢-١١۷).
قصه‌های هزارویک شب به لحاظ افشای شرایط ظالمانه‌ای که برای زنان در حکومت مذهب مردانه وجود داشته است بسیار قابل تعمق است. در همان جا نشان داده می‌شود که مردان به کمترین جرمی زنان را به زیر شلاق و تازیانه می‌اندازند و اگر احتمالا جرم بزرگ‌تر باشد که اسباب رنجش مرد را فراهم کرده باشند، یا بویی ناموسی از آن به مشام برسد مجازات شقه شدن، دو تا شدن و انداخته شدن به دجله را به دنبال دارد.
در حکایت «دختر تازیانه خورده» می‌آید که شوهر به وقت عقد با دختر عهد می‌کند که چشم زن به روی هیچ مرد دیگری نیفتد. زن به وسوسه پیرزنی بر روی کسی که در قصه روشن نیست زن است یا مرد است، نظری می‌اندازد. به دنبال آن زن بلافاصله مریض می‌شود و شوهر مریضی زن را حمل بر خیانت می‌کند. در نتیجه قصد کشتن زن را می‌کند. تنها بعد از عجز و لابه فراوان زن مرد رضایت می‌دهد که مجازات مرگ را به زدن شلاق تخفیف دهد. سپس زن را از خانه بیرون می‌کند و اثر این ضربه‌ها تا سالیان برتن زن می‌ماند (هزار و یک شب ١:١٠۴-١٠۹).
در کلیله‌ودمنه می‌آید که مردان به محض کوچک‌ترین بدگمانی نسبت به زنانشان آنها را به ستون خانه می‌بستند و با چوب به جانشان می‌افتادند. در این میان قصه زنی نقل می‌شود که شوهرش کفشگر است. مرد مست به خانه می‌آید مردی را در آستانه در منتظر می‌یابد. زن را به ستون بسته بقصد کشت می‌زند. وقتی کفشگر در خواب است زن حجام که دوست زن کفشگر است جای خود را موقتا با زن کفشگر عوض می‌کند. کفشگر به خیال اینکه زن خودش به ستون بسته مانده است از او سوالاتی می‌کند و به هنگام مواجهه با سکوت زن دماغ او را می برد (داستان های بید پای ٨٦،٨٧).
در رابطه با مجازات زنان به منظور وادار آنها به اطاعت در کتاب استر در تورات می‌آید که در ایران هخامنشی وقتی ملکه تن نمی‌دهد به خواست پادشاه در برابر چشم مردان دیگر که شاه می‌خواسته اعجاب و تحسینشان را برانگیزد، پدیدار شود مردان قدرتمند دربار موفق می‌شوند نظر شاه را نسبت به ملکه چنان برگردانند که او را طلاق دهد. زیرا می‌ترسند که خبر نافرمانی ملکه در کشور بپیچد و سبب تشویق زنان در سرپیچی از شوهرانشان بشود (استر ١:١٧-۱٨).
این مطلب از کتاب زن آزاری در قصه‌ها و تاریخ نوشته شکوفه تقی گرفته شده است و کتاب مورد نظر بوسیله‌ی نشر باران منتشر شده است.



From: Reza Reyhani <reza_reyhani2003@yahoo.com>
To: AndisheyeNik@yahoogroups.com
Cc: haideh22@yahoo.com; hami h <fosfor_2006@yahoo.com>; arash aram <arash_aram48@yahoo.com>; golpesar818@yahoo.com; mostafa_sh_elec@yahoo.com; sedaghat_vafa@yahoo.com; babak.khoramdin.13@gmail.com
Sent: Wed, April 27, 2011 9:17:47 PM
Subject: Re: -- AndisheyeNik -- نظر شما چيه؟

 

درود بر شما

نخست این شیوهٔ نوشتاری شما شخصی‌ گریست یا من راه و راسم کار گروهی را نمیدانام ی شما،بهتر و زیبا تر این بود که شکل نوشته خود را به مکانا ربط نمیددیدید من نیامده ایم که با شما و یا امثال شما بجنگم،نفه لیاقتش را دارم نه دارید

نخست این شیوهٔ نوشتاری شما شخصی‌ گریست یا من راه و رسم کار گروهی را نمیدانم یا شما؟؟؟ شما خود در این زمینه توانسته اید چه غلطی انجام بدهید؟!

بهتر و زیبا تر این بود که شکل نوشته خود را به من ربط نمیدادید, من نیامده ام که با شما و یا امثال شما بجنگم،نه لیاقتش را دارم نه می‌خواهم ,شما به خودتان اجازه می‌دهید که هر آنچه که در تخیولاتان جاری است به نام خدا و انرژی یا هر کوفت و ظاهر ماری به خورد ملت دهید را روانه سازید اما من نه،متاسفم که پس مدتها هنوز هم نیاموختید که ما بر سر اندیشه ها میجنگیم و جنگی با انسانها نداریم،هیولایی به اسم خدا شما را در خودتان گم کرده است به من مربوط نیست،هر توری دوست میدارید رفتار کنید

کسی‌ شما را تفتیش اقاید نکرده است ،خودتان مختارید هرچی‌ به عقلتان صحیح هست را بپذیرید،من خسته شدم از هر آنچه که بدستتان می‌رسد را تزریق گروه می‌کنید  اما نه این گروه از ان شماست نه من، نه ارث پدری شما نه من می‌باشد,شما یک نفرید و بجای دیگران افاضه نفرماید،یک هموند یک رای دارد شما به جای خودتان سخن رانی کنید،ضمنا پاتون هم راست گلیم خودتان دراز کنید

این شمااید که به تریش قواتون بر خورده است وگرنه به شما هیچ ربطی‌ ندارد زیرا هر گروه اینترنتی مدیر دارد و این مدیر گروه هست که با مطالعه ایمیلها آنها را تاید و یا رد می‌کند شما به هیچ عنوان در جایگاهی نیستید که ایچنین افازاتی را برای کسی‌ روانه سازید،این خودش بی‌ شرمیست ,زیرا به خودت اجازه دهی‌ در جایگاه مدیر گروه تصمیم گیری کنید،هاشا به مروتت که شرم را هم نمیشناسید

به نزر میاد که خودتان را به کوری و کری زده‌اید،من به حد ان سگی‌ برای هیچ اعتقادی ارزش قائل نیستم،برای انسانها ارزش قائلم،اگر بفهمی که فرق اعتقاد و ارزش چی‌ هست

متأسفم که انتظار داری من هم به مشابه دیگران برایت گٔل پست کنم اما نه ارزش گلها زیادتر از این چرندیاتیست که خودت بیشتر لایق بودی





From: Haideh S.A. <haideh22@yahoo.com>
To: "AndisheyeNik@yahoogroups.com" <AndisheyeNik@yahoogroups.com>
Sent: Wed, April 27, 2011 6:18:07 PM
Subject: RE: -- AndisheyeNik -- نظر شما چيه؟

 

 
با درود
آقای ریحانی؛
بر طبق توضیحات شما، ظاهراً در این مورد کاملاً حق با شما می‌باشد؛ اینکه در رابطه با کینه، نفرت، بغض و عقده‌های روانی‌ شما براستی نه خالق شما، نه مادر شما و نه اطرافیان شما، (بنا به گفته ی خودتان) نتوانسته اند هیچ غلطی انجام بدهند. و اما سوال مهم و اساسی‌ در اینجا اینست که؛ شما که خود آفریننده ی دنیای درونی خویش با افکار و احساسات منفی‌ و تخریبی‌ خود بوده اید - با عرض پوزش - شما خود در این زمینه توانسته اید چه غلطی انجام بدهید؟! به جز اینکه دنیای درون خود را به یک جهنم واقعی‌ مبدّل نمائید، و هر از چند گاهی‌ شعله های ویرانگر آن را به دنیای بیرون خود انتقال بدهید.
 
همچنان که میدانید، بنده نه مسلمان هستم و نه مذهبی‌؛ اما توهینات بی‌ حد و حصر شما نسبت به عقاید دوستان مسلمان این گروه، دیگر از حوصله و تحمل اعضأ خارج شده است. شما نه به مفاد آیین نامه ی این گروه توجه و احترام میگذارید، نه به مدیریت این گروه و نه به اعضای آن؛ و مطمئنأ انتظار دارید که اعضای این گروه هم در برابر توهینات پی‌ در پی‌ شما سکوت نمایند؛ نه اینچنین نیست، دیگر کافیست!
 
امیدوارم دست کم اینبار درس عبرتی باشد برای شما تا بلکه بیاموزید که در یک گروه فرهنگی‌ متشکل از بیش از سه هزار نفر، نمی‌توان به همین راحتی‌ - جسورانه، گستاخانه و بی شرمانه - به اعتقادات انسانها توهین نمود.
بر طبق شناختی‌ که از چگونگی‌ شخصیت ویرانگرانه ی خود به اعضای این گروه داده‌اید، تا حدودی می‌توان نحوه ی عکس‌العمل شما را نسبت به دریافت این پیام حدس زد؛ با اینحال امیدوارم برای یکبار هم که شده، به عوض پاسخ های عکس‌العملی خود، سکوت اختیار نمائید و به نحوه ی فعالیت های تخریبی‌ خود در این گروه، اندکی‌ اندیشه نمائید. 
 
با عرض پوزش از مدیر محترم این گروه و همچنین اعضای محترم آن، بابت نحوه ی برخورد بنده با این پیام تخریبی‌ و توهین آمیز آقای ریحانی - هر چند که اولین بار ایشان نیست و مطمئنأ آخرین بار هم نخواهد بود.
بدرود
 
2011/4/25 Reza Reyhani reza_reyhani2003@yahoo.com

 
با درود بر شما
تنبیه مادر قابل اثبات و دیدنی‌ است،اما تنبیه خدای که شما می‌فرماید چرت و چرندیات می‌باشد یاوه گوی است،اگر نیست به صورت علمی‌ اثباتش کنید،من بالای ۶۰سال است که دین ستیزم و خدای شما هیچ غلطی نتونسته انجام دهد،اولین اشتباهی که از نظر مادرم کشف شد بی‌ دینی من بود و من مورد غضب ,اهانت , تنفر ,شکنجه و الا آخرقرار گرفتم،هنوز هم دردها را با خودم دارم هیچگاه به حرفهای مادرم توجهی نکردم، شیرش را حرام من کرده است و ,,,,, هم کرده است ,تازه خارج از میراث خانواده  گی‌‌ هم هستم،ولی‌ اله هیچ غلطی نکرده و نمیتونه بکنه،بچه هام هم مثل خودم شدند با توجه به اینکه در غربت و غریب بزرگ شدند ,اما بیش از اندازه راضی‌ می‌باشم،نتیجتاً خدای شما مبارک خودتان باد اینقدر هم انسانها را از چنین توهمی که هیچ خاصیت و وجود علمی‌ ندارد نترسانید،می‌بینید که من نه سوسک شدم نه از بین رفتم،شما‌ها عبد و ذلیل این توهوم باقی‌ بمانید


From: hami h <fosfor_2006@yahoo.com>
To: AndisheyeNik@yahoogroups.com
Sent: Mon, April 25, 2011 6:49:18 AM
Subject: Re: -- AndisheyeNik -- نظر شما چيه؟

 
سلام
خدارا میتوان شبیه مادری دانست که با توجه تمام برای تو زحمت میکشد
اما هنگامی که کم کاری کنی یا سرپیچی،توروتنبیه می کنه و بعد در اغوشت میگیره


From: Afshin Freindly <afshinfreindly@yahoo.com>
To: AndisheyeNik@yahoogroups.com
Sent: Sunday, April 24, 2011 13:14:44
Subject: -- AndisheyeNik -- نظر شما چيه؟




 


 
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد، صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .
خداوند بلند مرتبه را ما با این زمزمه ها "مهربانتر از بابا مهربانتر از مادر"و "خدای خوب و مهربان داده به ما گوش و زبان..." شناختیم دانستیم که او ارحم الرحمین است از گناهان ما چشم می پوشد و دوستمان دارد ما را جانشین خود قرار داده ،بهترین رازدار است و عیب ما را به کسی نمی گوید و هزار و یک وصف دیگر که دل ما را گرم می کند .
بعد ها گفتند باید از کسی که مهربانترین است بر ما عاشق است و با همه کاستی ها دوستمان دارد ترسید و این ترس ستوده است .
چون او آتشی دارد سخت سوزاننده و خشمش چیره می شود و وای بر کسانی که بر آنان خشم گرفته شود .
ما از خدای خوبمان فقط خوبی دیده ایم ما رحمتش را باور کرده ایم ولی خشمش را نه ، خدایی که ما دوستش داریم همان مهربانترین مهربانان است چرا باید از او ترسید جرا ما را از خدا م یترسانند؟
در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .
بسیاری از ما حتی در خیالمان هم ترس از خدا نمی گنجد و به همین خاطر گاه حظور با عظمتش را نادیده گرفته و بی باکانه به آنچه برحذرمان داشته دست میزنیم .

 
واقعا چرا باید از خداوند ترسید و چگونه؟
همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمی‌گردد،صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را آزار می‌دهد انجام نمی‌دهد قطعا نمی‌تواند پدر خوبی باشد .
آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشى از بسیارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبى‏هاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجاب‏هاى درونى میسّر نمى‏گردد .
اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا آن را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است، بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت‏هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه‏اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مى‏فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار82) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»(نازعات 40و41)‏ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.
ملاحظه می‌کنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مى‏داند خدا او را مى‏بیند، و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مى‏دهد مى‏داند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مى‏دارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته است.» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود می‌داند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم می‌دهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد .
با توجه به مطالبی که گذشت می‌توان گفت ترس از خدا سرچشمه‏هاى مختلفى دارد. شمارى از آن‏ها عبارت است از:
الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى‏گردد.
ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم‏ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى‏شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند).
ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى‏پایان را تصور مى‏کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى‏دوزند، حالت خوف مى‏یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى‏فرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آن‏ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد.
بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش‏ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى‏کند.
نکته اول: اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان
5- ترس از سوء عاقبت‏. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن و ......
این نوع از ترس عالى‏ترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است، خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.
قران کریم می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏؛ و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست»
نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مى‏ترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مى‏نماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراج‏السعادة ج : 2 ص : )
182
نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد
بى‏خبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این‏ها غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراج‏السعادة ج : 2 ص :190 )
امام صادق علیه السلام: اَرج الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه و خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند. (جها د با النفس،ح109)
نتیجه اینکه هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و إن شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم .





__._,_.___
Recent Activity:
یاهو گروه انديشه نیک برای تبادل اندیشه و انتقال مطالب آموزنده

اجتماعی، فرهنگی، علمی و هنری از شخصی به شخصی دیگر و از نسلی به

نسل دیگر، راه اندازی شده است.


baraye didane in email be surate farsi mitavanid az yeki
az do rahe zir estefade konin:

1-Right clik>Encoding>More>Unicode (UTF-8)
2-Right clik>Encoding>More>Arabic (windows)

اگر این مطلب از طرف دوستان برای شما بازفرست شده است

می توانید در صورت تمایل در این یاهوگروه به نشانی اینترنتی

http://groups.yahoo.com/group/AndisheyeNik

وآدرس ایمیل andisheyenik@yahoogroups.com

،عضو شوید تا همه مطالب فرهنگی و اندیشه ای گروه را دریافت نمایید

لطفا در نظر داشته باشید که مطالب ارسالی از طرف صاحبان اندیشه با نگرشها

و سلیقه های گوناگون را به معنای خط مشی این یاهوگروه قلمداد نکنیم.

شاگردی دقیق، آموزگاری شریف و پرستاری مهربان برای (اندیشه) هم باشیم و بمانیم

مدیریت اندیشه نیک
MARKETPLACE

Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.


Find useful articles and helpful tips on living with Fibromyalgia. Visit the Fibromyalgia Zone today!

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved