428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

جمعه، مهر ۰۲، ۱۳۸۹

کتیبه های بیستون 2 و 3

 



ثبت این جمله با خط فینگلیش که: salam. hale shoma khob ast آنان که خواندن الفبای لاتین را می دانند، مشکلی در تلفظ این کلمات ندارند، اما برای دریافت معنا و منظور از آن باید فارس زبانی در اطراف خود بیابند

«اومایا : پَرابَرتمَ : آهـَ : اَوَ : اَدَم : پَتی پَدَم : اَکُونَ وَم : اَدَم شیم : گاثَ
وا : اَوستا یَم : یَثا : پَروُوَمْ چیی : اَوَثا : اَدَم : اَکُونَ وَم : آیَدَن
آ : تْ یا : گَ وُ ماتَ : هْ یَ : مَگُوش : و یَ یکَ : اَدَم : نی یَ ثْرارَیَم : کارهْ یا : آبی
چَریش : گَ ثی ثامْ چا : وثِ بیشْ چا : تْ یادیش : گَ وُماتَ : هْ یَ :
مَگوُش : اَدینا : اَدَم : کارَم : گاثَوا : اَواستایَم : پارسَم چا : مادَم چ».
(شارپ، کتیبه ی بیستون، ستون یک، سطور ۶۲ تا ۶۶) 

می خواهم تصور کنم که زبان شناسان و کتیبه خوانان زمان ما، بالاخره الفبای خط میخی داریوشی را به صورت کامل و چون نمونه بالا خوانده اند، آیا کسی می تواند پاسخ دهد معنای این کلمات، مثلا پرابرتم، یا پتی پدم و پرووم چیی را از کدام کتاب لغت برداشته و یا از کدام یک از آن ۱۶ کودک ممتاز شراب ترش دوست و در حال آموزش زبان داریوشی پرسیده اند؟




ایران شناسی بدون دروغ، 282، نتیجه 90

کتیبه های بیستون ۲



ناصر پورپيرار


اگر چنین است که داریوش، در حین عملیات حجاری و بنایی در بیستون، خط میخی شخصی  سفارش داده  و بی درنگ آماده و نصب شده، پس مطالب کوه سانی را که به مدد خداوند، در دو سه یادداشت آتی عرضه خواهم کرد و یکی از عمده ترین فرازهای تعیین کننده در مبحث ایران شناسی بی دروغ است، که با ادله لازم، احتمال نوساز بودن خط فارسی داریوشی را دنبال می کند، پس چنین گمانه ی همراه با دلایل روشن نمی تواند با این شعار رو به رو شود که زبان و خط، بنا بر سفارش این و آن و یا حوادث سنگین روزگار، ساخته و یا از گردونه خارج نمی شود.

«نخست این که آن تقسیم بندی «پارسی باستان»، «فارسی میانه» و «فارسی دری» و برچسب های مشابه صرفا جنبه قراردادی دارد و در عالم واقع چنین جدا سازی وجود ندارد. زبان ها چون جریان برق نیستند که بتوانند در زمان معینی قطع یا وصل شوند. تکامل و تطور زبان ها را نمی توان دقیقا به سده های متفاوت یا تحولات سیاسی و یا جنگ ها و انقلاب ها و رفت و آمد سلسله های حکومتی نسبت داد». (فضل الله نیک آیین، چنین گفت داریوش، ص۶۵)

همین روال بر نوع نوشتن و خط ملت ها نیز مسلط است. چنان که پایه فرهنگ نیمی از جهان بر برداشت های مختلفی از خط عتیق یونان متکی است. از این طریق فضای پرسشی نابی تولید می شود که: پس آن حادثه قدرتمند چه بود که آخرین تظاهرات گفتاری و نوشتاری آن چه زبان فارسی باستان نامیده اند را در عهد خشایارشا به پایان رساند، و اگر حوادث تاریخ نمی تواند موجب خروج از فرهنگ گویشی و نگارشی در اقلیمی شود، پس بر سر کاربران زبان و خط کتیبه ها چه آمد که از زمانی معین، دنباله فرهنگی آن ها را بریده می بینیم و علی رغم تذکر و تحکم بالا، در فاصله نسبتا کوتاهی زبان و خط پارسی باستان مفقود می شود و در جای آن، به زمان معروف به اشکانی، شاهد گسترش خط و زبان یونان در مهاجر نشین های متعددیم؟! چنین نمایه های به جای مانده واضحی، جزمیت برداشت هایی از سنخ فوق را تغییر می دهد و از جلا می اندازد. بزرگ ترین اشتباه محققین خط فارسی باستان از همین سرچشمه می جوشد که یک متن مجزا و مربوط به فقره معینی از بیان را، که در کتیبه های هخامنشی دپو شده و حیطه و حیاتی خلق الساعه و موقت دارد، بر طبق داستان هایی ناممکن و متکی به حدس و گمان، نشان شروع تحرک جریان فرهنگی معین و دنباله دار فارسیان، از ۲۵۰۰ سال پیش می دانند، بی این که معلوم کرده باشند به کدام علت مصرف کنندگان خط میخی داریوشی، از کاربرد تاریخی آن منصرف شده و به آن پشت کرده اند؟!

    

 «داریوش نخست تنها به نقر این مجلس با نبشته کوتاهی در فضای بالای سر خود فرمان داده بود. متن نبشته چنین است:
«منم داریوش شاه. پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی. شاه شاهان. من اکنون شاهم در پارس. داریوش شاه می گوید پدرم ویشتاسپ است، پدر ویشتاسپ ارشام است، پدر ارشام اریارمنه بود، پدر اریارمنه چیش پیش بود، پدر چیش پیش هخامنش بود. داریوش شاه گوید از این روی ما خود را هخامنشی می نامیم. ما از دیرباز نژاده بوده ایم، از دیرباز خاندان ما شاهی بود. داریوش شاه گوید هشت تن از خاندان ما پیش از این شاه بودند. من نهمین شاه هستم. ما از دو تیره شاه بودیم». 
با این نبشته داریوش فقط مشروعیت خود را اعلام می کند. او تاکید دارد که شاه قانونی ایران است و از نیاکان خود تا هخامنش ، پدر خاندان هخامنشی، نام می برد. این همان هخامنش است که پارس ها را از کنار دریاچه ی ارومیه به انزان آورده بود. منظور او از «دو تیره شاه هستیم» این است که او جانشین بلاواسطه کورش بزرگ نیست، بل که او عموزاده ی کورش از تیره ی دیگر هخامنشیان است. هر چند این نبشته به خط میخی عیلامی است ولی جای شگفتی نیست. پاسخ این که چرا داریوش شاه کتیبه اش را به فارسی باستان ننوشته بسیار ساده است. زیرا در آن زمان هنوز خط میخی فارسی باستان وجود نداشته است! این مسئله را ادامه تاریخچه  بیستون حل می کند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۲)

کخ با ارائه متن بالا، گردابه ای از پرسش ها را در اطراف خود به حرکت درمی آورد. نخست این که اگر او ناظر مسئول و مدیر نقر کتیبه بیستون نبوده، از کجا مراحل مختلف و زمان بندی حک آن نقوش و خطوط سرگردان را تشریح می کند و در باب آن ها شهادت می دهد؟ و زمانی بر حیرت پرسنده افزوده می شود که کخ ادعای خواندن مطالب و متن کادر فراز سر داریوش به خط عیلامی را دارد، که تا این زمان هنوز شکل حروف آن نیز رمز گشایی نشده است.

«دست اندرکاران هنوز سرگرم نقر سنگ نگاره ی بیستون بودند که داریوش تصمیم به توسعه ی گستره کارنامه خود گرفت. او در اندیشه بود مبادا کوتاه زمانی بعد، کسی نتواند روی دادهای در پیوند با این نگاره و راهی را که او برای به دست آوردن قدرت پیموده است، به یاد بیاورد. از این روی گزارش مشروحی به نگاره بیستون می افزاید. این گزارش نیز به زبان و خط عیلامی، در سمت راست نگاره ی نخست نقر شد. علاوه بر این به نگاره ی اسیران نیز نبشته هایی باز هم به خط و زبان عیلامی، افزودند».  (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

  

رسامی بالا هم، نمایش دومین مرحله پیشرفت کار در کتیبه سازی و کنده کاری های بیستون، بنا به تشخیص کخ است. در این جا نهمین اسیر، که در مرحله اول در انتهای صف ایستاده بود را، به ملاحظات و نیازهای داستان سرایی های بعدی خود حذف کرده و با هاشور زدن هایی از راست به چپ، مکان و مقدار متون به خط عیلامی اعلام می شود.

«اما بابل نیز جزء امپراتوری بود. پس داریوش فرمان داد تا در سطح سمت چپ نگاره، در بدنه برآمده قسمتی از صخره، جایی هم برای متن بابلی هموار کرده، متن بابلی را در آن نقر کنند. برای نگاره ی اسیران نیز دوباره نبشته هایی، این بار به زبان و خط بابلی در نظر گرفتند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

این تصمیم های داریوش که معلوم نیست چه گونه به درون تصورات خانم کخ نیز رخنه کرده است، گرچه کم ترین مایه استحکام و  استدلال ندارد، اما لااقل و سرانجام با دنبال کردن چند داستان برای خط و زبان های به کار رفته در بیستون، به گونه ای برای از هم پاشیدگی و بی نظمی و درهم ریختگی و دست بردگی در مجموعه بیستون علل کودکانه تراشیده اند. در رسامی بالا مکان و میزان حکاکی های مختصر به خط و زبان بابلی، با هاشور از چپ به راست، تعیین شده است.

«هنوز سنگ تراشان با جدیت در حال کندن نشان های میخی بر سینه ی صخره بودند که عیلامی ها و سکاهای دوردست دوباره سر به شورش برداشتند. داریوش به شرق دریای خزر لشکر کشید و در سال ۵۱۹ پ. م. سکونخا، شاه سکاها را شکست داد.
این روی داد بی درنگ به سنگ نبشته افزوده شد. این قوم به خاطر شکل خاص کلاه شان به سکاهای «تیزخود» شهرت داشتند. داریوش می خواست شاه برافتاده ی سکاها را هم در نگاره ی خود جاودان کند. اما دیگر جایی باقی نمانده بود. او با یک تصمیم سریع دستور داد تا متن عیلامی را پاک و آن را در سمت چپ قسمت پایین، کنار متن تازه ی فارسی باستان از نو نقر کنند. چنین شد که سکونخا نیز توانست به جمع شاهان دروغین بپیوندند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۵)

اگر این لاف و گزاف ها، که خانم کخ از زبان و خیال داریوش می گذراند را به هر مقدار جدی بگیریم، پس در پایان مرحله ی شکست سکونخا، با دنبال کردن تصورات کخ، کتیبه های بیستون باید که صورت بالا را به خود گرفته باشد: هفت ستون بلند و کامل به خط میخی ایلامی، که هنوز حتی یک حرف آن هم شناسایی نشده و یک و نیم ستون به خط بابلی که کسی نخوه ی رمز گشایی آن را توضیح نمی دهد. این رسامی به زبان بلند اعلام می کند که آماده کنندگان فضای نوشتاری در بیستون، با دقت تمام به ترین مکان کتیبه نویسی، یعنی امتداد عمودی حجاری نگاره ها را عامدانه خالی گذارده اند.  

«اما شاه هنوز خشنود نمی شد. وضعیت بغرنجی بود. اربابان یک حکومت جهانی از خود خطی نداشتند و فقط از خط میخی ملل تحت انقیاد خود استفاده می کردند. پس داریوش به منشی های خود فرمان داد تا هر چه زودتر خطی برای امپراتوری پارس اختراع کنند. این منشی ها عیلامی، بابلی و آرامی بودند. زبان اینان با زبان فارسی باستان همخانواده نبود. زبان های بابلی و آرامی از خانواده ی سامی بود و یافتن پیوندی برای زبان عیلامی با زبان های دیگر هنوز ممکن نشده است. اما فارسی باستان یکی از زبان های هند و اروپایی است. منشیان برای این زبان ۳۷ نشان میخی تازه ابداع کردند. آمیخته ای از خط الفبایی و هجایی. خط تازه به خاطر ویژگی های زبان منشی های طراح، خطی یکدست نیست. اینک لازم بود که کارنامه ی بزرگ داریوش، به خط تازه ی فارسی باستان و به زبان فارسی باستان، به یادنامه ی بزرگ داریوش در بیستون افزوده شود. اما دیگر جایی برای متن نمانده بود! پس داریوش فرمان داد تا فضای زیر نگاره را هموار کنند و نبشته ی فارسی باستان را در آن جا بیاورند. این فضا را استاد سنگ تراش از ابتدا، آگاهانه، به کار نگرفته بود. زیرا رگه های قابل توجه آب از میان شکاف های صخره به این قسمت روان بود. از همین روی نبشته ی فارسی باستان تا به امروز آسیب های زیادی دیده است. پس از آن دیگر جایی برای نوشتن نماند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

این هم محل نقر کتیبه به زبان و خط داریوشی، که محل و میزان آن، بدون برخورد با تنگنای فضا، به صورت خطوط پیچازی ترسیم شده است. حصه قابل برداشت برای محقق و نتیجه گیری عقلانی از مجموع این گمانه ها، اعلام این نظر است که خطوط و متون مندرج در نمایشگاه بیستون، مطلقا با یکدیگر بی ارتباط اند و اگر متن ایلامی را در هفت ستون بلند، متن بابلی را در یک و نیم ستون و متن اصطلاحا فارسی آن را در چهار و نیم ستون عرضه می کنند، پس شاید هر یک از این خطوط به ماجرای دیگری پرداخته است. چنان که در امتداد این بررسی با دلایل قدرتمند اثبات می شود که موجودیت متن فارسی بیستون آغشته به ابهام های حل نشده بسیاری است. بدین ترتیب و از پس استقرار خطوط در کادر معین اطراف نقش برجسته مرکزی بیستون، دستگاه علت تراشی های یهود را، به قصه های دیگری متوسل می بینیم که مخصوص بازخوانی کتیبه ها است و از اختراع شخصی با نام گروتفند آغاز می شود که گویا با شگردی مخصوص، به کشف رمز واژه شاه در کتیبه ای مغلوط موفق شده است.

«در نتیجه گروتفند سه نام را می خواند و به درستی ۹ نشانه را تشخیص می دهد، ۴ نشانه دیگر را بعدها پیروان اش تصحیح کردند. به علاوه گروتفند کشف کرد که یک نشانه در کتیبه ی دیگر باید به عنوان اندیشه نگار، همارزش واژه «شاه» به کار رفته باشد. هنوز تا رمزگشایی سنگ نوشته ها و شناسایی چهل نشانه ای که خط میخی فارسی باستان را تشکیل می دهد خیلی مانده بود. ولی حرکت آغاز شده بود. به دنبال آن، سن مارتن، نام ویشتاسپ را به طور صحیح خواند، سپس راسک صورت مضاف الیه جمع را در عبارت «شاه شاهان» تشخیص داد. در مجموع، به این ترتیب، ۴ نشانه ی جدید به دست آمد.
در ۱۸۳۶، اوژن بورنوف، زبان شناس بزرگ که در پیشرفت مطالعات روی زبان اوستایی سهم به سزایی داشت، سنگ نوشته های الوند و وان را که به تازگی کشف شده بودند مورد مطالعه قرار داد و نام اهوره مزدا را خواند و نشانه های جدیدی را کشف کرد، در متن Dpe، فهرستی از ملتها را تشخیص داد و با شیوه ای قاطع نشان داد که زبان کتیبه ها زبان اوستایی نیست. رمزگشایی سنگ نوشته ها را دانشمندان دیگر و غالبا زبان شناسان که به مطالعه ی دیگر زبان های ایرانی باستان علاقه مند بودند مثل: لاسن، بیر، ژاکه، وسترگارد، و دیگران ادامه دادند. به نحوی که در اواسط قرن نوزدهم، چهل سال پس از نخستین گام های گروتفند، از مجموع ۳۶ نشانه ۲۱ نشانه تشخیص داده شد». (پیر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۲) 

بدین ترتیب مساعی لشکری از علاقمندان و موظفان و ماموران، طی زمانی نه چندان کوتاه، سرانجام به شناخت صورت ظاهر ۲۱ نشانه از حروف میخی داریوشی، آن هم فقط در کتیبه های به اصطلاح فارسی باستان منجر می شود و چون در باب نحوه خواندن ۱۹ حرف و علامت دیگر خاموش و  عاجزند، پس احتمالا موضوع را از طریق قرعه کشی حل و فصل کرده اند، هرچند که داستان های دیگری هم در آستین پنهان کرده باشند.

«کتیبه فوق برای نخستین بار درسال ۱۸۳۶ - ۴۷ توسط ستوان و بعدها سرلشکر سر هنری سی. راولینسون، بار دیگر در سال ۱۹۰۳ توسط ا. و. ویلیام جکسون استاد دانشگاه کلمبیا... و سپس در سال ۱۹۰۴ میلادی به وسیله ل. و. کینگ و نیز ر. سی. تامپسون از بریتیش میوزیوم و سرانجام در سال ۱۹۴۸ توسط جورج. جی. کامرون استاد دانشگاه میشیگان، که بررسی جامعی روی کل کتیبه، شامل متن عیلامی واقع در سمت راست پهنه مجسمه ها، که از پیش کاملا ناخوانا مانده بود، انجام داد». (رولند. ج. کنت، فارسی باستان، ص۳۶۶)

 در واقع این تعارفات و یقه درانی ها، که لااقل بیست کارشناس نام دار قلابی را به امر بازخوانی علامات خط میخی داریوشی طی سالیان متمادی وادار می کند، انتهای معین ندارد و هرچند از گروتفند، در آغاز قرن نوزدهم که گویا به ۹ نمایه مبخی هویت الفبایی داد، تا کامرون در میانه قرن بیستم، مشغول ور رفتن با خط میخی داریوش اند ولی این داستان بازخوانی حروف و علائم میخی داریوشی در بیستون سرانجام ندارد و با چنین گفتارهای بی سر و تهی رنگ و لعاب می خورد که فقط سرگرم کننده است.

«به طوری که گروتفند از ۲۲ علامت نوشتاری مختلف در dpa و xpa، فقط توانست ۱۰ نشانه را به درستی شناسایی کند... علاوه بر نام های سه گانه مذکور، واژه های شاه و بزرگ تنها وا‌ژه هایی بودند که او درست تشخیص داده بود. گروتفند بعدها در سال ۱۸۱۵ نام کورش را نیز در cma شناسایی کرد، اما بقیه قرائت های او، حتی در کتیبه های فوق، متاسفانه با ارزش نبود... پس از یک وقفه بیست و یک ساله دانشمندان دیگر کار رمز گشایی را از سر گرفتند، در حالی که پیشرفت اساسا در جهت شناسایی و تشخیص نشانه های مجرد و نیز واژه های منفرد صورت می گرفت. به طور کلی گام های چشم گیر در امر رمز گشایی به شرح زیر بود. لاسن در سال ۱۸۳۶ مسئله واکه a پس از برخی همخوان ها را مطرح کرد... هینکز، در سال ۱۸۴۶ و اوپرت در سال ۱۸۴۷ هر یک جدا از دیگری پی بردند که این همخوان ها دارای واکه i و u نیز هستند». (کنت، فارسی باستان، ص ۷۰)

این که در میان بلندای دروغی به نام تاریخ کنونی ایران، لوکوک گروتفند را در خواندن ۹ علامت و کنت او را موفق در شناسایی ۱۰ علامت ذکر می کند، آن قدر بی اهمیت است که حتی اشاره به آن نیز لازم نبود زیرا به هر میزان که تمنا کنید از این گونه توجیه های بی هویت در کتاب های صادره از شعبه های کنیسه و کلیسا، که دانشگاه نام داده اند، خواهید یافت ولی اگر به دنبال سرانجام و چه گونگی حل و فصل بازخوانی حروف میخی داریوشی بگردید، چیزی جز سخنان بی سرانجامی از قبیل مطالب بالا نصیب تان نخواهد شد.  (ادامه دارد)




ایران شناسی بدون دروغ، 283، نتیجه 91، کتیبه های بیستون - ۳



ناصر پورپيرار



مطالعات دوباره در باب کتیبه بیستون و حواشی فنی و عقلی آن، که نوعی گذر از پل صراط بغرنجی های مرحله حضور کوتاه مدت هخامنشیان در منطقه است، به ویژه بنیان اندیشان را می خواند تا با ذهنی گشاده و مهیا، به یکی از مهم ترین مراتب کنکاش های عالمانه در موضوع هخامنشیان وارد شوند، زیرا دنباله بلندی از مجموعه ی جزم اندیشان و قوم پرستان و باستان گرایان، نوشته های بیستون را چون سپری بر سر کشیده و در سیاه چاله های این کتیبه پنهان شده اند. در وضعیت کنونی اصلح این که ابتدا به موجودیت رازآمیز تولید نوشته های بیستون بپردازیم، که به نحوی ممتاز ناسالمی اندیشه و اجرا در آن آشکار است. این منظره که کتیبه ای را در پستوی کوهی، در بلندای زیاد و با خطی نوشته باشند که خواننده ای نداشته است و هنوز هم ندارد، خود به خود محقق را در تشویش وتشکیک نگه می دارد، قصد از آماده سازی آن را درک نمی کند و از مظاهر قضیه در می یابد که تدارک صحنه و سالن بیستون، برای اجرای نمایشی بی کلام بوده است!

«به هر حال بدون توصیه دایمی داریوش، استفاده از این خط به کلی موقوف می شد. حتی پسر و جانشین او خشایارشا، کم تر آثاری به خط پارسی باقی گذارده، پس از او سایر هخامنشیان به ندرت چنین سند ارزنده ای به یادگار گذاشته اند. داریوش به زودی دریافت که پارس ها چندان علاقه ای به کاربرد خط جدید او نشان نمی دهند. بنابراین تصمیمی لازم اتخاذ کرد. اتفاق باعث شده است که دو لوح کوچک گلی به خط و زبان عیلامی از خزانه ی پرسپولیس تا به زمان ما باقی بماند، لوح هایی که نشان می دهند داریوش مصمم بوده مقاومت در برابر خط میخی ایرانی را ریشه کن کند. هر دو سند مربوط به جیره ی دریافت بیست و نه «پسر بچه» ایرانی است که به آموزش خط مشغول اند، شانزده نفر ایشان علاوه بر سهمیه ی جو، ماهانه نیم لیتر شراب ترش نیز دریافت می کردند. کلاس درس، یک سخن گو نیز داشته که ماهانه یک لیتر شراب دریافت می کرده است. لابد شانزده دانش آموزی که از امتیاز خاص برخوردار بودند، اشراف زادگانی بوده اند که اوامر پادشاه، آن ها را بر روی نیمکت مدرسه نشانده بود. حتی امروز هم قابل تصور است که بدین لحاظ، پسر بچه های پارسی تا چه حد احساس نارضایتی می کرده اند». (والتر هینتس، داریوش و پارس ها، ص ۴۷)

باید کسی از راه عنایت به این مورخ سرگشته مدد رساند که قادر نیست از این مجموعه اراجیف مجلل، مطلب قابل اعتنا و اتکایی استخراج کند: این جا از خط فارسی توانمندی صحبت می شود که چنان مورد بی مهری همان فارسیان است که امپراتور را برای چاره اندیشی وادار می کند تا دمار از روزگار هرکسی درآورد که از خط میخی او تجلیل نمی کند و برای تربیت نسلی موافق تولیدات فرهنگی خود، علاوه بر جو، شکم ۱۶ پسر بچه ناراضی را به شراب ترش می بندد! چیزی نمانده وفور این پرت گویی ها و پرت نویسی ها را حاصل مصرف بیش از معمول جو، در زمان هخامنشیان بدانیم. به راستی برای اثبات دیوانگی در مقامات ارشد هخامنپژوهش های هخامنشی و ایجاد سرگیجه دائمی در سپاه ایران شناسان، کافی است هر یک از آنان را وادار کنیم حصه فوق از تصورات و برداشت های هینتس را با تعصب معمول خود بازخوانی و حاصل گشودن ناکام «آموزشگاه خط میخی داریوشی» در محوطه تخت جمشید را معلوم کند که ظاهرا به رواج خط میخی داریوشی کمکی نداده است! 

«تاریخ با پاپوشی بی صدا وارد می شود. هیچ کس دقیقا نمی تواند بگوید چه زمان و چه سان پارس ها، مادها و دیگر ایرانیان به فلاتی مهاجرت کردند که از آن پس به نام آن ها، فلات ایران و یا در واقع «سرزمین آریاها» خوانده شد. احتمالا پارس ها از جنوب روسیه ی امروزی آمده اند. با ارابه ها، اسب ها و گله های شان از طریق جاده ی نظامی باریکی که بین قفقاز و دریای سیاه کشیده شده بود، فرود آمدند و در غرب و جنوب دریاچه ی ارومیه مستقر شدند». (والتر هینتس، داریوش و پارس ها، ص ۵۱)

به صورتی استثنایی ضرورت است بنیان اندیشان قدر هینتس و شاگردان و تربیت شدگان زانو به زانوی او را بدانند که در پراکندن خیالات تنبل شده ی پس از شام، از قرار گرفتن در معرض تمسخر پروایی ندارند. در این جا هینتس گرچه به صراحت همگی را از محل و نحوه مهاجرت ها به ایران بی خبر می داند، اما شخص او، با توسل به معجزات یکی از دعاهای ایران شناسی، در میان این مهاجران از جنوب روسیه امروزی تعدادی هم پارس و ماد جدا می کند! بر این مبنا شاید به تر این بود که هینتس مقدمتا علت و زمان مهاجرت پارس ها به روسیه را باز می گفت! 

«در ۱۸۳۸ شش محقق دیگر از ۳۷ حرف یا حسب مورد هجا، ۳۱ علامت را کشف کردند. افتخار تکامل این کشف برای سرهنری رالینسون (۱۸۹۵-۱۸۱۰) باقی ماند. کارایی غیرعادی این محقق در این بود که با به خطر انداختن جانش، نبشته ی بیستون را، نسخه برداشت و قسمت اعظم آن را به طور صحیح خواند و ترجمه کرد. رالینسون بدون استفاده از وسایل کمکی تحقیق در اروپا، تقریبا تمام کار این کشف را به انجام رساند. هاینریش فلایشر خاورشناس اهل لایپزیک در ۱۸۴۹ درباره او می نویسد: «هیچ کاشف خط میخی قبل از او نتوانسته چنین کارایی از خود بروز دهد». متاسفانه او «در اثر بداقبالی، به استثنای پنج مورد، در هیچ مورد نتوانست مدعی نخستین کشف یا انتشار باشد». از آن تاریخ به بعد تعداد زیادی از دانشمندان برای درک نهایی نبشته ی داریوش در بیستون، کوشش کرده اند، هنوز هم درباره ی پاره ای از جزئیات اتفاق نظر حاصل نشده و متن قابل استفاده از همه نبشته ها در دسترس نیست. ولی محقق تاریخ می تواند بر اساس دستاوردهای فعلی با آسایش خیال کار خود را آغاز کند». (والتر هینتس، داریوش و پارس ها، ص ۳۳)

حالا نوبت آشنایی با این تارزان بیستونیم که گویا  آویزان از یک رشته طناب، مشغول خواندن کتیبه هایی است که هنوز الفبای آن به طور کامل شناخته نبود. شاید هم به تر است که راولینسون را در آن حالت فقط مشغول کار بی هوده کپی برداری از الفبای میخی داریوشی فرض کنیم، زیرا مقدم بر او نیبور در صفحه ۲۳۴ سفرنامه اش، تصویر مجموعه کاملی از ۴۰ علامت میخی داریوشی را به ثبت رسانده است! این که چرا راولینسون و دیگران به جای بند بازی، به تالیفات و کشفیات نیبور رجوع نکرده اند، عاملی جز قلابی بودن نیبور و سفرنامه اش ندارد. 

 

    

 

این همان تصویر جمع آوری و مرتب شده و نسبتا کامل، از حروف میخی داریوشی است که گویا نیبور در کپی برداری از کتیبه های تخت جمشید به دست آورده و هرچند تنظیم آن ها به گونه ای است که به ذهن سپردن اشکال حروف را نسبتا آسان می کند، اما اشکال کار او که موجب بی آبرویی مکتب ایران شناسی اورشلیمی است، این که حرفی را که در کادر آورده ام و لام خوانده می شود، مطلقا و در هیچ محل و موردی از کتیبه های تخت جمشید به کار نرفته است تا نیبور از آن کپی بردارد!! آیا هنوز هم معلوم نیست این نمایش نامه روحوضی خط و زبان فارسی باستان ابتدا در زیرزمین های کنیسه و کلیسا با شلختگی تمام تمرین شده است؟

«کتیبه بزرگ: متن فارسی باستان در ۵ ستون، هر یک به ترتیب با ۹۶، ۹۸، ۹۲، ۹۲، ۳۶ سطر زیر پهنه مجسمه ها قرار دارد. ستون ۵ در سمت راست واقع شده و از افزوده های متاخر است. متن عیلامی در دو نسخه آمده است، یک نسخه در ۴ ستون مجموعا ۳۲۳ سطر، در سمت راست مجسمه ها قرار گرفته، و آخرین ضمیمه آن به ستون نخست کاهش یافته است. نسخه دوم عیلامی در ۳ ستون، به ترتیب با ۸۱، ۸۵، ۹۴ سطر،در سمت چپ متن فارسی باستان قرار گرفته و با ۴ ستون نخست فارسی باستان تا پایان پاراگراف ۶۹، برابری می کند. ستون کوتاه، ۱۰ سطری واقع در بخش بالایی و چپ پهنه مجسمه سازی شده، برابر عیلامی پاراگراف ۷۰ فارسی باستان است. متن اکدی در یک تک ستون، در سمت چپ پهنه مجسمه ها، بر لبه پیش آمده گوشه دارای زاویه باز جهت پوشاندن دو وجه صخره، قرار گرفته است، و ترجمه پاراگراف ۱-۶۹ فارسی باستان را در برداشته و شامل ۱۱۲ سطر است». (رولاند، ج، کنت، فارسی باستان، ص ۳۶۶)

این آمار از سطر نوشته های بیستون به ما کمک می کند بدانیم حتی ماقبل اختراع خط میخی داریوشی، باز هم متن بابلی قریب ۴۷۰ سطر از متن ایلامی آن مختصرتر بوده است. واقعا که نمی توان حتی به حدس و گمان از این همه اختلاف متن و مطلب میان خطوط ایلامی و بابلی سردرآورد مگر به صورت تشکیک هایی که به امید خداوند اندک اندک مطرح خواهم کرد. 

 

 

با توجه به مقیاس های فنی عکس فوق، به سهولت می توان آن را متعلق به آرشیو تصاویر کاخ گلستان و مانده از قریب ۱۳۰ سال پیش بدانیم . در ذیل تصویر با استفاده از قلم نی ریزنویس تراش، چنین توضیحاتی را آورده اند: «صورت داریوش پادشاه است و اشخاصی که گرفته بر آن ها غلبه کرده، شخصی که کسی در زیر پای او افتاده داریوش است و باقی حکومت ها که دنبال یکدیگر هستند: چونان بابل و کنار فرات و موصل و جزایر خالدات و بیت المقدس است که در آن جا فرمان گذار بوده اند و این فتح بعد از برانداختن خانه بخت النصر بوده است و در کوه بیستون حجاری کرده اند».  آیا یادداشت نویس بر حاشیه زیرین این عکس چنین اطلاعات نسبتا متعادلی در باب این کتیبه ها و اصولا در موضوع داریوش و جنگ های او را از کجا تامین کرده است؟!

«به خاطر همین دقت و هوشیاری نیبور بود، که بعدها، یعنی در سال ۱۸۰۲، سی و هشت سال پس از بازدید نیبور از تخت جمشید، خط میخی برای اولین بارخوانده شد و با خوانده شدن خط میخی تاریخ پیش از اسلام ایران به مرور از تاریکی به روشنایی کشانیده شد. می دانیم تا پیش از خوانده شدن خط میخی، جز اخبار نویسندگان یونانی و رومی، تقریبا چیزی از تاریخ پیش از اسلام ایران روشن نبود. یعنی ما از وجود تاریخ پیش از اسلام اطلاع داشتیم، اما آن را به درستی نمی شناختیم. بنابراین مطالعات نیبور شکاف بین تاریخ پیش و پس از اسلام را پر کرد و یا به عبارت دیگر، روی این شکاف پل زد. با خوانده شدن خطوط میخی و روشن شدن تاریخ پیش از اسلام ایران، شکاف های موجود در میان قسمت های مختلف تاریخ خاور نزدیک هم پر شد. علاوه بر این طرح های بسیار جالبی که نیبور از آثار مختلف تخت جمشید تهیه کرده بود، زمینه ی کاری شد برای باستان شناسانی، که پس از نیبور به ایران آمدند و به کاوش پرداختند. بنابراین نیبور در میان همه ی سیاحانی که از ایران دیدن کرده اند، جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است و ما به خاطر این ویژگی جای او، برای او احترام خاصی قائل هستیم و اثرش را ارجمند می داریم». (سفرنامه کارستن نیبور، ص ۱۱) 

این گونه اشارات مکرر به سال خوانده شدن حروف میخی داریوشی، یعنی سال ۱۸۰۲ میلادی، که برابر با نصوص موجود، در آن سال تنها گروتفند موفق به خواندن چند حرف از میخی داریوشی شده بود و در دنبال نیز به هیچ صورتی معلوم نشد شناسایی و نام گذاری بر ظاهر تمام حروف خط میخی داریوشی چه گونه و در چه زمان به اتمام رسید و بسته شد. ایجاد این گونه فضای اطلاعاتی سر و دم بریده، جز تولید آشفتگی ناشی از ناتوانی در جمع و جور کردن موضوع خط میخی داریوشی نیست و درست به همین علت، هنوز خواندن حروف میخی داریوشی به اتمام نرسیده، گله ای از زبان شناسان باز هم یهودی را، نه مشغول رفع ابهام از الفبای خط میخی داریوشی، که این بار مشغول تدوین گرامر زبان فارسی باستان اند که چون روییدن علف هرز، از صحرای ناشناخته خط میخی، ناگهان ما را با زبان فارسی کهن مواجه می کنند!!!؟

«نخستین تالیف متعلق به اشپیگل است که در ۱۸۶۲ تحت عنوان خط میخی فارسی باستان منتشر شد و این اثر شامل یک دستور زبان و یک واژه نامه و متن تمام کتیبه هایی بود که تا آن زمان شناخته شده بودند. آثار کوسویچ (۱۸۷۲) و تولمان (۱۹۱۰) ادامه همین روند بودند. در آغاز قرن بیستم شاهد انتشار اثر قابل ملاحظه ی بارتولومه درباره دستور زبان هستیم تحت عنوان کلیاتی درباره فقه اللغه ایرانی (۱۹۰۱) و چاپ کامل همراه با ترجمه تمام روایت های (فارسی باستان، عیلامی، و بابلی) از وایسباخ تحت خط میخی در دوران هخامنشیان، (۱۹۰۱) مشابه این اثر هیچ گاه به بازار نشر نیامده است». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۴)

پس ملاحظه کنید که مولفان موظف از جانب کنیسه و کلیسا، از شناسایی شکل ظاهر الف بای میخی داریوشی و نام گذاری بر آن ها، ناگهان با چند پشتک و واروی فرهنگی، از روی مبحث آشنایی با شکل و نام گذاری بر حروف میخی داریوشی، می جهند و ناگهان از زبان فارسی باستان  می گویند و هرچند هیچ کس هنوز هم به طور واقع نمی داند بر سنگ های صخره بیستون چه چیز حک شده است و آن چه را تاکنون دیده ایم کپی هایی از تصورات گوناگون نسبت به آن خطوط است که حتی سعی اخیر و بسیار پر هزینه دانشگاه امیر کبیر برای تصویر برداری فتوگرامتری از کتیبه ها، کم ترین ابهام در این باره را نگشوده و دست اندرکاران این ضبط فنی با وسواس تمام از عرضه حاصل کار چند ساله بر کتیبه های بیستون طفره می روند و آن چه را که به عنوان مهمان در خانه کرمانشاهیان در انتهای خیابان گیشا شاهد نمایش آن بودم، فقط و فقط تصاویری از دور بود که به خوبی نشان می داد درصد بسیار اندکی از حجاری های بر سنگ قابل شناسایی است. در این صورت آیا انواع اشپیگل ها و کاسوویچ ها متن های تی تیش مامانی خود را از کجا برداشته اند، اگر نباید هدیه ای از جانب خاخام فرض کنیم.

«آخرین تالیف درباره ی زبان فارسی باستان متعلق به زبان شناس امریکایی کنت است که در ۱۹۵۰ کتاب فارسی باستان را منتشر کرد که حاوی دستور زبان، واژه نامه، و کلیه ی متون فارسی باستان با ترجمه شان است. متونی که پس از آن کشف شدند مایروفر در ۱۹۷۸ منتشر کرد. در همین جا از همین نویسنده کتابی را نام می بریم که با همکاری براندشتاین در ۱۹۶۴ تحت عنوان دست نویس فارسی باستان منتشر کرد و به نحوی چشمگیر دستور زبانی را که کنت ده سال پیش ارائه کرده بود اصلاح کرد.». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۵)

حالا باید آن نقابی را درید که یهودیان با حمیت فراوان برای مشغول کردن ما به صدها افسانه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، درباره مسائل دوران های دور آماده کرده اند. دریافت درست از سطور پر نور آتی در این یادداشت، نیازمند تمرکز کامل حواس بر هر کلام آن است: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین» که چند کلامی از ابتدای سوره بقره است. هرکس از خواندن خط عرب عاجز و با آن بیگانه نباشد، به سادگی الفاظ آیه را بر زبان می آورد، ولی برای پی بردن به معنای آن ها، نیازمند رجوع به فرهنگ لغت و یا عرب زبانی است تا کلمات را ترجمه کند و چنین است ثبت این جمله با خط فینگلیش که: salam. hale shoma khob ast آنان که خواندن الفبای لاتین را می دانند، مشکلی در تلفظ این کلمات ندارند، اما برای دریافت معنا و منظور از آن باید فارس زبانی در اطراف خود بیابند. 

«اومایا : پَرابَرتمَ : آهـَ : اَوَ : اَدَم : پَتی پَدَم : اَکُونَ وَم : اَدَم شیم : گاثَ
وا : اَوستا یَم : یَثا : پَروُوَمْ چیی : اَوَثا : اَدَم : اَکُونَ وَم : آیَدَن
آ : تْ یا : گَ وُ ماتَ : هْ یَ : مَگُوش : و یَ یکَ : اَدَم : نی یَ ثْرارَیَم : کارهْ یا : آبی
چَریش : گَ ثی ثامْ چا : وثِ بیشْ چا : تْ یادیش : گَ وُماتَ : هْ یَ :
مَگوُش : اَدینا : اَدَم : کارَم : گاثَوا : اَواستایَم : پارسَم چا : مادَم چ».
(شارپ، کتیبه ی بیستون، ستون یک، سطور ۶۲ تا ۶۶) 

می خواهم تصور کنم که زبان شناسان و کتیبه خوانان زمان ما، بالاخره الفبای خط میخی داریوشی را به صورت کامل و چون نمونه بالا خوانده اند، آیا کسی می تواند پاسخ دهد معنای این کلمات، مثلا پرابرتم، یا پتی پدم و پرووم چیی را از کدام کتاب لغت برداشته و یا از کدام یک از آن ۱۶ کودک ممتاز شراب ترش دوست و در حال آموزش زبان داریوشی پرسیده اند؟

اگر مصمم نباشید همچنان خود را در حصار دروغ بفشارید، شاید در جست و جوی پاسخی عاقلانه و قابل فهم بر این سئوال ساده، به هوایی تازه وارد شوید! (ادامه دارد)

__._,_.___
Recent Activity:
MARKETPLACE

Hobbies & Activities Zone: Find others who share your passions! Explore new interests.


Get great advice about dogs and cats. Visit the Dog & Cat Answers Center.


Stay on top of your group activity without leaving the page you're on - Get the Yahoo! Toolbar now.

.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved