428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

{محرم سبز_Sohrab Arabi} دین رحمانی و اصلاح قانون اساسی

 
 

Sent to you by دوم خرداد via Google Reader:

 
 


آرش نراقی

1. به نظر می رسد که رفته رفته کنشگران جنبش سبز با روشنی و بی پروایی بیشتری از ضرورت تجدید نظر در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سخن می گویند. پرسش اصلی من در این نوشتار این است: اگر بنا بر اصلاح قانون اساسی موجود ایران باشد، اصلاح کدام اصل از اصول قانون اساسی از اولویت و اهمیّت بیشتری برخوردار خواهد بود؟ برای پاسخ دادن به این پرسش نخست باید روشن شود که این اصلاح برای گشودن کدام گره در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی است.

به نظر من مهمترین مشکلی که (دست کم از منظر اخلاقی) دامنگیر عرصه عمومی در جامعه ایرانی است، نوعی بی عدالتی ساختاری است. مقصود من از "بی عدالتی ساختاری" آن است که ساختار عرصه عمومی در جامعه ایرانی، به حکم قانون اساسی، چنان سامان یافته است که گروه یا گروههایی از شهروندان ایرانی همواره به نحو گسترده و سیستماتیک مورد تبعیضهای ناروا واقع می شوند. به بیان دیگر، ساختار عرصه عمومی در جامعه ایرانی، به حکم قانون اساسی، شهروندان ایرانی را بر پاره ای مبانی اخلاقاً ناموّجه از یکدیگر متمایز می کند، و بر آن مبانی حقوق انسانی و شهروندی ایشان را به نحو تبعیض آمیزی تعریف و بازتوزیع می نماید.

بنابراین، تا آنجا که اصلاح قانون اساسی مدّ نظر است، پرسش آغازین را می توان به صورت زیر بازخوانی کرد: اصلاح کدام اصل از اصول قانون اساسی می تواند به نحو مؤثرتری به اصلاح بی عدالتی ساختاری دامنگیر در جامعه ایرانی یاری رساند؟

2. به نظر می رسد که شماری از کنشگران جنبش سبز معتقدند که ریشه بی عدالتی ساختاری در عرصه سیاست و جامعه ایرانی به نحوی با امر ولایت فقیه مربوط است، و بنابراین، اصلاح ساختار سیاسی را باید از اصلاح نهاد ولایت فقیه آغاز کرد. به نظر می رسد که لازمه این تحوّل، دست کم از حیث حقوقی، تجدیدنظر در اصل یا اصولی از قانون اساسی است که به امر ولایت فقیه مربوط است. اما از منظر این کنشگران کدام اصل یا اصول قانون اساسی باید مورد تجدید نظر قرار گیرد؟

گروهی از این کنشگران معتقدند که برای تحقق آن مقصود، اصل مربوط به "شرایط و صفات رهبر" (اصل ۱۰۹) باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.[1] به بیان دیگر، هدف اصلی اصلاح قانون اساسی باید آن باشد که یا شرایط تازه ای (مانند شرط مرجعیت) را به شرایط رهبری بیفزایند، یا رهبری فردی را به رهبری شورایی تغییر دهند.

گروهی دیگر از این کنشگران معتقدند که اصل مربوط به "وظایف و اختیارات رهبر" (اصل ۱۱۰) باید اصلاح شود.[2] به بیان دیگر، هدف اصلی اصلاح قانون اساسی باید آن باشد که دامنه اختیارات رهبری فردی را تا آنجا محدود سازند که شخص رهبر ولایت کند نه حکومت.

گروه سوّم از این کنشگران معتقدند که مشکل اصلی در ساختار سیاسی ایران نه شخص ولی فقیه یا دامنه اختیارات وی، بلکه اصل نهاد ولایت فقیه است. بنابراین، اصل ۵ قانون اساسی باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.[3] به بیان دیگر، هدف اصلاح قانون اساسی نهایتاً حذف اصل ولایت فقیه و بازگشت به نخستین تقریر قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

3. اما در حدّی که من درمی یابم، بی عدالتی ساختاری در عرصه سیاست ایران از ریشه هایی عمیقتر از اصل ولایت فقیه برمی خیزد. ریشه اصلی نه اصل ولایت فقیه بلکه تلقی نادرست از نسبت میان دین و عرصه عمومی است. عرصه عمومی ملک مشاع تمام شهروندان ایرانی، صرفنظر از نژاد، قومیت، جنسیت، و دین ایشان است. و به اقتضای عدالت تمام شهروندان علی السواء حقّ دارند که در تعیین سرنوشت خود مشارکت مؤثر داشته باشند. هر اصلی که حقّ مشارکت مؤثر شهروندان را در تدبیر و تنظیم این ملک مشاع تضعیف کند ناعادلانه است، و در نهایت به نوعی بی عدالتی ساختاری می انجامد. حقّ مشارکت مؤثر شهروندان در تدبیر و تنظیم آن ملک مشاع (یعنی عرصه عمومی) تحقق نمی پذیرد مگر آنکه قواعد تدبیر و تنظیم عرصه عمومی منصفانه تنظیم شده باشد. در اینجا شرط انصاف آن است که هیچ گروهی از شهروندان باورها و نظام ارزشی خاص خود را برغم میل و تشخیص دیگران بر ایشان تحمیل نکند. برای مثال، فرض کنید که در متن یک جامعه مدنی متکثر گروهی از شهروندان صاحب قدرت معتقدند که کشف حجاب نشانه استقلال و مایه رهایی زنان است، و لذا قانونی را تصویب کنند که به اعتبار آن زنان مسلمان ملزم به کشف حجاب شوند. این قانون نامنصفانه است، زیرا در اینجا یک گروه خاص می کوشد باورهای خاص خود را در خصوص سبک زندگی بر گروههای دیگری که در آن باورها شریک نیستند- برغم میل و تشخیص ایشان- الزام کند. اگر مسلمانان معتقدند که صاحبان سایر ادیان و عقاید نباید باورها و ارزشهای خاص خود را بر مسلمانان تحمیل کنند، و نباید قواعد عرصه عمومی را صرفاً به اعتبار باورها و ارزشهای دینی یا عقیدتی خاص خود وضع نمایند، در آن صورت به حکم عدالت ایشان نیز نباید در متن یک جامعه مدنی متکثر باورها و ارزشهای خاص خود را به عنوان یک مسلمان بر صاحبان ادیان و عقاید دیگر تحمیل نمایند.[4]

به اعتقاد من، از جمله ویژگیهای "دین رحمانی" التزام به اصل عدالت و ملزومات آن است. بنابراین، دین رحمانی ایجاب می کند که عرصه عمومی که ملک مشاع تمام شهروندان است بر مبنای قواعدی تدبیر و تنظیم شود که برای تمام آن مالکان قابل تصدیق باشد، یعنی اعتبار آن قواعد یکسره در گرو باور به نظام عقیدتی و ارزشی یک گروه خاص از شهروندان نباشد.

بنابراین، به نظر می رسد که ترمیم بی عدالتی ساختاری در جامعه ایران را، دست کم تا آنجا که به امر حقوق و قانون اساسی مربوط است، باید از اصلاح اصل چهارم قانون اساسی آغاز کرد. اصل چهارم قانون اساسی به قرار زیر است:

"كليه‏ قوانين‏ و مقررات‏ مدني‏، جزايي‏، مالي‏، اقتصادي‏، اداري‏، فرهنگي‏، نظامي‏، سياسي‏ و غير اينها بايد بر اساس‏ موازين‏ اسلامي‏ باشد. اين‏ اصل‏ بر اطلاق‏ با عموم‏ همه‏ اصول‏

قانون‏ اساسي‏ و قوانين‏ و مقررات‏ ديگر حاكم‏ است‏ و تشخيص‏ اين‏ امر بر عهده‏ فقها شوراي‏ نگهبان‏ است‏."

هدف از این اصل آن است که نسبت میان دین و عرصه عمومی و نحوه حضور دین در عرصه عمومی را روشن کند. به گمان من، نویسندگان مسلمان این اصل مشفقانه و مؤمنانه سودای سرفرازی آیین اسلام را در متن جامعه ایرانی در سرمی پروراندند، اما تعریف ایشان از نحوه حضور دین در عرصه عمومی با اصل عدالت ناسازگار است. ایشان امر تدبیر و تنظیم عرصه عمومی را که ملک مشاع تمام شهروندان ایرانی، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، است به نحوی سامان می بخشند که همواره و به نحو سیستماتیک گروهی از شهروندان مورد تبعیض ناروا قرار می گیرند. بنابراین، ظاهر این اصل گرچه بر دل مسلمانان مؤمن خوش می نشیند، اما روح آن با اصل عدالت که رکن اسلام رحمانی است ناسازگار می افتد.

اصلاح اصل چهارم به نفع حقّ برابر تمام شهروندان ایرانی در مشارکت مؤثر در تعیین سرنوشت خویش بر مبنای قواعد منصفانه می تواند به اصلاح بسیاری از اصول دیگر قانون اساسی از جمله اصول مربوط به ولایت فقیه نیز بینجامد ، و زمینه های حقوقی آرمان "ایران برای تمام ایرانیان" را فراهم آورد.

توجه به این نکته مهّم است که اصلاح اصل چهارم به معنای نفی حضور دین در عرصه عمومی نیست، به معنای تجدیدنظر در نحوه حضور آن در عرصه عمومی است. سرفرازی دین را نمی توان از راه تحمیل سلطه آن بر دیگران به دست آورد. دین رحمانی اما می تواند از طریق حرمت نهادن به اختیار و کرامت انسانها و نیز التزام به اصل عدالت از شهروندان جامعه مدنی دلربایی کند، و از این راه سرفرازانه به عرصه عمومی درآید.

 

پانویس

1- اصل ۱۰۹: "شرايط و صفات‏ رهبر: ۱ - صلاحيت‏ علمي‏ لازم‏ براي‏ افتا در ابواب‏ مختلف‏ فقه‏. ۲ - عدالت‏ و تقواي‏ لازم‏ براي‏ رهبري‏ امت‏ اسلام‏. ۳ - بينش‏ صحيح‏ سياسي‏ و اجتماعي‏، تدبير، شجاعت‏، مديريت‏ و قدرت‏ كافي‏ براي‏ رهبري‏. در صورت‏ تعدد واجدين‏ شرايط فوق‏، شخصي‏ كه‏ داراي‏ بينش‏ فقهي‏ و سياسي‏ قوي‏ تر باشد مقدم‏ است‏."

2- اصل ۱۱۰: "وظايف‏ و اختيارات‏ رهبر: ۱- تعيين‏ سياستهای كلي‏ نظام‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏. ۲ - نظارت‏ بر حسن‏ اجراي‏ سياستهاي‏ كلي‏ نظام‏. ۳ - فرمان‏ همه‏ پرسي‏. ۴ - فرماندهي‏ كل‏ نيروهاي‏ مسلح‏. ۵ - اعلان‏ جنگ‏ و صلح‏ و بسيج‏ نيروها‏. ۶ - نصب‏ و عزل‏ و قبول‏ استعفاء‏ : الف‏ - فقه‏ هاي‏ شوراي‏ نگهبان‏. ب‏ - عاليترين‏ مقام‏ قوه‏ قضاييه‏. ج‏ - رييس‏ سازمان‏ صدا و سيماي‏ جمهوري‏ اسلامي‏ ايران‏. د - ريييس‏ ستاد مشترك‏. ه‏ - فرمانده‏ كل‏ سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ اسلامي‏. و - فرماندهان‏ عالي‏ نيروهاي‏ نظامي‏ و انتظامي‏. ۷ - حل‏ اختلاف‏ و تنظيم‏ روابط قواي‏ سه‏ گانه‏. ۸ - حل‏ معضلات‏ نظام‏ كه‏ از طرق‏ عادي‏ قابل‏ حل‏ نيست‏، از طريق‏ مجمع تشخيص‏ مصلحت‏ نظام‏. ۹ - امضا حكم‏ رياست‏ جمهوري‏ پس‏ از انتخاب‏ مردم‏ صلاحيت‏ داوطلبان‏ رياست‏ جمهوري‏ از جهت‏ دارا بودن‏ شرايطي‏ كه‏ در اين‏ قانون‏ مي‏ آيد، بايد قبل‏ از انتخابات‏ به‏ تاييد شوراي‏ نگهبان‏ و در دوره‏ اول‏ به‏ تاييد رهبري‏ برسد. ۱۰ - عزل‏ رييس‏ جمهور با در نظر گرفتن‏ مصالح‏ كشور پس‏ از حكم‏ ديوان‏ عالي‏ كشور به‏ تخلف‏ وي‏ از وظايف‏ قانوني‏، يا راي‏ مجلس‏ شوراي‏ اسلامي‏ به‏ عدم‏ كفايت‏ وي‏ بر اساس‏ اصل‏ هشتاد و نهم‏. ۱۱ - عفو يا تخفيف‏ مجازات‏ محكومين‏ در حدود موازين‏ اسلامي‏ پس‏ از پيشنهاد رييس‏ قوه‏ قضاييه‏. رهبر مي‏ تواند بعضي‏ از وظايف‏ و اختيارات‏ خود را به‏ شخص‏ ديگري‏ تفويض‏ كند."

3- اصل ۵: "در زمان غیبت حضرت ولی عصر "عجل الله تعالی فرجه" در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدّبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد."

4- نگارنده در مقاله زیر این موضع را با تفصیل بیشتری توضیح داده است: "آیا "مسلمان سکولار" ممکن است؟" (این مقاله یا این را می توانید در سایت شخصی نگارنده در بخش مقالات بیابید)

 


 

 

 

 

 


 
 

Things you can do from here:

 
 

--
برای دیدن تصاویر روی Display images below کلیک کنید.
------------
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "Sohrab Arabi".
برای دیدن تصاویر ایکون Display images below را کلیک کنید.
---------
لطفآ اگر پس از اشتراک ایمیل های گروه را دریافت نکردید پوشه اسپم را نگاه کنید
واگر ایمیل های گروه آنجا بود ایمیل ها را از اسپم در بیاورید
Select the box to the left of the emails and
click "Not spam" button on the top.
کار دیگری هم که می توانید بکنید درست کردن فیلتر و استفاده از Label برای پیدا کردن ایمیل های گروه است
---------
برای ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به sohrab-arabi+subscribe@googlegroups.com
---------
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به sohrab-arabi@googlegroups.com
---------
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sohrab-arabi+unsubscribe@googlegroups.com
---------
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/sohrab-arabi?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved