428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

جمعه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۹

Re: [Persian Green Movement] حکایت آن پنج میلیون نفر / سعید رضوی فقیه



2010/4/30 azar barzin <soorena.yek@gmail.com>
زلزله ؛ از تفکر تا واقعیت!؟
                          
دوستانی که سنشان اقتضا میکند و دوران سراسر تباهی پیش از انقلاب را پشت سر گذاشته و با هر مشقتی که بوده به دوران مهرورزی و نعمات اسلامی رسیده اند و مثل من دارند ازفرط
خوشبختــــی دیوانه میشوند،شاید بیاد داشته باشند که دو بانوی خواننده کوچه - بازاری دردهه ی سی بودند به نام مهوش و آفت که از قضا هردو هم گوشتالو و جاهل پسند بودند و در کافه های سازو ضربــی برنامه اجرا میکردند . از جمله ترانه های معروف ،یا به اصطلاح جناب سازگارا(آکسیــون هائی) که یکی از این نسوان اجرامیکرد این بود که اندام گوشتالود و بویژه 
اسافل ِ اعضا و باسن مبارکش را میچرخاند و به طور همزمان با چرخش این عضوحساس از پیکره ی انسانیت ، این ابیات را تکرار میکرد:اگه همچین همچین همچین بکنم ، زلزله میشه!؟
و اعضای محترم ارکستر سازو ضربی هم که همگی چند پیاله ای بالا انداخته بودند در مقــام  اعضای گروه کر دم می گرفتند و جواب میدادند آره زلـــزله میشه، جانم زلـــــــزله میشه! و استکانهای عـــرق 55 بود که به سلامتی اجرا کننده ی آکسیون و رفقای سر میزها با انداخته میشد و فردا هم همه سرحال سرکار و زندگیشان میرفتند تا اینکه به کله مان زد که انقلاب هم
بکنیم بهتر میشود که کردیم و به قول رفسنجانی الحمدلله تهــران و سایر جاها هم شد مثل قم و
و بر خلاف وعده ی آقای اوّلی، همه جا شد قبرستــــــــــــــان و ما را هم به جای مــــرده ی متحرک تصور کردند  که حالا 31 سال است داریم جان می کنیم تا به این مــــــرده خواران 
ثابت کنیم که زنده ایم و ولی و وصی نمــــــــــــی خواهیم .باری از اصل قضیه پرت افتادیم . غرض این بود که به منشا علمی بروز زلزله در تهران اشاره کنم که با توضیحات ائمــــــه ی محترم جماعت وعلمای حوزه ( مــــــدّ دولـــــــــه ) و پیگیری های ریاست عظمای جمهوری
که با توجه به کبر ســّـن شان یقین دارم محضر بانوان آفت و مهوش را درک کرده اند؛ مسلم است که دلایل علمی این بزرگواران برای وقوع زلزله در آینده ی نزدیک مبتنی بر همــــــان 
آکسیون های کافه ی جمشید و کاباره لیدو در خیابان شاه آباد سابق تهران است و مــو هم لای درزش نمی رود.گرچه از گفته ی حافظ هم نباید غفلت کرد که میفرماید:بیت        بی خبرند زاهدان؛ نقش بخوان و لا تقل  *  مست ریاست محتسب،باده بنوش و لاتخـف
عالم شهر بین که چون لقمه ی شبهه میخورد    *   پاردمش دراز باد ؛ این حیوان خوش علف
درزش2010/4/29 kamy namy <kamy.namy@gmail.com>

تاریخ انتشار: ۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ساعت ۱:۰۱ قبل از ظهر
حکایت آن پنج میلیون نفر
سعید رضوی فقیه




  آقای احمدی نژاد که استعداد و مهارت قابل توجهی در اظهار مطالب شگفت و
غافلگیر کننده در همۀ زمینه ها دارند اخیراً نیز یک حلقۀ دیگر به زنجیرۀ
عبارتهای طلایی خود افزوده و اظهار داشته اند با توجه به جدّی بودن خطر
زلزله و برای کاهش تلفات این حادثه احتمالی باید پنج میلیون نفر از تهران
بروند. در همین زمينه آنچه از اخبار موثق غیررسمی به گوش می رسد حکایت از
آن دارد که دستگاههای دولتی به تکاپوی جدّی افتاده اند برای تشویق و حتی
اجبار بسیاری از صاحبان حرف و مشاغل دولتی و حتی مرتبط با دستگاههای
دولتی تا این طرح ابتکاری و خلافانه در قالب یک کوچ دسته جمعی اجباری
جامۀ تحقق بپوشد و آسیبهای احتمالی یک زلزلۀ احتمالی به حداقل ممکن کاهش
یابد.



  این اظهار نظر شگفت انگیز آقای احمدی نژاد مثل بسیاری از اظهارات چند
سال اخیر ایشان از زوایای مختلف قابل تأمل و تحلیل و نقد و موشکافی است
که ذیلاً محض نمونه فقط به برخی از آنها اشارت می رود. مثلاً می توان گفت
این سیاستگذاری آمرانه با تشویق به افزایش زاد و ولد و تکثیر جمعیت نفوس
ایرانیان كه آن هم اخيرا از سوي يشان شرف صدور يافته در تناقض است چرا که
از یک سو بايد پنج میلیون نفر از تهران کوچ کنند و از سوی دیگر رقمی بین
یک و نیم تا دو میلیون نفر نوزاد به جمعیت تهران افزوده شود که هم از حیث
کمیت مطلق و هم از حیث کمیت نسبی رقم قابل توجهی است و به گونه ای قاطع و
فاحش ناقض سیاستگذاری کاهش جمعیت تهران است.



  هم چنین می توان گفت خروج و مهاجرت قریب یک سوم جمعیت تهران بدون
تمهید مقدمات لازم برای انتقال مراکز مختلف اشتغال اعم از دولتی و خصوصی
یا آموزشی و درمانی و صنعتی و غیره امکانپذیر نیست و اگر هم به ضرب و زور
اتفاق بیافتد تنها یه یک فاجعۀ اجتماعی منجر خواهد شد و به تعبیری می
توان گفت آسیبهای زلزلۀ ناشی از این جابجایی نسنجیده ممکن است به مراتب
از آسیبهای یک زلزلۀ طبیعی بیشتر باشد. بهرتقدیر باید در نظر گرفت که هر
شهر و روستای دیگر غیر از پایتخت با توجه به رشد سراسری جمعیت گنجایش
محدودی از حیث اسکان و اشتغال دارد و تزریق بی رویۀ جمعیت غیربومی به
آنها می تواند پیامدهای سخت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به دنبال داشته
باشد.



  از اینها که بگذریم مهاجرت پنج میلیون نفر از تهران می باید به گونه
ای متوازن صورت بگیرد یعنی از هر قشر و حرفه و شغلی به تناسب جمعی از
تهران بکوچند و در جایی دیگر مستقر شوند که البته با توجه به ناتوانی
دولت و حکومت از اجبار صاحبان مشاغل آزاد لامحاله کسر اعظم پنج میلیون
نفر معهود را کارمندان دولت و خانواده ایشان تشکیل خواهند داد که در آن
صورت معلوم نیست نیازهای خدماتی و آموزشی و درمانی ده میلیون نفر باقی
مانده در تهران را چه کسانی و چگونه باید تأمین نمایند. این نکته وقتی
پیچیده خواهد شد که در نظر آوریم در تهران بخش قابل توجهی از زوج های
جوان و میان سال هر دو کارمندان بخشهای مختلف دستگاههای دولتی اند و
بنابراین هم مهاجرت هر دو با هم اگر هم مكن باشدمی تواند موجب مشكلات و
ناهماهنگی هاي بسيار شود. حال می توان اضافه کرد به این معضلات فقدان
زمینۀ اشتغال بسیاری از کارمندان دولت را در جایی دیگر غیر از تهران که
خود حکایتی دیگر دارد و پرداختن به آن مناسب مجال فعلی نیست و به عبارت
دیگر دولت آقاي احمدي نژاد پیش از دزدیدن مناره باید چاه را حفر كند كه
البته هنوز نكرده است. نکتۀ مهمتر آن است که پیشنهاد غیرمنتظره و ناموجه
آقای احمدی نژاد مبنی به ضرورت خروج پنج میلیون نفر از تهران برای امکان
مقابله با پیامدهای زلزلۀ احتمالی در پایتخت اساساً با شعار دهان پرکن
"ما می توانیم" سازگار نیست. ایشان که سالهاست یک تنه همۀ وجوه فعل
توانستن را در صیغۀ متکلم مع الغیر صرف می کنند در هر مورد که به مشکل و
مانعی برخورده اند در هر کوی و برزن فریاد برآورده اند که "نمی گذارند" و
یا "در این صورت ما نمی توانیم". نمونه اش لایحۀ بودجۀ امسال و سالهای
گذشته و یا لایحه هدفمند کردن یارانه ها. ایشان حتی برای نشان دادن عمق
ناتوانی خود در اجرای لوایح مصوب مجلس تمثیل "شنا کردن با دست و پای بسته
به وزنه های سنگین" را در سخنراني عمومي خود به کار بردند تا نشان دهند
چرا "نمي توانند" قانون مجلس بي اختيار همسو با دولت را در يك حكومت
يكدست اجرا كنند . بنابراین معلوم می شود که "توانستن" مورد نظر در شعار
دهان پرکن "ما می توانیم" مشروط به شروط مقدر بسیار و اساساً تعلیق به
محال بوده است. این بهانه گیری ها و شرط گذاری های پسینی حکایت آن درویش
پر مدعا را به ذهن متبادر می کند که مدعی شد قادر است جهان را در کشکول
خود جای دهد و چون مخاطبان از او اثبات ادعا و اجرای وعده را خواستار
شدند اظهار کرد که شما باید یا جهان را از کشکول کوچکتر و یا کشکول را از
جهان بزرگتر کنید.وضعیت آقای احمدی نژاد نیز به همان سیاق است چرا که با
حمایتهای ویژه و فوق العادۀ بالاترین مقامات کشور و همراهی میلی و جبری
همۀ منابع قدرت باز هم نمی تواند فکری به حال پیامدهای یک زلزلۀ احنمالی
در تهران کند مگر آنکه پنج میلیون نفر از این شهر بکوچند و به دیگر شهرها
و روستاها مهاجرت کنند.



  اما از همۀ اینها که بگذریم نکتۀ اصلی در اظهار نظر اخیر آقای احمدی
نژاد در جای دیگری نهفته که کمتر بدان توجه شده است. در واقع می توان گفت
آقای احمدی نژاد نه بی موقع و بی حساب و کتاب تفوه به این مطلب ناموجه
کرده و نه صرفاً به قصد گمراه کردن افکار عمومی از مسائل اصلی جامعه به
حاشیه سازی تعمدی روی آورده است. شیوه ای که طی سالهای گذشته امثالش را
بسیار دیده ایم. بلکه برعکس آقای احمدی نژاد و دیگر دست اندرکاران دستگاه
حکومت کاملاً در عملیاتی کردن طرح مهاجرت پنج میلیون نفر از تهران جدیت
دارند صرف نظر از اینکه این طرح چقدر واقع بینانه باشد. به سخن دیگر
برخلاف بسیاری از ایده های خلاق نمایانه و انقلابی نشان آقای احمدی نژاد
حکایت کوچ اجباری پنج میلیون نفر تهرانی از پروژه های جدّی و استراتژیک
دستگاه حاکم به شمار می رود. البته با تذکر این نکته که مانور روی مسأله
زلزله احتمالی پایتخت به عنوان انگیزۀ طرح مهاجرت پنج میلیون نفر تنها
سرپوشی است روی نیت و انگیزۀ اصلی سران نظام. در واقع اصل ماجرا فقط از
این قرار نیست که پنج میلیون نفر تهرانی بطور غير متعين از پایتخت بروند
بلکه مسئله اساسی این است که کدام پنج میلیون نفر ساکن تهران باید بروند؟
به سخن دیگر گفتن به پرسش اصلي كه پاسخ آن اراده و نیت واقعی دستگاه
حکومتی را در طرح پیاپی افزايش احتمال زلزله آشکار می سازد اين است كه "
چه كساني بروند؟"



  اگر بنا باشد ماجرا به نحو شفاف و بدون مقدمه چینی بیان شود باید گفت
که آن پنج میلیون نفر ساکنان پایتخت که روز بیست و پنجم خرداد ماه گذشته
مسیر مابین میدان امام حسین و میدان آزادی را پر کرده و در اعتراض به
برگزاری یک انتخابات نمایشی مهندسی شده قدرت و اقتدار حکومت را به چالش
کشیدند باید به میل خود یا به اجبار حکومت از تهران به نقاط دیگر کوچ
کنند تا امکان نجمع و راهپیمایی آنها در آیندۀ نزدیک یا دور مرتفع شود.



  خلاصۀ مطلب آن که حکومت تصمیم گرفته است در سالگرد روزهای 22 و 25 و
30 خرداد 88 از تکرار راهپیمایی های میلیونی نظیر آنچه سال گذشته رخ داد
پیشگیری نماید. به بیان دیگر حکومت واقعاً از یک زلزلۀ قطعی یا
کثیرالاحتمال ترسیده و قصد دارد برای جلوگیری از آن یا کاهش پیامدها و
آسیب هایش از یک ستون به ستون دیگر پناه ببرد. امّا آن زلزله ای که چونان
کابوسی وحشتناک خواب را از ارباب قدرت ربوده یک زلزلۀ اجتماعی و سیاسی
است و نه زمین لرزه ای طبیعی.

--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.



--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved