یکی از وحشتناک ترین حملاتی که به ایران شد ، حمله اعراب به ایران بود. اعراب به قصد مسلمان کردن ایرانیان به ایران حمله کردند و آن ها می گفتند شما مجوسان کافرید و شما باید الله را پرستش کنید.
آیا واقعا ایرانیان کافر بودند؟ من می خواهم به عنوان یک ایرانی بگویم ای تازیان مگر شما نمی دانستید که ایرانیان اولین مردمانی بودند که شروع به پرستش خدای یکتا کردند و ایرانیان تنها مردمانی هستند که در طول تاریخ هرگز بت پرست نبوده اند. ای تازیان بدانید داریوش بزرگ در 521 سال قبل از میلاد فرمان داد:«من عدالت را دوست دارم، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم.» کدام پادشاهی در 521 سال قبل از میلاد چنان حرفی را زده که داریوش بزرگ زده است؟ این فرهنگ ایرانی است. حال تازیان چه فرهنگی دارند، کسانی که سوسمار و شیر شتر بهترین غذایشان بوده است و گوشت شتری که بسیاری از درندگان آن را از بیم دچار شدن به بیماری ها و به سبب ناگواری و سنگینی نمی خورند، غذای ثروتمندانشان بوده است. اکنون می خواهم وحشیگری هایی که اعراب در هنگام حمله به ایران انجام دادند را برای شما بیان کنم: یکی از فجایع تاریخ ایران پاره شده فرش بهارستان بود این فرش که در 900 متر مربع ( 60 ذرع در 60 ذرع ) از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود نمونه ای از هنر و عظمت ایران بود و شاهان را در شکارگاه و بزمهای سالانه و باغهای وسیع نشان میداد . مسلمانان فرش بهارستان را روانه مدینه نمودند تا خلیفه از آن بهره برد . عمر با دیدن این هنر شگفت تاریخی بر آن شد تا آنرا به عنوان فتوحات اسلام نگه دارد و نشان از بزرگی اسلام و مبارزات مردمان عرب قرار دهد . لیکن علی ابی ابیطالب با نگهداری این کالای پر ارزش مخالفت نمود و گفت این کالای با ارزش باید بین همه بزرگان تقسیم شود تا همگان بهره بردند . بدین گونه فرش تکه تکه شد و هر تکه به بزرگی از شهر داده شد و خود علی قسمت خود را با قیمت 20 هزار درهم فروخت . - مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک هستند کافورها را در غذا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست . آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند . طبری ذکر میکند : عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادن و فریاد میزدند - چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید . - بلاذری درباره فتح شهر ابله مینویسد : جنگجویان مسلمان در شهر با کلوچه های ایرانی برخوردند که به آنان گفته شده بود این کلوچه های باعث فربه شدن انسان میشود . سپس آنان تعدادی از این کلوچه ها را خوردند و به بازوان خود نگریستند و پرسیدند پس چرا هیچ تفاوتی حاصل نشد ؟؟؟؟ بلی ایران به دست چنین مردمانی فتح شد که فرق کافور و نمک و طلا و نقره را نمیدانستند . - طبری گنجینه ایران در تیسفون را بالغ بر 865 میلیون درهم تخمین زده است که در تاریخ بشریت یکی از بی سابقه ترین اموال حکومتی بوده است . وی میگوید - بعد از آنکه خمس این مبلغ برای خلیفه جدا شد - بقیه جواهرات و گنجینه پادشاهان گذشته ایران بین 60 هزار جنگجوی مسلمان تقسیم شد و به هر کدام از آنان 12 هزار درهم رسید . - عمر پس از فتوحات گسترده مسلمانان دست به ساخت مکانی به نام بیت المال در مدینه زد تا غنائم جنگی بدست آمده را گرد هم آورد . سپس از مسلمانان مدینه آمارگیری کرد و نامشان را در دفتری به نام ( دیوان عطاء) ثبت کرد . نخست از یاران نزدیک پیامبر آغاز کرد . سپس علی و پسرانش و در آخر برای سربازان شرکت کننده در جنگ بدر نفری 5000 درهم - برای جنگهای بعد از بدر تا صلح حدیبیه نفری 4000 درهم - برای کسانی که در سالهای 7-12 جنگیده بودند نفری 3000 درهم - برای کسانی که بعد از سال 16 هجری جنگیده بودند نفری 2000 درهم تائین نمود . وی برای پسران امام علی که به سن بلوغ هم نرسیده بودند نفری 5000 درهم تعیین کرد . برای عمار یاسر 6000 درهم - برای سلمان فارسی 4000 درهم - برای هرکدام از همسران پیامبر 1000 درهم - برای عایشه همسر محبوب پیامبر 12000 درهم - برای زنان بی نکاحی پیامبر نفری 6000 درهم - برای زنان مدینه نفری 200 تا 500 درهم . - وقتی که سعد ابن ابی وقاص سردار عرب بر پایتخت ساسانی ها تسلط یافت در آن جا با کتاب خانه های بزرگی برخورد کرد که در آن ها ده ها هزار جلد کتاب به زبان های مختلف فهرست بندی شده بودند. این نظم و ترتیب او را سخت متحیر و متعجب نمود و نمی دانست که با آن همه کتاب چه کند. عاقبت نامه ای به عمر نوشت که با این همه کتاب چه باید کرد. عمر در جواب گفت: همه ی کتاب ها را اول در آب بینداز و نوشته هایش را بشویی و بعد کاغذهایش را در آتش تبدیل به خاکستر کن تا از آن ها آثاری باقی نماند. زیرا خداوند برای ما قرآن را فرستاده که برای هدایت و راهنمایی مسلمانان کافی است.!!!!!!! - در مکه وقتی بزرگان ایرانی را به کار گل گمارده بودند. بعضی از آن ها در حین کار بنائی به آوازخوانی می پرداختند و چنان شوری در دل اعراب می افکندند که بزرگان عرب ساعت ها در آفتاب سوزان مکه در پای ساختمان ها جمع می شدند تا بتوانند به نوای دلخوش و آواز دلکش آن ها گوش دهند. - وقتی تازیان به فرماندهی سعید بن عاص به گرگان حمله کردند، مردم گرگان چنان شجاعانه جنگیدند که سعید بن عاص از وحشت نماز خوف خواند و سرانجام برای این که مردم را به تسلیم وادارد به آن ها گفت که سوگند می خورم که یک تن از مردم شهر را نخواهم کشت اما هنگامی که مردم تسلیم شدند و درهای دژ را گشودند وی همه ی مردم را به جز یک تن به قتل رسانید و در توجیه این وحشیگری خود گفت که من سوگند خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نخواهم کشت. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر