خدا می شود
این روزها سالگرد درگذشت آخرین شاه ایران است. آنکه با خود می پنداشت غرور بخش سلسله دوهزار و پانصد ساله شاهان ایران زمین است، آنقدر که کوروش پادشاه بی همتای ایرانی را به آسوده خفتن دعوت می کرد و خود بنیانگذار رستاخیزی شد که در آن آریامهر قبله بی واسطه باشد. انقلاب سفید برپا می کرد و چنان از کردار خود راضی بود و کشور را در آستانه دروازه تمدن و پنجمین کشور پر قدرت جهان می دید و باورش می شد که با افتخار در برابر دوربین خبرنگاران می گفت که "هیچ مشاوری ندارم" و همه آن چیزی که در ایران می بینید پرورده دست ها و ذهن من است.
"منیت" ها و تاج پر زرق و برق "شاهنشاهی" ایران را خیلی زود مردمی که به خیابانهای زمستان زده شهرهای بزرگ ایران آمده بودند به باد دادند و کردارها و پندارهای شاه را نیز البته به صندوقچه تاریخ و یادها سپردند تا مگر این یادها کلید روزهای مبادا و تنگی شود که شکست خوردگان آموزگاران پیروزیند.
شاه صدای انقلاب ملت را شنید و با چشمهای اشک بار کشور را ترک کرد و دو سالی پس از در به دری بر روی تخت بیمارستانی مهجور درگذشت. ایران آنگونه که شاه گفته بود "ایرانستان" که نشد هیچ، هشت سال هم علی رغم همه تنگناهایش در برابر ارتش مجهز بعث عراق ایستادگی کرد. نه تنها قصرشیرین، سومار و خرمشهر را آزاد کرد که هوای فتح بصره، کربلا و بغداد را هم اگر نه در طرح های عملیاتی که لااقل در شعارهایش گنجاند.
سالها گذشت و رهبران جمهوری اسلامی که روزگاری اسیران و تبعیدی های رژیم سلطنتی بودند هر آنچه از رژیم شاه بد می گفتند را آرام آرام اجرا کردند و پا جای پای رژیم سلف خود گذاشتند. از اینکه شاه ژاندارم خلیج فارس و منطقه بود ناخرسند بودند اما این سالها تمام دغدغه و تلاش فرماندهان نظامی و رهبر ایران این شد که "پاسدار" منطقه باشند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند. ارتش شاه هر چه بود به اندازه سپاه دستش به خون و جیب ملت نبود، اقتصاد و پالایشگاه و دانشگاه، سیاست خارجی و داخلی، تعیین نمایندگان مجلس و رئیس جمهور در اختیار ارتش نبود. فرماندهانش هم آنقدر شرافت داشتند که در روز رویارویی ملت و دولت بگویند که ما بی طرفیم و در برابر آنکه مردم می خواستند و رهبر خود می دانستند صف بکشند و احترام نظامی به جا آورند.
از اعطای حق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان، انتقادهای تند و تیز کردند و آنرا نشان از عدم اجرای "حکم الله" توسط شاه دانستند و خود مجری آن شدند و شعار دیگر گونه ساختند. از زندان، شکنجه، اعدام مخالفین سیاسی عقیدتی و حق اعتراض و مخالف گفتند، اما خود آن کردند که امروز شیخ اصلاحات بگوید روی رژیم شاهنشاهی را سفید کردیم و کارنامه ای ننگین به جا گذاشتیم.
اینها را البته آنهایی به زبان می رانند که هم شجاعت دارند و هم حافظه بهتری و هم آنکه از وجدان بیشتری برخوردارند و نمی توانند فراموش کنند که سی و یکسال پیش مردم با چه اهداف و چه وعده هایی به خیابان ها آمده بودند.
اما مهمترین مشابهت جمهوری اسلامی و رژیم شاهنشاهی در رهبران آن دو است. شاه خود را برگزیده و نماینده "فره ایزدی" می خواند که از طرف اهورامزدا "ماموریت برای وطنش" داشت و آیت الله خامنه ای خود را ولی امر مسلمین و رهبر مستضعفان جهان می خواند.
اما گویا "حب جاه" و مقام خدایی در دل آیت الله خامنه ای بیشتر اثر کرده است، تا جایی که از رهبر جمهوری اسلامی فتوایی منتشر می شود که بر اساس آن آیت الله خامنه ای ولایت خود را "شعبه ای از ولایت رسول الله و خدا " و "جانشین امام زمان در عصر غیبت " می خواند و مهمتر آنکه " اطاعت از دستورات حکومتی را نشانگر التزام کامل به ولایت فقیه " می داند.
در کنار سخنان روز گذشته آیت الله جنتی که "خداوند سمت رهبری را بر آیتالله خامنهای محول کرد" همگی نشانه های پر وضوحی هستند که آیت الله خامنه ای در حال برداشتن گام های بلندتری برای مقام الوهیت خود است آنهم در هنگامه ای که ظرف 14 ماه گذشته به صراحت شعارهای علیه خود، فرزندش مجتبی و دستگاههای تحت نظرش را از سوی توده های مردم شنیده است.
شاه خود را پدر ملت می دانست، پدری که برگزیده خدا بود و می گفت ائمه شیعه نیز توجه خاصی به او داشتند، آیت الله خامنه ای اما نمی خواهد تنها برگزیده ای صرف باشد او می خواهد "شعبه ای" از ولایت خداوند بر بندگانش باشد و همه دستورات حکومتی، یعنی آنچه مراد و خواست رهبری است را اجرا کنند، به ولایت خداوند گردن نهند و هر کس در برابر رهبر بایستد و سرپیچی کند در برابر خداوند ایستاده است. دیگر تفاوت شاه و آیت الله خامنه ای در این است که شاه نمی توانست "حکم محاربه" بدهد و قوانین اسلام را با رای و نظر خود تطبیق و هماهنگ کند، اما دست آیت الله خامنه ای آنقدر بازست که خود را از ولی فقیه به درجات عالی تر و آسمانی تر برساند. طرفه آنکه هر چه بر فاصله رهبران از مردمانشان افزوده می شود، استحکامشان هم شکستنی تر.
امت آیت الله خامنه ای در زمین زندگی می کند و سختی ها و مرارت های زمینی می چشد، آیت الله خامنه ای اما اکنون به رقابت با آسمان ها برخواسته و به دنبال فتوحات و مرز گشایی های جدید است. همچنین چند روز پیش بود که مهدی کروبی که صراحت لهجه اش زبانزد است گفت: "گمان نمی کنم خدا هم اختیارات ولی فقیه را برای خود قائل باشد."
اگر روزی در کوچه های ایران کسی به مزاح می گفت خدا نماینده خامنه ای در آسمانهاست، این مزاح امروز برای رهبر جمهوری اسلامی شیرین و دست یافتنی جلوه کرده است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کردهاید
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
http://groups.google.com/group/23khordad
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر