همسر جان باخته 30 خرداد در مصاحبه با روز:
فاطمه راگرفتند، یک کارت شهید دادند
چهارشنبه ۹ تير ۱۳۸۹
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/june/30//-23a1b872f7.html
فرشته قاضی
حسن میر اسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگو با "روز" اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد اما او حاضر به گرفتن دیه نیست. فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز 30 خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.
پیکر خانم سمسارپور، به گفته همسرش شبانه و در شهرستان بابل دفن شده است. آقای میراسدالهی که شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل همسر و ضارب فرزندش شده است به "روز" می گوید: آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید.
در حین مصاحبه صدای پسر کوچک این خانواده که از پنجره شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بوده به گوش می رسد. او از پدرش گله میکند که: چرا باز این مسائل را تکرار میکنید. چرا آن صحنه ها را برای من زنده می کنید، بسه دیگه و...
کوشا میراسدالهی روز 30خرداد وقتی مادر و برادرش گلوله خوردند از پشت پنجره نظاره گر بود و به گفته پدرش به همین علت از نظر روحی ضربه خورده و تحت درمان روانپزشک است. این پسر که اکنون 13 سال دارد، در قالب شعری، شهادت مادرش را توصیف کرده است. او در این شعر مرگ مادرش را چنین توصیف کرده: گل او ریخت که ریخت، پرپر شد ولی این چشم ندید، گل او را بردند، بذر او بر دل ماست... جسم او را بردند، ریشه اش در تن ماست....
گفتگوی "روز" با حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور را در ذیل بخوانید.
آقای میر اسدالهی، روز 30 خرداد چه اتفاقی افتاد؟
من از صبح رفته بودم سر کار؛ آن روز کارم زیاد بود و گفته بودم دیر برمیگردم. خانه ما در کوچه سینا است پشت مجتمع قضایی و نزدیک آزادی. آن روز همه جا شلوغ بود، من به خاطر بچه ها که یکی دانشجوی دانشگاه شریف بود و دومی هم در مدرسه مفید، نزدیک خوابگاه شریف درس می خواند، در نزدیک آزادی خانه گرفته ام. فاطمه گاهی می خندید و می گفت: این همه جا؛ تو ما را آوردی اینجا! و من می گفتم به خاطر بچه ها اینجا بهتر است و...
آن روز نگران بودم، ساعت 6 غروب دل شوره داشتم زنگ زدم خانه و با فاطمه حرف زدم؛ حالشان خوب بود و منزل بودند. ساعت 7 بود که دل شوره و استرس شدید آزارم میداد، پسر کوچکم کوشا زنگ زد اصلا نمی توانست حرف بزند. به سرعت راه افتادم سمت منزل، همه مسیرها بسته بود. اما هر طور بود خودم را به منزل رساندم. دیدم پسر کوچکم هراسان و گریان در خانه است و فاطمه و کاوه نیستند. چند تن از همسایگان هم منزل ما بودند. آنها گفتند فاطمه و کاوه گلوله خورده اند.
این اتفاق چگونه رخ داده بود؟ همسر و فرزند شما چگونه تیر خورده بودند؟
حدود ساعت یک ربع به 7 بوده که فاطمه و بچه ها صدای انفجاری را در کوچه می شنوند. فاطمه و کاوه سراسیمه پایین می روند ببینند چه خبر است. همسایه های دیگر هم پایین می آیند. چند نفر را می بینند که کلت به دست ایستاده اند. تعقیب و گریز با مردم به کوچه ما کشیده بود. جنب منزل ما، یک مجتمع چند طبقه است. رئیس مجتمع رو به نظامیانی که اسلحه به دست بودند، دستانش را بالا می برد و با اشاره به لوله گاز می گوید: شلیک نکنید، اینجا منفجر می شود. اما همان لحظه با گلوله به پای مرد همسایه می زنند و بلافاصله هم فاطمه و کاوه را که کنار او ایستاده بودند. فاطمه را به قلبش و کاوه را به شکمش می زنند. و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که کوشا از پنجره همه را می دیده است.
بعد از تیراندازی چه اتفاقی می افتد؟ همسر و پسرتان و همچنین همسایه تان را کجا می برند؟
بااینکه نزدیک خانه ما درمانگاه بود و آمبولانس هم وجود داشت اما هیچ اقدامی نمی کنند. مردم خود آنها را به درمانگاه بهگر و سپس بیمارستان شهریار می برند. نمی دانم چگونه رفتم تا درمانگاه بهگر... در مسیر شاید حدود 20 بار باتوم خوردم اما عین خیالم نبود.. اصلا نبودم انگار در این دنیا... چگونه می رفتم فقط خدا میداند... به درمانگاه رسیدم و پرسیدم؛ هیچ کس جوابگو نبود. تا پرستاری راهنمایی ام کرد. بعد وسایلی رادر گوشه ای تلنبار شده. دیدم در بین کوه وسایل ساعت مچی همسرم که سال گذشته برای تولدش خریده بودم بود. پرستارگفت برده اند شهریار... رفتم بیمارستان شهریار... همه چیز آشفته بود... رفتم بیمارستان شهریار، سراغ فاطمه و کاوه را گرفتم. پرستاری گفت خانمت فوت کرده اما پسرت زنده است. رفتم بالای سر کاوه، دیدم غرق در خون است. گفتند پزشک ندارند، مسیر ها بسته است و پزشک ها نتوانسته اند به بیمارستان برسند. فاطمه که نزدیک ساعت 7 گلوله خورده بود، مدتی طولانی بدون پزشک روی تخت افتاده و جان داده بود. دکتر که بعد آمد و دید گفت اگر به او رسیده بودند زنده می ماند. ساعت حدود ده بود که دکتر دهخدا رسید. با سختی و داوطلبانه آمده بود. مسیر بسته بود و تمام طول راه، پشت فرمان و در حالیکه دستش کارت شناسایی و بیرون از پنجره بود، تا بیمارستان آمده بود. خدا خیرش دهد آن شب جان 6 نفر را نجات داد که یکی هم کاوه بود. کاوه را جراحی کرد. دو ماه تمام به روده اش دستگاه وصل بود و بعد دوباره جراحی شد. 25 سانتی متر از محل روده شکافته شد، آپاندیست اش را هم درآوردند و...
اکنون حال کاوه چطور است؟
الان حالش بهتر است و دانشگاه میرود. کاوه مهندس برق است. ورودی سال 83، دانشگاه شریف و در مقطع فوق لیسانس هم رتبه دوم را آورده بود و رشته ام بی ای می خواند.
چرا پیکر فاطمه را در بابل به خاک سپردید؟
رفتم جنازه را بگیرم پرسیدند شکایتی داری؟ از ترس اینکه جنازه را تحویل ندهند گفتم نه. از محل، استشهاد جمع کردیم که در تظاهرات نبوده و جلوی در منزلش بوده. بعد تعهد گرفتند که از کسی شکایت نکنم و اینکه مراسم برگزار نکنیم. تعهد را دادم، استشهاد را دادم و فاطمه را آوردند بهشت زهرا و شستند و تحویل دادند. ما هم بردیم به بابل که زادگاهمان است. شبانه بردیم و در تنهایی و غربت به خاک سپردیم. ترسیدیم باز مشکلی پیش بیاید. بعد که به خاک سپردیم، رفتم به مادر فاطمه قضیه را گفتم که قبر دخترت اینجاست. نمیدانید چقدر سخت است. نمیدانید چه دردی است آدم در وطن خودش غریب باشد. فاطمه را ما در نهایت غربت و تنهایی به خاک سپردیم.
و بعد شکایت کردید؟
بله شکایت کردم، پرونده در دادسرای نظامی است. اما آخرین جوابی که به ما دادند این بود که شما در شکایتتان گفته اید "نظامی ناشناس" زده است. گفتم بله نظامی بوده اما ناشناس، چون ما اسم او را که نمی دانیم. گفتند پس ناشناس است و از بیت المال دیه بگیرید. اعتراض کردم؛ گفتم سلاح شناسایی شده، شما نوع گلوله را نیز شناسایی کرده اید، چطور نمی توانید شناسایی کنید آن روز چه کسانی در عملیات بودند، چه کسانی شلیک کرده اند و از اسلحه شان شلیک شده، اما هیچ جوابی ندادند.
به شما گفته اند گلوله از چه نوعی بوده؟
در گزارش نوشته اند. هم نوع کلت را مشخص کرده اند، هم گلوله را نوشته اند، از نوع نه میلی متری بوده است.
گواهی پزشکی قانونی چی؟ آیا در این گواهی اصابت گلوله را نوشته اند؟
بله نوشته اند فوت بر اثر اصابت گلوله.
گفتید کوشا شاهد گلوله خوردن مادر و برادرش بود. او در چه وضعیتی است؟
کوشا الان سیزده سال دارد. خدا میداند چی کشیدیم. فاطمه پر کشید. کاوه روی تخت بیمارستان بود و کوشا به شدت از نظر روانی به هم ریخته بود. شب ها مدام از خواب می پرید و فغان میکرد. هوار می کشید گریه میکرد و نمی توانستیم آرامش کنیم. او الان تحت نظر روانپزشک است. احساسش برای مادرش را با شعری بیان کرده با اینکه کم سن است اما شعری که گفته خیلی تاثیر گذار است. سنتور میزند برای مادرش و... هم برای کوشا و هم برای کاوه، نمیدانستم چگونه باید موضوع را بگویم با آن وضعیت وحشتناکی که پشت سر می گذاشتند. از روانشناس کمک گرفتم و گفتم که مادرشان نیست و... خدا سر هیچ کسی نیاورد.
آقای میر اسدالهی، این روزها شما چه میکنید؟ گویا بازنشسته شده اید؛ جایی خواندم که اجباری شما را بازنشسته کرده اند صحت دارد؟
اجباری نبود. من ایران خودرو کا رمیکردم و مهر ماه از مدیران ایران خودرو درخواست کردم به دلیل مشکلاتی که دارم و نمی توانم کار کنم با بازنشستگی ام موافقت کنند. خوشبختانه موافقت کردند هرچند که علیرغم وعده هایشان با حداقل حقوق انجام شد و بیمه تکمیلی هم چند ماهیست که قطع شده اما مهم نیست. الان نشسته ام خانه و خانه داری میکنم به دو پسرم می رسم که از درس عقب نیفتند و...
[در اینجا صدای کودکی به گوش می رسد]
آقای اسدالهی گویا صدای فریاد پسرتان است.
بله حرفهای مرا شنیده و به هم ریخته؛ فریاد می زند که تمامش کنم. می گوید بس است اینقدر آن صحنه ها را زنده نکنید برای من و... این بچه همه صحنه را به چشم خود دیده. من چگونه می توانم عمق درد و فاجعه را بیان کنم... به خاطر بچه ها نه فریاد زدم نه گریه کردم تا آنها آرام باشند. اما مگر می شود؟
شب ها با عکس فاطمه سخن میگویم؛ در خلوت خودم گریه می کنم و زار میزنم. زندگی مرا از هم پاشیدند و بعد از چند ماه بعد آقایانی آمدندکه بله این بار این جوری شده و عذر می خواهیم... بعد یک کارت به من دادند به عنوان شهید... همسر من که 26 سال عاشقانه زیستیم با یک کارت عوض شد... همین شد که دیگر کسی را به خانه ام راه نمیدهم؛ هر کسی زنگ زد که میخواهد بیاید گفتم همه زندگی مرا ویران کردید کجا بیایید؟ چرا بیایید؟
متاسفم که ناچار شدید این دردها را بازگویی کنید؛ اگر در پایان سخن خاصی دارید بفرمایید.
کلمه درد هم کم است در مقابل این چیزی که ما کشیدیم و می کشیم. صبح برای یک لقمه نان حلال بیرون میروی زنت را می کشند، پسرت را غرق در خون می کنند و پسر دیگرت همه را از پنجره می بیند. آخر این چه رسمی است؟ از استانداری آمده بودند خانه ما. به آنها گفتم شما در روضه هایتان از مظلومیت فاطمه می گویید و بعد فاطمه مرا کشتید... منی که زمان انقلاب عکس و بیانیه های آقای خمینی را پخش می کردم و مبارزه می کردم و حالا این پاداش من است؟ همسر و بچه من که اصلا خیابان هم نبودند گاهی می گویم کاش در تظاهرات بودند و سنگی هم زده بودند، آخر یک لحظه امده اند جلوی در خانه و این... تمام همسایه ها شاهد بودند همه دیده اند چه اتفاقی افتاده و...
متهمان بی نام به اعدام محکوم شدند
احکام دادگاه کهریزک به خانواده ها ابلاغ نشده
پنجشنبه ۱۰ تير ۱۳۸۹
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article////107/-8d873ecceb.html
فرشته قاضی
سازمان قضایی نیروهای مسلح دیروزحکم صادره درباره متهمان دادگاه کهریزک را اعلام و همزمان به نتیجه رسیدگی به پرونده کوی دانشگاه نیز اشاره کرد.این در حالیست که احکام دادگاه کهریزک، براساس گفته خانواده های امیر جوادی فر و محمد کامرانی به "روز"، به آنها و وکلایشان ابلاغ نشده واین خانواده هااز طریق رسانه های خبری در جریان حکم صادره، قرار گرفته اند.
روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد یک دادگاه نظامی درتهران، دو تن از متهمان پرونده کهریزک را به اتهام ضرب و جرح عمدی منجر به قتل، به "قصاص نفس" محکوم کرده است.
این سازمان، نامی از متهمان نبرده اما در اطلاعیه اش نوشته است که دو نفر از متهمان، به اتهام ايراد ضرب و جرح عمدي منتهي به قتل مرحومان امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی، علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی، شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس محکوم شده اند.
براساس این اطلاعیه، يكي از متهمان به دليل احراز نشدن جرم، از اتهامات وارده تبرئه شده و نه متهم دیگر، حسب اتهامات منتسب به آنان به تحمل حبس، پرداخت دیه، جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محکوم شده اند.
حکم ابلاغ نشده
حکم صادره برای 12 متهم پرونده کهریزک که غیر قطعی و قابل تجدیدنظرخواهی اعلام شده، در حالی در رسانه های خبری منتشر شده که به خانواده های قربانیان و وکلای آنها ابلاغ نشده است.
بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر در این زمینه به "روز" گفت: حکم هنوز به ما ابلاغ نشده و ما از طریق رسانه ها در جریان این حکم قرار گرفتیم و نمیدانیم ترکیب احکامی که صادر شده به چه صورتی بوده و نمی توانیم فعلا قضاوتی درباره حکم صادره داشته باشیم.
علی کامرانی، پدر محمد کامرانی نیز به "روز" گفت: ما هنوز از جزئیات حکم بی خبریم و خیلی کلی حکم را اعلام کرده اند لذا نمی توانیم درباره آن نظری بدهیم.
آقای کامرانی افزود: منتظریم قاضی پرونده از سفر حج برگردند و جزئیات حکم صادر شده را ببینیم و تا این جزئیات را نبینیم نمی توانیم اظهار نظری بکنیم.
حکم دادگاه کهریزک همچنین در حالی اعلام شده است که پیشتر، علی جوادی فر، پدر امیر جوادی فر به "روز" گفته بود خانواده های قربانیان، به قسمت هایی از کیفرخواست اعتراض کرده اند و این اعتراض موجب توقف روند برگزاری دادگاه شده است. اعتراضاتی که به گفته علی کامرانی، بخشی از آنها را قاضی دادگاه وارد دانسته، اما بخشی دیگر را رد کرده بود.
هنوز خبری از دادگاه و نحوه رسیدگی به پرونده ها منتشر نشده است و خانواده های قربانیان نیز به دلیل غیر علنی بودن دادگاه و منع انتشار مسائل مربوط به دادگاه، تاکنون سکوت اختیار کرده اند.
دادگاه آمران
پیشتر سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام کرده بود متهمان پرونده از رده های مختلف نیروی انتظامی هستند. این در حالیست که خانواده های قربانیان این پرونده به "روز" گفته بودند خواهان برگزاری دادگاه آمران جنایت کهریزک هستند؛امری که تاکنون رنگ واقعیت به خود نگرفته است.
علی کامرانی دیروز هم در پاسخ به سئوال "روز" درباره زمان و روند برگزاری دادگاه آمران کهریزک گفت:" هنوز خبری نداریم که دادگاه قضات و آمران کهریزک چه زمانی برگزار خواهد شد، اما ما خواهان برگزاری دادگاه آمران کهریزک هستیم و در این زمینه نیز پی گیری میکنیم و امیدواریم هر چه سریع تر این دادگاه برگزار شود."
بابک جوادی فر نیز با تاکید بر اینکه دادگاه آمران باید برگزار شود به "روز" گفت:" ما صد در صد این مساله را پی گیری میکنیم و منتظریم هر چه سریع تر، براساس گزارشی که مجلس منتشر کرد و گزارشات سازمان قضایی نیروهای مسلح و مسائلی که در دادگاه مطرح شد، دادگاه پرسنل قضایی که دستور انتقال بچه ها به کهریزک را دادند و سایر مسائلی که به وجود آمد برگزار شود."
اشاره آقای جوادی فر به گزارش کمیته ویژه مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حوادث پس از انتخابات است که در جلسه علنی مجلس ارائه شد. این کمیته، سعید مرتضوی، دادستان عمومی و انقلاب وقت تهران را به عنوان صادر کننده دستور انتقال بازداشت شدگان روز ۱۸ تیر به بازداشتگاه کهریزک معرفی کرده و گفته بود که او دلیل این کار را "فقدان ظرفیت زندان اوین" اعلام کرده است.
قربانیان کهریزک
امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی، قربانیان بازداشتگاه کهریزک هستند که به دلیل ضرب و شتم و شکنجه های صورت گرفته در این بازداشتگاه که به گوانتاناموی ایران معروف شد، جان باختند.
جمهوری اسلامی کشته شدن این سه نفر را در بازداشتگاه کهریزک به رسمیت شناخت اما رامین آقازاده قهرمانی و عباس نجاتی کارگر، دو تن دیگر از قربانیان این بازداشتگاه هستند که مسئولین قضایی ـ امنیتی تاکنون از پذیرش مسئولیت قتل آنها، خودداری کرده اند.
این دو نفر پس از آزادی از کهریزک و به علت شکنجه های صورت گرفته در این بازداشتگاه جان باختند.
رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه، دیگر قربانی کهریزک است که مسئولان امر مرگ او را ابتدا، سکته قلبی، سپس خودکشی و بعدها مسمومیت اعلام کردند اما براساس اسنادی که "روز" منتشر کرد صورت جلسه اولین معاینه محل زمان کشف جسد در محل کار رامین دلالت دارد که این پزشک جوان را از ناحیه گردن خفه کرده اند.
دیگر قربانیان کهریزک
اما قربانیان این بازداشتگاه، تنها در جان باختگان خلاصه نمی شود.بنابر اعلام سازمان قضایی نیروهای مسلح، 98 نفر از بازداشت شدگان کهریزک از نحوه رفتار ماموران شکایت کرده بودند ولی "با تدبیر دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و پرداخت خسارت و دلجویی از شاکیان، تعداد 51 نفر از آنان رضایت" دادند.
براین اساس، پرونده کهریزک به جز خانواده های سه جان باخته در این بازداشتگاه، 47 شاکی دیگر نیز دارد.
از سوی دیگر مهدی کروبی، یکی از رهبران معترضان به انتخابات مخدوش 22 خرداد سال گذشته، در نامه ای به هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری از تجاوز به بازداشت شدگان دختر و پسر در بازداشتگاه کهریزک سخن گفته بود. اما حکومت با انکار تجاوز ها و دروغ خواندن این موضوع، کسانی را که عنوان میکردند مورد تجاوز قرار گرفته اند، از حق دادرسی و شکایت محروم کرد.
بازداشتگاه کهریزک که در جریان پاکسازی منطقه خاک سفید تهرانپارس احداث و به گفته مسئولان نیروی انتظامی به محلی برای نگهداری "اراذل و اوباش" تبدیل شده بود، بعدها و در جریان اجرای طرح امنیت اجتماعی نیز مورد استفاده قرار می گرفت. این بازداشتگاه در جریان درگیرهای بعد از انتخابات به محلی برای نگهداری بازداشت شدگان معترض به انتخابات مخدوش 22 خرداد سال گذشته تبدیل شد.
بازداشتگاهی که کمیته ویژه مجلس در توضیح شرایط آن به زندانی شدن ۱۴۷ نفر در يک مساحت کم، نبود تهويه، فقدان آب و غذای مناسب، شنيدن فحشهای رکيک، کلاغپر رفتن همراه با ضرب و شتم، همجواری با اراذل و اوباش، تحقير شدن و بیتوجهی مأموران و مسئولان بازداشتگاه به وضعيت جسمی بازداشت شدگان اشاره کرده است.
پرونده کوی دانشگاه
سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیه ای که دیروز صادر کرد همچنین به پرونده کوی دانشگاه اشاره و اعلام کرد:" همزمان با رسيدگی به پرونده کوی دانشگاه تهران، پرونده تخريب در مجتمع سبحان نيز مورد پيگيری و رسيدگی قرار گرفت و تعدادی از عوامل دخيل در اين حادثه نيز شناسايی و مورد تعقيب قرار میگيرند."
براساس این اطلاعیه، در مجموع بيش از 60 نفر تحت تعقيب قضايي واقع و در نهايت بر اساس اسناد، مدارك و شواهد موجود، دادسراي نظامي تهران 33 نفر از متهمان را مجرم شناخته و پرونده آنان را به دادگاه ارسال و در مورد ساير متهمان به دليل احراز نشدن جرم، قرار منع پيگرد صادر کرده است.
این اطلاعیه از ادامه تحقیقات درباره تعداد دیگری از "عوامل اغتشاش" خبر داده و در عین حال گفته است که "عدهاي افراد متفرقه و غيرمسئول وارد كوي دانشگاه شده و با اغتشاشگران درگير و متأسفانه بعضي از آنان وارد خوابگاههاي دانشجويي شده و تعدادي از دانشجويان را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و به اموال عمومی و خوابگاهی کوی و لوازم شخصی دانشجویان خسارت وارد می آورند."
سازمان قضایی نیروهای مسلح، کسانی راکه وارد کوی دانشگاه شدند و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، افراد "متفرقه و غیر مسئول" خوانده و مدعی شده است که مأموران انتظامي، براي كنترل اوضاع و جلوگيري از اغتشاش و تخريب اموال عمومي و با رعايت مقررات وارد كوي دانشگاه تهران شده بودند.
این در حالیست که براساس فیلمی که از جریان حمله به کوی دانشگاه گرفته شده و در تلویزیون بی بی سی پخش شد، کسانی که وارد کوی شده و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، نیروهای بسیجی به همراه نیروی انتظامی بودند.
حمله به کوی دانشگاه تهران دقیقا دو روز بعد از انتخابات مخدوش خرداد سال گذشته صورت گرفت و براساس اعلام کمیته پی گیری وضعیت آسیب دیدگان و جان باختگان که از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده بود، 6 دانشجو به نام های مينا احترامی، ايمان نمازی، فاطمه براتی، محسن ايمانی، کامبيز شعاعی و کسری شرفی در جریان حمله به آن جان باختند.
حملهکنندگان جیرهخوار و حقوقبگیرند
بازخوانی تهاجمات شعبان بیمخ ها به کروبی
پنجشنبه ۱۰ تير ۱۳۸۹
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/july/01//-e5665f4980.html
آرش بهمنی
مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتمادملی، روز سهشنبه در دانشگاه شریف، مورد حمله نیروهای لباس شخصی و اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه شریف قرار گرفت.این چندمین بارست که رئیس سابق مجلس شورای اسلامی مورد حمله قرار می گیرد و به وی توهین می شود.حمله کنندگان هم کسانی هستند که کروبی آنان را "جیره خوار"، "حقوق بگیر" و "شعبان بی مخ" خوانده است.
کروبی که برای حضور در مراسم ترحیم پدر محمدرضا عارف، معاون اول دولت خاتمی، به مسجد دانشگاه شریف رفته بود، با هجوم نیروهای لباس شخصی مواجه شد. شعارهای این افراد علیه کروبی و تلاش آنها برای ضرب و شتم کروبی باعث شد تا کروبی مجلس عزاداری را ترک کند.
پس از یورش این افراد به کروبی، وی در مصاحبه با "سحامنیوز" گفت: "حمله ها و توهین های سریالی گروهی جیره خوار و حقوق بگیر که گاها لباس مقدس بسیج را به تن میکنند [جدید نیست]... بسیار متاسفم بسیجی که در زمان امام ۸ سال در جبهه ها جنگید و از کشور دفاع کرد، کارش به جایی رسیده است که در دانشگاهها با دانشگاهیان برخورد میکند، در مساجد مردم را کتک بزنند، در رای گیری ها تقلب، در خیابان ها به کشتار مردم، در ۱۴ خرداد جلوگیری از سخنرانی نوه امام، حمله به خانه، دفاتر و مساجد مراجع و در بسیاری جاهای دیگر اقداماتی که نام و یاد بسیج را لکه دار کردهاند. بسیجی که با خون هزاران شهید و جانباز آبیاری شده بود. متاسفانه عملکرد این افراد بدانجا رسانده است که میراث امام که همان جمهوریت و اسلامیت بود اکنون رنجور و ناتوان گشته است."
کروبی افزود:"اگر زمان شاه یک شعبان بی مخ بود، اکنون این حاکمیت صدها شعبان بی مخ تربیت کرده است و این افراد باید بدانند که مهدی کروبی تا آخر ایستاده است و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است و تا گرفتن حق مردم از پا نخواهد نشست."
حمله به مهدی کروبی، در یکسال گذشته بیسابقه نبوده و پیش از این نیز بارها اتفاق افتاده است. سایت "سحامنیوز" به همین مناسبت قسمت کوتاهی از سخنرانی "احمد خمینی" فرزند آیتالله خمینی را منتشر کرده است. احمد خمینی در سال 69 میگوید: "همین برادر عزیزمان، همین رئیس مجلسمان، همین یار انقلابی امام(ره) کتکی را که از آخوندهای متحجر و مقدس نماهای مخالف امام و انقلاب در مسجد اعظم و در مساجد دیگر خوردند؛ امروز هم اگر دیر بجنبیم کروبی هایی دیگر که تعدادشان هم زیاد نیست در حوزه از همین دسته کتک می خورند."
از انداختن عمامه تا تیراندازی
در یکسال گذشته، مهدی کروبی و خانواده وی، تحت فشارهای مختلف روزگار را سپری کردهاند. کروبی به همراه میرحسین موسوی، دو رهبر جنبش سبز هستند که در یک سال گذشته، همراه با مردم معترض به تقلب در انتخابات 22 خرداد، به اعتراضات خود ادامه داده اند.
کروبی که در راهپیمایی سکوت 25 خرداد تهران در میان مردم حاضر شده بود، نخستین بار در نمازجمعهای که به امامت هاشمیرفسنجانی برگزار شد، مورد حمله نیروهای لباسشخصی قرار گرفت. شدت برخورد نیروهای لباس شخصی به حدی بود که عمامه کروبی از سر وی افتاد و دبیرکل حزب اعتماد ملی موفق به ورود به محوطه دانشگاه تهران و محل برگزاری نمازجمعه نشد. در آن زمان استاندار تهران اعلام کرده بود که نیروهای نظامی و امنیتی به زودی عاملان این حادثه را مجازات خواهند کرد.
در آن زمان، حسین کروبی، فرزند کروبی دراین مورد گفت: "پدرم را سوار بر ماشین کردند که به دانشگاه ببرند ولی هنگامی که مقابل دانشگاه پیاده شد تعدادی از نیروهای لباسشخصی مقابل در ایستاده و به او حمله کردند و او را مورد تعرض قرار دادند بهطوری که عمامه وی از سرش افتاد. آنها به فحاشی پرداخته و الفاظ بسیار زشت و زنندهای را به کار میبرند. در همین حال محافظان با سختی آقای کروبی را وارد دانشگاه کردند. هنگامی که با زحمت توانستیم آقای کروبی را داخل دانشگاه ببریم بنده به علت ازدحام نتوانستم وارد دانشگاه شوم و وقتی که بیرون ایستاده بودم شاهد آن بودم که یکی از لباسشخصیها به آنها خسته نباشید میگفت و تاکید میکرد که کارتان را بسیار خوب انجام دادید. هنگام بازگشت نیز تعدادی از نیروهای لباسشخصی به فحاشی علیه آقای کروبی پرداختند."
اتفاق مشابهی نیز در روز قدس برای مهدی کروبی افتاد. وی که در برای حضور در جمع سبزها، در ميدان هفت تير در مسجد الجواد حضور يافته بود مورد تعرض نيروهاي لباس شخصي قرار گرفت.حمله نیروهای لباس شخصی و فحاشی به کروبی با مقاومت حامیان کروبی مواجه شد و کروبی موفق به ترک صحنه شد.
در آن زمان روزنامه اکنون توقیف شده اعتماد در گزارشی نوشت حمله به سران اصلاحطلب ـ موسوی، کروبی، خاتمی ـ در روز قدس هماهنگ شده بوده است.
هجوم برای ضرب و شتم
گرچه نیروهای لباس شخصی، در حملاتی که پیش از این به شیخ اصلاحات کرده بودند، قصد ضرب و شتم وی را نیز داشتند، اما این قضیه نخستین بار در حضور مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات عملی شد.
در جریان بازدید مهدی کروبی از نمایشگاه مطبوعات، تعدادی از نیروهای لباس شخصی حامی دولت کودتا با در دست داشتن چماق و درحالی که اقدام به فحاشی میکردند به کروبی حمله کردند و عمامه وی را از سرش انداختند.
شدت حمله به مهدی کروبی به حدی بود که محافظان وی برای متفرق کردن مهاجمان مجبور به شلیک تیرهوایی شدند.
چندی بعد، حمله مشابهی به مهدی کروبی صورت گرفت. کروبی که به همراه خانواده خود در مراسم عزاداری امام حسين (ع) در مسجد آيت الله غفاری، محدوده خيابان تهران نو حضور يافته بود، هنگام خروج از مسجد مورد حمله چند تن از نيروهای خودسر قرار گرفت.
ماشين حامل مهدی کروبی هنگام خروج از کوچه مورد حمله اين افراد قرار گرفت و ضمن وارد آمدن خساراتی چند، شيشه جلوی ماشين به طور کامل شکسته شد. افراد مهاجم پس از دخالت مردم از محل گريختند.
تیراندازی به مهدی کروبی
شدیدترین حمله به مهدی کروبی اما در شهر قزوین اتفاق افتاد. در حالی که مهدی کروبی قصد شرکت در یک مراسم عزاداری در شهر قزوین را داشت، نیروهای لباس شخصی خودروی حامل وی را هدف تیراندازی قرار دادند. حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، در آن زمان اعلام کرده بود که خودروی حامل مهدی کروبی، هدف اصابت دو گلوله قرار گرفته، ولی چون خودرو زرهی بوده، آسیبی به کسی نرسیده و فقط شیشههای خودرو شکسته یا ترک برداشته است.
به گفته حسين کروبی، پس از ساعتی چند اتوبوس و مينیبوس برخی نيروها و شماری از نيروهای بومی و روستایی را جلو محل اقامت آقای کروبی پياده کردند و اين افراد با فحاشی و پرتاب سنگ و آجر تمامی شيشههای محل اقامت او را شکستند؛ به دنبال آن، پس از گذشت مدتی، يگان ويژه در محل حاضر شد و آقای کروبی با مداخله اين نيرو با اتومبيلش قزوين را به مقصد تهران ترک کرد، اما تجمعکنندگان با تخممرغ و آجر به خودروی او حمله مکردند و دو تير به شيشههای جلو و عقب اتومبيل اصابت کرد. وی همچنین از حضور هفت نفر از فرماندهان سپاه قزوین در میان حملهکنندگان خبر داده بود.
این حمله به مهدی کروبی باعث شد تا فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، در مصاحبهای با روزنامه فرانسوی لوموند اعلام کند که:"اگر اتفاقی برای مهدی کروبی بیفتد دولت مسئول است و دولت نمیتواند مسئولیت خود را بر گردن کشورهای خارجی و یا گروههای دیگر بیاندازد."
همزمان با این حمله، نزدیکان وی اعلام کردند محافظان مهدی کروبی از "همراهی و حفاظت از وی" خودداری میکنند و مهدی کروبی در خانه خود به صورت "نيمهحبس" گرفتار شده است.
کروبی همان زمان در گفتوگویی این حملات را ناشی از عصبانیت نیروهای حامی دولت دانست و تاکید کرد که اینگونه حملات وی را از ادامه مسیری که در پیش گرفته است، منصرف نخواهد کرد.
حمله به منزل مهدی کروبی
پس از حادثه تیراندازی به مهدی کروبی، به نظر میرسید ک آتش خشمها کمی کنترل شده است. اما در روزهای پایانی اسفندماه سال گذشته عدهای از حامیان دولت به منزل کروبی حمله کردند.
این افراد پلاکاردهایی با عنوان "کمیته مردمی مجازات سران فتنه" حمل میکردند و پس از شعار دادن و پاشیدن رنگ و شعارنویسی بر روی دیوار منزل کروبی، محل را ترک کردند. فیلمهایی که از این حادثه منتشر شد، نشان میداد این افراد، چند تن از ساکنان ساختمان محل سکونت کروبی را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند.
با این حال به فاصله چند روز، مهدی کروبی در پیامی که به مناسبت آغاز سال جدید منتشر کرد، بار دیگر تاکید کرد که اینگونه حملات به وی، نمیتواند در ارادهاش برای پیمودن مسیری که انتخاب کرده است، خللی وارد کند. وی با اعلام اینکه این حملات "سازمان دهی شده" و از یک "مرکز فرماندهی" هماهنگ میشود، آن را نشانه موفقیت خود و درستی راهی که انتخاب کرده است، دانست.
یکی دیگر از مواردی که حمله به کروبی، جنجالهای رسانهای زیادی هم پیدا کرد، به زمان حضور وی در قم و در بیت آیتالله صانعی اختصاص داشت. کروبی که حدود دو هفته قبل، به دیدار آیتالله صانعی رفته بود، با تجمع نیروهای حامی دولت مواجه شد. گرچه وی با کمک یگان ویژه وپس از چند ساعت حبس خانگی، موفق به خروج از این مهلکه شد، اما ادامه این تجمع باعث حمله به بیوت ایات عظام منتظری و صانعی و پلمب دفتر ایتالله منتظری شد.
آزار و اذیت نزدیکان کروبی
این حملات اما تنها به خود کروبی محدود نماند و دامان اطرافیان وی را گرفت. از آن جمله میتوان به بازداشت چند ساعته پسر کروبی اشاره کرد.
علی کروبی، فرزند کروبی، در راهپیمایی روز بیست و دوم بهمن ماه توسط نیروهای "خودسر" بازداشت و به مسجدی منتقل شد. پس از آزادی شواهد نشان میداد که وی مورد آزار و اذیت این نیروها قرار گرفته است. گرچه دادستان تهران ابتدا این خبر را تکذیب کرد، اما برخی رسانههای نزدیک به دولت مدعی شدند که قوهقضاییه حکم بازداشت فرزند کروبی را صادر کرده است.
فرزند کروبی با توجه به اتفاقاتی که برایاش رخ داده بود، شکایتی را در این زمینه تنظیم کرد؛ شکایتی که هیچگاه به مرحله بررسی هم نرسید.
از سوی دیگر، پس از مراسم بزرگداشت ایتالله خمینی، یکی از محافظان مهدی کروبی پس از پایان مراسم توسط نیروهای امنیتی- نظامی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد.
آنگونه که سایت "سحامنیوز" گزارش داده بود، وی توسط این نیروهای امنیتی ـ نظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه دهان و دندان دچار آسیب شدید شد. نیروهای امنیتی- نظامی پس از ضبط تمام وسایل شخصی وی-اعم از تلفن همراه، کیف و مدارک شناسایی- و انتقال چندباره وی به محل های نامعلوم، سرانجام پس از حدود 24 ساعت بازداشت، وی را آزاد کردند.
اکنون به نظر میرسد نیروهای نزدیک به حاکمیت قصد دارند با حملات مداوم به سران جنبش سبز، آنها را وادار به خانهنشینی کنند. برخی از ناظران سیاسی بر این عقیدهاند که این مشابه همان پروژهای است که درباره ایتالله منتظری نیز اجرا شد. این افراد قصد دارند به این شکل ارتباط سران جنبش سبز را با بدنه مردم قطع کرده و آنها را "منزوی" سازند.
باید منتظر ماند و دید که آیا کروبی و همراهانش، برنامهای برای شکستن این سد دارند؟
--
......سبز یعنی استقامت تا بهار
You received this message because you are subscribed to the Google
Groups "دوستان سبزاندیش" group.
To post to this group, send email to sabzandish@googlegroups.com
To unsubscribe from this group, send email to
sabzandish+unsubscribe@googlegroups.com
For more options, visit this group at
http://groups.google.com/group/sabzandish?hl=en





هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر