428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

چهارشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۰

[aghalyat] Fw: Kanon nevisendegan Iran [1 Attachment]

 
[Attachment(s) from Amir Aryan included below]



--
با درودهای فراوان

روزنامه اعتماد و جعل تاریخ کانون نویسندگان ایران!
 
     بهرام رحمانی
 
حکومت اسلامی ایران، از همان ابتدای به قدرت رسیدنش، همواره تلاش کرده است از جمله ­نهادهای دمکراتیک و مردمی را یا به خدمت سیاست­ها و ایدئولوژی حاکم خود درآورد و یا با پرونده­سازی­های کاذب و با آفریدن فضای رعب و وحشت، ترور و اعدام اعضای این نهادها را تحت تعقیب پلیسی قرار دهد. بنابراین، کسب و کار دایمی سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، تولید جهل و خرافات، سازمان­دهی سانسور و اختناق در جامعه، به ویژه علیه نویسندگان، هنرمندان، روزنامه­نگاران متعهد و مستقل و هم­چنین فعالین سیاسی و اجتماعی است.
اخیرا روزنامه اعتماد، وابسته به مهدی کروبی، در مطلبی سعی کرده است تاریخ کانون نویسندگان ایران را جعل کند و آن را به عنوان تشکیلاتی که فرح پهلوی برپاکننده آن بوده است، نشان دهد. این روزنامه، پس از گذشت سی و سه سال از سرنگونی حکومت پهلوی، برای اولین بار کانون نویسندگان را به این حکومت، وابسته می­کند؛ اقدامی که جز نشر اکاذیب و تحریف تاریخ، معنی دیگری ندارد. قطعا گردانندگان روزنامه اعتماد، به عواقب امنیتی این مساله آگاهی دارند و با این وجود، هم تاریخ را جعل کرده­اند و هم برای کانون، پرونده­­سازی نموده­اند.
روزنامه «اعتماد»، در شماره 2 تير 1390، صفحه 10، در مطلبی تحت عنوان «شبکه اطرافيان فرح پهلوی چه کسانی بودند» نوشته است‌: «اين گروه­(اطرافيان فرح پهلوی) علاوه بر اين که سعی می‌کردند تا با تلفيق فرهنگ غربی و ايرانی، هويت جديدی برای ايرانيان به وجود آورند و مواضعی را که رژيم موفق به تصرف­شان نشده بود در دست بگيرند، قصد داشتند تا به جذب نيروهای آزادانديش و مخالفان محافظه‌کار دولت بپردازند. بدين ترتيب کانون نويسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زيادی از شاعران و نويسندگان کشور نيز به جرگه ياران فرح پيوستند.»
کانون نویسندگان ایران، در تاریخ 7 تير 1390، به این پرونده­سازی روزنامه اعتماد پاسخ درخور و شایسته­ای داده است که در همین شماره بانگ منتشر شده است. تاريخ کانون نويسندگان ايران، به حدی پاک­تر و شفاف­‌تر و مستندتر است که نیاز چندانی به اثبات دروغ­پردازی­های کردانندگان روزنامه اعتماد ندارد.
پاسخ کانون نویسندگان، جعل کاری روزنامه اعتماد را به بهترین وجهی افشا می­کند و با روشنگری اجازه نمی­دهد این روزنامه با این جعلیات تاریخی علیه کانون نویسندگان ایران، به اهداف سیاسی­اش برسد. راهی که گردانندگان این روزنامه، انتخاب کرده­اند، جز رسوایی حاصل دیگری برایشان نخواهد داشت. جعل تاریخ، عملی زشت و ضداجتماعی و ضدفرهنگی است و عموما به جامعه لطمه می­زند.
کانونی که تاریخچه شفاهی در مبارزه علیه سانسور اختناق هم در حکومت سلطنتی و هم در حکومت اسلامی دارد؛ کانونی که کارنامه درخشانی در راه دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه و هم­چنین حمایت از جنبش­های اجتماعی آزادی­خواه و برابری­طلب و عدالت­جود ایفا کرده است، با چنین پرونده­سازی­های هرگز از تلاش­ها و اهداف خود عقب­نشینی نمی­کند.
همگان می­دانند و اسناد فراوانی نیز وجود دارد که نشان می­دهند بسیاری از بنیان­گذاران کانون نویسندگان ایران، هم زندان­های سیاسی حکومت پهلوی و هم حکومت اسلامی را با پوست و گوشت خود تجربه کرده­اند. بسیاری از اعضای این کانون، هم در دوران مبارزات مردمی علیه حکومت شاه حضور فعالانه داشتند و هم پس از پیروزی انقلاب 57 مردم ایران، لحظه­ای از فعالیت­های خود در راه تحقق آزادی بیان و قلم و اندیشه در جامعه دست برنداشتند؛ تا این که هم­زمان با سرکوب­ دستاوردهای انقلاب 57، تهاجم به کانون نویسندگان نیز شدت گرفت و سرانجام در تیر ماه 60، دفتر آن توسط عناصر سرکوب­گر حکومت اسلامی غارت و تخریب گردید. از آن تاریخ تاکنون، کانون نویسندگان ایران با هر فراز و نشیبی، همواره به مبارزه خود در راه تحقق آزادی بدون قید و شرط بیان، قلم و اندیشه ادامه داده است.
جنایت­کاران حکومت اسلامی، سعید سلطان­پور از اعضای سرشناس کانون نویسندگان را در سال 60 اعدام کردند. از آن تاریخ تاکنون، بسیاری از اعضای آن، تحت تعقیب پلیسی قرار گرفته­اند. در سال­های بعد و در بحبوحه سرکوب­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، فشار بر نویسندگان و هنرمندان نیز شدت گرفت نامه معروف 134 نویسنده که یک سند معتبر تاریخی است، منتشر گردید. اصلی­ترین دست­اندکار تهیه و تنظیم و انتشار این نامه، زنده یاد محمدجعفر پوینده بود. در آذر ماه 78، مامورین اطلاعاتی­-­امنیتی حکومت اسلامی نخست مختاری و پوینده از اعضای جمع مشورتی کانون نویسندگان را ربودند و سپس جنازه مثله شده آن­ها را در اطراف کلان شهر تهران رها کردند. این ترورهای حکومت اسلامی، به «قتل­های زنجیره­ای» معروف گردید که در اثر آن، بیش از 70 نفر از نویسندگان و فعالین سیاسی از جمله سیرجانی، میرعلایی، مجید شریف، پیروز دوانی، پروانه و داریوش فروهر و... به قتل رسیدند. اعتراضاتی که بر علیه تروریسم حکومت اسلامی در داخل و خارج کشور راه افتاد سرانجام سران این حکومت اقرار کردند که این ترورها توسط مامورین وزارت اطلاعات­شان صورت گرفته اما آن­ها «خودسر» عمل کرده­اند؟ هیچ­کس این ترفند حکومت اسلامی را باور نکرد و هم­چنان انگشت اتهام ترور نویسندگان و فعالین سیاسی بر روی کلیت حکومت اسلامی باقی مانده است. بنابراین، پرونده­سازی روزنامه اعتماد برای کانون نویسندگان ایران را باید در راستای سناریوهای سیاه حکومت اسلامی و جناح­بندی­های آن دید.
هنگامی که حکومت پهلوی، هرگونه آزادی را به خصوص آزادی بیان و اندیشه را شدیدا سرکوب می­کرد و مانع فعالیت آزادانه احزاب، رسانه­ها و نهادها دمکراتیک مردمی می­شد؛ در چنین فضایی مشاوران فرح پهلوی در «وزارت فرهنگ و هنر»، دست به یک نمایش «هنر دوستی؟» زدند. فرح پهلوی، قصد داشت به نیابت از حکومت­شان، کنگره­ای جهانی با شرکت شعرا، نویسندگان و مترجمان ایرانی و خارجی برگزار کند از این رو، تعدادی از اهل قلم را برای شرکت در این نمایش دولتی دعوت کردند. اما عده­ای از نویسندگان و شعرا و مترجمان متعهد و آزادی­خواه کشور در اواخر سال 1346، با انتشار بیانه­ای اعلام کردند که به علت سانسور و نبود آزادی بیان و قلم و اندیشه در جامعه و هم­چنین نقش ادارات دولتی در سانسور و سرکوب و مانع­تراشی در برابر خلاقیت های فرهنگی و فکری مستقل، به عنوان اعتراض این کنگره دولتی را تحریم کردند. در عین حال، این سئوال در مقابل نویسندگان و هنرمندان و مترجمان تحریم­کننده این کنگره قرار گرفت که صرفا تحریم کارساز نیست بنابراین، باید اقدام مهم دیگر نیز انجام داد و آن، فکر تشکیل کانون نویسندگان ایران بود. در این راستا، کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانه­ای در اردیبهشت ماه 1347، اعلام موجودیت رسمی و علنی کرد.
همین اقدام به موقع و هوشیارانه و مدبرانه برخی نویسندگان و هنرمندان و مترجمان کشور، سبب شد تا حکومت کنگره­اش را به تعویق بیندازد؛ کنگره­ای که هرگز برگزار نشد.
در تاریخچه تشکیل کانون نویسندگان، آمده است که روز جمعه بیست و سوم اسفند ماه 1347، مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران طبق دعوت قبلی با حضور نزدیک به پنجاه نفر از اعضای کانون تشکیل شد... بالاخره پس از هفت ساعت بحث و شور که از ساعت 4 بعد از ظهر تا ده شب طول کشید پنج نفر از اعضای هیائت دبیران و دو نفر علی­البدل و دو نفر بازرس آن انتخاب شدند.
حکومت پهلوی، برای انتقام­گیری از اعضای کانون نویسندگان ایران، به ساواک­(پلیس مخفی) خود ماموریت داد تا جلو فعالیت این را بگیرند. سرانجام در اثر یورش ساواک، تعدادی از نویسندگان دستگیر شدند. این دوره از فعالیت­های کانون، در اواخر سال 1348 پایان یافت و آخرین جلسه آن، در مدرسه «به آذین» تهران پارس برگزار گردید. اما از آن تاریخ تا به امروز و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، تلاش کانون در جهت تحقق آزادی بیان و قلم و اندیشه برای همگان، بی­وقفه ادامه دارد.
به این ترتیب، در فاصله سال­های 1348 تا 1355، حکومت پهلوی با دستگیر کردن و ممنوع­القلم کردن اعضای کانون نویسندگان، جلو فعالیت­های کانون را نیز گرفت.
دوره دوم فعالیت کانون، از اواخر سال 1355 آغاز شد. این دوره نیز با یورش پی­در­پی مامورین حکومت اسلامی به دفتر کانون متوقف گردید.
دوره سوم فعالیت کانون نویسندگان ایران، تلاش­های بی­وقفه برای تجدید فعالیت کانون در داخل کشور و دوره شکل­گیری فعالیت کانون نویسندگان ایران «در تبعید» است. در ادامه همین تلاش­ها بود که در اواخر سال 1369، تجمع غیررسمی تعدادی از نویسندگان و شعرا برگزار شد و    طرح پیش­نویس منشور کانون نویسندگان ایران تدوین گردید. اعلامیه پایانی این جلسه را که 150 تن از نویسندگان و شعرا و مترجمان و محققین امضاء کرده بودند مورد حمله مقاله­نویسان رسانه­های حکومت اسلامی قرار گرفتند.
مسلما، اگر هر تاریخ­نویس و محقق بی­طرفی بخواهد تاریخچه و سابقه فعالیت کانون نویسندگان ایران را مورد بررسی قرار دهد بی­شک به این نتیجه می­رسد که این کانون، با کلیه نقاط ضعف و قوتش مستقل از احزاب و دولت­ها فعالیت کرده و در این موارد هیچ نقطه سیاهی در فعالیت­های آن پیدا نمی­کند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، در تابستان سال 1361 برابر با سال 1982 به همت پانزده تن از اعضای کانون نویسندگان ایران که به دلیل فعالیت­های فرهنگی آزادی­خواهانه و انسان­دوستانه مجبور به ترک ایران شده بودند، در پاریس اعلام موجودیت کرد. با تلاش اعضای کانون نویسندگان ایران در تبعید، عضویت انجمن قلم ایران در تبعید نیز در شصت و یکیمن کنگره جهانی قلم «پن» که از تاریخ 6 تا 12 نوامبر 1994 در شهر پراگ برگزار گردید، به تصویب رسید.
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید که اعضای آن­ها در کشورهای مختلف جهان پراکنده­اند تنها و تنها با اتکا به اعضایش فعالیت می­کند و به هیچ­وجه حاضر نیست با دولت­ها و احزاب پارلمانی و غیرپارلمانی وارد بده و بستانی سیاسی­-­فرهنگی شود و یا کمک­های مالی دریافت نماید.
باین ترتیب، کانون نویسندگان ایران، آن­چنان کارنامه شفاف، مستند و درخشان و ارزش­مندی دارد که هیچ­کدام از جعل­کنندگان تاریخ، از جمله روزنامه اعتماد، نمی­تواند آن را بنا به دل­خواه خود و با انگیزه­های سیاسی­اش جعل کنند.
این کانون درد اخل و خارج کشور، مانند یک سازمان حرفه­ای سیاسی و یا صرفا صنفی، فعالیت نمی­کند که فقط از حقوق اعضاء و خودش دفاع کند، بلکه کانون از حق آزادی بیان و قلم و اندیشه همگان، به ویژه اقشار محروم و ستم­دیده جامعه در مقابل تعرض و سانسور و اختناق حاکمیت، بر پایه موازین دمکراتیک و در چارچوب اهداف و منشور خود، دفاع می­کند. از این­رو، روزنامه اعتماد وابسته به جناح اطلاح­­طلب و طرفدار «سبزهای اسلامی» حکومت اسلامی، با اهداف سیاسی معینی، آن هم با جعل و تحریف علیه کانون نویسندگان ایران، دست به قلم برده است.
گردانندگان این روزنامه، اگر فکر می­کنند با این پرونده­سازی علیه کانون نویسندگان ایران، شاید بار دیگر در بارگاه خلیفه مسلمین سیدعلی خامنه­ای پذیرفته شوند سخت در اشتباهند و راه مناسبی را انتخاب نکرده­اند. چرا که دست­کم بخش آگاه جامعه ایران، از کارنامه درخشان این کانون و تعهد محکم هیئت دبیران آن در دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه و تشکل، آگاهی دارند. همگان می­دانند که تاکنون تهدید و ترور، زندان و شکنجه و اعدام نتوانسته است جلو فعالیت­های این کانون را بگیرد.
بر این اساس شکی نیست که همه حکومت­های مستبد و دیکتاتور و طرفدارانش همواره تاریخ را جعل می­کنند تا تاریخ جهل و جنایت و سرکوب و سانسور خود را بر پایه­های دروغ و ریاکاری بسازند و از طرفی، برای مخالفین خود پرونده­های امنیتی جعل کنند. جنایاتی که در حکومت اسلامی ایران، به اندازه عمر آن سابقه دارد. بنابراین، اکاذیبی که روزنامه اعتماد بر علیه کانون نویسندگان ایران نوشته است  برای به دست آوردن دل حاکمیت و سانسورچیان حکومتی که مدتی نیز روزنامه­شان را تعطیل کرده بودند و اخیرا بار دیگر اجازه انتشار داده اند.
هنگامی که ارگان­های سانسور حکومت اسلامی، روزنامه اعتماد را تعطیل کردند کانون نویسندگان ایران در راستای اهداف خود، با انتشار اطلاعیه­ای تعطیلی آن را محکوم کرد. اما اکنون گردانندگان آن، جواب این کانون را با جعل تاریخ و پرونده­­سازی برای آن می­دهند؟!
روزنامه «اصلاح‌طلب» اعتماد، در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ از سوی هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شده بود، روز شنبه 14 فروردین 90، انتشار دوباره خود را با پیام تبریک محمد خاتمی، رییس دولت «اصلاحات»، از سر گرفته است. به گزارش سایت‌ اینترنتی کلمه، روزنامه اصلاح‌­طلب اعتماد، در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ توقیف شده بود، انتشار دوباره خود را از سر گرفته است.
روزنامه اعتماد ملی، ارگان مطبوعاتی حزب اعتمادی ملی است. صاحب امتیاز این روزنامه مهدی کروبی و مدیر مسئول آن محمد جواد حق ‌شناس است. آخرین سردبیر آن پس از ابولفضل شکوری و رضا انصاری و محمد قوچانی بود.
کانون نویسندگان ایران، از نخستین سال­های تاسیس خود در سال­های 1346 و 47 تاکنون، در حالی که همواره با سانسور و سرکوب و تهدید حکومت پهلوی و هم­چنین حکومت اسلامی روبه­رو بوده است، اما هیچ­وقت از فعالیت­های درخشان و شفاف خود در دفاع «آزادی بیان بی­حصر و استثنا و به یک­سان برای همگان»، دست نکشید و بهای سنگین آن را نیز آگاهانه پرداخته است. از این­رو، کانون نویسندگان ایران، در نزد افکار عمومی جامعه­مان، به عنوان معتبرترین نهاد روشنفکران مستقل ایران، شناخته شده و آن­چنان جایگاه محکمی دارد که با جعل تاریخ، نمی­توان برای آن و اعضایش پرونده­سازی کرد.
هیچ حکومتی و ارگانی نمی­تواند پیشینه غنی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کانون را زیر سئوال ببرد و یا با جعل تاریخ آن،  اعضایش و به ویژه هیئت دبیران آن را تحت فشار قرار دهد و مرعوب فضای موجود نماید.
بعلاوه کانون نویسندگان ایران، به عنوان اصلی­ترین نهاد دمکراتیک نویسندگان ایران و بر پایه اهداف و منشورش و هم­چنین فضای سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه، نمی­تواند سیاسی نباشد. اما کانون دنباله­رو هیچ حزب و سازمانی و جناحی از حکومت اسلامی نیست و به طور مطلق در مقابل حاکمیت موضع ضدقدرت دارد. محور کار اعضای کانون نیز نوشتن و بیان و نشر آزادانه است بی­هیچ حصر و استثنایی.
در هر صورت هدف و انگیزه روزنامه اعتماد در انتشار متنی بی­امضاء علیه کانون نویسندگان، هنوز معلوم نیست اما می­توان حدس زد که اتهامات بی­اساسی را که به کانون وارد کرده، بی­ارتباط با حاکمیت و دستگاه سانسور حکومت اسلامی نبوده است. روزنامه­ای که خود تا دیروز قربانی سانسور بوده است و حتی کانون نویسندگان  در راستای اهداف خود در دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه از جمله تعطیلی این روزنامه توسط حکومت اسلامی را نیز محکوم کرده است چرا پس از بازگشایی مجدد، به طور ناگهانی علیه این کانون دست به قلم می­برد؟ آن هم در حالی که دسترسی به کتاب­ها، مقاله­ها، سخن­رانی­ها و میزگردهای بسیاری در مورد چگونگی تشکیل کانون و تاریخچه آن و اعضایش و به ویژه هیئت دبیرانش به راحتی در دسترس عموم قرار دارد.
هر چند که هم حکومت پهلوی و هم حکومت اسلامی، مانع فعالیت­های کانون نویسندگان ایران شده­اند و آن را منحل اعلام کرده­اند اما کانون نویسندگان ایران، به دلیل این که یک جریان خلاق است و هیچ­گاه انحلال خود را نپذیرفته، هم­چنان به فعالیت­های خود ادامه می­دهد و بهای آن را نیز آگاهانه می­پردازد. کانون نویسندگان ایران، همیشه زنده است چون اعضای آن فعال هستند و از اهداف آن پیگیرانه و مصرانه دفاع می­کنند. یعنی هر یک از اعضای فعال آن به عنوان کارگران فرهنگی، به اصول و مواضع و کارنامه درخشان آن افتخار می­ورزند و به هیچ فردی و جریانی نیز اجازه نمی­دهند تاریخ آن را تحریف و خدشه­دار نمایند و برای اعضایش پرونده­سازی کنند.
هم­چنین تلاش­هایی مبنی بر سیاست­زدایی کانون و ضدسیاسی کردن آن و یا برعکس کانون را به عنوان یک صنفی که فارغ از شرایط حاکم بر جامعه و بدون توجه به فشارهای اقتصادی و اجتماعی و هم­چنین سرکوب­های سیاسی توسط حکومت در جامعه، به کارهای صنفی خود و اعضایش مشغول است، محدود سازند. در حالی که چنین مواضعی مغایر با اهداف و اساسنامه و منشور کانون نویسندگان است و یک اقدام «سیاسی» علیه کانون محسوب می­شود. بنابراین، نگرش سیاست­زدایی و هم نگرش سیاست­زده­گی، هر دو پشت و روی یک سکه­اند و عموما از بیرون به کانون تحمیل می­شود. تا روزی که حکومت سانسور و اختناق، فقر و فلاکت، تهدید و ترور و شکنجه و اعدام اسلامی بر سر قدرت است بی­شک کانون هم­چنان در چارچوب اهداف و منشور خود به ناگریز به فعالیت­های هم­زمانی صنفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود ادامه خواهد داد. چرا که در طول تاریخ، هرگز سانسور و محدودیت­های آزادی بیان و نشر و عقیده به گسترش آزادی، دمکراسی، برابری، اعتلای فرهنگی، ارتقای آگاهی و پیش رفت هیچ ملتی خدمت نکرده است و نمی­تواند در جامعه ما نیز بکند. ملتی که گرفتار دردها و رنج­های بی­کران و مهلکی است اقشار آزادی­خواه و برابری­طلب و عدالت­جوی آن، به ویژه نویسندگان و هنرمندانش نیز نمی­توانند نظاره­گر این همه بی­حقوقی در جامعه باشند و دیوار چینی دور خود بکشند و فارغ از هر مساله­ای به فعالیت­های صنفی و تخصصی خود بپردازند؟! اما روشن است که همواره باید به استقبال انتقادات سازنده از یک­سو و ارائه راهکارهای مناسب و خلاق در فضایی دوستانه رفت و با بحث و تبادل­نظر و توافق، کانون نویسندگان را تقویت کرد. بنابراین کانون نویسندگان ایران، به عنوان اصلی­ترین، قدیمی­ترین و جا افتاده­ترین نهاد دمکراتیک و مستقل نویسندگان و هنرمندان و محققین و مترجمان است که هیچ­گونه فشاری را از سوی هیچ فرد و گروهی و دولتی برنمی­تابد. بر این اساس، اصل دفاع از آزادی بیان، قلم، اندیشه، عقیده، نشر، فعالیت متشکل و متحد خواست قلبی و همیشگی نه تنها هر نویسنده، بلکه هر شهروند آزاده در هر جای جهان است، نمی­تواند در مقابل سانسور و سرکوب و تحمیل بی­حقوقی به مردم از سوی حاکمیت ساکت بماند و مرعوب سانسور و سرکوب و پرونده­سازی­های پلیسی شود!
ادعای نويسنده‌ روزنامه‌ «اعتماد» و وصل کردن کانون به «جرگه ياران فرح»، چيزی جز دروغ‌پردازی و جعل تاريخی نيست و طبیعتا هر انسان آگاهی آن را شدیدا محکوم می­کند.
مسلما، آزادی بی­قید و شرط اندیشه و بیان و رفع تمام موانع و انواع سانسور و حفظ استقلال عرصه هنر و علم و ادب، آرزویی­ست که تا تحقق آن­ها، باید هر راه دراز و سختی را با صبر و شکیبایی و استقامت و سرافرازی طی کرد!
باید جامعه بسازیم که در آن، هیچ فرد و گروهی به هیچ عذر و بهانه­ای مورد تبعیض و نابرابری و تحت فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار نگیرد؛ هیچ شهروندی و نویسنده و هنرمندی نیز به دلیل آزادی بیان، قلم، اندیشه، نشر و فعالیت جمعی آزادی­خواهانه و برابری­طلبانه تحت تعقیب قرار نگیرد؛ به خصوص زندان و زندانی سیاسی واژه­هایی متعلق به تاریخ گذشته و محدود به صفحات کتاب­ها باشند! به قول حافظ:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم               فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
 
 
* برگرفته از بانگ شماره 19، نشریه کانون نویسندگان ایارن در تبعید، یولی 2011
 
***
 
پاسخ کانون نویسندگان ایران
به روزنامه‌ «اعتماد»
 
روزنامه‌ «اعتماد» در شماره 2 تير 1390، صفحه 10، در مطلبی تحت عنوان «شبکه اطرافيان فرح پهلوی چه کسانی بودند» نوشته است‌: «اين گروه­(اطرافيان فرح پهلوی) علاوه بر اين که سعی می‌کردند تا با تلفيق فرهنگ غربی و ايرانی، هويت جديدی برای ايرانيان به وجود آورند و مواضعی را که رژيم موفق به تصرفشان نشده بود در دست بگيرند، قصد داشتند تا به جذب نيروهای آزادانديش و مخالفان محافظه‌کار دولت بپردازند. بدين ترتيب کانون نويسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زيادی از شاعران و نويسندگان کشور نيز به جرگه ياران فرح پيوستند.»
روزنامه‌ «اعتماد» نام نويسنده‌ اين مطلب را نياورده است. ای بسا به اين دليل که راه فرار بزدلانه را برای اين شخص مفتری بازگذارد، غافل از اين‌که به اين ترتيب مسئوليت انتشار اين افترا و ادعای سراسر کذب را به گردن کل روزنامه می‌اندازد. تاريخ کانون نويسندگان ايران پاک‌ تر و شفاف ‌تر از آن است که نيازمند رد اين‌گونه ادعاهای كودكانه و افتراآميز باشد. با اين همه، به‌ ويژه برای نسل جوانی که به سبب حاکميت فضای سانسور و اختناق بر جامعه در معرض وارونه‌نمايی و دروغ‌پراکنی امثال نويسنده‌ روزنامه‌ «اعتماد» قرار دارد، اشاره به چند فراز از تاريخ خونبار کانون نويسندگان ايران را ضروری می‌دانيم.
1- درست برخلاف ادعای نويسنده‌ روزنامه «اعتماد» مبنی بر «راه افتادن کانون نويسندگان با کوشش فرح»، اين کانون هم­چون نهاد دفاع پيگير از آزادی بيان و مبارزه با سانسور در تقابل و مبارزه با رژيم ستم‌شاهی از جمله اعوان و انصار فرح پهلوی شکل گرفت. تاريخ گواهی می‌دهد که شأن‌ نزول و فلسفه‌ وجودی کانون مقابله با تلاش رژيم شاه برای راه‌اندازی جريان دولت ‌فرموده‌ «کنگره نويسندگان و شاعران» بود. با انتشار خبر تشکيل اين کنگره از سوی دولت در اسفندماه سال 1346، 9 تن از نويسندگان مستقل با تهيه‌ متنی با عنوان «بيانيه درباره‌ کنگره نويسندگان» هرگونه کنگره‌ دولتی را در غياب نويسندگان مستقل تحريم کردند. با پخش خبر تهيه‌ اين بيانيه، که شمار امضاهای آن تا آغاز سال 1347 به 52 تن رسيد، برگزاری کنگره‌ی دولتی مذکور عملا به فراموشی سپرده شد.
2- خواه در مورد آن 9 نفرِ نخست و خواه درباره‌ کل 52 نفری که کانون نويسندگان ايران را در آغاز سال 1347 بنيان نهادند ادعای پيوستن به «جرگه ياران فرح» يک‌ سره بی‌اساس و پاک مغرضانه و رذيلانه است. از اعضای بعدی کانون و آزادی‌خواهانی چون سعيد سلطان‌پور نام نمی‌بريم که زندانی هر دو نظام بود و سرانجام نيز جان خود را بر سر آزادی گذاشت؛ از کسی نام می‌بريم که روزنامه «اعتماد» و نويسندگانش قاعدتا در مخالفت او با رژيم شاه نبايد ترديد داشته باشند. يک چهره‌ شاخصِ آن 9 نفر، و در واقع يکی از بنيان­گذاران اصلی کانون نويسندگان ايران، جلال آل‌احمد بود. ما پاسخ به اين پرسش و در واقع حل اين تناقض آشکار را بر عهده‌ نويسنده‌ روزنامه‌ «اعتماد» و همپالکی‌هايش می‌گذاريم که چه‌گونه می‌توانند جلال آل‌احمد  را در آن واحد هم مخالف رژيم شاه و هم در «جرگه ياران فرح» به شمار آورند؟!
3- در 6 خرداد سال 1348، هيئت دبيران کانون نويسندگان ايران متنی خطاب به اعضا منتشر کرد که در آن پيشنهاد عده‌ای از اعضا داير بر «انجام مذاکرات خصوصی و استفاده از کانال‌های غيررسمی برای قانونی‌ کردن کانون» را رد کرده و به اين نتيجه رسيده بود که با روش‌ هايی «نظير مذاکرات دوستانه با عوامل سانسور و فعاليت خصوصی از قبيل واسطه قراردادن مقامات و دستگاه‌های صاحب‌ نفوذ» نمی‌توان با دستگاه سانسور رژيم شاه مبارزه کرد. از آن پس، مخالفت‌های رژيم با فعاليت کانون افزايش يافت به طوری که حتی تالار قندريز­(تالار «ايران» آن زمان) از واگذاری محل خود برای برگزاری جلسات کانون منع شد.
4- در سال 1349، چند تن از اعضای کانون از جمله داريوش آشوری، محمود اعتمادزاده­(به آذين)، بهرام بيضايی، فريدون تنکابنی، ناصر رحمانی‌نژاد، غلامحسين ساعدی، محمدعلی سپانلو و سعيد سلطان‌پور بازداشت و يا به ساواک احضار شدند. کانون به اين بازداشت‌ها و احضارها اعتراض کرد، اما با تشديد اختناق و سانسور و سرکوب ستم‌شاهی فعاليت کانون عملا متوقف شد و دوره‌ نخست اين فعاليت به پايان رسيد.
5- در 23 خرداد 1356، جمعی از اعضای دوره‌ نخستِ کانون در اعتراض به انحطاط فرهنگی و سانسور و محدوديت‌های تحميل ‌شده به اهل قلم نامه‌ای سرگشاده‌ به نخست ‌وزير وقت منتشر کردند که به «نامه‌ چهل نفره» معروف شد. اين اقدام در واقع آغاز دوره دوم فعاليت کانون نويسندگان ايران در مخالفت با آزادی‌ستيزی و سانسور رژيم شاه بود. پس از انتشار اين نامه، هما ناطق عضو کانون نويسندگان را در خيابان ربودند و پس از تجاوز به او در بيابان‌های اطراف «کاروانسرا سنگی» رهايش کردند. درست در همان روزها به خانه‌ علی‌اصغر حاج‌سيدجواديی، عضو ديگر کانون، نيز ريختند و به بازجويی و اذيت و آزار خانواده‌ او پرداختند.
6- در همان سال 1356، از 18 تا 27 مهرماه، به همت کانون نويسندگان گردهمايی بزرگ و تاريخی نويسندگان و شاعران ايران به نام «شب‌های شاعران و نويسندگان» در محل انجمن روابط فرهنگی ايران و آلمان­(انستيتو گوته) برگزار شد. استقبال مردم از اين اقدام کانون و حضور پرشور و انبوه آنان در برنامه‌های اين «ده شب» به سهم خود سکوت گورستانی چندين ساله‌ استبداد سلطنتی را درهم شکست و فضا را برای حضور و فعاليت جريان‌ها و نيروهای سياسی اپوزيسيون آماده کرد - جريان‌ها و نيروهايی که از قضا بعدها مانع فعاليت کانون شدند، شماری از اعضای آن را بازداشت و زندانی و اعدام کردند، و به اين هم بسنده نکردند و برخی را از خيابان ربودند و به گردنشان طناب انداختند، و اکنون نيز جمعی ديگر را به جرم غيرقانونی بودن کانون محاکمه می‌کنند. اين هم از طنزهای تلخ تاريخ است که کانون نويسندگان ايران بايد از يک سو تقاص مبارزه با رژيم شاه و به ‌طورکلی دفاع از آزادی بيان را پس دهد و، از سوی ديگر، به همکاری با اين رژيم و «پيوستن به جرگه فرح پهلوی» متهم شود!!
7- در 23 آبان 1356، در اعتراض به سرکوب و خفقان رژيم ستم‌شاهی، به فراخوان کانون نويسندگان ايران بيش از ده هزار نفر از دانش­جويان و جوانان و ديگر مردم معترض به مدت 24 ساعت در دانشگاه صنعتی تهران­(«آريامهر» آن زمان و «شريف» بعدی) تحصن کردند. در همان زمان تحصن، تنی چند از اعضای کانون در خيابان مورد ضرب و شتم ساواک و پليس شاه قرار گرفتند و بازداشت شدند.
اين‌ها مشتی‌ است نمونه خروار که نشان می‌دهد کانون نويسندگان ايران در زمان رژيم شاه نه تنها به ‌هيچ‌ روی جذب ساختار قدرت نشده بود بلکه همواره برای آزادی بيان مبارزه می‌کرد و طبعا اين امر او را به مخالفت با سياست‌های اختناق‌آلود و سرکوب‌گرانه‌ آن رژيم می‌کشاند. بر هر ناظر بی‌طرف و هر انسان بی‌غرض ‌و مرضی روشن است که ادعای نويسنده‌ روزنامه‌ «اعتماد» مبنی بر پيوستن اعضای کانون به «جرگه ياران فرح» چيزی جز دروغ‌پردازی و وارونه‌نمايی تاريخ نيست. اين ادعا را بر هيچ واقعيت و سند و مدرکی نمی‌توان استوار كرد و، از همين­رو، مصداق بارز و آشکار نشر اکاذيب، و افترا و تهمت ناروا و بی‌اساس است.
بر ما روشن نيست ‌که چرا روزنامه «اعتماد»، که خود از قربانيان سانسور بوده و از همين رو مورد دفاع کانون نويسندگان ايران قرار گرفته است، در دوره‌ جديد خود بايد چنين مطلب دروغين و افتراآميزی را چاپ کند. اما اين را خوب می‌دانيم و با صدای بلند اعلام می‌کنيم که اگر اين روزنامه در اين پندار به سر می‌برد که با چاپ اين‌گونه مطالب و سم‌ پاشی بر ضد نهاد آزادی‌خواهی چون کانون نويسندگان ايران می تواند رضايت خاطر سانسورچيان را تامين کند و برای خود حاشيه‌ امنيتی بسازد، بايد بداند که در خطا و توهمی محض و مهلک به سر می‌برد. قاعدتا تجربه‌ سی و اند سال زندگی در فضای سانسور و اخنتاق بايد به اهل قلم به ‌طورعام و اهل مطبوعات به‌طورخاص نشان داده باشد که آن‌چه آزادی بيان، از جمله انتشار آزادانه‌ مطبوعات، را تضمين می‌کند نه تمکين و کرنش و باج دادن به سانسورچيان بلکه مقاومت پيگير در برابر سانسور و دفاع استوار و راسخ از آزادی بيان است.
کانون نويسندگان ايران پيش از اين نيز نشان داده است كه مايل نيست صدای هيچ روزنامه‌ای، حتی روزنامه‌ای چون «اعتماد» که چنين مطلب دروغين و بی‌اساسی را بر ضد او منتشر می‌کند، خاموش شود و بر اساس منشور خود مبنی بر به رسميت شناختن آزادی بيان بی­هيچ حصر و استثنا برای همگان، از حق انتشار آزادانه‌ هر نشريه‌ای از جمله روزنامه «اعتماد» دفاع می‌کند. با اين همه، اين واقعيت را نيز نمی‌تواند ناگفته گذارد که انتشار اين‌گونه مطالب دروغين و خلاف ‌واقع بر ضدنهادی چون کانون، آن هم در شرايطی که اعضای اين نهاد به انحای گوناگون زير فشار قرار دارند تا از آزادی‌خواهی خود دست بردارند، حتی اگر با هدف جلب رضايت سانسورچيان هم انجام نگرفته باشد، اعتماد همان مخاطبان اندک اين‌گونه روزنامه‌ها را بيش از پيش سلب می‌کند.
 
کانون نويسندگان ايران
7 تير 1390
 


__._,_.___

Attachment(s) from Amir Aryan

1 of 1 File(s)

Recent Activity:
.

__,_._,___

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved