یک راهپیمایی موفق – یک پیشهاد برای شورا
هرکه را میدیدی شاد بود. لبخند بود و گپ و گفت و اشاره و چشمک. دوش به دوش هم راه میرفتیم و از لشگر بسیجیها سان میدیدیم. انگار پذیرش هسته «سکوت» به یک سپر محافظ تبدیل شده بود. آنقدر خیال راهپیمایان آسوده بود که در طول مسیر هرجا خسته میشدند گروه گروه کنار خیابان و روی سکوی مغازهها مینشستند. گاه درست در جایی که تجمعی از نیروهای سرکوب هم وجود داشت چند تن از راهپیمایان با خیال آسوده نشسته بودند و بطریهای آبشان را هم ردیف کرده بودند. راستی چه نشانه عجیب و غریب و در عین حال آشنا و گویایی است این بطریهای آب معدنی. صد رحمت به دستبند سبز!
وقتی که قرار نبود راهپیمایی با سکوت همراه باشد، هر لحظه سکوت راهپیمایان برایشان زجرآور بود. تفسیر خیلی سادهای داشت. ما آمده بودیم که فریاد بزنیم و شعار بدهیم اما حضور سنگین نیروهای سرکوب مانع شده بود. هرقدر که ما بیشتر در سکوت حرکت میکردیم بیشتر میپذیرفتیم که سرکوبگران در ماموریت خود پیروز شدهاند. انگار با هر قدم خودمان را لعنت میکردیم که شهامت فریاد زدن در وسط نیروهای سرکوب را نداریم. در طول راه مدام احساس تحقیر و شکست آزارمان میداد و حتی زمانی که جمعیت بیشتر میشد این احساس که حتی در کنار یکدیگر نیز نمیتوانیم به هدفمان برسیم دردناکتر میشد. راهپیمایی در تظاهرات غیر سکوت یعنی اینکه به صورت مداوم به دنبال فرصت بگردی تا فریادی بزنی. یعنی اینکه مدام باید اطرافت را نگاه کنی که کجا حجم نیروها کمتر میشود. یعنی اینکه مدام منتظری که یک نفر از یک گوشه فریادی بزند و حمله شروع شود. یعنی اضطراب مداوم. یعنی استرس بینهایت. نتیجه این میشد که راهپیمایی در نهایت به تضعیف و حتی تخریب روحیه شرکت کنندگان منجر میشد. در نقطه مقابل نیروی سرکوبگر در روزهای عادی برای برقراری سکوت و آرامش در صحنه حاضر شده بود. پس هرقدر که راهپیمایان در سکوت پیادهروها را طی میکردند سرکوبگران بیشتر احساس قدرت میکردند. ماموریت آنها با موفقیت همراه بود.
اما دیروز همه چیز عوض شده بود. ما قرار بود در سکوت قدم بزنیم و همین کار را میکردیم. اینکه به اهدافمان میرسیدیم ما را خوشحال میکرد. هر قدم که جلوتر میرفتیم احساس پیروزی در ما تقویت میشد. همین امر روحیه معترضین را بالا میبرد. نیازی نبود به صورت مداوم نگران افزایش یا کاهش حجم نیروهای سرکوب باشیم. کسی نگران نبود که به ناگاه فریادی زده شود و مزدوران از هر سو حمله کنند. استرسی وجود نداشت. با آرامش قدم میزدیم و حتی با آسودگی از لذت تماشای ویترین مغازهها بهره میبردیم. حاضران در راهپیمایی دیروز با وجدانی آسوده و احساسی از پیروزی به خانههایشان بازگشتند. این یعنی افزایش روحیه. در برابر سرکوبگران دیروز برای مقابله با شعار در صحنه حاضر نشده بودند. آنها برای سرکوب سکوت اجیر شده بودند اما این کار را بلد نبودند. نمیدانستند چطور باید این سکوت سنگین را بشکنند. هرلحظه آشفتهتر و پریشانتر میشدند. با موتورهایشان ویراژ میدادند و سر و صدا تولید میکردند اما بیفایده بود. صبرشان که تمام میشد بیخود و بیجهت به پر و پای مردم میپیچیدند تا شاید آنها را به مقابله تحریک کنند اما معمولا شکست میخوردند. سرکوبگران دیروز با حس پیروزی خیابانها را ترک نکردند. حریفشان کاری را که میخواست کرده بود. فریادهای «حیدر حیدر» عربدهکشهایشان نشانه قدرت نبود. حکایت قماربازی بود که همه چیزش را باخته اما ناچار است به روی خودش نیاورد.
خلاصه اینکه راهپمیایی سکوت از هر جهت موفقیتآمیز بود. نخست اینکه دو سال پس از کودتا بار دیگر دستگاه سرکوب را ناچار کرد که شهر را به حالت حکومت نظامی درآورد. از سوی دیگر کمترین هزینه را به معترضین تحمیل کرد و سبب شد روحیه آنان به شدت بالا رود. به باور من این آزمون موفق به این سادگی نباید به دست فراموشی سپرده شود.
شورای هماهنگی اعلام کرده است که برای روزهای 25 و 26 خرداد ماه هم برنامههایی را تدارک خواهد دید. (اینجا) من امیدوارم شورا این تجربه موفق را بیدلیل تغییر ندهد. به قول معروف «ترکیب تیم برنده را نباید عوض کرد». پیشنهاد من این است که راهپیماییهای سکوت باز هم تکرار شوند و هربار دامنه آنها به بخشهای بیشتری از محلههای شهر (منظورم فقط شهر تهران نیست) کشیده شود. من حتی گمان میکنم با این شیوه جدید ما میتوانیم برای روزها و هفتهها ماشین سرکوب را به خیابان بکشیم اما کمترین هزینه ممکن را بدهیم. اگر بتوانیم وارد این نبرد فرسایشی جدید بشویم به احتمال زیاد بازنده حاکمیت خواهد بود مگر اینکه هرچه سریعتر بخواهد شیوه سرکوبش را تغییر دهد و برای این راهکار جدید به دنبال پاسخ جدیدی بگردد. به هر حال تا آن زمان ما همچنان میتوانیم ابتکار عمل را حفظ کنیم و به حرکت در سکوت ادامه دهیم. بگذارید تبلور آن سخن زیبای میرحسین باشیم که خطاب به دستگاه سرکوب میگفت: «در خیابان با سایهها میجنگید حال آن که در میدان وجدانهای مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است».
دروغ در اصطکاک با واقعیت فرسوده می شود .... کافیست رسانه ی حقیقت باشید
به سایت های مفید زیر حتما سر بزنید
https://www.facebook.com/shahrvnd.sabz
http://www.divarnevis.com/2009/05/blog-post_20.html
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر