آزادي
فريدون مشيري
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود
کودکی_از شیطنت_بازی کنان
بست با دستش دهان استکان
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد
خشک لب می گشت،حیران،راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او
روزنی می جست در دیوار و در
تا به آزادگی رسد بار دگر
هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز
برای نظر دادن همین میل را
Reply to all
بزنید و بدون تغییر دادن موضوع ، نظر خود را اضافه کنید
این ایمیل را برای دوستان خود ارسال کنید
** مسئولیت محتویـــــات این ایمیل متوجه فرستنده آن مـــی باشد **
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه "ام تي ان ايرانسل" است
جهت ارسال ایمیل به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به:
mtnirancell@googlegroups.com
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به:
mtnirancell-unsubscribe@googlegroups.com
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در:
http://groups.google.com/group/mtnirancell?hl=fa
-_-_-_-_-_- گروه مستقل ام تی ان ایرانسل -_-_-_-_-_-
سپاسگزاریم، مدیریت انجمن ام تی ان ایرانسل گــــــو گل - مهرداد ، کیـان و " شما "
شما خود ، مدیر گروه هستید..
ارتباط با مدیریت گروه
http://groups.google.com/group/mtnirancell/post?sendowner=1&hl=fa_US&pli=1
..::.. دیدگانت را بشوی. دنیا را همانگونه که هست ببین..::..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر