پدرت ماند تا تو را در حصار کسانی ببیند که آنان را پناه داده بود
چکیده :من از این در شگفتم که تو، و همسرت، در بند باشی، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند. عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام...
محمد نوری زاد نویسنده و کارگردان که در جریان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ و در پی نامه هایی به رهبری بازداشت شد و ماه ها در انفرادی ها و قرنطینه زندان اوین نگهداری شده در نامه ای خطاب به مهندس موسوی می گوید: سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار طرف، بر تو و بر اطرافیان تو سنگ باریدند؟ و حضور تو را در کانون قدرت برنتافتند؟ تو می گفتی:با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد.
این روزنامه نگار که به تازگی از زندان آزاد شده است در ادامه می گوید: زمان، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت. او می توانست سه سال پیش از دنیا برود. او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود .
متن کامل این نامه به نقل از وب سایت رسمی دکتر محمد نوریزاد به شرح زیر است:
به نام خالق صبح
سید سلام ،
چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد :
" سید ، سلام" !
به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، و ما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد.
تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی .
از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم .
تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار طرف، بر تو و بر اطرافیان تو سنگ باریدند؟ و حضور تو را در کانون قدرت برنتافتند؟
تو می گفتی:
با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود .
تو می گفتی :
یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم .
تو می گفتی :
دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید .
تو می گفتی :
نمی شود دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را در یکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون در امتداد همان یک بام و دو هوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟
تو می گفتی :
ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد .
تو می گفتی :
وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند .
تو می گفتی :
همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود .
تو می گفتی :
باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند .
تو می گفتی :
چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی آن ، فضولاتی است که خود ما به آن افزوده ایم .
تو می گفتی :
درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم.
تو می گفتی :
باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند .
تو می گفتی :
ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید .
تو می گفتی :
اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند .
تو می گفتی :
عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد .
خلاصه سید عزیز،
تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست.
تو می گفتی :
اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد.
تو می گفتی :
طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری .
سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ، عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند .
سید عزیز،
زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود .
سرت سلامت سید،
به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند .
سید عزیز،
چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست.
تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد .
بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم.
من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند، تو را، همسرت را، و جناب کروبی را، از حصار بدرآورند.
فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم، سیزده ملیون، کمتر یا بیشتر، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم. چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست. انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد. بحرانی که اگر صبوری اش سرآید، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام. و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت. بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه، با رویگردانی از عبرت پذیری، خود را از مسیر آن بدر می بریم .
سید عزیز ،
پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد .
مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است .
این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم :
ای همه ی دنیا خواهان،
دنیا به کامتان!
من راه خویش برگزیده ام ،
و در کشاکش این راه،
بندها را ،
با مرگ خود، بریده و رفتم .
دنیا برای شما.
سیراز آن بخورید.
سخت که سیر شدید،
حالا کمی بیاندیشید.
کار سختی ست ، نه؟
به این بیاندیشید که :
مرگ شما نیز در راه است .
سید عزیز ،
زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور .
من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم .
سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم.
با احترام و ادب : محمد نوری زاد ۵/۳/۹۰
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۲۳ ب.ظ | پاسخ
khob shoro kardi bad tamam shod mesle seriyal haye Irani
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۲۹ ب.ظ | پاسخآقای نوری زادشما دچار پارادوکس هستید. عامل اصلی تمام مشکلات ما همان کسی است که شما از او دارید طلب بخشش می کننید. غرور ما را جریحه دار نکن آقا
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۳۴ ب.ظ | پاسختو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار طرف، بر تو و بر اطرافیان تو سنگ باریدند؟ و حضور تو را در کانون قدرت برنتافتند؟تو می گفتی :باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد .سید عزیز ،چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست.خدایا به خون پاک شهدایمان قسمت میدهیم میر محصور و شیخ بزرگوارمان و همسران گرامیشان را آزاد گردان ، خدایا تو نیک میدانی لحظه ای نیست که به یاد این عزیزان و خانواده های کشته شدگان و زندانیان آزاده نباشیم .
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۴۰ ب.ظ | پاسخ
حقا که زاده نوری! درمقابل این همه شجاعت واستقامت درطلب حق سرتعظیم فرود می اورم
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۵۴ ب.ظ | پاسخسرورعزیزم آقای نوریزاد،ازافتخاراین دولت کریمه احمدی نژادی آن است که ازمنتقد، مخالف وازمخالف، معاندوازمعاندبراندازتحویل انقلابمان بدهد ولی درتعجبم که چرا چشم امیدی به رهبری داری!؟ دوست عزیزآیا فکر میکنی درحصربردن وادامه آن بدون موافقت ایشان بوده؟ماهم همانندتعداد زیادی ازآن چهارده میلیون نفر روزی به این نظام وانقلاب دلبسته بودیم وزجرها کشیدیم ولی حیف وصد حیف!السجن احب الی مما یدعوننی الیه (یوسف ۳۳).باامید به آنکه کلبه احزان شود روزی گلستان
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱۲:۵۵ ب.ظ | پاسخ
خدا این آقای نوری زاد رو حفظ کنه. آسمانی حرف می زنه. صد حیف که امثال این آقای نوری زاد باید در قفس زندان باشند، اما آسمان شهر پر باشد از غارغاره کلاغ های آزاد.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۰۲ ب.ظ | پاسخآقای نوریزاد؛ آقای نوریزاد، آقای نوریزادنوشتهایت متین اما معترضم که از چه روی نمایندگی کسانی را میکنید که حاضر نشدند شرافتشان را به تقاضا از کسانی که خود نه شریک دزد که موید دزدند و در این دوسال چه ها بر مردم گذراندند بفروشند. لابد نکند هنوز میندیشید که آن کسی که میخواهید بماند روسفید است که با گذشتن از گناه ناکرده سید مقبولتر شود. جل الخالق . آقای نوریزاد شما را چون حر آزاده میپنداریم. لطفا آزاده بمانید.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۰۳ ب.ظ | پاسخ
من تعجب میکنم ازین محمد نوری زاد عزیز…بااینهمه فجایع وبلایایی که برسر ملت وبرسرخودش بعنوان یکی ازفرزندان همین ملت باریده،چقدرمحترمانه ومودبانه ازکسی که شاید بالاترین مسوولیت رو درقبال این فجایع داره درخواست میکنه …وچه چیزی روهم درخواست میکنه!!!
وصدالبته این احترام وادب مثال زدنی،باید ازامثال "نوری زاد"سربزنهکه الگوی حریت وآزادمردی درعصرسقوط انسانیت اند. - ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۰۶ ب.ظ | پاسخ
به امید آزادی همه زندانیان سیاسی و آزادی ایران سبزمان و درود بر مردان بزرگ این مرز و بوم (موسوی …کروبی…نوری زاد…خزعلی…خاتمی… و همه عزیزان سبز زندانی و بزرگانی که در تقلب بزرگ تاریخ ایران در سال ۸۸ …طرف مردم و حق و راستی و شرف را گرفتند
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۰۸ ب.ظ | پاسخ
پدرت ماند تا تو را در حصار کسانی ببیند که آنان را پناه داده بود افرین
البته جناب نوری زاد از قاتلان تقاضای آزادی مکن که این تقاضا به جای آزادی شما را در بند می کند کما اینکه گویی بند به پای شما هم رسیده است
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۱۶ ب.ظ | پاسخ
با آرزوی یکم فقط یکم شادی و آزادی
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۲۸ ب.ظ | پاسخ
دوست دارم محمد عزیز
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۲۹ ب.ظ | پاسخ
بهترین و کاملترین مقاله بود که تا حالا خوندم. به اومد آزادی و روزای خوب برای مردم و کشور عزیزمان ایران.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۳۶ ب.ظ | پاسخ
خدا نیامرزدش همو که با اشاراتش سید ما را در بند می خواهد
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۴۳ ب.ظ | پاسخ
بسیار زیبا بود.به امید رهایی
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۴۷ ب.ظ | پاسخ
آقای نوری زاد ضمن عرض ارادت و احترام از اینکه می بینم شما از ظالمین تقاضا می کنید قلبم می گیرد.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۱ ب.ظ | پاسخ
واقعاً زنده باد محمد نوری زاد- چه نامه ی پرباری بود برای ناآگاهان و نادانان-
اشک توچشمام جمع شد وقتی این جملات رو خوندم :سرت سلامت سید:به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر!عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور .
سید عزیز : زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده استسرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده استیالثارات الحسینو اما آیا رهبر این نامه رو میتونه بخونه؟؟؟!! یا مثلا نامه ی فرزند آیت الله منتظری به رهبر ، توسط ایشون رؤیت شد؟؟؟ همون نامه ای که یکی از دوستان سبز نوشته بود زیرش : ای بابا ، خود رهبر هم الان فیلتر شده- امیدوارم اینجوریث نباشه- چون ننگ بزرگیه برای دورو بریهای آقا و در آینده (چه این دنیا چه اون دنیا) جزسرافکندگی برای آقا هم چیزی نخواهد داشت-من می دونم که رهبر مهربانتر از این حرفهاست- همین سالهای نزدیک اومد به شهر ما و من هم رفتم- … خیلی خوب بود- خیلی-حضرت علی(ع) هم با اون عظمتش نتونست حکومت رو نگه داره و خون دل خورد از یه سری که الان هم ظاهرا از نسل اونها(اون نجسها و متحجرها و مقدس نماها و نادانها) هستند در مملکت ما—- منتهی امان از اون قرارگاهی که یک مشت رانتخوار ادارش می کنن و یا بدون مناقصه از دولت ، مأمور انجام پروژه های عظیم نفت و گاز می شَن- قرارگاه خاتم رو می گم- خدا هدایتشون کنه- اگه هم هدایت نشدن نابودشون کنه- و هر ارگان دیگه ای مثل این موجودات - ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۲ ب.ظ | پاسخ
بنده اعتقاد دارم که این تقاضا طعنه و کنایه ای است به منشا و منبع ظلم در حکومت چرا که هر چقدر هم که شخصی بی بصیرت و کم خرد باشد باز هم با درک این همه شکنجه از نزدیک در زندان های این حکومت دیگر امیدی به آزادی خواهی رییس حکومت نخواهد داشت در حالی که محمد نوری زاد فردی فرهنگی و فهمیده است و آنجا که می گوید "خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم. " در واقع می گوید ما به رهبری مهربان نیاز داریم نه رهبری جبار.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۴ ب.ظ | پاسخ
آقای نوریزاد از چه کسی طلب بخشش میکنید؟ از کسی که این عزیزان را به زندان و حصر انداخته؟ بهتر نیست از خداوند متعال طلب بخشش و آزادی ایران و ایرانیان رو از دست همین شخص بخواهیم!!!!!
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۶ ب.ظ | پاسخسلام بر مرد جبهه و تاریختا کی باید بر رهبری مردی از جنس خودمان اما پلید تر از شیطان اصرار ورزیم و از او درخواست داشته باشیمآقای نوری زاداین الفاظ را را برای نامیدن این فرد بس کنیداو نه تنها رهبر مردم نیست بلکه دشمن مردم هم هستبه خدا دست نیاز و درماندگی بگشاییم شاید او جوابمان دهدارادتمند شما فرزندی از ایران اما از نسل سوخته ی تاریخ انقلاب
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۸ ب.ظ | پاسخ
نوری زاد عزیز حرفهایت از جنس درد دلهای ماست اما تقاضایت آنهم به تعبیر دوستمان از کسی که خود مسبب همه این ناهنجاریهاست کمی رنجه آور ونومید کننده.نوری زاد عزیز یا نمیدانی یا شما هم مثال خاتمی هنوز دل بر عنایات او داریداماهرچه باشد من اگر دربند باشم ازو نمیخواهم که بند ازپای من بگسلد.عزیز دل کمی از توهم خارج شوید وواقعیتهارا بنگرید.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۱:۵۹ ب.ظ | پاسخمن نظرم را نوشتم اما متاسفانه پیام دادید تند تند می نویسمتند نوشتن من چه ر بطی به انعکاس نظر خواننده داره
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۰۱ ب.ظ | پاسخخدایا خامنه ای ما(میرحسین عزیز)را محافظت بفرما . آمین آمین آمیندرود به شرفت.خداحفظت کنه
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۰۳ ب.ظ | پاسخ
من از سایت کلمه تعجب می کنم چرا جواب توهین های محسن رضایی به مهندس موسوی و کروبی را نمی دهد،واسه موسوی و کروبی که کاری نکردیم حداقل نذاریم یکی مثل محسن رضایی بهشون توهین بکند.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۰۴ ب.ظ | پاسخ
عزیزم این طلب عفو نیست که غرورمان جریحه دار شه.این طلب عدالت وانصاف است و برای تاریخ نوشته شده نه حضرت آقا!!!
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۰۵ ب.ظ | پاسخبسیار متن محترمانه و درستی بود البته من از این متن نقاضای بخشش را نمی بینم بلکه اشاره کردن ایشان جهت آزادی میر حسین عزیز ماالبته من فقط یک صحبت با آقای نوری زاد عزیز که ممکن است دیدگاههای ما بسیار متفاوت باشد دارم و آن این است این حصر طولانی جز با تائید و دستور عالی ترین مفام کشور ممکن نیست ولی این پسندیده است که از حاکمان بخواهیم که رفتار و تصمیم خود را تغییر دهند و راه درست را در پیش بگیرند ولی تجربه این سی و چند سال متاسفانه خلاف این را نشان میدهد اگر گوش شنوایی و چشم بینایی با این مصیبت ها همچون کشتن ،زندان و شکنجه و … مواجه نبودیم . امیدوارم حاکمان اندکی تعقل کنند
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۰۷ ب.ظ | پاسخنوری زاد درک بالایی دارد وجنس سیاست را میشناسد…متاسفانه دوستان کامنت گذار بسیار آرمانگرا هستند و از واقعیات فاصله گرفته اند….
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۲۸ ب.ظ | پاسخ
ان شاا… به زودی آزادی را جشن می گیریم
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۲۹ ب.ظ | پاسخ
موسوی برای آزادی ما تمام روزهای باقی مانده زندگیش را فدا کرد ما نیز باید برای آزادی او حداقل غرورمان را زیر پا بگذاریم. درخواست نوریزاد نه از طرف موسوی که از طرف خودش و بخشی از حامیان ایشان بوده و من همان بخشم و حاضرم با تمام وجود غرورم را زیر پا گذاشته و از زندانبان طلب آزادی زندانی کنم
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۳۸ ب.ظ | پاسخ
تمام نامه عالی است اما آخر آن…چی بگم خدایا…نوری زاد آزاده و عزیز شما اینجوری نبودید… ترا به خدا از عامل تمام این دردها درخواست نکنید … میر حسین عزیز ماست
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۳۹ ب.ظ | پاسخ
دوستان سبز به خاطر بسپارید که انسان عاقل نحیف ترین ریسمان را حفظ می کند و انسان دیوانه محکمترین زنجیرها را با پتک می کوبد. ما برای مبارزه مدنی باید از حداقل امکانات موجود حداکثر استفاده ممکن را بنماییم. نه مانند انقلاب ۵۷ تمام زیرساخت ها را ویران کنیم. راه ما راهی آهسته و پیوسته به سوی جامعه مدنی و دموکراتیک است نه به قیمت ویران کردن دستاوردهایی که تا کنون داشته ایم. یادتان باشد که مثلا در آموزش و پرورش یا در نیروی نظامی زمان شاه ما بهترین استادان و کارشناسان را داشتیم ولی چون انقلاب می خواستیم بسیاری از افراد که واقعا لایق این نهادها بودند را اعدام و زندان و متواری کردیم و کسانی که شایستگی نداشتند وارد این نهادهای مهم شدند. پس هر تحول انقلاب مانندی بسیاری از دستاوردها را از ما خواهد گرفت.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۴۵ ب.ظ | پاسخ
تشکر از شما
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۲:۴۹ ب.ظ | پاسخاقای نوری زاد عزیز ای مرد ازادهنامه شما بسیار اگاه کننده و درد ناک بود, قلم زیبای شما و کلمات بکار برده شده واقعا در خور تحسین میباشد.اما نظر شما و اینکه رهبری رهبران جنبش را ازاد کند, فکر میکنید گوش شنوائی وجود دارد, از سوی ایشان بجز کینه و نفرتی که بزرگترین خسارتها را به ملت و کشور ما زده است چیزی در میاید؟اقای نوری زاد, امام بزرگوار ما انقدر صداقت و پاک بود که برای پایان دادن به جنگ حاظر شد جام زهر بنوشد و اعتراف به اشتباه کرد.ایا فکر میکنید این پاکی و صداقت وجود دارد که رهبری پی به اشتباه ارزیابی کردن خود برده باشد چه تحت تاثیر گرفتن اطلاعات غلط و گمراه کننده از جانب اطرافیان و مسوئلین باشد و یا بر اثر کینه های گذشته از اقای موسوی باشد.ایا فکر میکنید این شهامت و درک موضوع در ایشان وجود دارد که به این موضوع اعتراف کند و جایگاه ارزشمند خود را در بین ملت ایران دوبار بدست اورد و یا اینکه تمامی حوادث اخیر برای و بی ابرو کردن احمدی نژاد که دست پرورده خود ایشان است را بوجود اورده اند برای منحرف کردن مردم از مسائل داخلی و خارجی بخصوص وضعیت اقتصادی اسفناکی که کشور ما در ان وجود دارد و همچنین در استانه انتخابات مجلس بوجود اوردن فضائی که بتوان از این فضا به نفع خود استفاده کنند.اما رهبری باید بدانند بقول سید بزرگوار و دل سوز نظام و جمهوری اسلامی جناب اقای خاطمی فضای سیاسی و امنیتی جامعه ما انچنان مسموم و هراس انگیز است که ایشان و دیگران هرگز نخواهند توانست از این فضا برای انتخابات مجلس استفاده کنند, این فضا بیشتر بسوی نابودی و از هم پاشیدگی نظام و جمهوری اسلامی پیش میرود.رهبری که منهم هنوز در ته دلم زره ای امید به ایشان دارم, اگر واقعا پدر این ملت باشد, باید درس بزرگی از ان پیر فرزانه امام بزرگوار گرفته باشد, که اعتراف به اشتباه ارزیابی کردن هیچ چیز از مقام ومنظلت ایشان نمیکاهد برعکس مردم ایران میبینند که با تمام خسارتهائی که به کشور و مردم نجیب ایران وارد شده است انها درک این موضوع را دارند, که بخاطر نجات کشور از این فضای مسموم و نابود کننده گذشت بکنند.رهبری باید بدانند که دشمنان سرزمین ما بخوبی از این فضای مسموم استفاده میکنند و ضربات جبران ناپزیری به مردم و کشور ما خواهند زد.ایا براستی شما فکر میکنید که این درایت و از خود گذشگی در ایشان وجود دارد؟مسلما قدم اول ازادی جناب اقای موسوی و همسر محترشان خانم زهرا رهنورد و جناب اقای کروبی شجاع و حق طلب و همسر محترمشان میباشد.و قدم بعدی رو راست بودن با ملت ایران و اعتراف به اشتباه ارزیابی کردن از انتخابات و تائید زود هنگام ان میباشد, این مطلب میتواند مشروعیت از دست رفته ایشان را دوباره احیاء کند و ارامش به ملت ایران بدهد.ایا شما مرد بزرگوار فکر میکنید این درایت و از خود گذشتگی در ایشان وجود دارد که برای اینده این سرزمین و فرزندان ان قبل از نابودی فکر چاره کند؟امیدواریم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۱۲ ب.ظ | پاسخ
خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم.
آقای نوریزاد عزیز فکر می کنید چرا شما و دوستان دیگر ماه ها در حبس های غیر قانونی بوده اید فکر می کنید چرا کوی دانشگاه چندین و چند مرتبه به خاک و خون کشیده شد و در نهایت در دادگاه های همین رهبر مهربان خود دانشجویان محکوم شدند
اقای نوریزاد ما را نا امید نکنید تو رو خدا واقعیت را قبول کنید مار به خیر خامنه ای امید نیست شما بگو شر نرساند
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۲۳ ب.ظ | پاسخدرود بر شرافت و مردانگی ات آقای نوری زاد عزیز.دورادور بر دست و قلم ات بوسه زده و سر تعظیم فرود می آورم که در این دوران ناجوانمردی ها این چنین از حق و حقیقت سخن میگوئی و از مردم دردکشیده و رنج دیده و راهبران آن با وجود شدایدی که بر تو وخانوادۀ محترمت گذشت دفاع میکنی.ولی گله ای نیز دارم و آن اینکه چرا شما اصل و ریشۀ تمام مشکلات و بدبختی های چندین سالۀ کشور را فراموش نموده و از ایشان انتظار و طلب بخشش بزرگوارانی مثل آقایان موسوی و کروبی را دارید .من مطمئن هستم که خود بزرگواران به همچین درخواستهایی رضایت نداشته باشند.به امید رهایی مردم رنجور کشور عزیزمان ایران
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۲۶ ب.ظ | پاسخدوستانی که به بیان آقای نوری زاد ایراد میگیرید ؛ اینگونه بیان ایشان نه تنها آزادگی اش را مخدوش نمیکند ، بلکه عین آزادگی ایس.ایشان با درخواستش از رهبری در واقع انگشت اشاره را متوجه این آقا کرده تا تاریخ بفهمد که این فجایع مسببی هم دارد که اگر بخواهد میتواند از موضع رهبریتش جلوی این فجایع را بگیرد.پس خیلی محترمانه آقای نوری زاد باعث و بانی را به تاریخ نشان میدهد.برای همین از ازادی ایشان میترسند.کمی با درایت و به دور از احساسات نامه های ایشان رو نقد کنید.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۲۷ ب.ظ | پاسخآقای علی!تو این نامه نوری زاد از کسی طلب بخشش نکرده. خوب نامه رو بخون. نوری زاد فقط با نرمی و ادب …حرف زده که این جز حریت و آزادگی این مرد رو نمی رسونه. بعلاوه اینکه پیروزی ما روزیه که وادار به مذاکره کنیم. نامه هایی از این دست می تونه راه رو برای این قضیه هموار کنه.
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۲۸ ب.ظ | پاسخقربونت برم نوری زاد عزیز که به فکر میر حسین مایی، نامه ات خیلی زیبا بود ممنون از شمااما کاش اون حس تقاضا و خواهش رو از کسی که مسبب همه ی این ناراستی هاست منتقل نمی کرداون قسمت آخر رو هم که…نوری زا عزیز یادمه تو زندان خودت در برابر چنین درخواستی از رهبر مقاومت کردی و ترجیح دادی که در زندان بمونی تا از او ازادی بخواهی….چقدر اون روز برامون بزرگتر و عزیزتر شدیحالا هم اگر می تونی همونطور بمون اگر نه سعی کن ننویسیببخشید که جسارت کردم اما دوست دارم همون نوری زاد عزیز و آزاده ای که برامون بودی توی حافظه مون باقی بمونییا حسین میرحسین
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۳۷ ب.ظ | پاسخدوستانی که از سر صداقت و تیزبینی به محتوای نامه آقای نوری زاد و یا این روزها به پیشنهاد آقای خاتمی اعتراض می کنید!لطفن به سیاست به عنوان علم امکانات و نه خواسته های برحق و انسانی خودتان نگاه کنید. حرف هایی که این آقایان این روزها می زنند غیر از آن خواسته هایی که میر حسین موسوی در بیانیه هایش دارد و ما همه با آن موافقیم، نیست! فقط از زبان این آقایان و با "لهجه" خواص ایشان بیان می شود. تازه ببینید که توپ را به کدام میدان می اندازند و حریف را چه زیبا مجبور به بازی می کنند.به امید روزهای بهتر برای وطنمان و مردمان شریفش
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۳۸ ب.ظ | پاسخاین قسمتش عالی بود:من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور .البته قلم نوری زاد عزیز که حرف نداره…ممنون و سپاسگزار از نوری زاد عزیز
- ۱۳۹۰/۰۳/۰۶ ۳:۴۱ ب.ظ | پاسخ
نامه زیبا و منطقی بود اری همه بزرگان و اندیشمندان و دلسوزان نظام مقدس جمهوری اسلامی باید به میدان بیایند به والله قسم می خورم اگر همه در مسیر عقلانیت حرکت کنند و از تندروی پرهیز کنند شرایط بهتری بوجود امد من در خارج از کشور و انگلستان زندگی می کنم عده ایی همچون کفتار و گرگ منتظرند تا به نظام مقدس جمهوری اسلامی اسیبی برسد و انگاه بر سفره ایی اماده حاضر شوند نه موسوی را می شناسند و نه خامنه ایی را و هر روز بر طبل خشونت می کوبند و هر دم ارزو می کنند تا در ایران عزیزمان حمام خون راه بیفتد خاتمی حرف درستی زد و باید همه یکدیگر را عفو کنند حضرت ایت الله خامنه ایی طبق همین قانون اساسی رهبر نظام جمهوری اسلامی است و هر کس به قانون اساسی اعتقاد دارد باید به شان و منزلت مقام معظم رهبری احترام بگذارد امیدوارم همانطور که اقای شکوری راد گفت و خاتمی گفت و امروز محمد عزیز نوری زاد هم گفت همه از تندروی پرهیز کنند و گرد رهبر معظم انقلاب اسلامی حلقه زنند و اجازه ندهند فرومایگان انقلاب را از صاحب ان که مات بزرگ ایران است به سرقت ببرد اری خدایا خامنه ایی را محافظت بفرما
--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.





هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر