428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

یکشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۰

[23khordad] اصل نامه بنی صدر به خمینی در 6 خرداد 1360: زیر بار ننگ شرکت در نابودى ایران نمی‌روم. خداحافظ


با سلام

در این نامه که برای اولین بار است که اصل آن روی وب منتشر می شود می خوانیم:


برای بررسی واقعیت‌های موجود در قیاس ابوالحسن بنی‌صدر با آقایان سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و محمود احمدی‌نژاد  و اینکه رابطه بین بنی‌صدر و خمینی دقیقا به چه صورت بوده است، بازخوانی تاریخی را شروع کردم که اینک بخش دوم آنرا به نامه‌ای اختصاص می‌دهم که ابوالحسن بنی صدر در ششم خرداد ۱۳۶۰خطاب به آقای خمینی نگاشته است.

 

متن کامل نامه به شرح زیر است:

بسمه تعالى

 ديگر نميخواستم مزاحمت فراهم آورم. اما دو منظره‏ئى كه پيشارو دارم برآنم ميدارد كه آخرين تلاش را بعمل درآورم و بشما عرض كنم، تصميم شما در سرنوشت اسلام و كشور تاثيرى تعيين كننده پيدا كرده است و بايد اين تصميم را اتخاذ فرمائيد:

 

 دو منظره:

1 - اينك كه عمليات در الله اكبر با پيروزى كامل قرين شده‏اند اميدوارم نظر اينجانب را صائب مى يابيد و ميتوانم بدون بيم از ناباورى شما، عرض كنم اگر از پشت خنجرى را كه پياپى فرود مى‏آورند، ديگر فرود نياورند و 3 ماه مهلت بدهند، رژيم بعث عراق شكست كامل ميخورد و معنى اين شكست اينهاست:

 منظره اول:

 - همانطور كه خود غالباً ميفرمائيد، در داخل كشور گروه‏هاى مسلح سر جاى خود مى‏نشينند و امنيت و يكپارچگى كشور و رژيم جمهورى اسلامى از خطرها نجات مى‏يابند.

- در مردم اميد باينكه با كار و تلاش خود ميتوانند بحرانهاى اقتصادى و سياسى را از بين ببرند بوجود مى‏آيد و همه چيز در روحيه و عمل اين ملت تغيير مى‏كند، در نتيجه

- باور به حكومت اسلام جاى ناباورى را مى‏گيرد و درس خوانده‏ها نيز از در تمايل به اسلام در مى‏آيند و استعدادها در جهت استحكام دين و حكومت آن بكار مى افتند.

 -در منطقه و در جهان، تغييرات شگرفى روى ميدهد. سرنگونى رژيم بعث عراق مقدمه تغييرات عظيمى مى‏گردد كه از باور مردم به توانائى خود، وقتى بدان پى مى‏برند، حاصل مى‏گردد.

- براستى اين جنگ كه براى نابود كردن جمهورى اسلامى براه انداختند، خود موجب پيدايش عصر سوم تاريخ بشر مى‏گردد. شما در جائى از تاريخ قرار گرفته‏ايد كه ميتوانيد بنيان گذار اين عصر بشويد يا اميد به پيدايش آنرا از بين ببريد. باين جهت بود كه نوشتم تصميم شما تعيين كننده است (1).

 اين معنى از دشمن پوشيده نيست. عين بيانات آقاى كيسينجر را مى‏آورم و تقاضا مى‏كنم با دقت درآن نظر فرمائيد:

 

منظره دوم:

 از سخنرانى كيسينجر در بازگشت از خاورميانه در انجمن يهوديان واشنگتن:

«اگر انقلاب ايران بخواهد به خارج مرزهاى خود صادر شود، بايد موانع بسيارى كه در پيش روى او هستند را حل كرده سپس به اهداف خود برسد».

اين موانع بسيارند از جمله اختلافات مذهبى و قومى، بحرانهاى اقتصادى و سياسى، اختلافات مرزى با عراق، در نهايت اگر از تمام اين موانع سالم عبور كنند، بايد مسائل خود را با كشورهاى خليج فارس حل نمايد، ولى اطمينان داشته باشيد كه تا آن روز، اسرائيل به اهداف نهائى خود دست يافته است.

 بدينقرار بركسى كه خاورميانه را بروزى درآورده است كه مى بينيم و بقول كارتر، نقشه بردن شاه را به آمريكا براى روى كار آوردن جمهوريخواهان اجرا كرد، روشن و واضح است كه پيروزى انقلاب اسلامى ما، تمام نقشه‏هاى امريكا را برهم خواهد ريخت و مانع از رسيدن اسرائيل به هدفهاى خويش مى‏گردد. پس بايد برايش هفتخوان درست كرد تا انقلاب در زادگاه خويش يعنى ايران از بين برود. چگونه؟!

 

- اختلافات مذهبى و قومى، كه از اول انقلاب بدان مشغولمان كرده‏اند و با وضيعت موجود و در صورت از بين رفتن اميد به استقرار يك دستگاه حكومتى ثابت، به بلوچستان و نقاط ديگر نيز سرايت خواهد كرد و اگر خداى ناكرده در جنگ شكست حاصل شود، ايران بدتر از لبنان خواهد شد.

- بحرانهاى اقتصادى: قيمتها 3 برابر سال 1354 شده‏اند، صنعت و كشاورزى در بدترين وضعيت هستند و بودجه‏ئى كه آقاى رجائى به مجلس برده است، خود از آن هيچ نميداند و دست پخت آقاى بهزاد نبوى است، آنرا به بحران غير قابل حل، خواهد كشاند. در اين اقتصاد دو جا مانده است كه هنوز فعال است، نفت و بانك و بخدا قسم مثل روز روشن است كه ميخواهند اين دو جا را هم از كار بياندازند.

- اختلافات مرزى با عراق، يعنى همين جنگ. اين سخن كه اينجانب با شوراى قضائى و مجلس و شوراى نگهبان مخالف هستم، صحيح نيست. مساله در رابطه با جنگ معنى پيدا مى‏كند. مسئوليت جنگ را برعهده اينجانب گذاشته‏ايد و اين جنگ از هر نظر در تاريخ ايران بلكه جهان بى نظير است. در حالى اين جنگ شروع شده است و ادامه يافته است كه:

 - هيات وزيران كه در صلح و بطريق اولى در جنگ بايد هماهنگى كامل با رئيس جمهورى داشته باشند كار عمده اش مقابل كردن مجلس و دستگاه قضائى و... با رئيس جمهورى است.

- شورايعالى قضائى مخالف است

- شوراى نگهبان مخالف است

- راديو و تلويزيون مخالف است و روزنامه‏ها هم.

- كشور در بحران اقتصادى است

- قدرتهاى خارجى همه مخالفند و ما نميتوانيم اسلحه تهيه كنيم. اگر عاقل باشيم ميدانيم كه كشورهاى صنعتى حاضر نمي شوند بازار وسيع عرب با قدرت خريدى حداقل سالى 100 ميليارد دلار را بخاطر ما از دست بدهند

- ضد انقلاب، بنى‏صدر را دشمن اصلى مى‏شناسد.

- جنگ داخلى و ناامنى داخلى بغايت است.

آيا هرگز چنين جنگى كسى ديده است و در تاريخى خوانده است ؟

 

و تازه آقاى كيسينجر فكر كرده است، اگر ما از اينهمه جان سالم بدر برديم، نقشه ديگرى در خليج فارس (بگمان قريب به يقين، يا مثل حادثه كردستان را در بلوچستان براه انداختن) باجرا بگذارد.

 در اين اوضاع سخت، بخدمت شما عرض كردم كه همه اينها يكدسته بيشتر نيستند كه بخشى از حزب جمهورى باشند. به شما عرض كردم كه مقصود حذف رئيس جمهورى است بقصد پايان دادن باين رژيم اسلامى. بشما عرض كردم كه اينها تركان خاتون هستند، سلطه مغول زمان يعنى امريكا و نابودى ايران را بر پيروزى ما در اين جنگ ترجيح ميدهند.

 

در صورت استعفاى اينجانب وضيعت زير محتمل است:

- روزى كه آقاى رجائى همراه دو تن از اعضاى شوراى نگهبان بخدمت شما آمدند بايد برشما معلوم شده باشد، كه اين دو تن بى طرف نيستند، در غم قانون اساسى نيستند، جزو يك گروه هستند و در پى حاكميت انحصارى آن گروه هستند. بايد بآنها ميفرموديد كه استعفاء كنند (2)، بايد مى‏پرسيديد پس گرفتن لايحه‏ئى كه دولت به مجلس آورده است چرا دليل ضعف مجلس مى‏شود؟ و چرا بايد قوت مجلس در ضعف رئيس جمهورى باشد؟ و اينكه آقايان كاسه داغ‏تر از آش شده‏اند، و بر خلاف اصل 113، از مجلس خواسته‏اند، اختيار عزل و نصب در ارتش را هم از اينجانب سلب كنند. باين ترتيب و در اين اوضاع سخت، اينجانب ديگر قادر به اداره جنگ نخواهم شد. بنابراين:

 

- وضع فعلى از بين خواهد رفت. معلوم باشد كه جريان نظامى بسود ما شده است و با جوابى كه هيات غير متعهدها داده است و خبرگان خود را باينجا مي فرستد، اينطور پيدا است كه دشمن نيز به پيشنهاد غير متعهدها گردن گذاشته است. بنابراين حداقل تماميت ارضى كشور محفوظ ميماند. باز قضيه گروگانها نشود، كه اين بار ديگر مسئله چند صد ميليون دلار نيست، مسئله بقاء كشور در ميان است.

با توكل بخدا و از آنجا كه بخاطر نجات ميهن اسلامى و رژيم جمهورى اسلامى خود را در آتش و خون افكندم، وضعيت نجات پيدا كرده و امروز با اطمينان مى‏گويم اگر مجال بدهند، نه تنها پيروز مى‏شويم، بلكه عصر سومى در تاريخ آغاز مى‏كنيم. اما اگر اينجانب براثر بازيهاى اين آقايان و اجراى طرح كودتاى خزنده ناگزير كنار بروم، يكى از 3 احتمال زير ممكن الوقوع است:

1- روند فعلى جنگ ادامه پيدا كند،

2- دشمن با استفاده از وضيعت روانى كه بوجود مى‏آيد، حمله كند و يكى دو جاى ديگر را بگيرد.

3- نيروهاى نظامى، بتوانند وضيعت فعلى را حفظ كنند.

براى اينجانب ترديد نيست كه اگر قرار بود، احتمال اول صورت وقوع پيدا كند، هيچكدام از اين كارها انجام نمي گرفتند. بنابراين وقوع يكى از دو احتمال دوم و سوم قطعى است و اين آغاز يك سرنوشت شومى براى كشور و اسلام است.

 

ايران موافق نقشه آقاى كيسينجر، لبنان ديگرى خواهد شد و ضد انقلاب اسباب دست امريكا خواهد شد و امريكا تمام توجه خود را صرف اجراى سياست خود از طريق ضد انقلاب خواهد كرد.

اما با تصويب قانون خلاف قانون اساسى و ايران و اسلام برباد ده، اينجانب نميتوانم بمانم، تصويب اين قانون بمعناى بركنار كردن رئيس جمهورى است چرا كه:

 1- دولت آقاى رجائى برخلاف قانون اساسى باينجانب تحميل شد (پيغامى كه آقاى موسوى اردبيلى آورد) (3)

2 - حق تصويب از رئيس جمهورى سلب شد

3 - حق نظر او در باره اداره راديو و تلويزيون از بين رفت.

4 - و اينك تمام حقوق رئيس قوه مجريه و فرمانده كل قوا نيز دارد از بين مى‏رود.

اينها هستند حقايق مسلم و اينكارها عبث انجام نمي گيرند و همان كودتاى خزنده است كه دارد انجام مى‏گيرد.

و كنار رفتن رئيس جمهورى تنها در جنگ موثر نمي شود، از بين رفتن اميد بحل مشكلات كشور از طريق تفاهم و حكومت قانون است و همين امر در جامعه ياس و سرخوردگى پديد مى‏آورد.

بهرحال ممكن است بيايند خدمت شما و بگويند، همه چيز بهتر از به، خواهد شد اينجانب تكليف خود ديدم كه احتمالى را كه بوضوح مى‏بينم شرح كنم. بار ديگر ياد آور مى‏شوم كه از وقتى بخدمت شما نامه مى‏نويسم يعنى از سالها پيش تا امروز بياد نمى‏آورم كه پيش بينى اينجانب خلاف از آب درآمده باشد.

 

با توجه بحقايق بالا بنظرم يكى از راه‏حل‏هاى زير بايد عمل گردد:

1- اينجانب همانطور كه دو هفته پيش نيز عرض كردم، مطلب را بمردم بگويم و استعفا كنم.

2- به آقايان تكليف بفرمائيد دست از بين بردن قانون اساسى بردارند و يك دولت لايق و كارآمد كه نشانه هماهنگى ميان مجلس و رئيس جمهورى باشد، برسر كار بيايد. اين قانون خلاف قانون اساسى پس گرفته شود و مسكوت بماند.

3- اجازه بفرمائيد مردم خود تكليف را معلوم كنند. در مقام شما است و مايه استحكام جمهورى اسلامى و حضور واقعى مردم در صحنه مي شود اگر مردم بيايند راى بدهند و طبق نظر مردم وضيعت روشن بشود. وضيعت فعلى بهيچرو شبيه سال 1332 نيست و آن سابقه ذهنى كه شما داريد، نبايد موجب مقايسه‏ئى بشود كه از اساس بى بر و پايه است.

 

خدا ميداند و امروز شايد بسيارى از مردم ميدانند كه اينجانب از قبول مسئوليت رياست جمهورى، طالب عنوان و... نبودم. خطر و خطرهاى بزرگ متوجه كشور مي ديدم و مى‏بينم و اينك نيز درگذشتن از اين عنوان برايم چون آب نوشيدن، آسان است. توكل را بخدا كردم و پس از استخاره از قرآن كريم، اين نامه را نوشتم و پناه برخدا كه به مسئوليت خود عمل كرده باشم.

آيه از سوره كهف و مربوط به داستان ذوالقرنين. براستى ما ميتوانيم همان نقش را داشته باشيم و جهان را دگرگون كنيم اگر

 ابوالحسن بنى صدر

6 خرداد 1360

 

 ضميمه

 چند واقعيت در رابطه با بيانات امروز شما:

1- اقرار به ضعف اين مجلس و دولت مخلوق آن. در واقع اگر مجلس، همان بود كه بايد مى‏بود محتاج اينطور حمايت نبود. مقايسه بفرمائيد مجلس اول جمهورى اسلامى را با مجلس اول مشروطيت، ضعف اين مجلس بيشتر دستگير و چشم‏گير مى‏شود. آن مجلس كارش حاميش بود و توانست در برابر سلطنت 2500 ساله بايستد، اين مجلس بايد يك روز در ميان رهبر انقلاب حمايتش كند.

شما ميتوانستيد ضعف را با قوت عوض نكنيد. رئيس جمهورى هم به راى همين مردم انتخاب شده است، اما حامى او كارش بوده است. مردم او را پذيرفته‏اند. هر روز و هر ساعت همه او را ميكوبند و او در نظر مردم محبوبتر ميشود.

 آنچه فرموديد مرگ آور بود، براى مجلس و جمهورى، چرا كه قوت جمهورى را ضعف كرديد و ضعف جمهورى را قوت (4).

همانطور كه حمايتهاى شما موجب ادامه حكومت موقت نشد در آينده‏ئى نزديك متوجه خواهيد شد، نهادى كه خود قادر به دفاع از اعتبار خود نيست، با حمايت دوام نمى‏آورد و مجلس كه خود محتاج اينحد از حمايت است كه مخالفانش محدورالدم مى‏شوند، آنقدر ضعيف است (5) كه نميتواند خواستار جمهورى بشود. ضربه‏ئى كه بدست شما به اعتبار مجلس زدند، كشنده بود و اميدوارم اشتباه كرده باشم.

 2- اينكه در اين جمهورى يك زبان بيشتر حق رواج ندارد و آن زبان تهديد است، ضربه ديگريست كه به اعتبار جمهورى خورد.

3- اما اينجانب همانطور كه گفته‏ام روى عقيده، اگر 35 ميليون جمعيت ايران باتفاق هم جانب اينجانب را بگيرند، مقابل شما نميشوم. بخاطر اسلام و مصلحت خود اين مردم چنين نمى‏كنم (6). يقين دارم كه شما محتاج مردى كه عقيده و صداقت و لياقت را اساس كار خود قرار داده است، مي شويد، اميدوارم كه دير نباشد و كار از كار نگذشته باشد.

 

بعد از بيانات كه خطاب به وكلاى مجلس فرموديد:

1- فرماندهى بدون قدرت و اختيار معنى ندارد

2- رئيس قوه مجريه كه اسم بى مسمى باشد كسى نشنيده است

3- وقتى 130 تن از وكلاى مجلس در دور دوم با مشاركت 6،5 ميليون راى دهنده وكيل شده‏اند يعنى 28 درصد از راى دهندگان در راى شركت كرده‏اند و اين وكلا بر فرض صحت انتخابات نماينده 15 درصد مردم بيشتر نيستند، آن مجلس نيست كه شما ميفرمائيد:

- اگر تقليد از غرب است، در آنجا وقتى تنها ثلث بلكه كمتر از ثلث راى دهندگان در انتخابات شركت مى‏كنند، تجديد انتخابات بعمل مى‏آورند.

- اگر اسلام است، نماينده و وكيل قيم نيست، و بايد طبق ميل موكل عمل كند و ثانياً وكلاى 15 درصد مردم چه حق دارند درباره صد درصد مردم تصميم بگيرند؟

- اكثريت شوراى نگهبان و مجلس و شوراى عالى قضائى و دولت رجائى همه يك حزب هستند و اين حزب در جامعه در اقليت محض است. بزور گرفتن و بستن و شكنجه و... ميخواهد حكومت كند. نميتواند و كشور را بخطر مى‏افكند.

 

- زمان، زمان شجاعت و صداقت و صراحت است. اينجانب آماده‏ام تا دژخيمان اين رژيم، مرا ببرند و بكشند اما نمي توانم نسبت بخطرى كه موجوديت ايران و اسلام را تهديد مى‏كند لاقيد بمانم و با سكوت خود در اين جنايت بزرگ شركت كنم. بنابراين آماده‏ام تا از شن‏هاى داغ خوزستان به سلولهاى اوين نقل مكان كنم. آقاى قدوسى و لاجوردى دقيقه شمارى مى‏كنند و دژخيم‏ها دندانهاى خود را تيز مى‏كنند:

 واقعيت همان چيزى است كه برسر مردم و كشور مى‏آيد. هندوانه دانه‏ئى 40 تومان رضايت نمى‏آورد. گفتن اين حرف كه مردم ناراضى نيستند خود را راضى كردن است. خطرها از هر سو سر بر آورده‏اند و كشور را در ميان گرفته‏اند از شما توقع نبود كه بفرمائيد يا بايد وضع موجود را بپذيريد يا برويد بخانه يا بخارجه. اين همان لحن شاه سابق است. از كجا به كجا آمده‏ايد؟ اينست پاداش جان كندنهاى شبانه روزى؟ كشور را هر طور ميخواهيد اداره كنيد، اينجانب زيربار ننگ شركت در نابودى ايران نمي روم. خداحافظ. اگر حرف و صرف حرف نيست، دولت آقاى رجائى برخلاف قانون اساسى تشكيل شده است، برخلاف قانون اساسى در مورد گروگانها عمل و بكشور خيانت كرده است، پس چرا برسر كار است؟

 

 

 توضیح 

 يادآور مى‏شود كه در اين تاريخ، تكليف پيشنهاد هيأت كنفرانس عدم تعهد تا حدود زياد معلوم بود. با آنكه در همين روز آقاى خمينى در حضور «نمايندگان» مجلس انتخاب خود را كرده و در پاسخ به پيشنهاد همه پرسى، گفته بود اگر همه ملت ايران موافقت كند، من مخالفت مى‏كنم، بنى صدر اين نامه را كه يكى از مهمترين اسناد تاريخ ايران است به او نوشت و در آن، مشخصات هر يك از دو انتخاب را برشمرد و

1- او تصميم شوم را گرفت و سرانجام به ملت، به دين و به خود جام زهرآلود را نوشاند

2- آقاى رجائى و دو تن از اعضاى شوراى نگهبان نزد آقاى خمينى رفته بودند كه پس گرفتن لايحه «لغو فرمان همايونى»، سبب ضعف مجلس مى‏شود و البته او را با تصويب آن موافق كردند. بديهى است لايحه سلب اختيار رئيس جمهورى بود و از راه فريب به آن «لغو فرمان همايونى» لقب داده بودند. رفتار امروز «شوراى نگهبان» با مجلس كه از كودتاى خرداد 1360 بدينسو، برهمين منوال است و مسلم مى‏كند، هدف نه تقويت مجلس كه كودتا بود.

3- اشاره است به پيغام آقاى خمينى توسط آقاى موسوى اردبيلى: انتخاب نخست وزير را به مجلس بگذاريد.

 

 بنى صدر، اين ضميمه را بعد از اطلاع از سخنان آقاى خمينى نوشته است و:

 

4- وقتى كسى مى‏گفت «ميزان راى مردم است» بگويد اگر ملت موافقت كند، من مخالفت مى‏كنم، قوت جمهورى را كه «راى ملت» بود، ضعف و ضعف جمهورى را كه تدارك كودتا بر ضد رئيس جمهورى منتخب مردم بود، قوت كرده است.

5- آقاى خمينى، پيش از 25 خرداد كه در آن گفت: «جبهه ملى از امروز مرتد است»، در 6 خرداد، حربه تكفير را بلند كرد و گفت كسى كه مكتبى را مسخره كند، زنش بر او حرام مى‏شود و خودش هم بايد مقتول باشد! علامت آنست كه آقاى خمينى رهبری مرحله پايانى كودتا را خود برعهده گرفته بود.

 

6- با وجود همه آنچه به شهادت اين اسناد، از ابتداى انتخاب بنى صدر به رياست جمهورى، آقاى خمينى برضد او بعمل آورد و با وجود سخنان آن روزش، بنى صدر بنابر اصل موازنه عدمى، برضد او قدم برنداشت. براين قاعده عمل كرد كه بايد موضع حق گرفت و براين موضع ايستاد و چنين كرد. نتيجه اينست كه تا امروز، 22 سال و 6 ماه بعد از كودتا، قول يا فعلى از بنى صدر در دوران تصدى كه درآن اندك لطمه‏اى به آقاى خمينى سراغ رود، نيافته‏اند. در عوض، آنچه در اين اسناد از كج رفتارى آقاى خمينى نسبت به منتخب مردم و كارگردانى كودتا به قصد استقرار استبداد و سازش پنهانى با قدرتهاى خارجى و خشونتها آمده است، در مقايسه با آنچه انجام گرفته است، مشت نمونه خروار است.

 

منبع: 

  کتاب نا مه ها از آقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران....انتشارات انقلاب اسلامی - ص ۴۲۸- ۴۳۸

متن کتاب نامه‌ها را از این آدرس می‌توانید دریافت کنید.

 

توضیح نویسنده:

 در این روز خمینی در جواب درخواست قانونی رفراندم از سوی بنی صدر در یک سخنرانی گفته بود: آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم اگر همه ملت هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.

 در ابتدای این ویدیو بخشهایی از این سخنرانی خمینی آمده است.



--
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کرده‌اید
 
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
https://docs.google.com/document/edit?id=1XeK65-iCvXG1-rqzpSDu2KCO3dsmFg4XXy9ChjE2vDA&hl=en&authkey=CIimoscI#
 
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved