سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی امروز مسئله سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات مسلحانه بصورت یکی از مسائل حاد جنبش در آمده است. گر چه در سطح جنبش کمونیستی بحثهای مفصل بر سر این مسئله صورت نگرفته است، اما بههررو سازمانها و گروههای مختلف به نحوی به مخالفت یا موافقت با آن برخاستهاند. البته گر چه این بحث در جنبش ما تازگی دارد. اما سابقه آن به سه ربع قرن پیش در فاصله سال های ۷ – ١۹۰۵ باز میگردد. هنگامیکه طرح مسئله تدارک قیام ، سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی بصورت یک مسئله حاد و جدال انگیز در آمد و خود را بصورت اختلاف در تاکتیک میان بلشویکها و منشویکها بروز داد. سراسر نوشتههای لنین طی این دوران سرشار است از مسائلی که به نحوی به مسائل فوق مربوط میشود. جنبش کمونیستی ایران نیز بویژه امروز که درگیریهای مسلحانه در سراسر ایران بصورت یک پدیده متداول در آمده است و از قیام تا بامروز یک جنگ داخلی بر میهن ما حاکم بوده است موظف است که پاسخ صریح و روشن خود را بمسائل زیر ارائه دهد. آیا جامعه ما یک دوران رکود سیاسی را از سر میگذراند یا یک دوران انقلابی را ؟ آیا تدارک قیام بصورت امری عاجل و فوری در شرایط کنونی ضروری است ؟ آیا سازماندهی جوخههای رزمی بعنوان یک جز لایتزای تدارک قیام امری ضروریست ؟ آیا جوخههای رزمی مجازاند دست به عملیات نظامی بزنند ؟ و اگر این عملیات مجاز دانسته می شود تا کجا و یا چه اهدافی مجاز است ؟ این مقاله که در حقیقت متنج از تحلیل سازمان از شرایط اقتصادی و سیاسی ایران پس از قیام تا بامروز و سرنوشت انقلاب ایران است، بیانگر بخشی از تاکتیک های ما محسوب می شود در اینجا کوشش ما این است که نه تنها مجاز بودن بلکه ضروری بودن سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی را در شرایط کنونی نشان دهیم و در همان حال مرزبندی خود از یکسو با کسانی که عادت کرده اند طوطی وار درس خود را حفظ کنند و در نتیجه خواه در تئوری و یا در عمل مجاز بودن سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات مسلحانه را بدون توجه به شرایط حاکم نفی می کنند و از سوی دیگر با کسانی که وظیفه ای دیگر جز تدارک قیام با اهداف دیگر برای عملیات مسلحانه قائلند روشن نمائیم. البته بقول لنین باید در نظر داشت که اختلافاتی که بین احزاب سیاسی پدید می آیند معمولا نه فقط با پلمیک بر سر اصول بلکه از طریق جریان پیشرفت های سیاسی نیز حل میگردد بویژه اختلاف بر سر تاکتیک های حزب ….. (انقلاب می آموزد). این مسئله خصوصا در شرایطی که بر اثر سرعت تغییر و تحوالات و ریدادهای غیر مترقبه جامعه دستخوش تحولات سریع است از اهمیت استثنائی برخوردار است. در یک دوران انقلابی ، یعنی در دوران درگیریهای و مبارزات حاد که توده ها فعال در عرصه سیاسی حضور دارند ، در دوران بیداری توده ها و بالاخره در دوران تغییر و تحولات سریع ، فشار شرایط و سرعت تحول رویداده ها صحت و سقم تاکتیک ها و مسائل مورد اختلاف را بسرعت روشن میسازد و بی امان نظرات نادرست را جارو کرده بکناری می ریزد ، در حالیکه در یک دوران رکود سیاسی ، در دوران آرامش و خواب آلودگی توده ها فقط و مشی نادرست و تاکتیک های غلط و غالبا زیان آور بکندی همان تحولات اجتماعی نادرستی خود را نشان می دهند . بهررو اینکه پراتیک و مسیر تکامل رویدادها خود به بهنترین وجه محک و معیار ارزیابی تاکتیکهاست ، یک جنبه واقعیت است اما بهیچ وجه نمی تواند مانع آن گردد که ما در تبین تئوریک تاکتیک های خود و اختلافاتی که در این زمینه در سطح جنبش وجود دارد قصور ورزیم. اساس اختلاف ما بر سر تاکتیک ها با این یا آن گروه بدو مسئله اساسی باز میگردد، یکی از این دو مسئله ارزیابی متفاوت از شرایط کنونیست و مسئله دیگر به درک های متفاوت از تاکتیک و مبانی اتخاذ آن مربوط می شود. لنین در اثر خود (مارکس ،انگلس،مارکسیسم)می نویسد :" وظیفه اساسی تاکتیک های پرولتری توسط مارکس در انطباق دقیق با تمام اصول جهان بینی ماتریالیست – دیالکتیکی او توضیح داده شد ،فقط در نظر گرفتن عینی مجموعه مناسبات بین مطلقا "همه طبقات در یک جامعه معین و در نتیجه در نظر گرفتن مرحله عینی تکاملی که آن جامعه و جوامع بدان رسیده است و مناسبات بین آن جامعه و جوامع دیگر می تواند بعنوان مبنای برای تاکتیک های یک طبقه پیشرفته بخدمت گرفته شود. در عین حال تمام طبقات و تمام کشورها نه ایستا یعنی در حالت بی حرکتی بلکه در حرکت (که قوانین آن از طریق شرایط اقتصادی وجودی هر طبقه تعیین می گردد ) در نظر گرفته می شوند ،حرکت نیز بنو به خود نه فقط از نظر گاه گذشته بلکه همچنین اینده ، نه بمعنای عامیانه ان که "تحول گرایان" درک می کنند و فقط تغییرات ارام را می بینند،بلکه دییالکتیکی در نظر گرفته شود. مارکس به انگلس نوشت " …در تحولاتی با چنین مقیاس بیست سال به اندازه یک روز است،گرچه بعد ها روزهائی فرا میرسد که بیست سال در آنها تجسم یافته است ." در هر مرحله تکامل در هر لحظه تاکتیک های پرولتری بایستی این دیالکتیک عینا " اجتناب ناپذیر تاریخ بشری را بحساب آورد ،از یکسو از دوران های رکود سیاسی یا تکامل بطئی و ارام به اصطلاح مسالمت بهره می جوید تا اینکه آگاهی طبقاتی قدرت و رزمندگی طبقه پیشرو را تکامل بخشد و از سوی دیگر هرگونه کار این بهره جوئی را بسوی "هدف نهائی " پیشبرد آن طبقه ،بسوی ایجاد توانائی در آن ، در جهت یافتن راه حلهائی عملی برای وظایف بزرگ در روزهای بزرگ که در آن "بیست سال تجسم یافته است "معطوف خواهد کرد. " آنچه که لنین به نقل از مارکس در مورد مبانی اتخاذ تاکتیکهای پرولتاریا بر آن تاکید میکند. در نظر گرفتن مناسبات میان طبقات مختلف و مرحله تکاملی آن جامعه از جهت رشد تضادهای اجتماعی و ستیزهای طبقاتی موقعیتی که طبقات مختلف در آن بسر می برند. توازن نیروهای طبقاتی موقعیت نیروها ی انقلاب و ضد انقلاب سطح مبارزه و روحیات توده ها بعبارت دیگر حاکم بودن دوران رکود سیاسی یا دوران انقلابی مناسبات یک جامعه معین با جوامع دیگر است، که در همین زمینه باید بمسائلی که بنحوی مشخص تر به یکی از موارد مذکور مربوط می شود چون میزان تشکل و آگاهی طبقه کارگر موازنه نیروهای طبقاتی در سطح جهانی و عوامل دیگر اشاره کرد، او همچنین در اینجا از مسئله پیوند تاکتیکها و رابطه استراتژی و تاکتیکها سخن می گوید. لنین در این نوشته های دیگر خود بویژه بر مسئله توازن نیروهای طبقاتی و روحیات توده ها تاکید می کند بر این پایه اساسی ترین مسئله ای که ما در اتخاذ تاکتیکهای خود باید بدان بپردازیم ، اینست که اکنون جامعه ما در چه مرحله تکاملی بسر می برد، سطح مبارزه و روحیات مردم چگونه است. توازن نیروهای انقلاب و ضد انقلاب بچه منوال است. حاکمیت از جهت موقعیت داخلی و خارجی در چه وضعی بسر می برد و بالاخره مسیر عمومی و گرایش تکامل جنبش در چه جهت است. پاسخ باین مسائل قبل از همه در گرو پاسخ باین مسئله است که آیا دورانی که ما در آن بسر می بریم بیست سال آن باندازه یک روز است، یا روزهائی که تجسم بیست سال اند. بعبارت دیگر ما در دوران باصطلاح مسالمت ،سکون، آرامش و بی تفاوتی توده ها بسر می بریم یا در دوران حاد ترین مبارزات و درگیریها و تغییر و تحولات بسیار سریع. دوران رکود سیاسی یا دوران آرامش در زندگی ملتها آن دورانی است که توده های مردم از زندگی سیاسی فعال و مبارزات اشکار و انقلابی با روحیه تعرضی و اعتراضی بدورند. در این دوران تغییرات کمی و تدریجی و سرعت تحولات بسیار محدود است. اشکال مبارزاتی توده ها در سطوحی پائین و در نهایت در حد خواستهائی در جهت بهبود شرایط زندگی روزمره آنها در چار چوب نظم موجود است. از جوش و خروش و پویائی انقلابی چندان خبری نیست. از آنجا که این دوران از زندگی توده ها قبل از هر چیز تابع عوامل مادی و عینی است و از آنجا که وضعیت و شرایط اقتصادی توده ها و طبقات میزان رشد و حدت تضادها است که تعیین کننده هر دو حالت انفعال و رکود سیاسی و یا روحیه انقلابی توده ها است. پیش آهنگ باید با توجه به خصوصیات حاکم بر جنبش در این دوران در جهت تدارک قوا ، آگاهی و سازماندهی پرولتاریا و توده های مردم گام بر دارد و خود را برای فرارسیدن یک تغییر کیفی و یک دوران نوین در زندگی توده ها اماده نماید. طبیعی است که تاکتیکها یعنی روشهائی که پیش آهنگ برای از پیش بردن مبارزه اتخاذ می کند باید با توجه باین مرحله رکود سیاسی اتخاذ شود. اما این مرحله در مبارزات توده ها پس از مدتی بپایان میرسد . پس از گذشت مدت زمانی جند تضادهائی که طی سالها بدرجه معینی از رشد و تکامل خود رسیده اند. بچنان مرحله ای از مبارزه و ستیز می رسند که خود را در یک تحول کیفی در مبارزات توده ها در رفتار و روحیات آنها نشان می دهد. توده هائی که در دوران رکود سیاسی در دوران رکود سیاسی در دوران مسالمت بدور از زندگی پر تکاپوی سیاسی با زندگی بنده وار ، انقیاد و انفعال زندگی می کردند. دوران انقلابی فرا می رسد. در اشکال مبارزات توده ها تحولی کیفی پدید می اید و تغییراتی ژرف در روحیات ، خلقیات و حالات آنها بروز می کنند. توده ها فعال و رزمنده وارد عرصه مبارزه سیاسی می شوند دوران تغییر و تحولات سریع آغاز می گردد و چرخشهای عظیم در تاریخ ملتها بوقوع می پیوندند. این دوران نیز تاکتیک که عبارت است از تعیین روش پرولتاریا در مدت بسیار کوتاه جذر ویا مد نهضت صعود یا نزول انقلاب اتخاذ می گردد . اگر به تاریخ دو دهه اخیر جامعه خود نظر افکنیم در مییابیم که همزمان با رفرم ارضی و تحولات رفرمیستی دهه چهل و تغییراتی که در زندگی توده ها و تخفیف تضادها ، امکان نسبی رشد نیروهای مولد پدید آمد ، آشکال مبارزات انقلابی و آشکار توده ها و روحیه تعرضی آنها فروکش کرد و جای خود را بیک دوران رکود سیاسی در زندگی توده ها ، یک دوران انفعال و بی تفاوتی سیاسی داد. این پروسه تا اواسط دهه ۵۰ ادامه یافت. از این پس تحت تاثیر رشد و حدت تضادها تحت فشار شرایط اقتصادی و وضعیت مادی توده ها ، مرحله کیفا "نوینی در مبارزه توده ها آغاز می گردد و دوران تحولات و چرخشهای سریع دوران تغییرات برق آسا و در یک کلام دوران انقلابی فرا می رسد، رژیم شاه که مانعی عمده بر راه رشد تحولات اجتماعی رشد نیروهای مولده و تحقق خواستهای توده های زحمتکش بود، با قیام مسلحانه خلق به مثابه عالی ترین شکل مبارزه توده ها سرنگون شد، طی این دوران از مبارزات اشکار توده ها تجارب گرانبهائی کسب کردند و دست آورد های انقلابی بسیار عظیمی که نتیجه مبارزات خود آنهاست بکف می آورند. اما قدرت سیاسی نه در دست نیروهای انقلاب بلکه در اختیار ضد انقلاب قرار می گیرد بنابه عللی که پیش از این مکرر بازگو کرده ایم و در اینجا از تکرار آن خود داری می کنیم، انقلاب نیمه کاره تکمیل نشده و ناتمام باقی ماند و با اهداف نهائی خود نائل نیامده در سراسر دوران پس از قیام مبارزه میان دو جنبه نتایج انقلاب حفظ دست آوردها و تداوم انقلاب از یکسو و تلاش ضد انقلاب در باز پس گرفتن دست آورده های انقلاب و بشکست قطعی کشاندن آن بصورت کشاکش میان انقلاب و ضد انقلاب ادامه می یابد. دورانی که همچنان عرصه حاد ترین مبارزات و درگیریها ، اعتصابات اعتراضات ، قیامهای محلی و اشکال گوناگون جنگهای داخلی و بالاخره تغییرات سرگیجه آور است. علیرغم تمام افت و خیز هائی که در سراسر این دوران تا بامروز در مبارزات توده ها وجود داشته است و علیرغم توهمات آنها نسبت به حاکمیت ، جنبش اعتراضی و آشکار توده ها و مبارزه انقلابی آنها در مجموع فروکش نکرده و توده ها همچنان فعال در صحنه مبارزه سیاسی حضور دارند. در این شرایط که از یکسو توده ها فعال در صحنه مبارزه سیاسی حضور داشته از دست آورد های انقلابی خود دفاع کرده اند حتی منجر به قیامهای مسلحانه محلی و اشکال دیگر جنگ داخلی شده است و ضد انقلاب بنابه مجموعه شرایط حاکم بر جنبش توازن نیروهای طبقاتی پراکندگی صفوف ضد انقلاب و پتانسیل انقلابی توده ها و از سوی دیگر وخامت مدوام شرایط زندگی توده ها تشدید تضادهای طبقاتی عمق یابی بحران سیاسی همچنان چشم انداز اشکال مبارزه اشکار و انقلابی و احتمال وقوع یک قیام مجدد را در برابر ما قرار می دهد . کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که مانه در یک دوران رکود سیاسی بلکه در یک دوران انقلابی بسر می بریم کسی که چشمان خود را بروی واقعیت موجود نبسته باشد نمی تواند از یک دوران رکود سیاسی در جامعه ما سخنی بمیان آورد. هر انسان اندک آگاهی باین مسئله واقف است که جامعه ما پس از قیام نه تنها با یک بحران اقتصادی ژرف که با یک بحران سیاسی روبرو بوده است. این بحران که در اساس معلول تشدید تضادها و مبارزه طبقاتی است از یکسو بصورت درگیری میان انقلاب و ضد انقلاب بحران حکومتی و بحران قدرت خود را نشان داده است . تمام شواهد نیز نشان می دهد که این بحران سیاسی به بحرانی قانونی که با تغییرو تحولات سطحی در چارچوب نظام قانونی و تغییر و تحولات در مهر های حکومتی فرو کش کند و از میان برود، بلکه بحرانی انقلابیست که تغییر و تحولات ژرف را می طلبد و با گذشت هر روز و تحت تاثیر مبارزه طبقاتی تشدید شده و باز هم خواهد شد. بقول لنین تفاوت این دو بحران یعنی بحران قانونی و انقلابی در آنست که اولی سر اساس قانون اساسی مربوط و اوضاع و احوال حکومتی مرتفع میگردد در حالیکه دومی مستلزم از بین بردن این قوانین و بساط فزونی (بیگاری کشی)می باشد (پلاتفرم سوسیال دمکراسی انقلابی) بنابر این در اتخاذ تاکتیکهای این دوران ما باین امر توجه داریم نه در یک دوران رکود سیاسی ، روحیه اعتراضی و تعرضی بر جنبش توده ای حاکم است. ضد انقلاب دچار درگیریها و تشتت های گوناگون است. از یکسو مبارزه میان ضد انقلاب غالب و مغلوب و از سوی دیگر مبارزه و تضاد های حاد میان ضد انقلاب غالب در همان حال هم اکنون باید در نظر داشت که ضد انقلاب حاکم در سیاست داخلی و خارجی خود دچار ورشکستگی شده و پیش از پیش در سطح توده های مردم در داخل و در سطح جهان ایزوله و منفرد است. علاوه بر این چشم انداز تحول اوضاع نیز که در اتخاذ تاکتیکهای ما باید بحساب آورده شود و با توجه باین رهنمود لنین که دوران انقلابی باید بر پایه گرایش های اساسی تکامل تدریجی ، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ارزیابی شود (پلاتفرم سوسیال دمکراسی انقلابی) نه تنها هیچگونه نه تنها هیچگونه دلیلی بر تخفیف بحران اقتصادی و سیاسی وجود ندارد بلکه تشدید آنرا می بینیم و با توجه باینکه شکل عمده مبارزه توده ها به مبارزه ای قانونی بلکه انقلابیست و شاکال عالی تر مبارزه را محتمل ترین می دانیم و احتمال وقوع یک قیام مجدد را پیش بینی می کنیم بنابر این در ارتباط با وظیفه تکمیل انقلاب تدارک قیام نه بصورت امری کلی بلکه بصورت امری فوری و عاجل در دستور کار قرار دارد و در این رابطه سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی جزء لایتجزای تدارک قیام محسوب می شود. بر این اساس افت موقت کنونی جنبش توده ای نیز بهیچ وجه بمعنای رکود سیاسی بالنسبه طولانی و لزوم تجدید نظر و تغییر اساسی در تاکتیکها محسوب نمی شود. در این شرایط هر گونه سرکوب و هر شکست نیروهای انقلابی گر چه همراه با یک رکود موقت و حالت انفعال بر بخشی از توده ها و با در یک مقطع باشد، باز هم نیروهای تازه تری را بعرصه مبارزه خواهد کشاند ما باید بر اساس محتمل ترین چشم انداز حرکت کنیم. کسانی که می کوشند بدون توجه به مجموع شرایط حاکم بر جنبش و بدون ترسیم چشم انداز تحول اوضاع از هر رکود و حالت انفعال موقت دلیل و توجهی برای تجدید نظر در تاکتیکها ارائه دهند، آگاهانه یا نا آگاهانه ضرباتی جدی به انقلاب وارد می آورند. در سال ١۹۰۶ هنگامیکه یک رکود موقت همراه با یک سرکوب عنان گسیخته بر جنبش انقلابی روسیه حاکم شده بود و مخالفین لنین از جمله منشویک خواستار تجدید نظر در تاکتیکهای پرولتاریا و نفی نظری یا عملی تدارک قیام بودند و می کوشیدند این افت موقت را بکل دوره مربوطه تعمیم دهند. لنین پاسخ می دهد : او(مارکس) یک مسئله مشکل را بدون توسل به حالت افسردگی و خستگی حاکم در میان بخش خاصی از پرولتاریا (کاری که بعضی از سوسیال دمکراتهائی که بموضع دنباله روی افتاده اند، انجام می دهند ) حل می کند نه مادام که هیچ فاکت دیگری بجز این در برابر خود نداشت که روحیه توده ها در حال فروکش است(در مارس ١۸۵۰ ) او خواستار تسلیح و قیام بود . او با زمانیکه معتقد بود یک دوران انقلابی وجود دارد یا زمانیکه معتقد نشده بود انقلاب با شکست قطعی روبرو شده است و مادام که اشکال عالی تر مبارزه انقلابی را اجتناب ناپذیر یا بهر حال محتملترین آن می دانست و احتمال وقوع یک قیام مجدد وجود داشت از تدارک قیام سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات پارتیزانی سخن می گفت : ما باید کوششهای خود را برای سازماندهی و تسلیح جوخههای رزمی مسلح ده برابر کنیم. در آنصورت ما باید همچنین از طریق عملیات پارتیزانی رزمی برای قیام تدارک ببینیم(انقلاب روسیه و وظائف پرولتاریا) او در جای دیگر ضمن خاطر نشان ساختن شرایط دشوار حاکم "حزب سوسیال دمکرات روسیه دوران بسیار دشواری را می گذراند ، حکومت نظامی تیر باران و شکنجه ، زندانهای انباشته از جمعیت ، قحطی و گرسنگی ای که پرولتاریا را خسته و فرسوده کرده است هرج و مرج در تشکیلات و تشدید آن با نابودی بسیاری از مراکز قانونی و بالاخره مجادله بر سر تاکتیک ها …… باز هم با توجه به چشم انداز تحول جنبش معتقد بود که نباید صرفا باین دلائل مسئله قیام را بکنار گذارد. او ادامه می دهد که ما حقیقتا هیچگونه زمینه ای برای کنار گذاردن مسئله قیام نداریم ما نباید در تاکتیک های حزبمان تجدید نظر کنیم که با شرایط لحظه کنونی ارتجاع وفق داده شود. اگر ما مسئله قیام را در این شرایط کنار بگذاریم کوته بینی ، تسلیم برده وار به شرایط کنونی است ( وضعیت در روسیه و تاکتیک های حزب کارگران) و این پاسخ خوبی است بکسانیکه از هر افت موقت دلیل و توجهی برای تجدید نظر در تاکتیکها و نفی تدارک قیام می جویند. بهر رو تدارک قیام مستلزم سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات رزمی است. بدون عملیات رزمی و بدون آموزش نظامی جوخهها و عملیات پارتیزانی صحبت از تدارک قیام و سازماندهی جوخههای رزمی حرفی پوچ است . جوخههای رزمی باید آموزش و ورزیدگی خود را در حین عملیات نظامی کسب کنند. در اینجاست که این سوال مطرح می شود: با توجه باینکه فقط احتمال یک قیام وجود دارد و با توجه باینکه محتملترین چشم انداز بروز اشکال عالی تر مبارزه است. چگونه عملیات نظامی انجام خواهد گرفت و هدف از انجام آنها چیست ؟ خود ویژگی شرایط پس از قیام عدم شکست قطعی انقلاب کشاکش انقلاب و ضد انقلاب سبب شده است که ما در دوران پس از قیام علیرغم رکودهای موقتی در مبارزات توده ها شاهد حاد ترین درگیری ها و برخورد های مسلحانه قیامهای محلی عملیات پارتیزانی ، نرور و ……باشیم ابعاد این درگیریهای مسلحانه تا بدان حد است که می توان با قاطعیت گفت در سراسر این دوران که هنوز نیز ادامه دارد یک جنگ داخلی تمام عیار از یکسو بین انقلاب و ضد انقلاب و از سوی دیگر در درون اردوی ضد انقلاب ادامه داشته است. سراسر کردستان تا بامروز همچنان عرصه درگیریهای مسلحانه، قیامها،عملیات غافلگیرانه،ترور و اشکال دیگر مبارزه قهر آمیز بوده است و در آذربایجان غربی درگیریهای مسلحانه پراکنده هنوز ادامه دارد، در طی یک دوران نیز شاهد بروز قیامها و درگیریهای مسلحانه در تبریز ،کرمانشاه،خوزستان،گنبد،سیستان و بلوچستا ،انزلی ،آستارا ،لاهیجان، بابل،فارس و … بوده ایم. این مبارزات کاملا خصلت توده ای داشته است. علاوه بر این در برخی مناطق بصورت پراکنده عملیات مسلحانه از سوی توده های بی سازمان به مراکز سرکوب رژیم،ترور عناصر منفور و مقامات دولتی و مصادره مالی صورت گرفته است. امروز نیز ترورها و بمبگذاریهای سراسری که میتوان گفت با چنین ابعادی و در نوع خود در تمام جهان کم سابقه است و نمی توان آنها را صرفا کار یک مشت روشنفکر جدا از توده دانست. به درگیریهای مسلحانه ابعادی تازه بخشیده است. آنچه که گفته شد همه و همه بیانگر این جنگداخلی و خصوصیات دورانی است که بین دو نبرد قطعی در جریان است و این درگیریها و برخورد های مسلحانه امری کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است. لنین در پاسخ بکسانیکه خصوصیت یک چنین دورانی را درک نمی کردند می گفت: باید شرایط عینی مبارزه را در نظر گرفت و دانست که مراحل گذار میان قیامهای بزرگ دارای چه مشخصاتی هستند باید درک کرد که در این شرایط کدام یک از اشکال مبارزه ضرورتا بوجود میایند نمی توان و نباید با چند کلمه حفظ شده مانند آنارشیسم،تاراج،تجاوزات و زیاده روی اوباش ، کلماتی که ورد زبان کادتها و کارکنان نشریه "توسه و رینا:است!است خود را راضی کرد(جنگ پارتیزانی) در چنین شرایطی و بر زمینه این جنگ داخلی احزاب و سازمانهای انقلابی باید ضرورت تشکیل جوخههای رزمی و عملیات پارتیزانی را در جهت تدارک قیام بپذیرند. برای حزب یا سازمان که می خواهد جوخههای رزمی را برای قیام آینده در فاصله دو قیام بزرگ آماده نماید. شرکت در اشکال مختلف جنگ داخلی از جمله عملیات پارتیزانی را در جهت کسب تجربه و آموزش نظامی ضروری اند. در این شرایط تشکیل جوخههای رزمی با دو هدف کوتاه مدت و بلند مدت نه تنها مجاز بلکه ضروریست. هدف بلند مدت عملیات رزمی جوخههای رزمی سازماندهی ،آموزش و تربیت رهبران جنبش توده ای برای زمانی است که قیام صورت میگیرد آنها باید بنحوی آموزش ببینند که بتوانند در شرایط قیام ،توده های وسیع مردم را رهبری کنند و قادر باشند عملیات غافلگیرانه و تهاجمی را پیش برند. اما در یک دوران انقلابی در دوران میان دو قیام بزرگ در دورانی که یک جنگ داخلی در سطوح مختلف و باشکال گوناگون در جریان است و هیچیک از دو نیروی انقلاب و ضد انقلاب نتوانسته است بر دیگری سلطه قطعی یابد عملیات رزمی جوخههای رزمی دارای اهداف فوری نیز می باشند. هدف فوری عملیات رزمی عبارتست از مبارزه جدی علیه باندهای سیاه در هم کوبیدن سازماندهی آنها، حمله با ارگانهای سرکوب ،ترور انقلابی رهبران باندهای سیاه و خائینین به خلق ،مصادره های مالی ،تامین سلاح و …… لنین معقول بودن و مجاز بودن عملیات پارتیزانی و نیز خصلت و هدف آنها را در پلاتفرم تاکتیکی وحدت جنبش جمعبندی می کند. خصلت این عملیات پارتیزانی رزمی باید با وظیفه آموزش رهبران توده های کارگر در اثنای قیام و کسب تجربه در امر هدایت عملیات غافلگیرانه و تعرضی منطبق باشد. اینکه برترین هدف فوری این عملیات تخریب ماشین حکومتی فپلیسی و نظامی و دامن زدن به یک مبارزه بیرحمانه علیه سازمانهای فعال بانده های سیاه است که بقهر علیه مردم متوسل میشوند و آنها را مرعوب می سازند. بهدف فوری این عملیات باز گردیم. می دانیم که در شرایطی که سطح مبارزه توده ها بمرحله ای رسیده باشد که دیگر ارگانهای منظم سرکوب برای سرکوب توده ها کافی نیست. در چنین شرایطی مرتجعین به سازماندهی بانده های سیاه می پردازند تا بهتر علیه خلق متوسل شوند و با استفاده از شرم آورترین و دد منشانه ترین شیوه ها خلق را مرعوب سازند. امروز در میهن مان ابعاد جنایات این گروه های شبه فاشیستی تروریست موسوم به حزب الله بر کسی پوشیده نیست تمام تلاش آنها از همان آغاز شکل گیری شان این بوده است که جلو مبارزات توده ها را سد کنند. با چماق ،چاقو، ،سنگ و …. به راهپیمائی ها و اجتماعات مردم حمله کرده اند. اعنصابات کارگری را با قهر درهم شکسته اند به دفاتر سازمانهای و گروههای سیاسی یورش برده اندد. در موراد بیشماری با چاقو و سلاح گرم مردم را مورد حمله قرار داده اند. انقلابیون را ترور کردند به درون راهپیمائی ها و گردهم آئی ها نارنجک و بمب پرتاب کردند. این باند ها که با حکومت پیوند نزدیکی دارند و مستقیم و غیر مستتقیم از طریق سرمایه داران و امپریالیستها حمایت و تامین مالی می شوند خود را مقید به هیچ قانونی نمی دانند و محدودیت های بورکراتیک حکومت را نمی پذیرند. آنها در همه جا به قهر علیه توده ها متوسل شده و کوشیده اند توده ها را مرعوب سازند. در جنین شرایطی یکی از وظایف جوخههای رزمی و عملیات مسلحانه آنها ضربه زدن به باندهای سیاهفترور رهبران آنها و متلاشی کردن سازماندهی آنهاست. از سوی دیگر مقابله با ارگانهای سرکوب مورد نفرت توده ها که در هر اعتصاب ،راه پیمائی و تجمع توده ها رو در روی آنها قرار می گیرندو بقهر علیه خلق متوسل می شوند و ضربه زدن به آنها در جهت بی سازمان نمودن این ارگانها یکی دیگر از وظایف و اهداف فوی جوخههای رزمی است. هدف از ضربه وارد آوردن به باند های سیاه و ارگانهای سرکوب و بی سازمان کردن نیروهای دشمن و هموارکردن راه برای گسترش اشکال گوناگون مبارزه توده ها در لحظه کنونی و اشکال مبارزه مسلحانه توده ای در آینده است. لنین ضرورت عملیات پارتیزانی را در جهت این اهداف چنین توضیح می دهد : بعلت وجود دو نیروی مسلح متخاصم که رو در روی یکدیگر قرار گرفته و هنگامیکه سرکوب موقتا پیروزمند نظامی حاکم است.،این عملیات پارتیزانی در خدمت بی سازمان کردن نیروهای دشن قرار دارند و راه را برای عملیات مسلحانه توده ای و آشکار اینده هموار می کنن. علاوه بر این عملیات پارتیزانی در چنین شرایطی ترور انقلابی خائنین به خلق و عناصر منفور را که منطبق با روحیات و خلقیل=ات توده ها باشد در بر می گیرد. در شرایط کنونی ترور انقلابی نیز با در نظر گرفتن خواست مختلف مسئله امری مجاز شمرده می شود. تدارک قیام و همچنین شامل تدارک مالی و تسلیحاتی نیز می شود . تدارک قیام همچنین شامل تدارک مالی و تسلیحاتی نیز می شود. تدارک قیام و همچنین شامل تدارک مالی و تسلیحاتی نیز می شود. بنابر این یکی دیگر از وظایف جوخههای رزمی و عملیات آنها در زمینه مصادره های مالی و تسلیحاتی است اما باید در نظر داشت که تمام این عملیات رزمی باید تحت نظارت و کنترل سازمانهای انقلابی باشد تا منطبق با اهداف تعیین شده و سطح مبارزات توده ها و خلقیات و روحیات توده ها باشد. تا اولا بقول لنین وضعیت جنبش طبقه کارگر و حالت توده های وسیع یک منطقه معین در نظر گرفته شود(پلاتفرم تاکتیکی کنگره وحدت) و ثانیا دقت شود تا آنجا که ممکن است این عملیات هیچگونه آسیبی به توده ها وارد نیاورد هدفها درست تعیین گردد و از زیاده رویهای که می تواند یک تاکتیک درست را بامری زیان آور تبدیل کنند اجتناب شود. واحد های رزمی در سطوح مختلف( واحدهای رزمی سازمان واحدهای رزمی وابسته با سازمان واحدها رزمی هواداران )تشکیل می گردند. این واحدها وظیفه دارند که آثار نظامی را مطالعه کنند. آموزش خود را در حین عملیات نظامی فرا می گیرند و درپخش نشریات سازمانی و کسب اطلاعات فعالانه شرکت کنند. بمنظور تسهیل فعالیت جوخههای رزمی مقتضی است که در یک محل تشکیل شوند تا فاراد عضو جوخه بتوانند فعالتر با یکدیگر در ارتباط قرار گیرند. در سازماندهی جوخههای رزمی بویژه باید بر سازماندهی جوخههای رزمی کارگران تاکید کرد. زیرا این جوخهها بهنگام قیام بیش از همه قادرند توده های وسیع را رهبری کنند. جوخههای رزمی بویژه جوخههای رزمی هواداران نباید انتظار هیچگونه توقعی از سازمان داشته باشندو باید بخود متکی و خود کفا باشند. این بود مختصری پیرامون ضرورت سازماندهی جوخههای رزمی و عملیات نظامی آنها اما در سطح جنبش این ضرورت توسط پاره ای افراد و گروهها درک نمی شود. آنها بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی کنونی و دورانی که ما در آن بسر می بریم. بدون توجه به جنگ داخلی که هم اکنون بر میهن ما حاکم است،بدون در نظر گرفتن درگیریهای مسلحانه در سراسر این دوران و اساسا بدون درک تدارک قیام عملیات رزمی را رد می کنند و از آنارشیسم و بلانکیسم دم می زنند. این آئین پردازان تصور می کنند که هر گونه ترور ،بمب گذاری هرگونه عملیات پارتیزانی هرگونه حمله به ارگانهای سرکوب و سازمان های باند خای سیاه ،آنارشیسم و توطئه گری است. از این رو در مقابل هر عمل نظامی موضوع گیری خصمانه می کنند و بمنظور سرپوش گذاردن بر نظریات نادرست و راست روانه خود بر این یا آن عملیات نادرست تاکید می کنند.کوششی که می خواهد از طریق تکیه به این یا آن شیوه نادرست عملیات پارتیزانی که در این یا آن لحظه از طریق تکیه به این یا آن سازمان حزب سوسیالیست لهستان اعمال شده است ترسکی علیه اصولا شرکت سوسیال دمکراتها در جنگ پارتیزانی علم کنند(جنگ پارتیزانی-لنین) اما ما مطمئنیم که همانگونهکه تا کنون سیرر خود بخودی رویدادها سوای هرگونه وراجی مهر خود را بر مسیر رویدادها باقی گذارده است و این آقایان با هر چرخشی تازه و تغییر و تحول خود را دنباله رویدادها دیده اندو سیر مبارزات توده ها بر تمام تئوری بافی ها و آئین پردازیهای خشک و جامد آنها مهر باطل زده است،در آئینده نیز سرنوشت آنها همان خواهد بود که امروز است.نمونه تیپیک یک چنین طرز تفکری سازمان پیکار است پیکار که هیچگاه درک درستی از مبارزات توده ها اشکال مبارزه آنها و مبانی اتخاذ تاکتیکها نداشته است اکنون پس از یک دوران حرکات و تاکتیکهای آنارشیستی با یورش ارتجاع مرعوب می شود به اکونومیسم دیرینه خود پناه می برد و عملیات رزمی را آنارشیسم میداند در همین جا دوباره تاکید میکنیم که در اینجا صحبت بر سر درستی یا نادرستی این یا آن عمل نظامی نیست بلکه سخن بر سر شیوه تفکر پیکار است. سازمان پیکار هنگامی که توده ها در حال قیام و در حال حمله به پادگانها بودند تمام نیروی خود را بسیج کرده بود تا کارگران را برای افزایش چند درصدی حقوق و حول یکسری خواستهای اقتصادی در کارخانه محبوس کند،پس از قیام و درست هنگامی که هنوز اکثریت توده ها ناآگاهانه به حاکمیت اعتماد داشتند آنها را به سرنگونی حکومت دعوت می کرد و با اتخاذ تاکتیکهای آنارشیستی در موارد متعدد ضرباتی جدی به جنبش طبقه کارگر و توده های مردم وارد آورد. اما دوباره با یورش اخیر ارتجاع و افت موقت در جنبش توده ای به اکونومیسم پناه میبرد و عملیات نظامی را بنام آنارشیسم نفی می کند. پیکار و دیگر کشانی که عملیات رزمی جوخههای رزمی از جمله ترور را در شرایط کنونی رد می کنند تفاوتی میان دوران های مختلف مبارزات توده ها و عملیات نظامی جوخههای رزمی با تروریسم قائل نیستند. لنین در پاسخ به کسانیکه تعلیمات نظامی جوخههای رزمی را همان تروریسم می دانستند می گفت " ما فکر می کنیم که همطراز دانستن این عملیات(یعنی عملیات نظامی جوخههای رزمی) با نوع قدیمی تروریسم نادرست است عملیات چریکی واحده های رزمی ما دارای ماهیت و خصلت اعمال تروریستی نیست تروریسم بهیچوجه منعکس کننده خلق توده ها نبود تروریسم هرگز در خدمت آموزش رهبران رزمنده توده ها نبود –تروریسم نتیجه – و هم چنین نشانه و ملازم –فقدان ایمان به قیام فقدان شرایط برای قیام بود. عملیات چریکی اعمال انتقامجویانه نیستند بلکه عملیات نظامی اند…. (وضعیت در روسیه و تاکتیکهای حزب کارگران) بنابر این در دوران کنونی که ما در آن بسر می بریم ترور انقلابی رهبران بانده های سیاه حملات نظامی به مراکز سرکوب توده ها و دیگر عملیات نظامی با آن خصلت و اهدافی که ما برای آن قائل بشویم تروریسم محسوب نمی شود،بلکه عملیات نظامی در جهت تدارک قیام اند.ترور در شرایطی محکوم است که بقول لنین خلق انقلابی نیست و ترورها ناشی از یاس و کینه جوئی و خونخواهی است و به هیچ وجه منعکس کننده خلق توده ها نیست. علاوه بر این ما امروز با کسانی برخورد می کنیم که افت موقت کنونی در جنبش را دلیل شکست انقلاب می گیرند و بههمان نتیجه گیریهای پیکار می رسند. آنها خواستار تصمیم این افت بکل دوره اینده و تغییر اساسی در تاکتیکها هستند این افراد که صرفا سطح پدیده ها را می بینند و عمق پدیده را بررسی نمی کنند همیشه به دنبال روی از سیر رویدادها و جنبش خودبخودی می افتند این شیوه برخورد بمسائل چیز تازه ای نیست منشویکها روسیه و اکونومیستها نماینده تیپیک این طرز تفکر بودند لنین در پاسخ به چنین افرادی که فقط ظاهر و سطح پدیده ها را می دیدند و نه عمق آنها را می گفت"رفیق پتیتسین حال را می پرسند او فقط چیزهائی را می بیند که در سطح قرار دارند اما به آنچه که در عمق ،در زیر سطح در جریان است توجه نمی کند او اشیا را در پروسه تکاملشان بررسی نمی کند …. این افراد که با دیالکتیک تکامل پدیده ها را درک نمی کنند سطح گرا هستند و ظواهر پدیده ها را می بینند،اگر از آنها سئوال شود که چه عواملی باعث می شود که شما یک افت موقت در مبارزه توده ها را بکل یک دوران بسط دهید و بیک رکود سیاسی طولانی و بالنتیجه شکست انقلاب برسید ،پاسخ آنها لحظه کنونی وضعیت جنبش توده ایست و نهایتا علت آنهم انفجار یک بمب و سرکوب حاکمیت است. یک بمب یک انقلاب را به شکست می شکاند و دیکتاتوری و سرکوب قادر است جلو مبارزات توده ها را سد کند،بعبارت دیگر این شیوه استدلال در زمینه نقش قهر تاریخ بهمانجا می رسد که آقای دورینگ رسید. در حالیکه یک مارکسیست استدلال می کند که ایا دلائل عینی یک رکود سیاسی وجود دارد؟ایا تحت تاثیر شرایط مادی مبارزه طبقاتی تخفیف یافته است ؟آیا بحران اقتصادی از هم گسیختگی مالی سلب ابتدائی ترین حقوق اسانی توده ها فقر فلاکت و بی خانمانی آنها از بین رفته است یا لااقل تخفیف پیدا کرده است ؟ آیا توده ها آنقدر فرسوده و خسته شده اند که بیک دوران زندگی آرام باز گردند؟ و بتمام این سئوالات پاسخ منفی میهد در شرایط کنونی جامعه ما سرکوب و دیکتاتوری بتنهائی قادر نیست روحیه انقلابی توده ها را در هم بشکند . سرکوب ممکن است افتی موقتی در جنبش توده ها پدید آورد اما مطمئنا نیروهای تازه نفسی را بعرصه مبارزه خواهد کشاند.البته ما باید در تاکتیکهای روزمره خود حالت و وضعیت توده ها را در نظر دشاته باشیم،اما حق نداریم تاکتیکهای پیگیر پرولتری را از این لحظه بآن لحظه و از این واقعه به آن واقعه تغییر دهیم.مبتذل کنندگان مارکسیسم ،دنباله روان جنبش خود به خودی چنین تبلیغ می کنند که گویا هر کار که توده ها کردند ما هم باید همان کار را بکنیم.آنها توجه نمی کنند که وقتی گفته می شود باید در اتخاذ تاکتیکها روحیات توده ها در نظر گرفته شود،باید دید که آیا جنبش توده ای در کلیت خود در یک دوران رکود سیاسی ،حالت انفعال ،فقدان اعتراض و تعرض بسر می برد یا در یک دوران انقلابی در دوران تعرض و اعتراض در دوران مبارزه آشکار و انقلابی ،بقول لنین "ما نمی توانیم از اینکه شعارهای تاکتیکی ما لنگ لنگان در پس رویدادها روان باشند و پس از بروز هر حادثه با رویدادها منطبق گردند خشنود باشیم ما باید شعارهائی داشته باشیم که ما را به پیش سوق دهد راه روبروی ما را روشن سازد و ما را فراتر از وظایف لحظه ای قرار دهد. حزب پرولتاریا برای اینکه بیک مبارزه پی گیر ،مقاومت دست زند نمی تواند تاکتیکهای خود را از این واقعه به آن واقعه تغییر دهد"(انقلاب می آموزد) مثلا هنگامیکه سازمان با در نظر گرفتن مجموعه شرایط دوران کنونی روحیات توده ها ،میزان اعتماد توده ها به حاکمیت، توازن نیروهای طبقاتی و جهت تکامل رویدادها، شعار مجلس موسسان را طرح نمود ،این شعار از یک سو از جانب دنباله روان جنبش خود به خودی و از سوی دیگر چپ های افراطی در سطح جنبش مورد انتقاد قرار گرفت ،دنباله روان جنبش خود به خودی که تاکتیکهای خود را از این لحظه به آن لحظه اتخاذ می کنند و می گویند هر چه توده ها بگویند و هر کار که آنها بکنند ما نیز همان کار را می کنیم،استدلال می کردند که این شعار ربطی به خواستها و مبارزات توده ها ندارد.،آنها در نهایت خود را به همان پذیرش رفراندم بنی صدر محدود می کردند.از سوی دیگر کشانی که بعبارت پردازیهای چپ و غالبا بی محتوی عادت کرده اند و تصور می کنند بدون توجه بوضعیت جنبش ،کیفیت تشکل و آگاهی پرولتاریا ،توازن نیروهای طبقاتی و بالاخره تجربه توده ها قادرند حکومت شورائی را بر قرار کنند. این شعار را راست قلمداد کردند اما امروز با گذشت مدتی کوتاه ،همه با بدرستی این شعار پی برده باشند. ما امروز در مقابل بنی صدر که می خواهد با حفظ اساس جمهوری اسلامی جنبش را به بیراهه بکشاند همچنان به تبلیغ و ترویج مجلس موسسسان و دولت موقت انقلابی می پردازیم. این یک نمونه از اتخاذ تاکتیکهای پیگیر و انقلابیست و شعاری است که "نه لنگ لنگان در پس رویدادها" بلکه "ما را فراتر از وظایف لحظه فوری" قرار می دهد. اما عامیانه کنندگان مارکسیسم – لنینیسم با ارائه یک درک نادرست از تاکتیک و مبانی اتخاذ آن "برده وار دنباله رو لحظات گذرا"هستند و این چیزی جز اپورتونیسم نیست. لنین در پاسخ کسانیکه از سلطه ارتجاع و آرامش موقتی در جنبش استنتاجات اپورتونیستی می کردند و تاکتیکهای باثبات و پی گیر پرولتاریائی را نفی می کردند ،می گفت : من گفتم کسی که حقیقتا می پذیرد یک اعتلا انقلاب اجتناب ناپذیر است. باید نتیجه درست را در مورد شکل عمده جنبش بگیرد. زیرا که این مسئله اساسی علمی و سیاسی است که ما باید حل کنیم و منشویکها از پاسخ بآن طفره می روند. آنها چنین استدلال می کنند هنگامیکه یک دوما وجود دارد ما از اردو دوما حمایت خواهیم کرد. هنگامیکه اعتصاب و قیام وجود دارد ما از اعتصاب و قیام حمایت خواهیم کردو اما آنها تمایل ندارند و قادر نیستند تعیین کنند که آیا این یا آن شکل جنبش اجتناب ناپذیر است. آنها جرات نمی کنند که به پرولتاریا و عموم خلق بگویند که کدامیک شکل عمده جنبش است. وقتی هم که قضیه باین شکل باشد آنگاه هر گونه عبارتی در باره اعتلاء انقلاب و تکمیل آن …. چیزی جز بی مزگی و ابتذال نیست. ما نباید برده وار دنیاله رو لحظات گذرا باشیم.این اپورتونیسم است ما باید بر علل ژرف تر رویدادها و نتایج دور رس تر تاکتیکهایمان تعمق کنیم"(گزارشی در باره کنگره وحدت حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه) اما دنباله روان لحظات گذرا و جنبش خود بخودی ما حتی در تاکتیکهای خود دچار تزلزل و ناپیگیری هستند و از پاسخ قطعی به شکل عمده جنبش طفره می روند و تاکتیکهای دوران رکود را که منطبق با شکل عمده جنبش یعنی قانونیست ارائه نمی دهند زیرا کسی که می پذیرد دوران انقلابی بفرجام خود رسیده است. باید مسئله قیام و تدارک فوری و عاجل آنرا بکنار بگذارد .زیرا با قیام نمی شود بازی کرد و نار گذاردن مسئله قیام عملا باین معناست که دوران انقلابی به پایان رسیده است(همان ماخذ) بلکه باید منطبق با رکود سیاسی و اشکال مبارزه قانونی بسوی بسط و گسترش اتحادیه های سندیکائی و به شوراها و به طور کلی طرد شعارهای انقلابی یعنی شعارهای قیام ،پیش رود. در حالیکه ما همچنان علیرغم سرکوب عنان گسیخته و یورش دیوانه وار ارتجاع صبورانه و پی گیرانه به تدارک قیام می پردازیم،فعالیتهای زیر زمینی و تدابیر امنیتی را تشدید می کنیم. اما نه برای عقب نشینی بلکه برای یک ضد حمله و تعرضی گسترده تر. ما در همان حال که بر مسئله تدارک قیام در دوران کنونی تاکید می کنیم هر گونه وسیله قانونی را نفی نمی کنیم ما باید برای این امر تدارک ببینیم البته بدون اینکه هر گونه وسیله بسط و تبلیغ و ترویج و سازماندهی قانونی را رد کنیم. مشروط باینکه هیچگونه توهمی در باره تداوم و استمرار و اهمیت این وسائل دامن بزند (همان ماخذ) زیرا هر چه بحران عمیق تر شود،نارضایتی توده ها گسترده تر گردد و نوسان توده ها بویژه توده های خرده بورژوا کمتر شود،اهمیت اشکال و وسائل انقلابی بیشترمی کردد و تدارک قیام ضرورت بیشتری کسب می کند. ما دوباره بر این مسئله تاکید می کنیم کسی که به تدارک قیام باور دارد باید سازماندهی جوخههای رزمی را بپذیرد و کسی که سازماندهی جوخههای رزمی را نفی کند بتدارک قیام اعتقادی ندارد(رجوع شود به تئوری از پیش خود انگیخته – لنین) همچنین کسی که سازماندهی جوخههای رزمی را می پذیرد باید به عملیات رزمی ،عملیات مسلحانه این جوخهها معتقد باشد و خصلت و هدف این عملیات را بپذیرد، کسی که بگوید من سازماندهی جوخههای رزمی را می پذیرم اما عملیات رزمی این جوخهها را نپذیرد او نه به سازماندهی جوخهها و نه به تدارک قیام اعتقاد دارد. پذیرش سازماندهی جوخههای رزمی بدون عملیات رزمی فریب خود و دیگران است. زیرا بقول انین نمی توان از طریق نام نویسی جوخههای رزمی را تشکیل داد (رجوع شود به انقلاب دمکراتیک روسیه و وظایف پرولتاریا). اکنون دیگر زمان لفاظی و پر حرفی گذشته است ، خود شرایط واقعی جنبش و حکومت ها را از مرحله حرف به عمل واداشته است، ما نه به علل سطحی و لحظه ای بلکه بعلل ژرف پدیده ها می نگریم ،ما آیه یاس سر نمی دهیم، بلکه کارگران، دهقانان و دیگر اقشار خلق بمبارزه پی گیر می خوانیم و شرایط سرنوشت ساز کنونی را به آنها خاطر نشان می سازیم. ما در پاسخ به کسانیکه لحظه کنونی را دلیل شکست انقلاب می گیرند خاطر نشان می سازیم که "البته به هیچ وجه برای انقلاب ما ناممکن نیست که مانند آن (پایان دوران انقلابی و شکست انقلاب قیامها در آلمان ١۸۴۹) پایان یابد و در پرتو لحظه کنونی، هنگامیکه ارتجاع حاکم می شود، کاملا آسان است که نتیجه گیری شود یک چنین پایانی هم اکنون آغاز شده است … (وضعیت در روسیه و تاکتیکهای حزب کارگران) اما ما بنا بدلائل اقتصادی و سیاسی موجود یک چنین نتیجه گیری نمی کنیم و هیچ گون تغییر اساسی در تاکتیکهایمان پدید نمی آوریم، اما اگر زمانی بدین نتیجه رسیدیم که دوران انقلابی به پایان رسیده و یک دوران رکود سیاسی حاکم شده است. آنگاه تدارک قیام و سازماندهی جوخههای رزمی را بکنار خواهیم گذاشت و تاکتیکهائی را که منطبق بر شکل قانونی جنبش است اتخاذ خواهیم کرد. ما در اینجا در همان حال که در شرایط کنونی با انحراف براست درون جنبش مرزبندی می کنیم در مقابل انحراف چپ نیز که بعوض تاکید بر سازماندهی،اعتراضات و جنبش خود بخودی توده ها تاکتیک مسلحانه را محور تاکتیکهای خود قرار می دهد و تاکتیکهای مسلحانه ای را که می تواند مضمون انقلابی دشاته باشد ،از مضمون واقعی خود نهی میسازد و یامیکوشد قیامی زود رس را بتوده ها تحمیل کنند مرزبندی داریم،زیرا بقول لنین وظیفه تدارک قیام البته شامل مانع شدن از قیام های زود رس نیز هست،برخی عملیات نظامی که در یک ماهه اخیر صورت گرفته است دارای خصلت و اهدافی جز آنکه ما بدان اشاره کردیم می باشند . این تصور که جکومت بسیار زود سقوط خواهد کرد منجر به اتخاذ تاکتیکهائی می شود که دارای خصلت سرنگونی هستند و از آنجا که هنوز میان مبارزه توده ها و اتخاذ این تاکتیکها با چنین خصلتی شکافی وجود دارد ،توده های مردم کشش و توان لازم را در قبال این تاکتیکها دارا نیستند و در نتیجه منجر به یک وقفه در مبارزات توده ها خواهد شد. شکاف میان مبارزه توده ها و عملیات نظامی بسیار بزرگ باعث می شود که عملیا نظامی از خصلت و اهداف واقعی خود تهی گردد. ثانیا باید همیشه و در حال روحیات و خلقیات توده ها بویژه در مناطق متعدد در نظر گرفته شود. مراکز و اهداف معین شده دقیق و حساب شده باشد. از هر گونه آسیب رسیدن به توده ها تا آنجاکه ممکن است جلوگیری شود. در حالی که ما در برخی از عملیات اخیر شاهد بوده ایم که این مسائل در نظر گرفته نشده است. ترور یک عنصر منفور که می تواند بیانگر روحیات و خلقیات توده های مردم و خواست واقعی آنها باشددر یک موقعیت نامناسب یا در یک ترور دستجمعی نتیجه مطلوب را به بار می آورد. علاوه بر این بی توجهی به اهداف تعیین شده باعث می گردد که حکومت منتهای تبلیغاتی خود را بسوی آن معطوف دارد و از یک عمل نظامی نتیجه معکوس در جهت مبارزات توده ها و روحیات آنها پدید آید. خلاصه تنها آن عملیات رزمی در شرایط کنونی میتواند مورد تائید باشد که اولاً با خصلت آموزش رهبران تودهها آن در جهت راهگشائی و هموار کردن راه برای مبارزات تودهها باشد و به سرنگونی فوری و بلاواسطه رژیم. ثانیاً تاکید بر سازماندهی مبارزات تودهها باشد و تاکتیکهای مسلحانه بعنوان یک تاکتیک فرعی در نظر گرفته شود که تنها در خدمت تدارک قیام قرار دارد منبع سایت جوخه های رزمی www.razmy.com |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر