428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

چهارشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۹

{محرم سبز_Sohrab Arabi} تازه پارسال فهمیدم

ساعت 15 بعد از ظهر بود ديگه نمي تونستم بشينم و احساس كنم چقدر بدبختم وكي بايد ايران رو ترك كنم...احساس كنم اين جبر جغرافيا كه من را تو ايران متولد كرد تا كي مي خوهد منو بد بخت نگه دارد... 

زنگ زدم به يار هميشه ي انتخاباتيم و گفتم دوربين را ور دار راه بيفتيم، پس از كلنجار هاي بسيار و توضيح عذر قابل قبولش كنسل داد، نمي دونستم با كي برم به يار دوم زنگ زدم كه خاموش بود(بعد يك هفته فهميدم از بازداشتگاه تازه آزاد شده)...تلويزيون روشن بود سردار رادان با چهره ي بر افروخته كه مشخص بود چند روزي است نخوابيده صراحتا اظهارالتماس ميكرد كه هيچ راهپيمايي اعلام نشده و با متخلفين شديد ترين برخورد انجام ميشود...
با اين تفاسير نمي دانم چرا نتوانستم بترسم... شايد چون چيزي براي از دست دادن نداشتم... شايد هم ميخواستم بروم و از نبود مردم تير خلاص را به ايراني بودنم بزنم...
پدرم نيزهمچون هميشه روزنامه را پهن كرده بود اما برعكس هميشه و حتي الآن، كنترل به دست به دنبال شبكه اي در ماهواره ميگشت كه بتواند حس هايي متشابه من اما عميق تر خود را ارضا كند.
وقتي لباس پوشيدم متوجه شد و زير چشم مرا مي پاييد اما انگار نمي توانست نه بگويد وقتي از در ميزدم بيرون تمام قد مرا نگاه كرد باز انگار چيزي نميتوانست بگويد كه پيش دستي كردم و با حالت ضعف گفتم نميتوانم بنشينم بايد بروم در نگاهش هم حس غرور داشت به پسرش هم نگراني... گفت مواظب خودت و ديگران باش... خشونت كار شما نيست... برو...
از در كه بيرون رفتم توراه خيابان اصلي احسان زنگ زد 
گفتم:... تو مگه نرفتي كيش، تهران چيكار ميكني 
گفت: نتونستم برم
تا خواستم بازخواستش كنم گفت مياي راهپيمايي گفتم تو مسيرم و ميدان شهدا همديگر را ديديم 
وقتي وارد مترو شديم نمي دونستيم قراره چه چيزيايي ببينيم و چي به سرمون بياد... همه احساسمون به اضطراب ختم ميشد... بدون اغراق حسي كه سالها پيش سركنكور داشتم به سراغم آمده بود اما اين بار فقط من امتحان نداشتم امتحان ايرانيان بود... مي خواستم ببينم آن همه شورواشتياق و شعورسياسي كه ديده بودم واقعيت دارند يا نه...من با غرور و خودپسندي آن روزها گويي فقط براي ديدن رفوزه يا قبول شدن مردم آمده بودم...
وقتي ايستگاه به ايستگاه سبزهاي خشمگين با شعارهاي زمين و زمان لرزان " يا حسين مير حسين" به واگنها اضافه مي شدند كمي از غم درونم كه اينان فريادش ميكشيدند كاسته شده و به استحكام صداي اينان از وراي صداي لرزان خودم حسادت ميكردم. ما كه از كمي ترس از ندانستن آنچه در بالا انتظارمان را مي كشيد هر از گاهي دست همديگر را ميكشيديم وقتي براي خروج از واگنها و حضور درصحنه تعجيل اينان را مي ديدم و هر از گاهي تنه شان به مامي خورد كم كم احساس حقارت ميكردم و سعي ميكردم از جمعيت كه صدايشان تونل مترو را ميلرزاند انرژي بگيرم...
لبيك گويان از مترو بالا ميرفتيم وقتي متوجه شدم هركس از درمترو بيرون مي رود ديگر به فريادش ادامه نمي دهد وجودم را شك و ترس فرا گرفت اما ديگر مي دانستم كه براي همه چيز آماده ام...همه چيزززززز 
اما وقتي خيل بسيار بزرگ جمعیت مردم با شعور (مو به تنم سيخ شد دوباره) با سكوت پراز خشم و معنا دار روبرو شدم همه ساكت و دو انگشت خود را به علامت افتخار و پيروزي بالا گرفته بودند... آن دم متوجه شدم كه عاشق ايران و ايراني هستم... آنقدر با تعجب به دور دستهاي مملو از مردم نگاه مي كردم كه انگار دارم خواب ميبينم حتي افتادم تو جوب آب... همچون تلو خوردن مستان شب... از خدا هيچي نمي خواستم... همش زير لب مي گفتم مرسي مرسي مرسي مرسي و اشك هايم مثل الآن سرازير بود... احسان هم مثل من دستهاي منو با فشار و بغض فشار مي داد... 30 دقيقه اول فقط مي گفتم: خداياي شكر كه همچين مردمي در ايرانند... خدايا شكر كه ايرانييم.. خدايا هيچي ديگه نميخوام... همين كه اين مردم هستند براي همه كار و همه چيز كافيه... اصلا ديگه بقيه چيزا مهم نيست... 


آنقدر مردمي كه بودند را دوست داشتم كه ميخواستم كف پايشتن را ببوسم... همه قشر بودند برعكس روزاي تبليغات قشر ميانسال بسيار بيش از انتظار بود... اصلا همه چيز عالي بود... واقعا دوست داشتم تمام آنان كه نيامدند يا فكر ميكردم كه نيامدند اين صحنه را هديه بدهم و جاي همه در اين صحنه خالي كنم... اين حس گويي بين راهپيمايان مشترك بود همه با هم شوخي ميكردند همديگر را به نيش خند خش و خاشاك صدا ميزدند...
وقتي روبروي دانشگاه شريف شيخ كروبي را بالاي ماشين در حال دست تكاني ديدم تمام خستگي شانه هايم كه تمام مسير با علامت "ويكتوري" بالا بود از بين رفت وقتي محمد رضا خاتمي را ديدم گويي احساس كردم او نيز از اين حماسه متعجب است و نمي داند اين مردم هستند كه سران اصلاحات و جنبش را رهبري مي كنند يا ايشان مردم را.
وقتي ساعت 21 از خيابان اصلي به سمت خانه مي آمدم هم محله اي هايمان را مي ديدم كه هر كدام با دست بندي سبز كه بعد زمان تبليغات با ترس حتي داخل جيب خود نمي گذاشتيم به سمت خانه شان به زعم خستگي از هم پيشي مي گرفتند كه خبر پيروزي و حماسه خرداد را با شادي به همه برسانند.
وقتي وارد خانه شدم قبل از اينكه چيزي بگويم پدرم بلند شد مرا بوسيد و با شادي و اشتياقي كه بعد از گل خداد عزيزي به استراليا ديگر از پدرم نديده بودم فقط مي گفتشما چه كردين... شما چه كردين... ديگر براي هميشه كار خود را كرديد... هيچ چيز ديگر مهم نيست... اين كار كه شما كرديد نافرماني مدني مي باشد اين تا بحال سابقه نداشته...
اين روزها مدام از رهبري نا كارآمد، بدون ساختار، بي هدف و جنبش بدون نماينده، غير ارگانيك بحث به ميان است هر ماست بندي به خودش اجازه صحبت كردن در مورد ماهيت جنبش، كمي و كاستي و ملزومات آن و...را مي دهد اما اگر هر يك نفري كه در حماسه 25 خرداد بود بپرسيد ميگويد كه آنها به حرف رهبر، نماينده وارگاني نيامدند كه بگويند هدفشان، كمي شان و كاستي شان چيست... آنهاهركدام فقط آمدند كه بگويند چه چيزها چه كس ها و چه دورنمايي را نمي خواهند... همان طور كه همه اجماع دارند اين جنبش اعتراضي است و درابتدا هر كس مي داند كه چه نمي خواهد، پس لطفا از مردمي كه امروز مي دانند ولي نمي توانند بگويند كه چه نمي خواهند آنچه كه مي خواهند را طلب نكنيم مگر آنكه بترسيد از يكي نبودن اهداف مردم با آنچه كه شما احساس ميكنيد بهتر است كه اين دمكراسي را ناقض است... 

نخواستن نياز به رهبر ندارد فقط كافيست بدانيم آزادي يعني چه تصورخود در زندان در ذهن اتفاق مي افتد. 

علت حمايت و همدلي خارج نشينان ايراني همان تغيير حس خود پسندي پارسال من به حقارت در برابر شعور مردم است كه اميدوارم مجددا تبديل به خود فريبي نشود... علت هم بستگي و روز ازفزوني موفقيتها وهواخواهان اين جنبش همي است و بس.
اين جنبش فرو نمي نشيند زيرا كه انسان آمال و آرزو خود را ممكن است رها و يا فراموش كند اما تنفرو انزجار خود را از عوامل روزمره به عشق تبديل نميكند 

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2010/july/13//-5c926fa620.html

--
برای دیدن تصاویر روی Display images below کلیک کنید.
------------
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "Sohrab Arabi".
برای دیدن تصاویر ایکون Display images below را کلیک کنید.
---------
لطفآ اگر پس از اشتراک ایمیل های گروه را دریافت نکردید پوشه اسپم را نگاه کنید
واگر ایمیل های گروه آنجا بود ایمیل ها را از اسپم در بیاورید
Select the box to the left of the emails and
click "Not spam" button on the top.
کار دیگری هم که می توانید بکنید درست کردن فیلتر و استفاده از Label برای پیدا کردن ایمیل های گروه است
---------
برای ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به sohrab-arabi+subscribe@googlegroups.com
---------
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به sohrab-arabi@googlegroups.com
---------
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sohrab-arabi+unsubscribe@googlegroups.com
---------
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/sohrab-arabi?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved