428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

جمعه، تیر ۱۸، ۱۳۸۹

Re: [Persian Green Movement] Fwd: Fw: من سرباز وطنم هستم

آیا ما موسوی را سکولار می‌خواهیم؟

 

از بدو شکل گیری اعتراضات خیابانی در سال گذشته، بر سر رهبری موسوی بحث بوده است. این بحث ها البته طبیعی و مفید است. در یک فضای عقلانی و متکثر - که خوشبختانه آن را مدیون تکنولوژی ارتباطات هستیم - مردم به ارزیابی مدام رهبران خود می پردازند. هر چقدر گفتار آنان را مطابق خواسته های خود بیابند، بیشتر اعتماد می کنند و هرچقدر آن را مخالف دیدگاه های خود ببینند، رهبران جنبش اعتماد کمتری را نسیب خود خواهد کرد.

 

به عبارت دیگر رابطه رهبر و مردم باید به نقطه تعادلی از اعتماد سازی برسد. اگر میزان اعتماد از این نقطه تعادل پایین تر برود، رهبر مشروعیت اش را از دست می دهد. اگر بالاتر برود، رهبر کریزماتیک می شود و ارادت جای اعتماد را می گیرد. بنابراین سوال عقلانی در مورد رهبری آقای موسوی این است که نقطه تعادل اعتماد ما به وی کجاست؟ به عبارت ساده تر ما چقدر می توانیم به موسوی اعتماد کنیم؟

 

آقای موسوی در آخرین اظهارات خود به موضوع حساس رابطه سیاست و مذهب پرداخته که بطور جدی مورد مناقشه قرار گرفته است.  بسیاری که دل در گرو جنبش سبز دارند معتقدند نظام سیاسی ایران باید عرفی شود و از این سخنان آزرده شدند. موضوع رابطه نهاد حکومت و مذهب بدون تردید یکی از جدی ترین بحث های موجود است و از آن نمی توان اجتناب کرد. اما نمی توان به آن پاسخ های سطحی نیز داد.

 

رابطه سیاست و دین بحث پیچیده ای است که این روزها به خاطر برخوردهای احساسی و ایدئولوژیک بر ابهامات اش افزوده می شود. واقعیت این است که بحث های علمی سیاسی در مورد موضوع سکولاریزم هنوز بسیار ابتدائی است. در بهترین حالت چند بحث نظری و فلسفی صورت گرفته و دست آخر به این توافق رسیده اند که ما نیازمند سکولاریزم سیاسی و یا عینی هستیم. احتمالا خیلی سخت نبود که به این ضرورت برسیم. می گذریم که البته دیگرانی هم هستند که جاهلانه سکولاریزم را عملا تبدیل به مذهب جدیدی برای خود کرده اند.  اما این تازه اولین قدم است. دانش سیاست آن را چگونه می بیند؟ چه راه حل های عملی و صحیحی توصیه می کند؟ برای رسیدن به چنین مطلوبی - که البته هدفی اخلاقی است و برای نفع همگانی است - چه قدمهای سنجیده ای باید برداشت؟     

 

سوالات اصلی در مورد سکولاریزم هنوز پاسخ داده نشده اند.  مسئله رابطه حکومت و سیستم مذهبی برای همه کشورهای جهان کماکان یک مسئله جدی است و هرکدام برای آن راه حل های بلند مدت و کوتاه مدت ارایه داده اند.  حتا دو کشور ترکیه و فرانسه که شدید ترین راه حل ها برگزیده اند، هنوز با موضوع مذهب دست و پنجه نرم می کنند و راه حلشان چندان با ثبات به نظر نمی آید.  کشورهای دیگر - چه در دنیای مسیحیت، اسلام و یهود و چه در ادیان شرقی آسیایی - چگونه با موضوع مذهب روبرو شده اند؟ چه موفقیت ها و چه ناکامی هایی داشته اند؟ در کشور خودمان صحیح ترین راه روبرو شدن با نهادهای مذهبی و نهاد روحانیت چیست؟ چگونه می توان با توجه به جامعه مذهبی ایران به یک حد توافقی رسید؟

 

کسانی که معتقدند می توان نهاد روحانیت را انکار و یا ریشه کن کرد، البته پاسخی روشن و ساده ای به این سوالها داده اند. آنها تصور می کنند در زمان رضاشاه زندگی می کنند.  اما کسانی که معقول تر فکر می کنند و نه چنین اعتقادی دارند و نه چنین مطلوبی، متاسفانه کمتر به این مسئله پاسخ داده اند. سکولاریزم حتا اگر از نظر تئوریک درست تبیین شود، از نظر سیاسی پروسه ای است که باید از دید سیاسی به آن پرداخت و برنامه ریزی کرد.

 

بااین حال فکر می کنم این که بخواهیم آقای موسوی سکولار باشد، غیرمنطقی است. این نوع توقعات غلط، نوعی اعتماد سازی غیرواقعی را به همراه داشته و فقط باعث تشتت ذهن می شود. من به عنوان یکی از هفتاد ملیون شهروند ایرانی، نقطه تعادل عقلانی اعتماد خودم را به آقای موسوی بر سر سه خواسته می گذارم: من به او اعتماد می کنم که از ابزار سیاست برای رسیدن جنبش سبز به سه حق شهروندی آزادی بیان، آزادی اجتماعات و انجمن سازی، و انتخابات آزاد استفاده کرده و راه حل های کارآمد سیاسی برای عقب راندن حکومت ارایه دهد.

 

بنابراین بخاطر اختلاف نظری با آقای موسوی اعتمادم را به وی از دست نمی دهم. اما اگر رهبری آقای موسوی ناکارامد باشد و یا بر سر هر یک از سه خواسته فوق مصالحه کند، اعتمادم را از دست خواهم داد. او خود نیز بر طبق «قرارداد اجتماعی» انتخابات، تعهد اخلاقی داده است که در این مسیر مبارزه کند.  من نمی خواهم آقای موسوی در مورد سکولاریزم با من موافق باشد، بلکه می خواهم با عقب راندن حاکمیت همراهی ام کند تا به سه خواسته فوق دست یابم.  بقیه راه را خودم بلدم.  

 

البته خالی از لطف نیست که به حرکت سیاسی هوشمندانه و صادقانه ی آقای موسوی دوباره دقت کنیم: سایت کلمه نوشته است که «میرحسین موسوی به عنوان فرزند راستین انقلاب و راهروی اصیل خط امام، نمی‌تواند و نمی‌خواهد داعیه جدایی دین از سیاست داشته باشد.».  این جمله نشان می دهد که آقای موسوی فشار افکار عمومی بر خود در مورد مسئله سکولاریزم را به عنوان یکی از مطالبات جنبش سبز، به طور غیر مستقیم منعکس کرده، اما می گوید که از من توقع همراهی تا آن مرحله را نداشته باشید.

 



On 7/9/10, abteen ramin <abteen.r@gmail.com> wrote:




 

----- Forwarded Message ----
From: Flora Doroodi <floradoroodi@yahoo.ca>
Sent: Thu, July 8, 2010 5:51:49 PM
Subject: من سرباز وطنم هستم

آقای میرحسین موسوی، من سرباز وطنم هستم نه سرباز تشیع، من یک ایرانی ام.

 

سایت کلمه و تریبون میرحسین موسوی در راستای روشن تر شدن فحوای کلام منشور سبز، مقاله ای در این باب قرار داده است که در اینجا قسمت پایانی آن را برای شما قرار می دهم. همراه جنبش سبز و منشور پیشنهادی اش می کوشد امکان حضور موثر دین را در جامعه، بدون حذف تفکرهای رقیب و بدیل، نشان دهند. میرحسین موسوی، به عنوان فرزند راستین انقلاب و راهروی اصیل خط امام، نمی تواند و نمی خواهد داعیه جدایی دین از سیاست داشته باشد، چرا که انقلاب و امامی که او به آن معتقد است داعیه دار بازگرداندن نقش سیاسی دین و حضور فعال آن در اجتماع در زمانه ای بود که همه دین را در پستوها و در حوزه های فردی و شخصی می جستند. و میرحسین موسوی به عنوان شاگرد راستین معلم شهید دکتر شریعتی، تلاش های او را برای فعال کردن پتانسیل های آگاهی بخش و رهایی بخش مذهب و انقلاب فراموش نمی کند. شریعتی می کوشید تا با نشان دادن راه تشیع سرخ در زمانه خود و با طرح مسئله مذهب علیه مذهب، ظرفیت های ارزشمند مذهب حقیقی را برای اصلاح و تحول در جامعه نشان دهد، تا راهی بدیل در برابر تشیع سیاهی باشد که محافظه کارانه چشم به روی بدی ها و کاستی ها می بندد و با قدرت مستقر همراه می شود. میرحسین موسوی نیز نمی تواند از تشیع اصیل چشم بپوشد یا خواهان به انزوا رفتن دوباره آن باشد و پیشنهاد دهنده تشیعی بی رنگ یا خاکستری باشد؛ میرحسین موسوی فرزند زمانه خود است و این بار تشیع سبز را به عنوان راه بدیل "اسلام سیاه سیاسی" پیش می نهد. تشیعی که میراث دار همان ظرفیت های انقلابی و اصلاحی تشیع سرخ شریعتی و اسلام انقلابی خمینی(ره) است، و به جای آشتی با قدرت مسلط زمانه، در برابر ظلم و ستم و جبر و تحمیل و انحصارطلبی و خودخداپنداری و تفرعن می ایستد و سبز و پایدار مقاومت می کند. تشیعی که اگر نبود مقاومت ها و ایستادگی ها، و در عین حال دوراندیشی ها و صبوری ها و مهربانی ها و عدم خشونت های اش، جنبش سبز ایران امروز اینجا نبود و به دستاوردهای امروز خود دست نیافته بود. آقای موسوی در اینجا همه چیز هست به جز هویت ایرانی، انگار ما همه چیزمان از همان تشیع علوی است، چه فرق دارد تشیع صفوی. در اینجا کوشیده اید راه تشیع سرخ را به من نشان دهید، بیش از سی سال پیش آن را به پدرم نشان دادند و من اثرش را دیده ام. مهندس موسوی عزیز، آزموده را آزمودن خطاست، این نیز در قاموس شما شیعیان و مومنان نیز هست، همان که مومن یک بار از دو سوراخ گزیده نمی شود، به چه زبانی بگویم، ما بخت خویش در این شهر آزموده ایم/ بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش. اقای موسوی اسلام سیاسی میوه اش می شود خمینی، مسیحیت سیاسی هم میوه اش می شود هیتلر. نام این دو را در مکتب ما می گذارند فاشیست. نمی دانم لیبرالیسم چه گناهی کرده از آن فراری هستید و روی به آغوش فاشیسم می برید. آقای موسوی معلم شهید شما در مورد زمانه خود نوشته است و ما نیز چون پیشوای شما، همان اما راحلتان، نمی خواهیم که پدرانمان برای ما تصمیم بگیرند. ای کاش این جدایی نهاد سیاست و دین را به عهده مردم می گذاشتید و سرنوشتش را با رفراندوم مشخص می کردیم نه اینکه با داعیه همراهی جنبش سبز، سر مارا را به پنبه رفاقت ببرید. میلیون ها معترضی که هیچ التزامی به اسلام نداشتند بر پایه وحدت فریاد زدند "الله اکبر" اما شما به این راحتی چتر جنبش را محدود به دفاع از اسلام راستین گل محمدی کردید. من این بار فریاد نخواهم زد مرگ بر اصل ولایت فقیه، تنها خواهم گفت سکولاریسم، همین. دین رحم و عطوفت شما یعنی سنگسار و رحمش از آنجا شروع می شود که قربانی از گودال خارج شود اما قبل از آن فقط سنگ. امام رحمانی و راحل شما یعنی تناقض در پاریس و جماران، در آنجا سخن از پارلمان، دموکراسی و حق و حقوق کمونیست اما در جماران ولایت فقیه و حفظ اوجب واجبات یعنی همین نظام، این راه سرخ، چه زرد می نماید. من هنوز هم رد راه وطن گام بر خواهم داشت و نه در راه اسلام، این ایران من است که در چنگ اسلام است نه اسلامی که در چنگ ایران. دیگر طاقت شرم از روی دوستان بهایی و ارمنی و لائیک خود را ندارم.آقای مهندس موسوی بزرگوار چگونه روح ایرانی را سراسر بی هویت دانسته و تنها وامدار تشیع.مگر آرش, اشکان, کاوه آهنگر، ابومسلم خراسانی و هزاران قهرمان ایرانی دیگر روح تشیع داشتند که اینگونه در راه وطن از جان گذشتند؟ من سرباز وطنم هستم نه سرباز تشیع، من یک ایرانی ام. مگذار من از این همراه جنبش سبز بترسم بگذار باز هم صدایت کنم رفیق سبز.

مهندس موسوی عزیز، با سپاس از توضیح روشن و شفافتان، از این پس راه من به عنوان یک فرد سکولار از راه شما جدا است

 

مهندس موسوی عزیز، طبق معمول خسته نباشید. از اینکه موضع خود را شفاف بیان کردید از شما سپاسگزارم. فرمودید " میرحسین موسوی، به عنوان فرزند راستین انقلاب و راهروی اصیل خط امام، نمی تواند و نمی خواهد داعیه جدایی دین از سیاست داشته باشد". یاد آن روز افتادم که در امیرآباد شعار می دادیم "استقلال آزادی جمهوری ایرنی" و همینطور "یا حسین میر حسین". من هیچ اعتقادی به حسین نداشتم، اما به تکثرگرایی میرحسین امیدوار بودم. بسیاری در خیابان بودند اما با این مواضع امروز شما مخالف بودند. دلیل این حضور تعریف واژه پلورالیسم است. همه فکر می‌کردند که جایی برای آنها هم هست. به هرحال اگر به نظر شما حماقت کرده‌اند، ندا هم چنین بوده است. زنهار که نامی از او نبرید دیگر! ندا هم در خیابان بود اما اصلا رای نداده بود. خوب به یاد دارم که بارها فریاد زدیم که تکلیف این تکثرگرایی را روشن بفرمایید. آخر نمی‌شود که بگوییم تکثر نظرات اما محدود به چارچوب فکری ما! این که تکثر نشد مهندس! به هرحال از شما تقاضا دارم که پلورالیسم را هم آلوده نکنید و به مفهوم اجتماعی آن دقت کنید. توضیح روشن شما آغازی برای آزادی ایران از بند تسلسل حکومت دینی و آخوندیسم است. آغازی برای رهایی از دگردیسی‌های شوم افرادی چون علی شریعتی برای وارونه نشان دادن چهره دین سیاسی و یا پنهان کردن بعضی از زوایای تاریک و مخوف آن خواهد بود. مهندس موسوی عزیز، متاسفم که شما در این آغاز نیک، آن مرد ازخودگذشته ای که منافعش را فدای میهن کرد نشدید، اما به هرحال نظر شما و عقیده شما محترم است. در هر صورت شما فرد بدنامی نخواهید بود زیرا قائله این فریب را (اگرچه با تاخیر) بستید. خوشحالم که اجازه ندادید این ابهام و امید واهی آزادی‌خواهان را به دنبال اهدافی مغایر با خواسته‌هایشان بکشاند. آنچه در این میان باید تکلیفش روشن شود، هزینه‌های آدم‌هایی چون من است. جنبش سبز عنوانی فراگیر بوده‌است برای یک حرکت ملی. اما شما اکنون به صراحت آن را یک حرکت جناحی تعریف کردید. آنچه مرا آزار می‌دهد آوردن نام جنبش سبز و ندا در کنار هم است. اگر شما چنین تعریفی از جنبش سبز کردید، پس ندا چه می‌شود؟ جنبش سبز با تعریف شما به ندا تعلق ندارد. و جنبشی که به ندا تعلق دارد با تعریف شما نمی‌خواند. از این روی فکر می‌کنم ندا شهید جنبش آزادی‌خواهی ایران است. البته این مورد نیز باید در نظر گرفته شود که اگر جنبش سبز را الان در دنیا می‌شناسند حاصل زحمت و رنج مردم در خیابان است نه شال سبز شما. بنابراین گرچه ناعادلانه‌است که شما به همراه اسلام رحمانی سوار بر حاصل دسترنج تمامی اقشار مردم شوید، اما به نظر من جنبش سبز تنها عنوان آزادی خواهی نیست. رنگ سبز نیست چنین است. نمی‌توان این دو عقیده را تحت یک عنوان که موضع رسیم‌اش موضع شما است جمع کرد. من اهل تاویل و تفسیر نیستم که پشت پرده ندیده را اینجا بازگو کنم. در دنیای مدرن ما دوره این حرف‌ها گذشته است. امروز نتیجه‌ای که از هر تصمیم حاصل می‌شود، همچون یک سریال تلویزیونی همه‌گیر در اختیار عموم قرار دارد. و مهم نیست که پشت پرده چه می‌گذرد. مهندس موسوی عزیز، باتوم‌هایی که خوردم نوش جانم. از بابت گلوله‌هایی هم که از بغل گوشم رد شد هیچ پشیمان نیستم. من برای آزادی ایران آمدم و خواهم ماند. شما راه خود را بروید و من نیز راه خود می‌روم. تنها نگرانی من الان آن جوانانی هستند که هنوز دربندند و هدفشان اسلام سیاسی نبوده‌است. نمی‌دانم با خواندن نامه شما و بند میراث شریعتی چه حالی به آنها دست خواهد داد! اگر حال من این است پس حال آنها باید چه باشد.
با

 

هشدار موسوی به دولت در مورد قطعنامه ۱۹۲۹: با بذله گویی و رجز خوانی به مردم خیانت نکنید

 

میرحسین موسوی نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس در یادداشتی به طرح نظرات خود پیرامون قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه کشورمان و نیز تدابیری که می توان برای مواجهه با پیامدهای پیش روی ایران لحاظ کرد پرداخت و به دولت هشدار داد که با بذله گویی و رجز خوانی به مردم خیانت نکند. به گزارش کلمه متن یادداشت میر حسین موسوی به شرح زیر است: سرانجام و متاسفانه قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت صادر شد. قطعنامه و قطعنامه هایی که می توانست با تدبیر وعقلانیت بر کشور ما تحمیل نشود. تاکید بر این واقعیت نمک پاشیدن روی زخم نیست؛ بلکه از آن روست که تجاهل در این زمینه پیامدهای آن را وخیم تر خواهد ساخت. اینکه بگوئیم این قطعنامه چون یک دستمال استفاده شده است مصائب ناشی از سیاستهای پر هیاهو وعوامفریبانه راتخفیف نخواهد داد. البته در این میان، فحش و توهین به کشورهای دیگر ممکن است مصرف داخلی برای عده ای کم اطلاع داشته باشد اما در واقعیت بیرونی جز بدتر کردن اوضاع تاثیری نخواهد داشت. مگر تردید داریم که مسئولان این کشورها همواره منافع خود را در چهارچوب منافع ملی کشورشان تعریف می کنند و نه متاسفانه مانند برخی از سیاستمداران ما که منافع خود وجناح خود رابه جای منافع ملی جا می زنند. من امیدوارم که ملت ما به پاسخی که وزیرامورخارجه روسیه به یکی از سخنرانی های عوامانه داد دقت کرده باشند. این جوابیه یک واقعیت بدیهی در روابط بین الملل را تکرار می کند و اینکه برای روسیه ( وشما کشورهای دیگر چون آمریکا، چین، ترکیه و برزیل و… را اضافه کنید) مهمترین مساله حفظ منافع ملی روسیه است، اگرچه درک این نکته ساده برای کسانی که اسیر منافع کوتاه مدت خویشند مشکل باشد. برای اینجانب مانند روز روشن است که این قطعنامه بر امنیت و اقتصاد کشور ما اثرخواهد گذاشت. تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد کرد، مردم را در تنگنای مشکلات بیشترمعیشتی واجتماعی قرار خواهد داد، فاصله ما را ازکشورهای در حال رشد جهان بویژه کشورهای همسایه رقیب بیشتر خواهد ساخت و آخرین میخ را بر تابوت چشم اندازبیست ساله خواهد کوبید. کدام عقل سلیم است که نداند کشورما امروز پس از صدور قطعنامه آسیب پذیرتر و منزوی تر از گذشته شده است؟ سرنوشت کشورهای دیگر در منطقه که در دام لفاظی های مغرورانه ومیان تهی دولتیانشان افتادند وسرنوشت شوم و ترحم برانگیزی پیدا کردند باید جلوی چشم همه ما باشد


 

 

--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved