428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۹

[Persian Green Movement] Akhbar 19 Tir




شبی که سراسر تراژدی بود. فریادهای یا زهرا یا زهرای لباس شخصی ها برای پرت کردن دانشجویان از اتاق هایشان به محوطه کوی، ضربات پیاپی باتوم،غبار غلیظ گازهای اشک آور و روزنامه ها و تکه چوب هایی که برای در امان ماندن از اثر اشک آورها روشن می شدند. شبی که سرنوشت دوره ای از جنبش دانشجویی ایران را رقم زد و مهر پایانی بر خوشبینی های ساده انگارانه پس از دوم خرداد 76 بود. حکومت در آن شب روی دیگرش را نشان داد.
نشان داد که می توان به مامن گروهی از فرهیخته ترین شهروندان حمله کرد. خانه را بر سرشان خراب کرد. با باتوم بر سر و رویشان کوبید و تهدیدشان کرد که اگر اعترض کنند حق زندگی هم نخواهند داشت.

در آن شب ده ها دانشجویی که برای اعتراض به توقیف روزنامه سلام در محوطه کوی دانشگاه تهران جمع شده بودند حتی فکرش را نمی کردند که چند ساعت بعد قرار است چه فاجعه ای را به نظاره بنشینند. دلیل اعتراض دانشجویان ساده بود. برای آنها پذیرفتنی نبود که روزنامه سلام در بهار آزادی مطبوعات به دلیل یک افشاگری جسورانه با حکم توقیف روبرو شود. "سلام" افشا کرده بود که "سعید امامی" یکی از عاملان اصلی قتل های زنجیره ای پیشنهاد تحدید قانون مطبوعات را در نامه ای محرمانه به "قربانعلی دری نجف آبادی" وزیر اطلاعات وقت داده است. هدف دانشجویان معترض این بود که به حکومت بگویند تاوان افشاگری مطبوعات توقیف نیست اما حکومت در آن شب روی دیگرش را نشان داد.

از فردای آن تیره شب تابستانی، خیابان های مرکزی تهران به تسخیر دانشجویان در آمد. گروهی از شهروندان عمدتا وابسته به طبقه متوسط نیز به حمایت از دانشجویان بلند شدند. شعارها بی سابقه بود. در این شعارها رهبر جمهوری اسلامی مسوول جنایت نیمه شب 18 تیر معرفی می شد. " انصار جنایت می کند، رهبر حمایت می کند" پیام روشنی برای آیت الله خامنه ای داشت.

گروهی از مشاوران رهبری در هراس از اوج گیری اعتراض ها توصیه به کودتا کردند. گروهی دعوت به سازش کردند اما آنچه در نهایت اتفاق افتاد اجرای دو فاز پیاپی سرکوب بود. سرکوب برای چند روز در دستگیری و ضرب و شتم شهروندان معترض تعریف شد و روز 23 تیر شکلی دیگر به خود گرفت. حکومت هواداران خود را در این روز به خیابان ها فرستاد و بر همه معلوم بود که این جمعیت سازماندهی شده ماموریتی جز ممانعت از تجمع مخالفان ندارند. این اما پایان داستان نبود.

عصر سرخوردگی

18 تیر نقطه عطفی در تفکر معتقدان به حرکت های اصلاحی ایجاد کرد. آنها دریافتند که فائق شدن بر موانع اصلاحات دشوارتر از آن چیزی است که تصور می کردند. پس از آن سرخوردگی در جامعه اوج گرفت، امید اصلاح کم رنگ شد، دولت اصلاحات به ورطه انفعال افتاد و لباس شخصی های مورد حمایت حکومت آرام آرام از حاشیه به متن آمدند. انباشت سرخوردگی اجتماعی فرصت را به دست کسانی داد که می توانستند نیروهای خود را به جای دانشگاه و حزب در هیات و مسجد بسیج کنند. آنها همین کار را هم کردند. سوم تیر 84 پروژه آنان با موفقیت روبرو شد. "محمود احمدی نژاد" به کرسی ریاست جمهوری نشست درحالی که کاندیدای دانشگاهیان یعنی" مصطفی معین" نتوانست محرکی برای ایجاد یک جنبش اجتماعی ایجاد کند. گروهی از رهبران موثر جنبش دانشجویی در 18 تیر به تدریج فاصله خود را با اصلاح طلبان افزایش دادند و آن گروهی هم که در بدنه احزاب اصلاح طلب جذب شدند به پایگاه خود در میان جنبش دانشجویی پشت پا زدند.

جو ناامیدی در دانشگاه ها به حدی شدید بود که حتی اصلاح طلبان معتبر هم نمی توانستند تغییر چندانی در آن ایجاد کنند. اگر تا قبل از 18 تیر 78 گفتمان اصلی جنبش دانشجویی اصلاحات و دموکراسی با قرائتی لیبرالی بود بعد از آن ، یک تغییر جهت قابل توجه اتفاق افتاد. بدبینی به امکان اصلاحات سیاسی فضا را برای گروه های چپ مهیا کرد که دغدغه هایی کاملا متفاوت از نسل قبلی دانشجویان داشتند. از اثر تغییر گفتمان جنبش دانشجویی بود که شعار تحریم انتخابات در فضای سیاسی ایران باب شد. دانشجویان سرخورده از اصلاحات سیاسی شعار تحریم می دادند چرا که معتقد بودند سازوکارهای قانون اساسی برای نهادینه شدن دولت اصلاحات طلب ناقض و ناکافی است. چپ ها هم که از اساس با منطق جمهوری اسلامی تعارض داشتند، بنابراین شعار جنبش دانشجویی دوری از قدرت و حرکت در متن جامعه مدنی شد. دفتر تحکیم وحدت که نماد حرکت اعتراضی دانشجویان پس از دوم خرداد 76 بود پس از دلسردی از حرکت های اصلاحی عمق اعتراض های خود را بیشتر کرد و علاوه بر نقد محافظه کاران حاکم بر اصلاح طلبان هم خرده گرفت که چرا با وجود موانع ساختاری هنوز دل به اصلاح بسته اند.

قهر با قدرت

دانشجویان به خود حق می دادند که از دولت اصلاحات و احزاب اصلاح طلب دوری کنند. آنها انتظار داشتند دولت "محمد خاتمی" گام های به مراتب بیشتری برای اثبات حقانیت دانشجویان در جریان جنایت 18 تیر بردارد اما وقتی دو سال پس از آن واقعه، دادگاه کوی دانشگاه برگزار شد هیچ یک از آمران و مسببان اصلی به میز محاکمه فراخوانده نشدند و دولت اصلاحات هم ابزار کافی برای اعتراض به این روند نداشت. تراژدی زمانی کامل شد که یک سرباز بی نام و نشان به نام "اروجعلی ببرزاده " تنها مجرم جنایت کوی دانشگاه معرفی شد و جرم او هم دزدیدن یک دستگاه ریش تراش بود. این در حالی بود که طبق گزارشهای رسمی علاوه بر ده ها دانشجوی مجروح و زندانی کوی دانشگاه تهران ، سه دانشجو به نام های "عزت الله ابراهیم نژاد" ، "فرشته علیزاده "و " تامی حامی‌فر" در جریان حمله لباس شخصی ها به دانشگاه تهران در شب 19 خرداد کشته شده بودند. همه اینها دلایل کافی به دست دانشجویان می داد تا امیدی به تداوم حمایت از احزاب اصلاح طلب نداشته باشند. آنها نه در جریان انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا به حمایت از اصلاح طلبان آمدند، نه در هنگام تحصن نمایندگان مجلس ششم از آنان پشتیبانی کردند و نه در انتخابات نهم ریاست جمهوری به توافقی بر سر حمایت از کاندیداهای اصلاح طلب دست یافتند.

درسهای بزرگ از تجربه های تلخ

نشستن محمود احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری در سوم تیر 84 شوکی بزرگ برای همه هواداران تغییرات دموکراتیک بود. حتی دانشجویانی که حاضر به حمایت از کاندیداهای اصلاح طلب در این انتخابات نشده بودند از به قدرت رسیدن تندروترین گروه های موجود در ساختار جمهوری اسلامی جاخوردند. آنها می دیدند که دانشگاه ها چگونه روزگار زوال را طی می کنند. استادان برجسته بازنشسته می شوند، به دانشجویان معترض حکم محرومیت از تحصیل داده می شود، میتینگ های سیاسی لغو می شود، نشریات دانشجویی یکی پس از دیگری حکم توقیف می گیرند، اجازه برگزاری انتخابات از تشکل های شناسنامه دار گرفته می شود، کمیته های انضباطی با احکام تعلیق و اخراج جولان می دهند، گیت های امنیتی در سردر دانشگاه ها نصب می شود و در یک کلام دانشگاه از ماهیت خود خالی می شود. این فضای رخوت آور و رعب آور تلنگری بود به جنبش دانشجویی تا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم اتحاد از دست رفته خود با اصلاح طلبان را احیا کند. رسیدن به سازش در این دوره آسان تر از گذشته بود. چرا که اصلاح طلبان هم پایی در قدرت نداشتند و ملاحظات کمتری برای همراهی خود با دانشجویان دموکراسی خواه می دیدند. این ائتلاف شکل گرفت و روز به روز قدرت مند تر شد. دانشجویان انتظار داشتند که با روی کار آمدن یک دولت اصلاح طلب لااقل سرعت ماشین سرکوب محافظه کاران کم تر از گذشته شود اما انتخابات ریاست جمهوری نتیجه ای جز آن به بار آورد که همه هواداران تغییر انتظارش را می کشیدند. محافظه کاران به لطف مهندسی آرا خود را برنده انتخابات معرفی کردند و ائتلاف هواداران دموکراسی نتیجه دلخواه را با خود نداشت.

با این حال، ازفردای انتخابات ریاست جمهوری موج اعتراضی قدرتمندی به راه افتاد که به جنبش سبز معروف شد. حضور خیابانی این جنبش بسیاری از ناظران را به یاد روزهای پس از 18 تیر 78 انداخت اما یک تفاوت عمده میان این دو حرکت وجود داشت. همه هواداران دموکراسی از تجربه های گذشته درس گرفته بودند و از همین رو به اتحاد خود پس از انتخابات وفادار ماندند. دانشجویان مانند بسیاری دیگر از اقشار و گروه های اجتماعی "میرحسین موسوی" و "مهدی کروبی"را به عنوان رهبران جنبش جدید به رسمیت شناختند و دانشگاه ها را به عرصه ای برای نمایش اعتراض خود تبدیل کردند. هزینه این اعتراض ها حمله به کوی دانشگاه تهران در شب 25 خرداد 88 بود این اما تنها هزینه اعتراض نبود. موج بازداشت ها، احضارها،تهدیدها،تعلیق ها و محرومیت از تحصیل ها پس از انتخابات سال گذشته با شدتی بیشتر از همیشه ادامه یافت و حکومت را به فکر تسلط تمام عیار بر محیط های آکادمیک انداخت.

ماشین سرکوب کار نمی کند

اکنون در آستانه یازده سالگی 18 تیر 78 ناکارآمدی سرکوب های حکومتی برای خاموش کردن صدای اعتراض دانشجویی بیش از گذشته اثبات شده است. اگر در فردای 18 تیر زمزمه های دلسردی دانشجویان از دولت اصلاحات و احزاب اصلاح طلب به هوا رفت فردای انتخابات ریاست جمهوری دهم دانشجویان به ادامه مسیر اصلاحات و به رهبران اصلاح طلب دلگرم بودند.اگر گروه های وسیعی از دانشجویان در فردای 18 تیر 78 محمد خاتمی را به دلیل ناتوانی در مقابله با تندروها سرزنش می کردند در فردای حمله 24 خرداد 88 لباس شخصی ها به کوی دانشگاه، هزاران هزار دانشجو به خیابان های تهران آمدند تا در کنار سایر اقشار مردم تداوم حمایت خود از رهبران جنبش اصلاح طلبی را نشان دهند.این یعنی که جنبش دانشجویی از گذشته نه چندان دور خود درس های بزرگی گرفته است. جنبش دانشجویی کنونی در درون خود نیز به یک سازش کلیدی دست یافته است. دعواهای ایدئولوژیکی میان دانشجویان لیبرال و سوسیالیست و مذهبی اهمیت سابق را از دست داده و دموکراسی به اولویت بی چون و چرای اغلب گروه های دانشجویی تبدیل شده است.

نادر مرزبان

منبع: جرس

 

تعطيلي روزهاي يکشنبه و دوشنبه در تعدادي از استانهای کشور

 

دولت در اطلاعیه‌ای اعلام کرد : به دلیل گرمای شدید وبی‌سابقه هوا در تعدادی از استانهای کشور و به منظور رفاه حال هم‌میهنان عزیز وصرفه‌جویی در مصرف انرژی ، ادارات دولتی و نهادها و سازمانها در روزهای یکشنبه ودوشنبه 20 و 21 تیرماه 89 در تعدادی از استانها تعطیل است.

به گزارش خبرگزاری ایلنا، در این اطلاعیه تاکیدشده است : دستگاههای خدماتی از جمله بانکها و بیمارستانها در این روزها باید به خدمات رسانی خود به مردم ادامه دهند.

بر اساس این اطلاعیه ادارات دولتی در استانهای خوزستان ،بوشهر ، ایلام، فارس، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد، اصفهان ،قم، تهران، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، کرمانشاه ، سمنان ، لرستان، مرکزی، کهگیلویه و بویر احمد و قزوین در روزهای شنبه و یکشنبه تعطیل هستند.

در این اطلاعیه تاکید شده است در سایر استانها تصمیم گیری درباره تعطیلی بر اساس شرایط آب و هوایی و دمای هوا بر عهده استانداران است.

این تعطیلی در حالی اعلام می شود که بدنبال اعتراض بازاریان به مالیات و تعطیلی سه روز گذشته بازار، احتمال ادامه اعتصاب در روزهای آینده در بازار تهران قوت داشته است.

اعتصاب بازاریان تهران، که از صبح سه شنبه ١۵ تیرماه ۸۹ و از بازار طلا و پارچه آغاز شده، اعتراضی است نسبت به میزان قانون مالیات مستقیم اصناف، که توسط دولت تنظیم و در دست اجراست.

همزمان با اعتصاباتِ دامنه دارِ اصناف بازار تهران، نشست شورای اصناف کشور که به منظور توافق اصناف با سازمان امور مالیاتی برگزار شده بود، بدون نتیجه و با رد توافق از جانب روسای مجامع امور صنفی و نمایندگان اصناف پایان یافت.

عدم نتیجه گیری از مذاکرات و بازداشت یکی از نمایندگان صنف پارچه فروشان این احتمال را شدت بخشیده بود که بعد از تعطیل روز مبعث در تهران، بازار شاهد تعطیلی و اعتصاب گسترده تری باشد.

پیش از این نیز در آستانه شانزده آذر، روز دانشجو و روزهایی که احتمال تجمعات دانشجویی قوت داشت، دولت اقدام به تعطیلی کرده بود.

طی روزهای گذشته، تهران و تعدادی از استانهای کشور با گرمای بی سابقه ای روبه رو بوده است.

مدیر عامل توانیر نیز اعلام کرده بود که تاسیسات برق ایران به دلیل رشد قابل توجه مصرف و بالا بودن دمای هوا، در معرض خطر جدی قرار دارد و طبق شواهد، موج جدید قطعی برق – همانند سال ۸۷- در راه است.

در سالهای گذشته به علت سرما و برف و آلودگی شدید در زمستان، دولت اقدام به تعطیلی کرده بود.

 

تعطیلی تهران به علت گرما یا قطعی برق؟

 

ندای سبز آزادی: هیات دولت در تازه ترین شگرد خود اقدام به تعطیلی تهران به مدت 3 روز نموده است.

این خبر که در سایت محافظه کار فردا منتشر شده است علت آن را گرمای بیش از حد هوای تهران عنوان نموده است.

گفتنی است در روزهای اخیر بعلت عدم تامین نیروی الکتریسیته لازم شهروندان ابرانی در گرمای بالای تابستان دچار قطعی های مکرر برق می شدند و وزیر نیرو دولت کودتا دلیل آنرا در رخداد گرمای بی سابفه عنوان کرد و این درحالی است که علت اصلی این رخداد را باید در بی برنامگی و سیاست های اقتصادی اشتباه دولت نهم و پس از نهم در زمینه سرمایه گذاری برای تولید برق مورد نیاز کشور متناسب با تیازها دانست و اینکه دولت کودتا برای سرپوش گذاشتن بر این ناتوانی خود ناچار به این ترفند روی آورده است و باید انتظار داشت که آثار و پیامدهای سیاست های اشتباه دولت اخمدی نژاد به رغم برخوردای از درآمد افسانه ای 350 میلیارد دلاری نفت در 5 سال گذشته به تدریج آشکار شده و زندگی و سفره های مردم را متاثر سازد . فراموش نمی شود که احمدی نژاد با شعار " بردن نفت به سر سفره های مردم " بر سرکارآمد و آنهائیکه که به وی رای داده اند لابد در این گرمای تابستان آثار این وعده را بر سر سفره و زندگی خود احساس می کنند !

ناگفته های مهسا امرآبادی در اولین سالگرد بازداشت مسعود باستانی:

یک سال اخیر برایم پر از خوشبختی و امید بوده است

 

مسعود باستانی از جمله زندانیان سیاسی پس از انتخابات است که در یک سال اخیر بدون یک روز مرخصی در زندان به سر برده است. او در دادگاه به تحمل ۶ سال حبس و پرداخت جریمه نقدی ۳۴ میلیون تومانی محکوم و از بهمن ماه به زندان رجایی شهر منتقل شده است.همسر باستانی از بیم و امیدها در این یک ساله می گوید و عنوان می کند که به تازگی زندگی مشترک خود را با مسعود آغاز کرده و تازه سر وسامانی به آن داده بودند. او می گوید: نبود همسرش را از خوردن غذا تا مسایل بزرگتر مثل مناسبتهایی به مانند تولد و ازدواج احساس می کند. او در عین حال می گوید که باستانی در زندان همچنان امیدوارانه به آینده نگاه می کند. به گفته امرآبادی این یک ساله برای او و همسرش همراه با خوشبختی و امید بوده است.
در آستانه اولین سالگرد بازداشت مسعود باستانی، گفت و گویی با مهسا امرآبادی همسر این روزنامه نگار انجام شده که در ادامه می آید:
*روزی که مسعود بازداشت شد، شما در زندان بودی، چگونه از بازداشت مسعود باخبر شدی؟
روز
۱۶ تیر بود که بازجویم اجازه تماس با خانه مان را داد. در آن تماس مادرم خبر داد. مادرم گفت که دو روز قبل مسعود برای پیگیری کارهای من به دادگاه انقلاب رفته و در همان جا بازداشت شده است. آن لحظه یکی از سخت ترین لحظه های زندگی من بود چرا که هم بغض گلویم را فشار می داد و هم نمی خواستم مادرم را ناراحت کنم. بعد از آنکه به سلولم برگشتم به شدت نگران و ناراحت بودم و با خود می گفتم، مسعود فقط چند دیوار با من فاصله دارد. از طرفی به شدت نگران مسعود بودم و از طرف دیگر به خود دلداری می دادم که ما کار خلاف قانون انجام نداده ایم و به زودی تمام این مسایل حل می شود.
*در مدت بازداشت چه کارهایی در سلول می کردید؟
من از فضای بیرون اصلا اطلاعی نداشتم و نمی دانستم چه افرادی بازداشت شده اند و چه اتفاقاتی در کشور افتاده است.فکر می کردم به زودی سوءتفاهم ها حل می شود. صبح ها وشب ها برای آرامش و صبر مسعود، دو رکعت نماز وهم یک جزء قرآن می خواندم. روزانه
۱۰۰ صلوات برای سلامتی و مقاومتش در برابر سختی های بازجویی می فرستادم و این گونه خودم را آرام می کردم.
* دلیل دستگیری شما و همسرتان چه چیزی عنوان شده؟
اتهام من که تا کنون توهین به رییس جمهور و اقدام تبلیغی علیه نظام عنوان شده اما واقعیت آنست که هنوز دلیل بازداشت خودم را نمی دانم، البته به نظر می رسد هیچ یک از بازداشت شدگان یک سال اخیر از دلیل بازداشت خود اطلاعی ندارند. اما این که چرا مدت یک سال مسعود بدون حتی یک روز مرخصی در زندان است را هم نمی دانم.
*دلیل اینکه به مسعود اجازه مرخصی هم در طول یک سال اخیر داده نشده چیست؟
مسعود تنها یک روزنامه نگار جوان است. در انتخابات ریاست جمهوری از مهندس موسوی حمایت کرد و تنها خواهان پیشرفت و آبادانی کشور بود. او نه خواهان مقام بود و نه خواهان پول. تنها چیزی که مسعود می خواست تحریریه ای بود که علی رغم تمام مشکلات کار روزنامه نگاری، کار مورد علاقه اش را ادامه دهد. هیچ گاه مطلبی خلاف واقع و برخلاف مصلحت کشورش ننوشته و همیشه هم معتقد به اصلاحات در کشور بود، حال چرا همسر من باید یک سال بدون مرخصی در زندان بماند، سوال بزرگی است که در ذهن ما هم وجود دارد و هنوز هیچ جوابی برای آن پیدا نکرده ایم. که چرا باید با ما که بچه همین نظام هستیم، در همین نظام درس خوانده ایم و دانشگاه رفته ایم و دست پرورده این کشور هستیم این گونه برخورد کنند؟
به نظر من دلیل بازداشت افرادی مانند ما تنها انتقاد از شیوه حکومت کردن و اداره کشور از سوی آقای احمدی نژاد بوده است چون ما هیچ وقت قصد و حتی ادعای مخالفت با انقلاب را نداشته ایم.
* اکنون مسعود در زندان است و در شرایط حاضر برای شما امکان فعالیت روزنامه نگاری هم کم شده، زندگی را چگونه می گذرانی؟
من چند وقتی در روزنامه بهار مشغول به کار شدم اما متاسفانه بعد از توقیف این روزنامه من باز هم بیکار شدم. به هر حال مشکلات مالی داریم. به خصوص با این گرانی روزافزون باید کنار بیاییم، هیچ منبع درآمدی هم ندارم. گاهی حق التحریر با نشریه ای کار می کنم و کمک های خانواده هم کمی از مشکلاتم را حل می کند.
از طرف دیگر مسعود را به پرداخت جریه نقدی بسیار زیادی محکوم کرده اند که ما واقعا نمی دانیم چرا؟ ما با یک هفته نامه فارسی زبان که عمدتا دارای مطالب فرهنگی و ادبی بود، همکاری داشتیم و جالب است بدانید که دو سال پیش ماموران وزارت اطلاعات مسعود را برای بازجویی احضار کرده بودند، به ما اعلام کردند این هفته نامه هیچ مشکلی ندارد و شما می توانید همکاری خود را با آن ادامه دهید. حال می گویند این یک رسانه ضد انقلاب است و آن مامور وزارت اطلاعات اشتباه کرده است! همچنین روزنامه نگار می تواند با هر رسانه ای که ضد امنیت کشورش و وابسته به دول متخاصم نباشد، کار کند.
چه مشکلاتی را در این یک ساله پشت سر گذاشته اید؟
من در این یک سال خیلی دست تنها بودم. یعنی غیر از پیگیری کارهای حقوقی و قضایی مسعود، تمام بار و سنگینی زندگی به دوش من بود. خانواده خودم ساکن شهرستان هستند. پدر و مادر مسعود نیز با ما اختلاف عقیده دارند به همین دلیل علی رغم تمام خوبی ها و مهربانی هایشان، خیلی دست تنها هستم و بیشتر فشارها بر من است. یعنی باید پیگیر کارهای مسعود باشم و با وجود تمام فشارهایی که برای مصاحبه و خبررسانی دارم، مظلومیت همسرم را به همه بگویم. به هر حال نبودن مسعود در کم ترین و جزئی ترین مسایل روزمره مانند غذا خوردن یا پرداخت اقساط بانک گرفته تا مسایل بزرگ تر مانند عید نوروز یا مناسبت هایی مانند تولد و سالگرد ازدواج برایم سخت است به خصوص که ما دلبستگی و وابستگی بسیاری به هم داریم که حتی باعث تعجب بازجوهایمان در زندان هم می شد.
از سوی دیگر ما به تازگی زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودیم و زندگی مان تازه سر و سامانی گرفته بود، ابتدای زندگی مشترک از مهم ترین مقاطع زندگی هر فردی محسوب می شود، درآمدمان از راه روزنامه نگاری بود و به آنچه داریم قانع بودیم. الان هم با وجودتمام این مشکلات و سختی ها هم من و هم مسعود احساس خوشبختی می کنیم چرا که همدیگر را داریم و می دانیم همیشه پشت هم ایستاده ایم و هیچ گاه همدیگر را تنها نمی گذاریم اما خیلی سخت است که می بینیم زندگی که ما به سختی آن را ساخته ایم، از سوی برخی به راحتی نادیده گرفته می شود.
*در انتها اگر سخنی یا نکته ای باقی مانده، بگویید؟
من ابتدا باید از پدر و مادر خودم تشکر ویژه کنم که با وجود مشکلات زندگی همیشه حمایتشان برایم پشت گرمی بوده و باید از تک تک دوستانم، همکارانم و خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی سپاسگذاری کنم. این یک سال با وجود تمام مشکلات و سختی های فراوان، هیچ گاه احساس نکردم که تنها هستم. دوستان و همکارانم در این مدت برای من سنگ تمام گذاشتند و هیچ گاه محبت ها و مهربانی هایشان را فراموش نخواهم کرد. یک سال اخیر برای من پر از خوشبختی و امید بوده است.
خانواده های بزرگ و مظلوم زندانیان سیاسی که اکنون مانند یک خانواده واقعی هستیم نیز در این مدت همواره برایم مامن و پناه بوده اند که هیچ گاه احساس نکنم تنها هستم. مهربانی و دلسوزی های مادرانه تک تک همسران و مادران زندانیان سیاسی، همراهی و همیاری آنها، دعاهای پرخیر و برکت آنان و حضور پررنگشان در یک سال اخیر همیشه برایم دلگرمی و امید را به همراه داشته است. اکنون غم هر کدام از این خانواده های غم همه است و با شادی هر کدامشان دل ما هم شاد می شود.

 

تبعید 10 ساله مجتبی لطفی به آشتیان

 

حجت الاسلام مجتبی لطفی روزنامه نگار، جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی و مسئول واحد اطلاع رسانی دفتر مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری(ره) از ابتدای هفته گذشته با حکم دادگاه ویژه روحانیت قم برای گذراندن دوران تبعید خود به شهر آشتیان فرستاده شد.

این روزنامه نگار، پس از گذراندن دوره محکومیت 5 ساله خود در زندان لنگرود قم به علت حضور و فعالیت در دفتر آیت الله منتظری، از آغاز هفته گذشته با اعلام شفاهی دادگاه ویژه روحانیت قم، برای سپری کردن دوران تبعید 10 ساله، عازم شهر آشتیان گردید. قابل ذکر است، حکم ایشان از سوی دادگاه ویژه قم 5 سال اعلام شده بود که پس از عزیمت به آشتیان، از سوی دادیار ویژه روحانیت شهر آشتیان به وی اعلام گردید که بر اساس نامه ارسالی دادگاه ویژه قم، ملزم به گذراندن دوره تبعید 10 ساله در این شهر می باشد و ملاک اجرای حکم را نامه ارسالی اعلام کرده نه حکم مکتوب دادگاه.

این امر در حالی است که مجتبی لطفی از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی می باشد که به جهت مشکلات تنفسی و تشدید آن در دوران زندان، نیازمند مراقبت مداوم پزشکی است و عدم دسترسی ایشان به پزشک معالج متخصص، موجب نگرانی در خصوص وضعیت سلامت وی گردیده است.

 

افشاگري متهمين بازداشتي حوادث پس از انتخابات در دادگاه انقلاب بابل

 

ندای سبز آزادی: روز سه شنبه 15 تير دادگاه 8 فعال سياسي استان مازندران كه در حوادث پس از پس از 22 بهمن 88 دستگير شده بودند برگزار شد. به نقل از منابع آگاه استان مازندران دادگاه اين 8 متهم به رياست قاضي باقريان در شعبه دادگاه انقلاب بابل برگزار شد. همچنين منابع آگاه گزارش مي دهند فعالين سياسي و دانشجوئي شهرستان بابل به افشاي شرايط نامناسب و اسفناك دوران بازجوئي پرداختند و كيفرخواست مطرح شده توسط دادستان را فاقد وجاهت حقوقي دانستند. گفتني است اين دادگاه كه قرار بود به صورت علني برگزار شود با تدابير شديد امنيتي برگزار شد. در اين دادگاه ابتدا معاون دادستان به قرائت كيفرخواست طرح شده از سوي دادستان پرداخت سپس هريك از 8 متهم اين پرونده به دفاع از خود پرداختند.

دكتر علي اكبر سروش: پاك ترين فرزندان اين جامعه را بر اساس بغض و كينه ورزي به قربانگاه نفرستيد

متهم رديف اول دكتر علي اكبر سروش عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم و فنون بابل بوده كه در تاريخ 22/12/88 توسط وزارت اطلاعات دستگير شد و در دوران 50 روزه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. وي در ابتداي دفاعيات خود ضمن رد اتهام اقدام عليه امنيت ملي و تبليغ عليه نظام با خطاب دادن قاضي دادگاه گفت: " شما در پيشگاه خداوند و وجدان جامعه مسئول هستيد و بايد بر اساس عدالت و مستقل قضاوت كنيد. رئيس ستاد انتخاباتي دكتر معين در انتخابات رياست جمهوري سال 84 خاطرنشان كرد: " بدون اينكه ضابط دستگاه ديگر باشيد با حفظ استقلال قاضي به داوري بنشينيد و پاك ترين فرزندان اين جامعه را بر اساس بغض و كينه به قربانگاه نفرستيد."

رئيس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل وضعيت 48 روز انفرادي و بازجوئي هاي ملال آور را تكان دهنده توصيف كرد و از همه مواضع تحليل هاي مندرج در اوراق بازجوئي دفاع كرد و با بياني از قرآن و كلام حضرت امير (ع) انگيزه هاي شرافنمدانه و اصلاح گرايانه خود و دوستانش را نشريح كرد. دكتر علي اكبر سروش در پايان، دفاعيات خود با كلامي از قرآن به پايان رساند: " ان اريد و الا الاصلاح"

سيد احمد ميري: " اراده سياسي در حكم قضائي ايران"

متهم رديف دوم سيد احمد ميري در تاريخ 8/1/89 به اتهام اقدام عليه امنيت ملي توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بود و دوران بازداشت 33 روزه خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. وي در ابتداي سخنان خود دفاعيات را بي اثر خواند و از اراده سياسي وزارت اطلاعات كه در تصميمات دادگاه سايه انداخته اعتراض كرد. وي از پايمال شدن حقوق اوليه شهروندي خويش و ساير بازداشتيان در طول دوران بازداشت و حتي بعد از آزادي سخن گفت و افزود: " در واقع دستگاه قضائي به عنوان ضابط وزارت اطلاعات عمل مي كند بنا به اين شواهد محكوميت ما از پيش تعيين شده است."

وي از اينكه شاكي پرونده وزارت اطلاعات بوده اعتراض كرد و گفت: "وزارت اطلاعات هم نماينده دولت احمدي نژاد است و هم بازجو كننده!! به عنوان مثال اگر احمدي نژاد از مهندس موسوي بازجوئي كند و بعد حكم را رئيس قوه قضائيه صادر كند آيا انتظاري جز محكوميت داريد؟زيرا حكم، بر اساس گزارش القاء شده صادر مي شود. وي در ادامه گفت: " آينده روشني در پيش است و ما حاضريم براي آزادي ملت ايران هرگونه هزينه اي پرداخت كنيم."

فرماندار سابق بابلسر در ادامه خاطرنشان كرد: " ما در صدد اصلاح اين راه كج كه توسط دولت فعلي ايجاد شده بود هستيم. اين خانه نياز با اصلاح دارد و گرنه ويران مي شود." احمد ميري گفت: " اگر راه اصلاح را ببنديد راه انقلاب هموار مي شود. اگر به مردم اجازه اصلاحات ندهيد مردم به حاكمان انقلاب مي دهند."

عضو فعال ستاد ميرحسين موسوي منابع جرم خود را به سه دسته تقسيم كرد و افزود:

: " سه مرجع و منبع جرمي براي من و همفكران من بوده است:

1. اعتراف ديگران عليه بنده
2. شنود و مكالمات تلفني
3. گزارش نيروهاي لباس شخصي كه همه موارد فوق واقد وجاهت قانوني بوده است.‍"

 

قائم مقام جبهه مشاركت مازندران در پايان دفاعيات خود گفت: "ما هيچ جرمي مرتكب نشده ايم و نمي دانيم مصداق اقدام عليه امنيت ملي از ديدگاه وزارت اطلاعات چه بوده است؟ ما به جرم بيان عقيده و مخالفت با دولت احمدي نژاد محاكمه مي شويم. همه اتفاقات جاري در يك شهر كوچك اتفاق افتاده و آنها مساله را چنان فربه كردند كه يك جلسه محفل قرآن و يك آهنگ اكنون از ديدگاه وزارت اطلاعات مصداق اقدام عليه امنيت ملي شده است."

عليرضا شهيري: " من بازداشت شده دو نظام هستم "

متهم رديف سوم عليرضا شهيري رئيس ستاد انتخاباتي مهندس موسوي بوده كه در تاريخ 22/12/88 به اتهام اقدام عليه امنيت ملي بازداشت شد. وي ضمن رد اتهامات وارده از سوابق انقلابي خود قبل و بعد از انقلاب سخن گفت و افزود: "من بازداشت شده دو نظام هستم. يكي در سال 57 در نظام شاهنشاهي و ديگري در سال 88 در نظام جمهوري اسلامي. همان نظامي كه براي آن سالهاي متوالي زحمت كشيده ام ولي اكنون مزد زحمات مرا با زندان مي دهند. " رئيس اداره آموزش و پرورش در دوران اصلاحات مجموع دفاعيات خود و دوستانش را به عنوان برگي ثبت شده در تاريخ عنوان كرد.

اتهام آريا آرام نژاد:خواندن آهنگ "علي برخيز"

متهم رديف چهارم آريا آرام نژاد فعال هنري استان مازندران بوده كه در تاريخ 26/11/88 توسط وزارت اطلاعات به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به واسطه خواندن آهنگ "علي برخيز" براي جنبش سبز دستگير شده و دوران بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. وي در تاريخ 11/1/89 با سپردن وثيقه آزاد شد. وي مجموعه دفاعيات خود را به وكيل خويش واگذار كرد.

عليرضا فلاحتي: "بدون اثبات اتهام مرا از كار بركنار كردند"

 

متهم رديف پنجم عليرضا فلاحتي بوده كه در تاريخ 28/11/88 به اتهام اقدام عليه امنيت ملي دستگير شد و دوران يك ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. وي در ابتدا ضمن رد اتهامات وارده از سابقه انقلابي خود و خانواده اش که چهار شهيد را تقديم انقلاب کرده سخن گفت. وي سپس با اشاره به فعاليت در ستاد 88 ذيل عنوان رييس ستاد ضمن برشمردن فعاليتهاي خود راي 85 درصدي ناشي از اين انتخابات را حاصل تلاش شبانه روزي خود و دوستانش در ستاد هاي کشور اعلام نمود.

رئيس ستاد 88 شهرستان بابل در تشريح شرايط اسفناك دوران بازجوئي عنوان كرد كه به صورت طويل المدت نمي توانست از سلول خارج شود و فقط دستي را مي ديد که براي او غذا مي آورد. او از شرايطي گفت که در بين بازجويي ها ارتباط تلفني را با منزل ايشان برقرار مي کردند و دختر 12 ماهه او پشت خط تلفن او را صدا مي زد و بازجويان ديدار نوزادش را منوط به اعتراف عليه خود و ديگران کرده بودند! وي سپس به تشريح وضعيت پدر معلول خود پرداخت که "براي ديدار من ساعت ها با توجه به وضعيت نامناسب جسمي در مقابل اداره اطلاعات مي نشست . مسئول شاخه جوانان جبهه مشاركت استان مازندران سپس به شرايط نامناسب بهداشتي و سلولهاي انفرادي زندان متي کلاي بابل اشاره کرد که مجبور بود براي رفتن به دستشويي مدت ها در بزند اما کسي جوابگو نبود و در نهايت مجبور به" …..... سپس بعد از آزادي موقت، بدون اثبات هيچ گونه جرمي بنده را از کار اخراج كردند."

محمدرضا كربلائي ملكي: "اعترافات در شرايط اسفناك اخذ شده است"

 

محمدرضا كربلائي ملكي متهم رديف ششم كه در تاريخ 29/11/88 به اتهام اقدام عليه امنيت ملي توسط وزارت اطلاعات دستگير شد و مدت يك ماهه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. اين فعال دانشگاه صنعتي نوشيرواني بابل ضمن کذب خواندن خيلي از موارد اتهامي موجود در پرونده اش که کاملا مغاير با اعترافات ايشان بود به شرايط بازجويي و فضاي بد زندان و فشار هايي که از طرف بازجويان اداره اطلاعات به ايشان وارد مي شد پرداخت.

محمد رضا کربلايي ملکي ضمن مفتضح بودن شرايط بهداشتي و غذايي به مجاور بودن سلول انفرادي خود با معتادان مبتلا به ايدز و هپاتيت و مجرمان خطرناک (که چند فقره قتل را در کارنامه خود داشتند) اشاره نمود، سپس وي به موارد بسيار زياد خودزني که اتفاق مي افتاد و خون اين افراد مبتلا به بيماري هاي گوناگون در راهروئي که محل رفت و آمد خود و دوستانش بود پرداخت و به آقاي قاضي متذکر شد که اظهارات متهمين در چنين فضايي از آنها اخذ شده است.

محمد معصوميان:"پتوي من در انفرادي پر از مدفوع بود"

 

محمد معصوميان متهم رديف هفتم كه در تاريخ 8/12/88 توسط وزارت اطلاعات به اتهام اقدام عليه امنيت ملي دستگير شده بود و دوران 15 روزه بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساري و متي كلاي بابل سپري كرد. وي كه دانشجوي كارشناسي ارشد در رشته روانشناسي است در مجموع دفاعيات خود عنوان كرد: " من و دوستانم عاشق وطنمان هستيم وگرنه اگر عشق به ايران نداشتيم هرگز خودمان را درگير نمي كرديم." وي در ادامه گفت: "همه ما از شرايط نسبتا خوب خانوادگي برخورداريم ولي چيزي كه باعث شد ما نسبت به اين شرايط اعتراض كنيم بايد مورد بررسي قرار گيرد نه تنبيه و اتهام"

اين فعال دانشجوئي استان مازندران با ذکر سابقه ديني و انقلابي خانواده خود خاطرنشان كرد" تمام اظهارات او تحت فشار فضاي سلول انفرادي و فشار هاي اداره اطلاعات بوده است."

وي در پايان به شرح ماجرائي تاسف بار پرداخت و گفت: "پتوئي كه بنده در سلول انفرادي از آن استفاده مي كردم از مدفوع زنداني قبلي آلوده شده بود و مسئولين زندان متي كلا و بازجويان هيچ گونه توجهي به اين وضع نامناسب نداشتند."

آخرين متهم و متهم رديف هشتم مصطفي ابراهيم تبار بوده كه در تاريخ 8/12/88 توسط وزارت اطلاعات دستگير شد و مدت 15 روز بازداشت خود را در زندان متي كلاي بابل سپري كرد. وي كه دانشجوي كارشناسي ارشد در حقوق از دانشگاه تهران مرکز است به دفاع حقوقي و قانوني از خود پرداخت و خود را از اتهامات وارده مبرا دانست... پس از دفاع متهمان نوبت به دفاع وکلا از موکلان خود رسيد که به دليل کمبود وقت ادامه دادگاه به وقت ديگري موکول شد.

از نكات حاشيه اي اين دادگاه آن بود كه وقتي برخي از متهمين قاضي باقريان را به استقلال در تصميم گيري فرا مي خواندند قاضي خود را مستقل خواند و عنوان كرد هيچ نهادي تا كنون با من در مورد پرونده شما تماس نگرفته است. ولي متهميني كه پرونده خود را مطالعه مي كردند شاهد آن بودند كه در بخش ملاحضات توسط وزارت اطلاعات خطاب به قاضي پرونده نوشته شده بود: " متهم نامبرده همكاري با وزارت اطلاعات نداشته و خواهشمند است مجازات براي متهم در نظر گرفته شود."

نكته حاشيه اي ديگر اين دادگاه كيفرخواست نماينده دادستان بوده كه برخي از متهمين اين پرونده را به ارتباط با عناصر افراطي جنبش سبز فتنه در استان مازندران از جمله " محسن برزگر و اشكان ذهابيان " متهم كرد.

همچنين در ادامه كيفرخواست مطرح شده دادستان فعالين دانشجوئي را به ارتباط با سران جنبش يبز فتنه استان مازندران از جمله " احمد ميري - علي اكبر سروش و عليرضا شهيري " متهم كرد كه موجب اعتراض وكلاي اين متهمين شد. وكلاي اين متهمين در دفاع از اين بند عنوان كردند " هنوز اتهام موكلين ما اثبات نشده" و باعث اعتراض اين فعالين سياسي استان مازندران شد.

 

انتقال ياسر ترکمن، دانشجوی دانشگاه اميرکبير به زندان اوين برای اجرای حکم حبس تعزيری، دانشجونيوز

ياسر ترکمن دانشجوی کارشناسی ارشد مکانيک دانشگاه اميرکبير برای اجرای حکم يک سال حبس تعزيری روانه زندان اوين شد.

به گزارش دانشجونيوز، ياسر ترکمن که به همراه ۹ فعال دانشجويی ديگر دانشگاه اميرکبير، طی چند مرحله در بهمن و اسفندماه سال ۸۷ و فروردين ۸۸ بازداشت شد، مدت ۵۰ روز را در آن زمان در سلولهای انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوين گذرانده بود.

وی که پيش از انتقال به زندان در حال تدوين پايان نامه کارشناسی ارشد خود بود که عليرغم بازداشت و همچنين يک ترم ممنوع الورود بودن به دانشگاه توانست واحدهای دوره کارشناسی ارشد خود را به پايان برساند.

ياسر ترکمن که سابقه عضويت در انجمن اسلامی پلی تکنيک را دارد از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به رياست قاضی پيرعباس به اتهام تبليغ عليه نظام به يک سال حبس تعزيری محکوم شد و اين حکم در داگاه تجديد نظر تأييد شد.

قاضی پرونده درخواست اين دانشجو را برای توقف ارسال پرونده وی به اجرای احکام تا پايان تحصيلش نپذيرفت و در نهايت اين دانشجو اواسط اين هفته به بند ۳۵۰ اوين منتقل شد.

لغو كنسرت حسام الدین سراج در پی حمله لباس شخصی‌ها

 

جـــرس: در پی حمله لباس شخصی‌ها به كنسرت حسام الدین سراج و گروه بیدل كه به دعوت یك انجمن خیریه قرار بود در کرمانشاه برگزار شود، این برنامه لغو شد.

بنا به گزارش منابع خبری جرس، این کنسرت خیریه، قرار بود طی روزهای ١۸، ١۹ و ٢۰ تیرماه ۸۹ در كرمانشاه برگزار شود که از ساعاتی پیش از شروع برنامۀ روز اول، نیروهای لباس شخصی با حضور در محل برگزاری این كنسرت و با قفل و زنجیر كردن درهای ورودی سالن مانع ورود اعضای اركستر و تماشاچیان به سالن شدند.

این گروه كه تحت عنوان «انصار حزب الله» اقدام به برگزاری تجمع در اعتراض به برگزاری این كنسرت كرده بودند، با آوردن سیستم های صوتی پرتابل اقدام به پخش نوحه خوانی و تهدید حضار كردند.

صادق اشك تلخ سردبیر سابق نشریه یالثارات و رییس انصار حزب الله كرمانشاه در سخنانی كه مقابل محل برگزاری سالن انجام شد گفت: "از امروز باید شاهد جنگ خیابانی ما با فساد باشید. این آغاز راه است و از امروز به بعد اجازه برگزاری هیچ كنسرتی را به هر قیمتی كه شده را نخواهیم داد."

 لباس شخصی های منتسب به انصار حزب الله از پایان نمازجمعه، به پاره كردن پلاكاردها و بنرهای تبلیغاتی كنسرت سراج پرداختند.


 بعد از تجمع لباس شخصی ها و در حالی كه حضور نیروهای امنیتی محسوس بود، درگیری های پراكنده‌ای بین لباس شخصی ها و تماشاچیان كنسرت رخ داد.

در نهایت با اعلام لغو كنسرت سراج این درگیری ها پایان یافت و جمعیت متفرق شدند.<P style="




--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "Persian Green Movement" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به newourvotes@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به newourvotes+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/newourvotes?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved