428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

پنجشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۹

[23khordad] خانواده شش زندانی سیاسی: زندان بدون مرخصی یعنی ظلم مضاعف/مسیح علی نژاد!


 
 

Sent to you by shahyar via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/7/10

مسیح علی نژاد
    جرس: در حالی که  بهره گیری از مرخصی نه به عنوان امتیاز بلکه از حقوق مسلم زندانی محسوب می شود، شمار زیادی از زندانیان سیاسی بعد از انتخابات با مخالفت دستگاه قضایی برای بهره گیری از این امکان قانونی مواجه شده اند. 

به تازگی خانواده یکی از مقتولین که  قاتل او در آستانه اعدام قرار دارد، طی مصاحبه با خبرگزاری حقوق بشر اعلام کردند،  به دلیل مرخصی های بیش از حد قاتل، این خانواده از امنیت جانی و روانی برخوردار نیستند. درحالی  دستگاه قضایی ایران  امکان مرخصی مکرر برای کسی که مرتکب قتل شده است را فراهم کرده است، برخی از فعالان سیاسی  که حتی  از میزان حبس آنان بیش از یک سال گذشته است تا کنون حتی یک مرخصی چندروزه هم در طی دوران بازداشت خود نداشته اند.


 جرس به سراغ خانواده و همکاران برخی از این زندانیان رفته است تا اثرات سوء این رفتار دستگاه قضایی را از آنان جویا شود.


متن گفتگوی جرس با  نزدیکان این زندانیان پیش روی شماست:



همسر مسعود باستانی: نه مرخصی می خواهیم نه آزادی


همسر مسعود باستانی روزنامه نگاری که بیش از یک سال بدون حتی یک روز مرخصی در بند است، به جرس می گوید: دیگر نه آزادی می خواهیم و نه حتی مرخصی، فقط یک پرسش ساده داریم که همان را اگر جواب بدهند حداقل برای ما هم روشن می شود که چرا امثال من و همسرم را که در نظام آموزشی همین کشور آموزش دیده ایم و تربیت شده ایم تا این اندازه عذاب می دهند و می گویند براندازی کرده ایم و اغتشاش گر بوده ایم؟


مهسا امرآبادی که پیش از این و در روزهای نخست بحران انتخاباتی، خود نیز زندانی بوده است، می گوید: من و مسعود چهار سال زندگی مشترکمان را به سختی ساختیم و از هیچ نهاد و سازمانی هم کمک نگرفته ایم، از زندگی مشترکمان هم راضی بوده ایم، برای اهداف مشترکمان هم کار کرده ایم، حالا یک سال است که زندگی من بدون او می گذرد. به زبان آوردن یک سال شاید برای خیلی ها راحت باشد اما گذراندن حتی یک روز از این یک سال آدم را سالها پیر می کند. تنهایی بار مسولیت یک زندگی را بر شانه می کشم و حتی خانواده مسعود هم علی رغم همه مهربانی شان به دلیل اختلاف عقیدتی، هیچ کمکی به من برای پیگیری وضعیت پرونده همسرم نمی کنند چون فکر می کنند ما گناهکاریم و باید تاوان گناهمان را پس بدهیم.


وی ادامه می دهد: گناه ما فقط این بود که می خواستیم به اندازه بضاعت مان، از طریق کار رسانه ای و با شرکت در یک انتخابات کشور را بسازیم. حالا خانه دونفره خودمان را خراب کرده اند. مرا تنها چند روز بعد از انتخابات دستگیر کرده اند در حالی که هنوز از راهپیمایی و اعتراض خبری نبود و بعد مسعود که آمده بود دنبال کارهای من او را هم دستگیر کردند و گفتند شما اغتشاش گر بودید؟ کدام اغتشاش؟ چرا اینقدر به ما ظلم می کنید، ما در رسانه های همین کشور می نوشتیم، از درد و ظلمی که بر خودمان می رود اگر حرف بزنیم می گویند سیاه نمایی می کنید، از مظلومیت مردم و فشارهای اقتصادی بنویسیم می گویند بزرگ نمایی می کنید از حقوق بشر دفاع کنیم می گویند وابسته به بیگانه هستیم، پس شما بگویید ما باید چکار کنیم که این ظلم هایی که به امثال من و همسرم می شود را شما تمام کنید.


وی در پاسخ به پرسشی در مورد وضعیت سلامتی مسعود باستانی در طول یک سال بازداشت در زندان می گوید: وحشتناک است که من حتی نتوانستم برای مسعود مرخصی بگیرم تا بیرون از زندان بتواند لثه هایش را درمان کند. مسعود از بیماری دندان رنج می کشد. آقای دادستان خودش رفته و از نزدیک دیده است که وضعیت درد دندان مسعود چگونه است من از آقای دادستان خواهش می کنم حقوق قانونی زندانی را حداقل رعایت کنند و بگذارند مسعود برای درمان به مرخصی بیاید.


وی ادامه داد: هزار و یک مریضی ممکن است در بهداری زندان رجایی شهر کرج باشد مگر می شود اطمینان کرد و برای جراحی لثه و دندان به آنجا رفت؟ با چه زبانی باید بگوییم که این درد دندان را نمی شود پنج سال دیگر در زندان تحمل کرد. ما که گفتیم نه آزادی می خواهیم و نه مرخصی، اما دیگر نمی شود از درمان درد چشم پوشید.

 

مادر محمد داوری: مرخصی به یک جانباز ندادند، حقوق معلمی را هم قطع کردند


مادر محمد داوری، روزنامه نگار در بند می گوید: محمد پدرش را در همان بچگی از دست داده است و حالا کم کم دارد می شود یک سال که سرپرست خانه مرا برده اند، نان آور خانه ام را زندانی کرده اند و من به هر دری می زنم نمی توانم حتی یک روز مرخصی برای او بگیرم، مسوولان به ما پاسخی هم نمی دهند تا بدانیم گناه محمد چه بود که او را از مرخصی هم محروم کرده اند.


محمد داوری، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران و سردبیر وب سایت سحام نیوز وب سایت رسمی مهدی کروبی است. او از کسانی که می گفتند در روزهای نخست بحران انتخاباتی در ایران در زندان کهریزک مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته اند، فیلم و گزارش مستند تهیه می کرد و به همین دلیل هنگام پلمب دفتر آقای کروبی در روز ۱۷ شهریور ۸۸ بازداشت و به پنج سال حبس محکوم شده است.


مادر این روزنامه نگار در پاسخ پرسش جرس مبنی بر وضعیت شغلی و زندگی معمولی یک زندانی سیاسی می گوید:


حقوق معلمی پسرم را قطع کرده اند و من هر بار باید از شهرستان بجنورد برای دیدن پسرم به تهران بروم تا بتوانم با او در زندان ملاقات کنم. سخت است اما چاره ندارم، محمد پسر بزرگ خانه من بود، با رنج و بدبختی و یتیمی بزرگ شد، برادران و خواهران دیگرش کمکم می کنند اما هر کدام در شهری هستند و برای آنها هم سخت است. محمد تکیه گاه من بود، همیشه حال مرا می پرسید و حالا من مادر پیر او باید حال پسرم را در زندان بپرسم، خدا را خوش می آید پسری که مردم شهر ما می دانند جز نیکی کاری نمی کرد حال باید زندانی باشد و حتی یک مرخصی ساده هم به او ندهند؟


یکی از همکاران محمد داوری می گوید: شرایط اقتصادی این خانواده را هیچ یک از مسوولان کشور درک می کنند؟ وقتی نان آور یک خانه را زندانی می کنند، یک مادر پیر باید از کجا بیاورد ماهانه یک مبلغی را هم به زندان بفرستد.


این معلم ادامه می دهد: وقتی سازمان معلمان ایران هم مبالغی را برای کمک به محمد داوری تهیه کرده بودند، با تهدیدات و بازداشت اعضای این سازمان رسما جلوی هرگونه کمک کردن به یک زندانی سیاسی که هنوز ترکش های جنگ عراق را بر تن اش دارد، ممنوع کردند و بعد می گویند در یک کشور اسلامی برای جانبازان و معلمان ارزش قايل هستند. این چه نوع ارزش قایل شدن است که حتی اجازه کمک کردن به خانواده ای که با بزرگواری تمام هرگز از مشکلات اقتصادی خود نمی گویند را هم به مردم نمی دهند؟


.
به گفته همکار محمد داوری، این روزنامه نگار در بند ۲۴۰ اوین به سه نفر دیگر در یک بند کوچک محبوس است که از حداقل امکانات هم بهره مند نیست.


وی گفت پس از اعتراضات فراوان اعضای بند به تازگی یک تلویزیون به آنها داده اند تا حداقل اوقات خالی زندانیانی که حتی از داشتن روزنامه هم محروم هستند، پر شود در حالی که وضعیت تغذیه، بهداشت و سلامتی آنها هم واقعا نگران کننده است.

 

دو کودک چشم به راه یک پدر معلم


رسول بداغی، عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان ایران نیز یکی دیگر از زندانیان است که از شهریور تا کنون در بازداشت بسر می برد و تاکنون از امکان مرخصی بهره منده نشده است.


یکی از همکاران رسول بداغی نسبت به وضعیت دشوار زندگی این معلم دربند ابراز نگرانی می کند و می گوید: شاید مناعت طبع و بزرگی این خانواده هرگز اجازه ندهد تا از رنجی که در روزهای حبس سرپرست خانواده خود می کشند سخن بگویند. عزت نفس آنها به آنها اجازه گلایه کردن هم نمی دهد اما ما داریم از نزدیک می بینیم که دو بچه کوچک این خانواده چه رنجی از نبود پدر می کشند و حتما خود مسوولان هم می دانند که در شرایط فعلی کشور چقدر تامین اجاره خانه وهزینه معاش برای خانواده یک معلم می تواند عذاب دهنده باشد.


وی می گوید: وضعیت معلمان با توجه به وضعیت بیمار اقتصادی جامعه به خودی خود سخت است و معلم ها چیزی ندارند که بتوانند یک زندگی معمولی را اداره کنند حالا در نظر بگیرید که همین حقوق ناچیز را هم از معلمان زندانی دریغ کنند وحتی مبلغی که آنها در زندان بوده اند و به عنوان حقوق دریافت کرده بودند را هم از خانواده آنها پس بگیرند که این امر متاسفانه در مورد برخی از بازداشت شدگان از جمله محمد داوری و رسول بداغی رخ داده است .

 

همسر داوود سلیمانی: دیدن پدر درخانه بزرگترین آرزوی دختر ده ساله ماست


همسر داود سلیمانی می گوید: یعنی در این کشور هیچ کس نیست به ما بگوید چرا یک روز مرخصی به پدر یک خانواده نمی دهند تا حداقل نشان دهند که برای کانون یک خانواده احترام قایل هستند و بچه های ما هم باور کنند که در یک کشور اسلامی به مناسبت جشن ها و عید های مذهبی، هنوز هم کسانی هستند که به شرایط خانواده یک زندانی توجه می کنند.


داوود سلیمانی در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران قائم مقام ستاد انتخاباتی استان تهران میرحسین موسوی بود. ۴ روز پس از انتخابات در صبح روز ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت شد. وی که در سال ۱۳۷۸ و در زمان حملهٔ لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایت‌های لباس‌شخصی‌ها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت به گفته خود این زندانی سیاسی قربانی کینه بازجویان شده است و تاکنون به مرخصی چندروزه هم نیامده است.


مریم یوسفی همسر داوود سلیمانی از رنج چهار فرزند خود در این یک سال به عنوان دشوارترین روزهای زندگی خود یاد می کند و می گوید: دختر ده ساله ام بسیار دلتنگی می کند و همیشه می گوید: بزرگترین آرزوی من این است که وقتی یک روز صبح بیدار می شوم یکدفعه ببینم که بابا به خانه برگشته است.


وی همچنین از بیماری هایی که آقای سلیمانی در زندان از آن رنج می کشد، یاد می کند و می گوید: در چهارماه و نیم انفرادی، پتو و بالش و امکانات استراحت در سلول فراهم نبود و دردهای پهلو و کلیه های آقای سلمیانی چنان شدتی یافت که گاهی تمام بدن و حتی فک و صورت او را بی حس می کرد. تا پنج ماه هم که عینک او را به او نداده بودند و حالا مشکل بینایی او هم حاد شده است و با سردردهای شدید مواجه می شود.


وی در مورد مشکلات معیشتی در نبود سرپرست یک خانوار می گوید: خدا می داند که چقدر سخت است در نبود یک مرد با چهار فرزند یک زندگی را اداره کردن. گاهی باید از برادر ایشان که در حق خانواده ما کم نگذاشت خواهش بکنم تا در برخی از کارهای بیرون خانه کمک کند که از این بابت هم گاهی خجالت زده می شوم اما فقط خدا می داند که چقدر نبود یک مرد در خانواده ای که بچه ها هم به او وابسته بودند گاهی وقت ها عذاب آور می شود. یعنی حتی یک روز هم نباید مرخصی می دادند تا ایشان حداقل با بچه هایش دیدار می کرد؟ بچه هایی که هیچ گناهی نکردند و همیشه برایشان سوال است که چرا به پدران دیگران مرخصی داده اند اما به پدر آنها اجازه نمی دهند حتی به مرخصی بیاید. بچه های بزرگترم خود خوری می کنند و اعتراض شان را به من نمی گویند، اما بچه های کوچکتر بهانه گیری و بی قراری می کنند...خیلی اذیت شدند...


دختر مهدی محمودیان بعد از شش ماه پدر را در آغوش کشید


مهدی محمودیان روزنامه نگار دربندی که پس از دستگیری امکان دیدار با دختر هفت ساله اش را به او نمی دادند، در نهایت پس از پیگیری های خانواده خود موفق شد بعد از شش ماه دوری در یک ملاقات حضوری دخترش را در آغوش بگیرد.


اگر چه این روزنامه نگار به زینب کوچک خردسال خود قول داده بود تا عید را در کنار او باشد اما مقامات قضایی با  درخواست مرخصی این روزنامه نگار موافقت نکرده اند.


مادر این روزنامه نگار از روندی که منجر به افتادن فاصله ای چنین عمیق میان پدر و دختر در یک کشور اسلامی شده است، ابراز تاسف کرده است و گفت: نوه هفت ساله مان جلوی چشم مان بال بال می زند و ما هیچ کاری از دست مان بر نمی آید.

 

هراس از افشاگری های عیسی سحرخیز


عیسی سحر خیز روزنامه نگار دیگری است که بعد از انتخابات دستگیر شده و بیش از یک سال است که نه تنها از امکان مرخصی بهره مند نشده است بلکه وضعیت پرونده او نیز همچنان بلاتکلیف است.


عیسی سحرخیز به تازگی اعلام آمادگی کرد تا دادگاه او به صورت علنی برگزار شود و او بتواند به افکار عمومی واقعیت هایی که در مورد شکنجه زندانیان در دادگاه های انتخاباتی مطرح نشده است را علنی کند.


عیسی سحر خیز نیز همانند روزنامه نگاران و فعالان سیاسی دیگر از وضعیت سلامتی خوبی در زندان برخوردار نیست و خانواده او همواره نسبت به بیماری او و بی توجهی مسولین به این امر ابراز نگرانی می کنند.

 

ظلمی مضاعف علیه زندانیان سیاسی


حسین نورانی نژاد، احمد زید آبادی ، مجید دری، ضیا نبوی، مهدیه گلرو و شمار دیگری از زندانیان سیاسی نیز در طول دوران بازداشت خود موفق نشده اند به مرخصی چند روزه بیایند. خانواده های آنها اگرچه همواره از روحیه مقاوم آنان صحبت می کنند اما در عین حال نسبت به وضعیت روحی خانواده ها ابراز تاسف کرده و مخالفت مقامات امنیتی و قضایی در مواجهه با درخواست های مکرر آنان برای بهره وری از امکان مرخصی را ظلمی مضاعف به زندانیان سیاسی تعبیر می کنند.


به تازگی نیز داداستان تهران با جمعی از زندانیان سیاسی که تاکنون به مرخصی نیامده اند در زندان دیدار کرده است اما همچنان با درخواست مرخصی آنان از سوی دادستانی تهران مخالفت می شود.
 


 
 

Things you can do from here:

 
 

--
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کرده‌اید
 
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
http://groups.google.com/group/23khordad
 
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved