428The_Godfather_II_2The%20Godfather273TheGodfather2020305The_Godfather_II_1

Go English

یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۹

[23khordad] دو فقیه/محمدجواداکبرین



 
 

Sent to you by irany via Google Reader:

 
 

via جنبش راه سبز - همه گزارش‌ها by جنبش راه سبز on 7/10/10

محمد جواد اکبرین

 

در این هفت روز که از درگذشت استاد علامه فضل الله می گذرد مانند این نیمسال که از رحلت استاد آیت الله منتظری گذشته است برخی از اهل نظر و قلم، مکتب فقهی این دو فقیه را چنان متفاوت از سایر مکاتب فقهی تحلیل کردند که گویی از دو نظریه پرداز پروتستانتیسم اسلامی سخن می گویند.  در روزگار رخوت مرجعیّت و ابتلای عالمان دین به توقف تاریخی و معرفتی، با تأثیری که این دو بزرگوار بر جامعه اسلامی و انسانی پیرامون شان نهاده اند طبیعی ست که تحلیلگران، ریشه این تأثیرگذاری را در آراء و اندیشه ها و مکتب فقهی شان جستجو کنند. اما واقعیت این است که این دو، فقه متفاوتی نداشتند بلکه فقیهان متفاوتی بودند.
    مرحوم استاد آیت الله منتظری نقل می کرد که در سالهای نخست انقلاب بارها میزبان علامه فضل الله بود؛ در یکی از این دیدارها سخن از شهامت و جسارت برای نقد آموزه های فقهی و دینی سخن به میان آمد. آیت الله منتظری علامه را به مطالعه و تدبر در حدیثی از کتاب المواریث فروع کافی توصیه و تأکید کرده بود که سند حدیث صحیح است. همانجا کتاب را می آورند و علامه در حضور آیت الله منتظری حدیث را با آن لهجه اصیل عربی اش می خواند؛ زرارة بن اعین راوی معتبر شیعه، آورده است که پس از پرسشی دینی از امام پنجم شیعیان، امام وی را به جستجوی پاسخ در کتاب "صحیفة الفرائض" دعوت می کند؛ کتابی که میراث پدران اوست و انشای پیامبر و املای علی بن ابی طالب را در خود دارد . اما زراره با خواندن کتاب در جواب امام محمد باقر که از او می پرسد کتاب را چگونه یافتی؟ می گوید: "باطل بود و چیزی نداشت و برخلاف باور عموم بود" در مقابل امام تلاش می کند تا به او بقبولاند که این کتاب، مستند و منطبق با حقیقت است. (فروع کافی، ج 7، ص95) علامه می گوید: عجیب است که تا کنون به این زاویه از حدیث توجهم جلب نشده بود.
    این هر دو جز فقه سنتی نمی دانستند و نمی خواستند؛ یکی شاگرد آیت الله بروجردی و آیت الله خمینی در قم بود و دیگری شاگرد آیت الله خویی و آیت الله حکیم در نجف اشرف.   در مکتب این دو همانند همه فقیهان، چهار منبع و معیار معتبر برای استنباط احکام وجود داشت: کتاب، سنت، اجماع و عقل؛ امّا و هزار امّا که این دو مرجعیّت عقل را نیز در کنار مراجع دیگر صادقانه پذیرفته بودند و آن را زینت اجتهاد تلقی نمی کردند و بر خلاف بسیاری از فقیهان که اگر عقل را از منابع چهارگانه استنباط شان حذف کنیم تغییری در نتیجه آراء شان ایجاد نمی شود. از سوی دیگر هر دوی آنها به اجماع فقیهان بر یک حکم شرعی اعتقاد و التزام مشروط داشتند اما همان طور که در حکمتِ حاکمیّتِ اجماع آمده، اتفاق فقیهان بر حکمی تنها وقتی حجت است که کاشف از رأی امام معصوم باشد وگرنه به خودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد. آیت الله منتظری در همسویی با رأی فقیهانی چون آیت الله بروجردی ملتزم بود به اینکه: ممکن است اجماع در مسائل اصلی که از دوران ائمّه معصومین به ما رسیده کاشف از قول ایشان باشد اما اجماع در فروعی که از آن اصول استنباط و اجتهاد می شود اعتباری بیش از دریافت های نسبی عقلی ندارد. (ولایة الفقیه. ج یک. ص339) علامه فضل الله نیز بر این باور بود که "اگر قرآن جایگاه خود را در استنباط فقیهان پیدا کند دین عقلانی و انسانی در انواع قرائت های آن کشف می شود". به تعبیر او "حق الناس غربی و شرقی ندارد حقوق بشر با هر معنایی مصداق کرامت ذاتی انسان است و مشمول قاعده ولقد کرّمنا بنی آدم..." و فتوای "طهارت ذاتی انسان" را سازگار با کرامت ذاتی او می دانست و از غلبه نقل بر عقل در روش استنباط احکام، اظهار تأسف می کرد. 
     هر دوی آنها قرائت فاشیستی از دین را نتیجه نوعی "برداشت از متن" نمی دانستند بلکه آن را "تفسیرهای بی متن" می خواندند که در خود متن، ادله و شواهد نقض و نفی امکان و مطلوبیّت آن وجود دارد.     این حاصل اعتقاد متفاوتی نیست بلکه حاصل التزام متفاوت و صادقانه به روش های استنباط از متن است. به عبارت دیگر ریشه تفاوت این دو با دیگران را نه در فقه که در "اخلاق" باید جستجو کرد. امانتداری نسبت به متن و مراعات "روش استنباط" و "اصول فقه" برای کسی که خود را تابع پارادایم فقه سنتی می داند یک رفتار اخلاقی است. آنها فقیهانی سنتی بودند و "نوآوری فقهی" نیز از ایشان توقع به جایی نبود؛ آیت الله منتظری با نظرات جدید فقهی مشکل داشت و گاه به سکوت یا لبخند از کنار آنها می گذشت اگرچه هرگز نکته ای در مذمّت صاحبان آن آراء یا تعرّضی بر فضیلت آنها نداشت. آراء متفاوت فضل الله هم نه خارج از روش های استنباط مألوف در فقه بود و نه در میان فقیهان بی سابقه بود. می ماند پاره ای از آراء تاریخی و کلامی که ربطی به فقه نداشت.     امانتداری اخلاقی نسبت به متن و روش استنباط آن (بر فرض پذیرش پارادایم فقه و اصول سنتی) و پارسایی و تقوی، فقیه را نسبت به جان و مال و آرامش و آبروی انسانها حساس و مسئول می کند. اینجاست که فقه همان فقه است و اصول همان اصول اما آنچه به فتوا می رسد تحت تأثیر وجدان اخلاقی و پارسایی فقیه چیزی متفاوت از دیگران می تواند باشد این پارسایی اما تنها در حق الله نیست که در حق الناس نیز هست گوهری که بسیاری از فقیهان، گم کرده اند؛ به نام خدا حقوق خلق خدا را نادیده می گیرند و فقیهان حکومتی این نابینایی را تئوریزه هم می کنند.     اهتمام به قرآن در حوزه علمیه ای که فقیهانش بیش از آنکه قرآن شناس باشند حدیث شناسند ویژگی ممتاز این دو فقیه بود. حسینعلی منتظری از معدود فقیهانی بود که در کنار مرتضی مطهری یک دوره کامل تفسیر قرآن و نهج البلاغه را علاوه بر کتب فقهی درس گرفته و مباحثه کرده بود. محمد حسین فضل الله نیز از نادر فقیهانی بود که یک دوره کامل تفسیر قرآن را درس گفته و نوشته بود و در کنار درس خارج فقه، درس تفسیر نیز داشت.
    و نکته واپسین؛   تفاوت واکنش آیت الله منتظری و علامه فضل الله نسبت به قضایای ایران نیز بسیار طبیعی بود. اولویت آیت الله منتظری جامعه ای بود که زیر تازیانه های ولایت فقیه رنج می برد؛ او وظیفه خود می دانست که از حقوق مردم ایران دفاع کند و به صراحت درباره رهبری خودکامه و مظلومیت مردم و شهروندان "جمهوری اوین" سخن بگوید؛ اما اولویت فضل الله متفاوت بود؛ از نظر او این مردم لبنان بودند که باید پس از سالها غصب سرزمین های جنوب و تحمل دوران طولانی زندان های اسراییل از خطر مستمر تهدید و ارعاب و ارهاب رها شوند و آمریکا و سازمان ملل حق ندارند از اشغال سرزمین های فلسطینی بگذرند و در قبال رفتار ضد حقوق بشری اسرائیل سکوت کنند.
    اولویت فضل الله تایید جنبش سبز و یا نقد رهبران جمهوری اسلامی نبود بلکه کاری مهمتر از نقد و نفی مستمر سیاست های خاورمیانه ای آمریکا نداشت و این قابل درک بود. بماند که جمهوری اسلامی در هر حال از جامعه شیعه در لبنان حمایت کرده بود. ابهامات موجود درباب فتوای جواز عملیات انتحاری نیز در آخرین دیدگاه منتشر شده از او در روزنامه السفیر سیزدهم نوامبر 2009 از همین زاویه، قابل فهم است: او می گوید در معرکه جنگ می توان از روش های مختلف مبارزه (حتی عملیات استشهادی) استفاده کرد اما عملیاتی که خارج از معرکه جنگ باشد و جان و امنیت شهروندان بیگناه (مسلمان و غیر مسلمان) را هدف قرار دهد قطعا مشروع نیست زیرا اسلام برای جان آدمی حرمت قائل است:  "الإسلام لا يبرر العمليات الانتحارية التي تستهدف الأبرياء، سواء أكان هؤلاء من المسلمين أم من غير المسلمين، لأن الإسلام يحترم أرواح الناس"
    اما واکنش رهبر جمهوری اسلامی در قبال این دو بزرگوار از یک جنس بود! آقای خامنه ای که پس از درگذشت آیت الله منتظری وی را "فقیهی متبحر" خواند در سالهای رهبری اش حوزه و نظام را از استفاده از آراء و آثار این فقیه متبحر محروم کرده بود. و باز رهبری که پس از درگذشت علامه فضل الله وی را "یاوری با اخلاص و صمیمی" خواند و تصریح کرد که "او در همه‌ی دوران سی ساله همواره در زبان و عمل، وفاداری خود را به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به اثبات رسانید" اما هرگز کلمه ای در حمایت از او در تمام دوران رهبری اش به زبان نیاورد به ویژه در روزهایی که فضل الله به علت آراء تاریخی و کلامی اش مورد هجوم بی رحمانه مخالفان قرار گرفته و تکفیر شده بود.
   
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست

 
 

Things you can do from here:

 
 

--
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما این ایمیل را به جهت عضویت در گروه ۲۳ خرداد دریافت کرده‌اید
 
برای آگاهی از قوانین گروه ۲۳ خرداد اینجا را ببینید
http://groups.google.com/group/23khordad
 
برای لغو عضویت خود در گروه ۲۳ خرداد به آدرس زیر ایمیل بزنید
23khordad+unsubscribe@googlegroups.com
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

CopyRight © 2006 - 2010 , GODFATHER BAND - First Iranian News Portal , All Rights Reserved